3- حذف ستون هایی که به کلید اولیه وابسته نیستند:
خوب فکر کنم تا اینجا با روش کلی کار آشنا شده اید. بررسی ساختار جداول، تعیین نقاط ضعف آن و اصلاح ساختار.
آیا به روز آئری این جدول آسان است؟ اگر رکوردی از این جدول حذف شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا می توان به آسانی لیست جامعی از رکوردهای منحصر به فرد این جدول استخراج کرد؟ و ...
اما قاعده سوم حذف ستون هایی است که با کلید اولیه ارتباط مستقیمی ندارند.
این حالت خصوصا در مواردی که کلید اولیه ترکیبی است بیشتر نمود پیدا می کند. اگر داده ای دارید که فقط قسمتی از کلید ترکیبی را شرح میدهد (به آن وابسته است) باید در جدول جدیدی با کلید اولیه ای که از همان قسمت مرتبط کلید ترکیبی درست شده است قرار بگیرد.
اینجاست که استفاده از دیتا تایپ AutoNumber به عنوان کلید اولیه در تضاد و تقابل با نرمال سازی قرار می گیرد. زیرا اصولا این نوع داده هیچ اطلاعاتی راجع به محتویات جدول به دست نمی دهد.
در مثال ما داده های پرسنل شرکت در یک جدول قرار گرفته است. اگرچه فیلد DeptID برای تعیین محل کار کارمند لازم است ولی سایر اطلاعات مربوط به ادارات شرکت ربطی به مشخصات پرسنلی ندارند و باید در جدولی جداگانه ذخیره شوند.
با تفکیک آن شکل پایگاه داده شبیه زیر خواهد شد.
نتیجه اصلی قاعده سوم نرمال سازی:
مقادیر قابل محاسبه را در جدول ذخیره نکنید.
فیلدهای قابل محاسبه مقادیری هستند که از روی مقادیر سایر فیلدها محاسبه یا استخراج می گردد و حاوی اطلاعات تازه ای در مورد فیلد کلید اولیه نیستند. این گونه فیلدها به آسانی تطابق خود را با داده های اصلی از دست می دهند. این مقادیر بایستی در هنام نیاز محاسبه و استفاده گردد.