دلایل اصلی ناکامی پروژهها هنوز برای بسیاری از مصرفکنندگان و مدیران مبهم است.
چرا IT همچنان به شکلی بسیار ناکارآمد مدیریت میشود؟ آمار نشان میدهد که تنها در ایالات متحده سالانه بیش از 25 میلیارد پاوند برای پروژههای ناکام IT به هدر میرود.
از اواسط دههی 1990 تحقیقات برای یافتن پاسخی به این پرسش توسط شرکتهای تحقیقاتی و نهادهای دانشگاهی ادامه داشته است. این تحقیقات بر روی سه مشکل اصلی متمرکز بوده است:
· ناهماهنگی IT با دیگر فرهنگهای سازمانی
· حضور کمرنگ مصرفکنندگان در جریان برنامهریزی و پیشرفت کاری
· کمتوجهی به روند نقشهکشی و طراحی سیستمهای پشتیبانی در تجارت
بیشتر این پژوهشها بر اهمیت حضور فعالانهی مدیران عالیرتبه در تصمیمات حیاتی و استراتژیک IT تاکید میکنند.
به نظر میرسد که در بیشتر سازمانها نتایج این تحقیقات تاثیراتی بر مدیریت سازمان داشته است. امروزه کسبوکارها از تعدادی گروه سختکوش IT تشکیل شدهاند که در هر مرحله از تصمیمگیری برای طراحی و اجرای تمام پروژههای گستردهی سازمان با پشتیبانان تجاری و مصرفکنندگان سروکار دارند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که مدیریت ارشد در تدوین خطمشی IT، نقشی فعال داشته باشد و در سرمایهگذاریهایی که باعث سوددهی پروژههای بزرگ IT میشود، شرکت کند.
تصور میشد که آنچه در اوایل دههی 1990 در اینباره به دستاندرکاران IT آموخته شد، هماکنون نیز پاسخگوی نیازمندیهای موجود باشد. اما با وجود تمام تلاشها، آمار شکست پروژههای IT و پیآمد آن زیانهای مالی که به سازمانها تحمیل میشود، هنوز رقم چشمگیری را نشان میدهد.
درطی تحقیقات سال 2002 بر روی دلایل موفقیت و ناکامی پروژههای بزرگ "مدیریت ارتباط با مشتری"، محققان شورای مدیریت مککنزی (McKinsey) به این نتیجه رسیدند که دستکم 60درصد پروژهها در برآورده کردن انتظارات مدیران در سرمایهگذاری ناکام بودهاند.
گرچه از نظر اقتصادی سوددهیهای پیشبینی شده برآورده شده است، دیگر منافع مورد انتظار همچنان دستنیافتنی باقی ماندهاند. در برخی بخشهای صنعت، 80درصد پروژههای CRM در انجام عملیات اقتصادی ناکام ماندهاند. بخش بزرگی از پروژهها، زمان تعیین شده برای تحویل را از دست دادهاند و هزینهها از 200 تا 300 درصد میزان معمول تجاوز کردهاند.
در پروژههای CRM مدیران ارشد نقش موثر و فعال به عهده میگیرند، چرا که این پروژهها هزینههای به شدت سرسامآور دارند. امروزه، صدها سیستم CRM بیهوده و بیمصرف در شبکههای سازمانی باقیماندهاند و این ناکارآمدی شگفتیهای بسیاری را برانگیخته است. "مککنزی" در تحقیقات خود در اواسط دههی 1990 به این نتیجه رسید که "در پروژههای سازمانی تعریف روشنی از داشتههای سازمان وجود ندارد. پروژهها با سازماندهی ضعیف و مشکلات فنی روبهرو هستند."
امروزه مهمترین دلیل شکست IT نبودن هماهنگی میان فرهنگ حاکم بر بخش IT و سایر مشاغل عمومی است. مشکلاتی همچون حضور کمرنگ مصرفکندگان خارجی و درگیر نبودن پشتیبانان تجاری و مدیران ارشد در تصمیمگیریها اکنون تا حدی کمتر شدهاند. ظواهر نشان میدهد که تمام این افراد به نوعی با مساله درگیر هستند، با این حال بسیاری از این پروژهها نتایج غیرمنتظرهای به دنبال دارند. صدها گونه از نیازمندیهای ویژه و جدید در حال شکلگیری است که پاسخگویی به آنها موجب سنگینی بار طراحی پروژههای IT شده است و برآورده ساختن همهی آنها هزینههایی گزاف در پی خواهد داشت.
نویسنده : www.ComputerWeekly.com
مترجم : سارا صمدی
ناشر : همکاران سیستم