من نمیدونم شما چه اصراری داری که همه چیز رو دقیقا از صفر خودت بسازی.
اصلا همچین چیزی نشدنی هم هست. مثلا میخوای نوشتن یک سیستم عامل کامل از صفر رو خودت تجربه کنی؟
اینطوری که یا نمیشه یا کل عمرت صرف این کار میشه، درحالیکه کلی کار دیگه هم مونده. صدها حیطه و برنامه و کارهای حجیم و پیچیدهء دیگر هم هست.
این ضرب المثل اختراع دوبارهء چرخ رو هم لزوما آدمهای تنبل و خنگ و بی هنر ابداع نکردن و بکار نبردن و نمیبرن. بلکه آدمهای توانا و باتجربه و کسانی که کارهای بزرگی کردن و میکنن بینشون بوده و هست.
شما همه چیز رو به شکل بدی میبینی و تفسیر میکنی. یجورایی کاملا مغرضانه!
درحالیکه باید ببینی معنای منطقیش چی بوده و اون رو جواب بدی.
بنده شخصا خودم خیلی علاقه داشتم همه چیز رو بدونم و بتونم.
و بخاطر همین توی خیلی چیزها مطالعه کردم.
ولی مسلم دیدم که حتی اگر تمام عمرم رو اختصاص بدم بازم وقت کافی ندارم که نمونه ای از همه چیزی رو که در دنیا هست خودم تنهایی بسازم.
ولی میتونم مطالعه کنم و یاد بگیرم، که خودش کم از ساختن نیست، چون اگر بخونی و کامل و دقیق بفهمی یعنی این توانایی رو داری و تا عملی کردنش راه و سد بزرگی نیست. برنامه نویسی اصلا ماهیتش همینه دیگه. همش فهمه! همش تئوری. همون کد رو که بر اساس تئوری پیاده کردی اجرا میشه. به همین راحتی! البته با یخورده مخلفات و تجربه های جزیی. اگر از عهدهء درک کامل و دقیق الگوریتم ها و ساختمان داده و هر کد و روش موجود بربیای، از عهدهء بقیش هم بی گمان برمیای. ولی بخاطر اثبات کردن اینکه از عهدهء هرچیزی برمیای که نمیشه بری نمونهء کاملی از هرچیزی رو خودت از صفر بسازی!
البته شده منم بخاطر یادگیری چیزی رو خودم طراحی کنم و بسازم، چون بهش نیاز دیدم. ولی این موارد محدود و خاص بودن، نه همه چیز و در هر مقیاسی.
مسئله، تنبلی نیست.
مسئله، محدودیت های غیرقابل نادیده گیری است؛ محدودیت هایی که یک انسان توانایی برداشتن کامل اونها رو نداره.
مسئله، استفادهء بهینه و عاقلانه از منابع محدود است.
مسئله، استراتژی هوشمندانه و هدف صحیح و عملی داشتن است.
مسئله، واقعیتگرا و عملگرا بودن است.
من نمیام همینطور بدون خوندن ریاضیات و فیزیک و غیره بخوام برم خودم فکر و تجربه و آزمایش کنم و تمام کشفیات علوم رو دوباره خودم تجربه کنم. شما هم نمیری. میری؟
بله یک احتمالی حالا هرچقدر هست که شما اگر خودت هرچیزی رو از صفر تحلیل و تجربه کنی به چیزهایی برسی که از دست دیگران در رفته بوده، ولی آیا این کار بهینه است؟
اینطور اگر بخوای کار کنی باید مدتها فقط در یک حیطهء خاص و محدود کلنجار بری که بلکه شانس بیاری و چیزی اونقدر مهم کشف کنی که ارزشش رو داشته باشه.
شما وقتی توی مدرسه ریاضی میخونی و ازش استفاده میکنی، منجمله در همین برنامه نویسی، داری از همون قاعدهء چرخ رو نباید دوباره اختراع کرد استفاده میکنی، و از نیروی جمعی و دستاوردهای بشر در طول تاریخ استفاده میکنی.
پس این ضرب المثل غلطی نیست، و همه جا و در هر سطحی هم میتونه مصداق داشته باشه.
حالا دیگه برای تعیین موارد دقیقش خب باید دید دلایل و شرایط هرکسی چیه، نه اینکه همینطور بیای و کل گزاره رو با یک نتیجه گیری و تفسیر مغرضانه و برچسب به مخاطب پاک کنی.
این میشه مغلطه.
من بعید میدونم کسانی که در این حد دانش و تعهد به منطق ندارن بتونن کارهای بزرگ و مفید واقعی بکنن در دنیا.
علم اساسش بر منطق بنا شده.