PDA

View Full Version : چند روش برای کد بهتر توصیه میکنم همه بخوانند!



SReza1
پنج شنبه 01 مرداد 1383, 23:52 عصر
تست جوئل -- The Joel Test : 12 راه برای کد بهتر
نوشته جوئل اسپولسکی، ترجمه هادی اصغری

جوئل اسپولسکی، یهودی ساکن آمریکا است که از جمله سوابقش مدیریت پروژه MS Excel v5 است. او نظریات منحصر به فرد و جالبی در زمینه تولید نرمافزار دارد و امروزه در شرکت خودش، Fog Creek Software مشغول به کار است. متن زیر که توسط وی در اوت 2000 منتشر شده است مشخصههای ارزیابی یک تیم نرمافزاری را به زبان ساده و تا حدی طنز گونه بیان میکند. در ترجمه این متن سعی شده است اصطلاحات فنی به صورتی که بین برنامهنویسان حرفهای در ایران مصطلح است به کار رود.

آیا تا بحال نام SEMA (Software Engineering Measurement and Analysis) را شنیده اید؟ SEMA ، سیستم نسبتاً مبهمی است برای اندازه گیری شایستگی یک تیم نرمافزاری. نه! صبر کنید، به سایت آن نروید، زیرا فقط شش سال طول میکشد تا مطالب آن را بفهمید. به همین علت من تست کاملاً نامرتب و نامعتبر (!) خودم را برای ارزیابی کیفیت یک تیم نرمافزاری درست کردم. بهترین قسمت ماجرا اینجاست که فقط سه دقیقه از وقتتان را میگیرد. با وقتی که صرفه جویی میکنید، میتوانید به سراغ حرفه پزشکی بروید[1]!

. آیا از سیستم کنترل سورس بهره میبرید؟
. آیا میتوانید در یک مرحله، برنامهتان را build کنید؟
. آیا دارای build روزانه هستید؟
. آیا بانک اطلاعاتی از اشکالات ((bugs دارید؟
. آیا قبل از نوشتن کد جدید، به رفع اشکالات کنونی میپردازید؟
. آیا برنامه زمانبندیتان به روز است؟
. آیا دارای لیست مشخصات هستید؟
. آیا برنامهنویسان شما محیط آرامی برای کار کردن دارند؟
. آیا بهترین ابزارهایی را که وجود دارد میخرید؟
. آیا بخش تست شما جداست؟
. آیا داوطلبان جدید در موقع مصاحبه، کد هم مینویسند؟
. آیا از آزمایش " قابلیت استفاده راهرویی " سود میجویید؟


ویژگی شسته و رفته تست جوئل در این است که به راحتی میتوان به هر سؤال جواب بله یا نه داد. شما مجبور نیستید که تعداد خطهای کد در روز یا تعداد متوسط اشکال در هر قسمت را بشمارید. نقطه ضعف تست جوئل در این است که نباید از آن برای اطمینان از صحت نرمافزار نیروگاه اتمی خود استفاده کنید!

امتیاز 12 عالی، 11 قابل قبول و 10 یا پایینتر نشان دهنده مشکلات جدی است. واقعیت در این است که بیشتر موسسات نرمافزاری با امتیاز 2 یا 3 در حال فعالیت هستند و به کمک جدی نیاز دارند، چرا که شرکتهایی مانند Microsoft تمام مدت با امتیاز 12 اداره می شوند.

البته، اینها تنها موارد مشخص کننده موفقیت یا شکست نیستند: مثلاً ، اگر شما تیم ماهری دارید که بر روی محصولی که هیچ کس آن را نمی خواهد کار میکند، خوب، مردم باز هم آن محصول را نخواهند خواست. از طرفی، تیم غیر عادی را میتوان تصور کرد که بدون انجام هیچ کدام از این کارها، نرمافزار فوقالعاده ای تولید کند و دنیا را تغییر دهد. اما اگر همه شرایط برابر باشند، با رعایت این 12 نکته، تیم منضبطی خواهید داشت که همیشه موفق به تحویل پروژههایش میشود.

. آیا از سیستم کنترل سورس بهره میبرید؟
من هم از پکیجهای تجاری کنترل سورس استفاده کردم، و هم از CVS که مجانی است ؛ و بگذارید به شما بگویم که CVS مناسب است. اما اگر سورس کنترل ندارید، فشار زیادی را برای اینکه برنامهنویسانتان بتوانند با هم کار کنند متحمل میشوید: برنامهنویسها راهی برای اینکه بدانند بقیه چه کرده اند، ندارند. و اشتباهات، به راحتی قابل بازگشت نیستند. و در آخر اینکه چون کد برنامه بر روی دستگاه تمام برنامهنویسان check out میشود، تا بحال نشنیدهام که پروژههای دارای سورس کنترل ، کد زیادی را به اشتباه از دست دهند.


. آیا میتوانید در یک مرحله، برنامهتان را build کنید؟
منظورم این است: برای ایجاد نسخه قابل تحویل به مشتری از آخرین سورس، چند مرحله وجود دارد؟ در تیمهای خوب، یک اسکریپت وجود دارد که با اجرای آن، یک check out کامل صورت میگیرد، تمام کد کامپایل میشود، EXE ها ساخته میشوند (در تمامی نسخهها، زبانها و #ifdef ها) ، پکیج قابل نصب تولید میشود و بالاخره در فرم رسانه نهایی (CD یا وبسایت یا ...) ایجاد میشود.

اگر این رویه بیشتر از یک مرحله داشته باشد، مستعد اشتباه است. و هر چقدر به زمان تحویل نزدیکتر میشوید، احتیاج به چرخه سریعتری برای تصحیح "آخرین" bug، و ساختن EXE نهایی دارید. اگر کامپایل کردن کد، اجرای سازنده installer و بقیه کارها بیست مرحله به طول انجامد، دست به اشتباهات احمقانه خواهید زد.

فقط به همین علت، آخرین شرکتی که در آن کار میکردم، از WISE به InstallShield تغییر کرد: لازم بود که رویه ایجاد installer از روی یک script به صورت خودکار نیمه شبها توسط NT Scheduler اجرا شود و WISE چنین قابلیتی نداشت. (دوستان خوب ما در WISE به من اطمینان داده اند که آخرین نسخه شان توانایی build های شبانه را دارد.)


. آیا دارای build روزانه هستید؟
وقتی که از کنترل سورس استفاده میکنید، گاهی پیش میآید که یک برنامهنویس چیزی را check in میکند که باعث شکستن build میشود. به عنوان مثال، یک برنامهنویس یک فایل سورس جدید اضافه کرده است و همه چیز روی دستگاه خودش درست کامپایل میشود، ولی یادشان میرود که فایل را به مخزن کد (repository) اضافه کند. دستگاه خودش را هم قفل کرده و بی توجه و خوشحال به خانه میرود. حالا کسان دیگری نیز نمی تواند کار کنند. آنها هم به خانه میروند، البته غمگین.

شکستن بیلد آنقدر بد (و رایج) است که درست کردن بیلد روزانه کمک میکند که چنین موضوعی ناشناخته نماند. در تیمهای بزرگ، یک راه این که مطمئن شوید که چنین مشکلاتی در اولین فرصت برطرف شوند، این است که بیلد روزانه را هر روز، هنگام ناهار انجام دهید. همه تمامی check in هایی را که میتوانند قبل از رفتن به ناهار انجام میدهند. بیلد، زمانی که همه برگشتند تمام شده است. اگر که همه چیز درست است، که فبحال! آخرین نسخه سورس توسط همه check out شده و کار ادامه پیدا میکند. اما اگر که عمل بیلد با موفقیت روبرو نشده باشد، افراد با نسخه سالم قبلی به کار خود ادامه میدهند.

در تیم Excel، با قانونی داشتیم: هر کسی که build را میشکست، به عنوان تنبیه، مسؤولیت نگهداری از بیلدها را عهده دار میشد. این انگیزه خوبی بود هم برای جلوگیری از شکستن بیلد، و هم راه خوبی بود برای این که همه (به صورت چرخشی) یاد بگیرند که رویه چطور است.

میتوانید در مقاله دیگرم - Daily Builds are Your Friend - در مورد build های روزانه بیشتر بخوانید.


. آیا بانک اطلاعاتی از اشکالات ((bugs دارید؟
برایم مهم نیست که در این مورد چه فکر میکنید. اما اگر حتی در یک تیم یک نفره مشغول تولید کد هستید و از بانک منظمی که تمامی ایرادات برنامه را لیست کند استفاده نمیکنید، حتماً کد با کیفیت پایین تحویل خواهید داد. برنامهنویسان زیادی فکر میکنند که میتوانند لیست اشکالات و باگها را در کله خود نگهدارند. چه مزخرفاتی! من در آن واحد بیشتر از دو یا سه باگ را نمیتوانم بخاطر بسپارم، و صبح روز بعد، یا با عجلهای که زمان تحویل دارید، همه به فراموشی سپرده میشوند. قطعاً باید به صورت رسمی و مکتوب لیست اشکالات را نگهداری کنید.

بانک باگ میتواند پیچیده و یا ساده باشد. یک بانک باگ سودمند باید حداقل اطلاعات زیر را در مورد هر باگ نگهدارد :

§ مراحل کامل برای باز تولید اشکال
§ رفتاری که انتظار آن میرود
§ رفتار (ایراد داری) که واقعاً رخ میدهد
§ فردی که رفع اشکال به او واگذار شده است
§ آیا اشکال رفع شده است یا خیر

اگر پیچیدگی نرمافزار پیگیری باگها مانع از آن میشود که چنین کاری را انجام دهید، یک جدول پنج ستونه (با فیلدهای ضروری فوق) بسازید و شروع به انجام این کار کنید.

برای اطلاعات بیشتر در مورد ردیابی باگها، مقاله Painless Bug Tracking را بخوانید.


. آیا قبل از نوشتن کد جدید، به رفع اشکالات کنونی میپردازید؟
اولین نسخه Word تحت ویندوز، پروژه " نوحه مرگ " محسوب میشد که نوشتن آن به درازا کشید، فرجهها دایماً به سر میرسیدند؛ افراد تیم، ساعتهای مسخره آمیزی کار میکردند، و پروژه باز ... و باز ... و باز به تاخیر میافتاد. استرس باور نکردنی بود. وقتی بعد از چندین سال، بالاخره محصول لعنتیاش بیرون آمد، مایکروسافت کل تیم Word را برای استراحت به جنوب مکزیک فرستاد ؛ و خودش به کنکاش روحانی جدی دست زد.

مایکروسافت متوجه شد که مدیران پروژه آنقدر بر حفظ " زمان بندی " (schedule) اصرار داشتند که برنامهنویسان مجبور به کد نویسی با عجله شده بودند، و بسیار بد کد می نوشتند - به این علت که فاز bug fix جز زمانبندی رسمی نبود. تلاشی برای پایین نگهداشتن تعداد خطاها وجود نداشت. حتی برعکس، روایت شده که یکی از برنامهنویسان که مسؤول نوشتن کد محاسبه ارتفاع خطوط متن بود، فقط نوشت: return 12; و بعد هم منتظر نشست تا در گزارش باگها بیاید که تابعاش ، همیشه درست کار نمیکند. زمانبندی پروژه صرفاً تبدیل شده بود به لیستی از باگهایی که باید تولید میشد! بعدها، از این اتفاق با عنوان " متدولوژی عیوب نامحدود " (infinite defects methodology) یاد شد.

برای حل این معضل، مایکروسافت " متودولوژی کمترین عیوب" (zero defects methodology) را به صورت فراگیری اتخاذ کرد. بسیاری از برنامهنویسان داخل شرکت خندیدند - چون به نظر میرسید مدیریت به این نتیجه رسیده بود که با یک حکم سازمانی تعداد باگها را کم کند. اما در واقع، معنی " کمترین عیوب" در این است که در هر لحظه، بالاترین اولویت در رفع باگهاست، نه نوشتن کد جدید. اما چرا؟

به صورت کلی، هر چه برای تصحیح یک اشکال بیشتر معطل کنید، هزینه تصحیح آن (از لحاظ وقت و پول) بیشتر خواهد بود.

به عنوان مثال، وقتی که اشتباه تایپی انجام میدهید و کامپایلر آن را catch میکند، تصحیح آن کار اساساً سادهایست. به همین ترتیب، بار اولی که کدتان را اجرا میکنید و در آن اشکالی میبینید، میتوانید بلافاصله آن را تصحیح کنید، چون همه کد در ذهنتان وجود دارد.

اما اگر در کدی که چند روز پیشتر آن را نوشتهاید، ایرادی بیابید، یافتن محل دقیق آن مدتی طول خواهد کشید، البته وقتی که کدتان را باز خوانی کنید همه چیز بالاخره یادتان میآید و در یک زمان قابل قبول مشکل رفع میشود.

اما بالاخره اگر در کدی که چند ماه پیش آن را نوشتهاید باگی پیدا شود، به احتمال زیاد چیزهای زیادی را در مورد آن کد به فراموشی سپردهاید و تصحیح آن بسیار سختتر است. ممکن است مشغول تصحیح باگ کد کسی شده باشید که در آن لحظه برای مرخصی به جزایر دریای کارایب رفته باشد. در این صورت، تصحیح باگ به صورت یک علم در میآید : باید با درایت، وسواس، نظم و بدون هیچ تصوری از مدت زمانی که یافتن راه حل طول میکشد، عمل کنید.

اگر در کدی که تحویل دادهاید ایرادی بیابید، متحمل هزینه باز هم زیادتر برای اصلاح آن خواهید شد.

پس اولین دلیلی که باید باگها را بلافاصله رفع کرد، کم کردن زمان لازم برای این کار است. دلیل دیگری هم وجود دارد: پیشبینی مدت زمان لازم برای نوشتن کد جدید، راحتتر از پیشبینی زمان لازم برای رفع یک باگ است. مثلاً اگر از شما بپرسم که چقدر زمان برای نوشتن کدی برای مرتبسازی یک فهرست لازم دارید، جواب نسبتاً دقیق میتوانید به من بدهید. اما اگر از شما بپرسم در جایی که IE 5.5 نصب شده باشد و کدتان دیگر کار نمیکند چقدر زمان لازم دارید تا باگ مربوطه را رفع کنید، بعید میدانم که حتی بتوانید حدسی بزنید! چرا که (بنابر تعریف صورت مسأله) نمیدانید که منشأ مشکل کجاست. ممکن است سه روز وقتتان را بگیرد، ممکن هم هست که فقط دو دقیقه.

به بیان دیگر، اگر در برنامه زمانبندیتان تعداد زیادی باگی که باید رفع شوند، وجود داشته باشد، زمانبندیتان غیر قابل اعتماد است. اما اگر تمامی ایرادهای شناخته شده را تصحیح کردهاید و فقط کد جدید مانده، زمانبندیتان به طرز حیرت آوری دقیقتر خواهد بود.

نکته خوب دیگری هم که صفر نگهداشتن تعداد باگها در هر زمان دارد، عکسالعمل سریعتر در برابر رقباست. بعضی برنامهنویسان این قضیه را به " آماده تحویل بودن" محصول در تمام لحظات، تعبیر میکنند. اگر رقیب شما امکان مشتریکُشی[2] عرضه کرد، شما هم میتوانید آن امکان را فوراً به برنامهتان اضافه کنید و آن را تحویل دهید، بدون این که مجبور به تصحیح تعداد زیادی ایراد انباشته شده باشید.


. آیا برنامه زمانبندیتان به روز است؟
میرسیم به بحث شیرین زمانبندی. اگر کدتان برای شرکتتان اهمیتی داشته باشد، پس حتماً به دلایل زیادی برای شرکتتان زمان اتمامش هم مهم هست. برنامهنویسان به صورت خیلی مفتضحی در زمینه زمانبندی، ترشرو هستند : سر قسمت بیزنس فریاد میکشند " کار وقتی تمام میشود که تمام شده باشد ! "

متاسفانه، این اصلاً به درد نمیخورد. برنامهریزیهای زیادی باید قبل از تحویل نهایی کد انجام گیرد : دمونستراسیون، نمایشگاهها، تبلیغات و غیره. و تنها راه انجام این کارها، داشتن برنامهزمان بندی و به روز نگهداشتن آن است.

فایده حیاتی دیگر داشتن برنامه زمانبندی در این است که مجبورتان میکند تصمیم بگیرید چه امکاناتی[3] را میخواهید در برنامه بگنجانید و این که امکانات با اولیت پایینتر را حذف کنید، و گرفتار بیماری featuritis نشوید. (featuritis / scope creep / creeping featurism، و یا گرایش به ویژگیهای نو، بیماری طراحان است ؛ طراحان مبتلا به این بیماری دوست دارند که به سیستم پیچیدهای بدون برنامهریزی کافی امکانات و ویژگیهای نو اضافه کنند؛ و در واقع آن را - به صورت غیر اصولی - فقط پیچیدهتر کنند!)

نگهداشتن schedule (برنامه زمانبندی)، الزاماً سخت نیست. مقاله دیگرم، Painless Software Schedules - که راه سادهای برای این کار یاد میدهد - را بخوانید.


. آیا دارای لیست مشخصات هستید؟
نوشتن لیست مشخصات (specifications) درست مثل استفاده از نخ دندان است: همه قبول دارند که کار خوبی است ولی هیچ کس حوصلهاش را ندارد.

دقیقاً مطمئن نیستم که چرا ؛ احتمالاً به این علت است که برنامهنویسان از نوشتن مستندات متنفرند. در نتیجه، تیمهایی که همه اعضایش برنامهنویس هستند وقتی سراغ مسألهای میروند، ترجیح میدهند که راهحلشان به زبان کد باشد تا به صورت سند. ترجیح میدهند که از اول شیرجه بزنند و کد بنویسند تا این که ابتدا یک لیست مشخصات درست کنند.

در مرحله طراحی، اگر به معضلی بر بخورید، به سادگی با تغییر چند خط میتوانید آن را حل کنید. اما زمانی که کد نوشته شده است، هزینه درست کردن معضلات بسیار گزاف است : هم از لحاظ عاطفی (چون مردم از دور انداختن کد خود متنفرند)، و هم از لحاظ زمانی، و به همین علت نوعی مقاومت در مقابل درست کردن معضل بوجود میآید. نرمافزاری که از روی لیست مشخصات (specifications) تولید نشود معمولاً نتیجهاش طراحی بد و زمانبندی خارج از کنترل است. به نظر میرسد که مشکل Netscape نیز همین بوده - چهار نسخه اول آن قدر شلم شوربا شد که مدیریت به طرز احمقانهای تصمیم گرفت همه کد آن را دور بیاندازد و از صفر شروع کند. سر Mozilla هم دوباره همین اشتباه را مرتکب شدند، که محصول آن هیولایی خارج از کنترل است که چند سال طول کشیده تا فقط به مرحله آلفا برسد.

تئوری مورد علاقه من این است که اگر برنامهنویسان را به یک دوره متمرکز نویسندگی بفرستید، یاد خواهند گرفت که نویسندگان با ذوقی شوند. راه حل دیگر، استخدام مدیر برنامه (program manager) زبردستی است که خود نوشتهها را تهیه کند. در هر دو حالت، باید قانون " هیچ کدی بدون مشخصات پذیرفته نیست " را به اجرا بگذارید.

در نوشته چهار قسمتی من، هر چه که در مورد نوشتن مشخصات لازم دارید را میتوانید بخوانید.


. آیا برنامهنویسان شما محیط آرامی برای کار کردن دارند؟
این موضوع - که با دادن فضای مناسب، ایجاد آرامش و محیط دنج (privacy) به کارمندان IT (یا اصطلاحاً knowledge workers) - بهرهوری افزایش مییابد ، به صورت گستردهای مستند شده است. کتاب کلاسیک مدیریت نرمافزار، PeopleWare ، این موارد را بر میشمرد.

مشکل اینجاست: همه ما میدانیم که نیروی کار فنی با قرار گرفتن در جریانی که از آن به " در بحر موضوع رفتن " تعبیر میشود - بهتر کار میکنند ؛ این زمانی است که تمرکزشان کاملاً بر روی کارشان است و حواسشان کاملاً از محیط اطرافشان پرت شده است. احساس زمان را از دست میدهند و از طریق تمرکز مطلق، چیزهای عالیای خلق میکنند. نویسندگان، برنامهنویسان، دانشمندان، و حتی بازیکنان بسکتبال در مورد حالت " در بحر موضوع فرو رفتن " میتوانند برای شما توضیح دهند.

وارد شدن به این حالت کار سادهای نیست. اگر اندازهگیری کنید، میبینید که حدوداً 15 دقیقه طول میکشد تا به حداکثر کارایی خود برسید. بعضی مواقع، زمانهایی که خسته هستید و یا به اندازه کافی برای آن روزتان خلاقیت به خرج دادهاید، دیگر نمیتوانید در بحر موضوع بروید و بقیه روز را به کارهای بیهوده، خواندن وب و Tetris بازی کردن میگذرانید.

مشکل دیگر در اینجاست که از دست دادن تمرکز کار ساده ایست :سر و صدا، تماسهای تلفنی، ناهار را بیرون خوردن، آن پنج دقیقهای که برای نوشیدن قهوه تا کافیشاپ صرف رانندگی میکنید، و علیالخصوص مزاحمتها و سؤالهای همکاران، همگی تمرکز را از بین میبرند. اگر همکار شما ازتان سؤالی بپرسد که یک دقیقه کارتان را متوقف کند، ولی آنقدر حواستان را پرت کند که نیم ساعتی طول بکشد تا به حالت سابق برگردید، بهرهوری کلی تیمتان در خطر جدی قرار دارد. اگر در محیط شلوغی کار میکنید - از همان نوعی که dotcom های کافئینزده سخت عاشق آن هستند و در آنها بخش فروش زیر گوش برنامهنویسان مشغول داد و بیداد هستند - بهرهوری شما سقوط بدی خواهد کرد.

در مورد برنامهنویسان (به نسبت بقیه knowledge workers و طیفهای دیگری که نیازمند تمرکز زیاد هستند)، قضیه سختتر است. بهرهوری، به توانایی شعبده بازی با جزئیات زیادی در حافظه موقت بستگی دارد. هر نوع وقفهای باعث بهم ریختن این جزئیات میشود. وقتی کارتان را از سر میگیرید، هیچ کدام از جزئیات (نظیر نام متغیرهای محلی یا این که تا کجای پیادهسازی الگوریتم جستجویتان را انجام داده بودید) یادتان نخواهد آمد و مجبور به مراجعه به کار قبلتان هستید که سرعتتان را میگیرد.

ریاضیات این مسأله زیاد سخت نیست: فرض کنید (که شواهد هم این فرض را تأیید میکنند) که اگر برای یک دقیقه هم یک برنامهنویس را متوقف کنید، پانزده دقیقه از بهرهوریش کم میکنید. برای مثال، Jeff و Mutt (که هر دو برنامهنویس هستند) را در دو پارتیشن کنار هم قرار میدهیم (در یک فضای کاملاً Dilbert ای). مات، نام تابع کپی رشته در یونیکد را به خاطر نمیآورد. میتواند جواب آن را جستجو کند - که 30 ثانیه طول میکشد، و یا این که از جف بپرسد - که 30 ثانیه طول خواهد کشید. خوب، چون جف در کنارش نشسته است ترجیح میدهد که از او بپرسد. حواس جف پرت میشود و 15 دقیقه را از دست میدهد (برای این که مات 15 ثانیه صرفهجویی کرده باشد.)

حالا اجازه دهید که جف و مات را در دو اتاق (با در و دیوار) جدا بگذاریم. اکنون وقتی که مات اسم تابع را به خاطر نمیآورد، میتواند جواب آن را جستجو کند (که همان 30 ثانیه طول میکشد) و یا این که از جف بپرسد که 30 ثانیه طول میکشد و شامل از جای خود بلند شدن هم میشود (که با توجه به وضعیت جسمی معمول برنامهنویسان و مسایل دیگر ، کار سادهای نیست!). بنابر این ترجیح میدهد که جوابش را جستجو کند. 30 ثانیه وقتش تلف میشود اما 15 دقیقه به نفع جف است! وای!


. آیا بهترین ابزارهایی را که وجود دارد میخرید؟
نوشتن کد در یک زبان کامپایل شده از کارهایی است که هنوز بر روی کامپیوترهای خروسنشان، نمیتوان با سرعت انجام داد. اگر فرآیند کامپایل، بیشتر از چند ثانیه طول میکشد، خرید جدیدترین و بهترین کامپیوتر در وقتتان صرفهجویی خواهد کرد. اگر کامپایل کردن حتی 15 ثانیه طول بکشد، برنامهنویسها حوصلهشان سر میرود و میروند به سراغ خواندن سایت The Onion ، که آن هم تمام هوش و حواسشان را به خود خواهد برد و ساعتها بهرهوری از بین میرود.

debug کردن کد GUI با یک مانیتور اگر غیر ممکن نباشد، بسیار سخت و دردناک است. اگر در حال نوشتن کد GUI هستید، داشتن دو مانیتور همه چیز را بسیار ساده خواهد کرد.
بیشتر برنامهنویسان باید یک زمانی فایلهای bitmap را (برای iconها و toolbarها) دستکاری کنند و اکثراً ویرایشگر مناسب برای این کار ندارند. استفاده از MS Paint برای این کار بیشتر شبیه یک شوخی است، که البته غالب برنامهنویسها از همین روش استفاده میکنند.

در محل کار قبلیام، admin شبکه دایماً برای من spam میفرستاد و غر میزد که من بیشتر از 220 مگابایت فضای مجازم، روی سرور جا اشغال کردهام. من روزی جواب دادم که با توجه به قیمت هارد دیسک، هزینه فضای مورد استفاده کمتر از هزینه دستمال کاغذی من است و صرف کردن حتی ده دقیقه از وقتم برای کوچک کردن دایرکتوریام یک هدر دادن اشرافی بهرهوری است.

تیمهای تولید نرمافزار درجه یک، برنامهنویسان خود را شکنجه نمیکنند. حتی موضوعات جزیی اعصابخردکن ناشی از داشتن ابزار نامناسب، جمع میشود و برنامهنویسها را بد اخلاق و ناراحت میکند. یک برنامهنویس بد خلق، یک برنامهنویس با کارایی پایین است.

یک نکته دیگر هم اضافه کنم... برنامهنویسها را به راحتی میتوان با رشوه دادن - بوسیله جدیدترین و باحالترین وسایل - تطمیع کرد. این برایتان خیلی ارزانتر از دادن حقوق مکفی تمام میشود!


. آیا بخش تست شما جداست؟
اگر در تیم شما افرادی که وقتشان اختصاصاً برای تست کردن باشد - حداقل یک نفر برای هر دو یا سه برنامهنویس - وجود نداشته باشد، شما یا محصولات باگدار تحویل خواهید داد؛ و یا این که با پرداخت 100 دلار در ساعت به جای 30 دلار در ساعت، پولتان را هدر میدهید. خساست در زمینه افراد جهت بخش تست، آن قدر صرفهجویی احمقانهایست که من واقعاً تعجب میکنم چرا اکثر مردم نمیفهمند.

مقاله Top Five (Wrong) Reasons You Don't Have Testers را که در مورد همین موضوع نوشتم، بخوانید.


. آیا داوطلبان جدید در موقع مصاحبه، کد هم مینویسند؟
آیا شما حاضرید یک شعبدهبازی را بدون این که چند حقه برایتان اجرا کند، استخدام کنید؟ معلوم است که نه. آیا برای عروسیتان، آشپزی که غذایش را نچشیده باشید، استخدام میکنید؟ بعید میدانم. (مگر این که خاله بزرگتان باشد و بترسید که تا آخر عمر از شما به دل بگیرد و برنجد.)

با این وجود، هر روز، برنامهنویسهایی بخاطر داشتن resume جالب یا به این خاطر که مصاحبهگر از گپ زدن با او لذت برده، استخدام میشوند. یا باید به سوالات سادهای مانند " فرق CreateDialog() و DialogBox() چیه؟ " که با خواندن مستندات قابل پاسخگویی است، جواب دهند. واقعاً نباید برایتان اهمیتی داشته باشد که داوطلب، هزاران نکته پیش پا افتاده را حفظ کردهاست یا نه، بلکه باید توانایی او در تولید کد برایتان مهم باشد. از همه چیز بدتر، سؤالات " معما گونه " است : آن دسته از سؤالاتی که پاسخ دادن به آنها غیر ممکن است ولی وقتی جواب را میدانید بدیهی به نظر میرسند.

لطفاً از این کارها نکنید! و هر کاری که میکنید، حتماً از مصاحبه شونده بخواهید که برایتان کد بنویسد. (برای راهنمایی بیشتر، به مقاله Guerrilla Guide to Interviewing مراجعه کنید.)


. آیا از آزمایش " قابلیت استفاده راهرویی " سود میجویید؟
در تست hallway usability، شما خِر اولین فردی را که از راهرو رد میشود، میگیرید؛ و مجبورشان میکنید که بنشینند پای برنامهای که همین الان نوشتهاید. اگر با پنج نفر این کار را تکرار کنید، 95% مشکلات کار با برنامهتان (usability problems) را کشف خواهید کرد.


طراحی " واسط کاربر " خوب آنقدرها هم که فکر میکنید سخت نیست، حتی برای این که مشتریها عاشق برنامهتان بشوند و آن را بخرند، واجب هم هست. کتاب مجانی و online من در مورد طراحی واسط کاربر که الفبای آن را برای برنامهنویسان شرح میدهد بخوانید.

اما مهمترین نکته در مورد واسطهای کاربر (user interfaces) این است که اگر برنامهتان را به پنج یا شش نفر نشان دهید، به سرعت بزرگترین مشکلات کاربران را خواهید دانست. Jakob Nielsen مقالهای دارد که در آن توضیح میدهد چرا این چنین است. خلاصه این که حتی اگر در زمینه UI واقعاً ضعیف باشید، با آزمایشهای قابلیت استفاده راهرویی که شرح آن رفت و خرجی هم ندارد، UI تان واقعاً بهبود پیدا میکند.


چهار استفاده برای تست جوئل
1. موسسه نرمافزاری خود را بسنجید و امتیازتان را به من اطلاع دهید تا بتوانم حرفهای خالهزنکی پشت سرتان بزنم!
2. اگر مدیر یک تیم نرمافزاری هستید، با استفاده از این تست چک کنید که آیا تیمتان با تمام توانش کار میکند یا نه؟ اگر امتیازتان 12 است، بهتر است که برنامهنویسانتان را به حال خودشان رها کنید و انرژیتان را روی عدم مداخله بخش مالی و فروش شرکت در کار برنامهنویسها متمرکز کنید.
3. اگر میخواهید جایی استخدام شوید، از کارفرمای جدیدتان بپرسید که چه امتیازی در این تست به دست میآورند. اگر خیلی پایین بود، مطمئن شوید که اختیارات درست کردن اوضاع را دارید و الا وجودتان بیحاصل خواهد بود.
4. اگر سرمایهگذاری هستید که در حال برنامهریزی و سنجش تیمتان میباشید و یا شرکتی نرمافزاری هستید که قصد ترکیب با مجموعه نرمافزاری دیگری را دارید، این تست وضعیت را به صورت سرانگشتی به شما خواهد گفت.




[1] ظاهراً آقای اسپولسکی در دانشگاه درس پزشکی خوانده است.
[2] killer feature
[3] features و یا ویژگیها

Mohammad S
جمعه 02 مرداد 1383, 10:31 صبح
با تشکر از شما ولی می توانستید لینک آن را اینجا بگذارید:
http://farsi.joelonsoftware.com/Articles/TheJoelTest.html
و آدرس اصلی سایت شامل تمام مقالات آقای اسپولسکی:
http://www.joelonsoftware.com/

موفق باشید 8)