ورود

View Full Version : مقایسه پزشکی با مهندس کامپیوتر



iman_pc_love
جمعه 21 خرداد 1389, 00:23 صبح
بنده لیسانسم (مهندسی کامپیوتر- نرم افزار) را گرفتم و تمام شد.
قبلاً برنامه نویسی می کردم ولی یک سالی گذاشتم کنار و چسبیدم به درس، تا بتوانم ادامه تحصیل در مقاطع بالا تر بدم.
ولی چند وقتی (خیلی وقتی) هست که نوعی افسردگی و دلسری آمده به سراغم. وقتی مثلاً می بینم با این همه تلاش و درس خواندن آخرش به کجا می رسیم؟ مثلا می گویم اگر وارد حوزه نرم افزار بشیم خوب وقتی بعد کلی کلجار رفتن به یه حدی از تسلط و به قولی حرفه ای می شی باید بری در شرایط ایده عال تو یه شرکتی مثلا با ماهی 800 تومن حقوق صبح تا شب تو یه اتاق کرو کثیف مجهز به سیستم پنکه، البته با 2 پره، چون یکیش کنده، کد بزنی!
اصلا بیایم یه مقایسه بین مهندس نرم افزار که تو این حوزه فعاله و حرفه ای و با تکنولوژی روز تو ایران داره پیش میره و به قولی کارشو خوب بلده، و یه پزشک انجام بدیم :

خوب برنامه نویسه یه آدمیه خموده، و با چشم و چال درآمده و کبود و بعضی وقتا هم که کامپیوتر فامیل خراب میشه میره براشون ویندوز نصب می کنه یا کارای اینجوری، و از دید بقیه یه کار دم دستی و سطح پایین داره، حالا این شناختیه که بقیه از کار اون دارن، البته حق هم دارن، چون وقتی جایگاه اجتماعی، شغل و کار اونو می بینن یا شایدم نمی تونن ببینن به این نتیجه میرسن.
ولی مثلا آقا یا خانم پزشک، دارای جایگاه اجتماعی خوب، کار خوب، درآمد خوب هستند، و شغل خیلی مهمی دارن (نجات جان انسانها) و درآمد هم که ماشاالله فلان عمل را می کنند فلان میلیون می گیرند، و ... و البته همیشه افق و آینده آنها مشخصه، مثلا کسی که پزشک عمومیه یا دانشجو هست، میدونه که مثلا وقتی درسش تمام شد به چه نقطه ای میرسه و مثلا اگر تلاش کنه و تخصص و فوق تخصص بگیره چه شرایطی پیش میا و و چه جایگاهی از نظر اجتماعی ، اقتصادی و ... خواهد داشت. ولی یه مهندس کامپیوتر هیچ چیز براش معلوم نیست و همه چیز تیره و تاره، اگه خیلی کارش خوب باشه آینده اش کار تو یه اتاق با پنکه 2 پره است.

حالا راه نجات چیه، بره فوق لیسانس بگره، شاید تونست تو یه دانشگاه عملی کاربردی، چیزی تو یه شهرستان دور درس بده یا دکتری بگیره تا حداقل بتونه تو تهران تو یه دانشگاهی اونم با حقوق معمولی درس بده.
نظر شما چیه؟ من تو باغ نیستم یا شرایط واقعا همینطوره؟

ALIREZA121
شنبه 22 خرداد 1389, 09:22 صبح
من فکر نکنم که هر پزشکی سریع بعد از درسش به یک حالت ایده ال برسه!
شما اینطور فکر کن شما وقتی تو علم کامپیوتر یه حدی از خطا رو داری ولی تو پزشکی چی! ممکنه یک اشتباه به قیمت از دست دادن جون انسان یا آسیب جدی تموم بشه کدامش مسئولیتش سنگینتره !
بحث دیگه بحث علاقه اس من به شخصه به شغلی مثل پزشکی علاقه ندارم و آرزوم نبوده ولی به علم نرم افزار آره !خداوکیلی کدوم دانش رو سراغ دارید که به همه علوم دیگر وارد شده باشه و به اونا کمک کنه این زیبایی علم کامپیوتره !شاید نظر کسی بر عکس من باشه!
قبول دارم که از لحاظ حقوقی تو ایران شاید پزشکی خیلی بهتر از کامپیوتره ولی این عقیدمه همش پول و مسائل مالی نیست باید از کار لذت برد نه باهاش ساخت!

iman_pc_love
شنبه 22 خرداد 1389, 20:19 عصر
کس دیگه ای نظر نداره؟

ricky22
شنبه 22 خرداد 1389, 21:22 عصر
اگه میشه بیاریدش به گفتگو ازاد جالبه :)

h.alizadeh
یک شنبه 23 خرداد 1389, 10:23 صبح
منم زیاد بهم پیشنهاد شده برم کنکور تجربی بدم...

حقوقشون خیلی بالاس مثلا من هربار که می رفتم یه باند دوره سرم رو عوض کنند کلی پول میدادم!
اصلا کاری هم نداشت ولی خب بهرحال بایدخودشون انجام می دادندکلا اگه حتی عمل هم نداشته باشه و فقط مطبش باشه کم کمه 250 تومن روزی در مییاره...

یکی از دوستای دوستمم هم فارغ التحصیل شده رشته فکر کنم مامایی رفته بیمارستان کار میکنه سه روز در هفته نصف روز میره بیمارستان 600-700 می گیره تازه استخدام هم نیست هنوز...

ولی خب به نظرم من که مشکلی با رشته م ندارم، یعنی اگه علاقه مدنظرباشه خب دارم علاقه رو. به نظرم مییاد همینو خوب ادامه بدم و از گستردگیش لذت ببرم خیلی دوست دارم از طریق همین رشته خودم خوب پول دربیارم چون تنوع درش زیاد هست...

به نظرمن اگه در هر رشته ای متبحر باشیم جایگاه اجتماعی بالایی بدست می آریم.

ایمان اختیاری
یک شنبه 23 خرداد 1389, 10:32 صبح
آقا ایمان .. ( البته جالب شد چون اسم خودمم ایمان )
خواهر و شوهر خواهر بنده پزشکن .. یعنی از اون اول که خواهرم پزشکی قبول شد تا الان رو در جریان ربز کاراش هستم .
فکر نکنید پزشکی رشته خیلی خوبیه و فلان و بهمان و اینا ...
اول اینکه هفت سال از بهترین سالهای زندگیت رو باید توی دانشگاه سپری کنی .. وقتی که استیجر شدی باید بری بیمارستان شیفت بدی .. بعدش وقتی که درست تموم شد باید بری طرحت رو بگذرونی که اگه نور چشمی نباشی می افتی یه جای پرت که عرب نی می اندازه ...
تازه این مراجل رو طی کردی می شی پزشک عمومی .. تبریک ..
حالا می خوری به بازار کاری که از متخصص اشباع شده دیگه چه برسه به پزشک عمومی ...
می خوای بشینی فوق بخونی .. با این آزمونهایی که سلامتش برای همه معلومه و حتی این آزمون آخری رو خود وزیر بهداشت باطل اعلام کرد ..
وقتی نشستی و تخصص خوندی دیگه شور و حال زندگی برات نمی مونه .. فقط باید جایی رو جور کنی که بتونی پول در بیاری ..
بگذریم از پارتی بازی های وحشتناکی که باعث می شه یکی که دست راست و چپش رو قاطی می کنی می یاد از تو چند پله بالاتر ... و حق کشی های فراوان ..
و از همه مهمتر اینکه اینجا تو داری یه مسئولیت خیلی عظیمی رو قبول می کنی و اون نجات جون آدماس .. درسته خیلی زیباست ولی راه رفتن روی لبه ی تیغه.. ممکنه دستت بلرزه و بزنی یارو شل و پل بشه ... و وجدان درد تا آخر عمر ..
درسته پرستیژ اجتماعی بالایی داره .. خوب هم پول در می یاره ... ولی رشته ی خیلی سختیه و موارد بالا

من خودم مهندسی نرم افزار گرفتم .. الان هم توی یه واحد دانشگاهی استخدام شدم ..
اونجور که شما می گی نیست .. قبلا هم توی چند تا شرکت کار می کردم .. توی این رشته یه جور مبارزه طلبی هست .. که اگه علمت به روز نباشه فاتحه ات خوندس .. ممکنه هم کارمند بشی و حقوق ثابت و ممکنه پروژه ای کار کنی و گاه و بی گاه پول قلمبه ...
البته اینا توی ایران .. اون ور هم که بری به مدرکت زیاد کار ندارن .. می بینن که چند مرده حلاجی ..
یکی از دوستای من با مدرک دیپلم کامپیوتر فنی حرفه ای رفت مالزی و بیا و ببین که چه زندگی توپی داره ماشاالله ... تا اونجا که دست برادرش رو هم گرفت و برد اونجا .. چرا . چون کار بلد بود ..

من اگه دوباره به دنیا بیام بازم می یام رشته ی کامپیوتر ولی ایندفعه سعی می کنم بیشتر با علم روز پیش برم تا علوم دانشگاهی ..

حالا باز اگه خواستی بیشتر بحث می کنیم چون فک دستم سرویس شد از بس حرف تایپ زد

iman_pc_love
یک شنبه 23 خرداد 1389, 12:15 عصر
آقا ایمان حرفهای شما قبول، اینکه پزشکی هم قبول شدنش هم طول دوره تحصیلش مشکله قبول، ولی ببینید یه دانشجوی پزشکی در طول دوره تحصیلش انگیزه خیلی بالایی داره، یعنی می دونه که در پس این سختی ها چه آینده ای در انتظارشه، مثلاً در طول دوران تحصیلش درسهاشو با تمام وجود و انرژی میخونه، به امید اون روزی که مثلا متخصص یا فوق تخصص یا جراح مغز، قلب و یا هر چیز دیگه ای به امید آن سختی ها رو تحمل می کنه.
ولی یه دانشجوی کامپیوتر، اولاً در طول دوران تحصیل انگیزه زیادی برای درس خواندن نداره چون اولا، هیچ آینده ای براش روشن نیست، که چه خواهد شد، به کجا خواهد رسید؟ و دوما مسئله خود درسها است که اصلا اگر کسی با معدل 20 هم فارق التحصیل بشه، حالا گذشته از اینکه پایه و مفاهیمی بنیادی را آموخته باز به هیچ دردی برای کار نمیخوره مسئله بعدی، این است که اصلا فعالیت در رشته های کامپیوتری اصولا نیاز به تحصیلات دانشگاهی نداره، مثل همان مثالی که خودتان گفتید که دوستتان به مالزی رفته، و هزار تا مسئله دیگه که باعث بی انگیزگی دانشجو ها میشه.
یه مسئله دیگه هم که هست، موضوع ادامه تحصیله، مثلا من می خواهم برای فوق شرکت کنم، که البته پارسال شرکت کردم و به نظر من و خیلی ها ی دیگه قبول شدن تو ارشد رشته کامپیوتر از تمامی رشته ها سخت تره و مشکل ترین رشته است، که البته به خاطر تعداد درسها و مهم تر از آن پذیرش خیلی خیلی کم دانشگاه ها و تعداد خیلی زیاد شرکت کننده ها در این رشته است. خوب وقتی من میبینم که حداقل 1 سال باید با تمام انرژی درس (درسهایی که هیچ کاربردی ندارند، و فقط تئوری هستند و فقط به درد کنکور میخورند) بخوانم، تا اگر بتوانم رتبه زیر 100 بیارم که یه جای معمولی قبول بشم که اگر قبول بشم که کلی اما اگر داره خودش!! خوب اگر قبول نشی که کلاهت پس معرکه است ولی اگر شدی باز میبینی هنوز کار مفیدی از دستت بر نمیاد! مثلا در گرایش نرم افزار دروسی در سطح ارشد وجود داره، جنبه تئوری و تحقیقاتی داره و اگر تحقیقاتی هم انجام بدهید فقط برای آن طرف آب است که البته در آن طرف آب هم جنبه تئوری داره و شاید بدرد آنها هم نخورد چه برسد به کشور خودمان که اصلا این چیزا درش مطرح نیست. حالا اگر بچه درس خوانی هم پیدا شود که کاری به این حرفها نداره و سرش در کتابو درسه، بره ارشد را بگیره و با هزاران بدبختی دکتری قبول بشه و تمام کنه و مدرکش را بگیره که کار خیلی سختیه، خیلی، خیلی سخت تر از طی مراحل پزشکی، خوب آخرش که چی؟ اولا چنین فردی اصلا به درد بازار کار نمی خوره و آخرش اینه که بره تو دانشگاه تدریس کنه، البته از روی ناچاری، چز جز این کار، کار دیگه ای ازش بر نمی اد.
نظرات شما چیه؟ فکر من اشتباهه یا ...؟!؟

saed2006
یک شنبه 23 خرداد 1389, 12:38 عصر
فوق بگیر و توی کار برنامه نویسی حرفه ای باش تحلیل گر قدرتمند بشو پول در میاری در حد عالی نا امید نباش

Hossein Bazyan
یک شنبه 23 خرداد 1389, 12:54 عصر
سلام
مشکل در تحصیل و رشته و پول نیست بلکه مشکل در قناعته
آدم که قانع باشه همیشه سرحال و از هر لحاظ ارضاست
اگه از یه پزشک بپرسید از شغلش راضی نیست بلکه حسرت رشته کامپیوتر رو میخوره ، رشته کامپیوتر حسرت رشته پزشکی، وکیل حسرت .... و .... حسرت .....

x.xoma
یک شنبه 23 خرداد 1389, 20:50 عصر
بدون شک مهمترین( روی این کلمه خیلی تاکید دارم ) پایه و زیر بنای تحصیل و فراگیری علم کامپیوتر علاقه است . که متاسفانه انگار شما آن را از دست داده اید... این که اینجا هیچ چیز انجایی که باید باشد و انطور که باید باشد نیست ؛ یک مورد عادیست . . . اگه میخوای خیلی پول در بیاری یه چند وقت کوپن فروشی کن ؛ خواهی دید که اول پول داره . . . اما بدون شک کارشناسی ارشد کامپیوتر بیش از هر چیزی اول عشق داره و بس. عشق به دنیایی که هرگز تمام نمی شود... خواسته شما راه را مشخص می کند.

موفق باشی:تشویق:

eshpilen
یک شنبه 23 خرداد 1389, 21:56 عصر
Just do your best


بنظر من آدم در چیزی که ذاتا بهش علاقه داره و استعدادش رو داره میتونه بهترین عملکرد رو داشته باشه.
و درستش اینه هر آدمی در جای خودش باشه و کار خودش رو درست انجام بده.
اگر شما علاقه داشته باشید نصف خوشبختی رو دارید. پول نمیتونه جای علاقه و آرزوهای غیرمادی آدم رو بگیره.
پول فقط در حد معاش و تامین یک زندگی متوسط کافیه.
اگر علاقه داشتی بیشتر کارها برات آسون میشه و نصف لذت زندگیت رو بردی.
برای نصف دیگه هم فکر میکنم پول بقدر کافی دربیاد. نه؟

اوبالیت به بو
یک شنبه 23 خرداد 1389, 22:56 عصر
یه نکته رو هم بگم که خیلی ها متاسفانه درگیرش هستند و از این فازها بیرون نمیان

اینکه 99% اونهایی که دیدم رشته تحصیلی یا شغلیشون کامپیوتر هست فکر می کنن که تافته جدا بافته هستن و فکر می کنن که فقط کامپیوتر بهتری رشته هست و آپولو هوا میشه و این صحبت ها.

یک پزشک اگه برای 15 دقیقه عملی که انجام می ده 5 میلیون می گیره و در روز میلیون میلیون در میاره به همون اندازه که هیچ چند برابرش مسئولیت داره.
یک حسابدار اگر این همه پول در میاره مسئولیت داره.

من دارم یه شما می گم که از این خواب بیاید بیرون. هیچ شغلی تو دنیا نیست که راحت باشه شک نکنید. یک نظریه در علم مدیریت وجود داره به اسم نظریه XY. (بخوانید ایکس ایگرگ)

نظریه X می گه انسان ذاتا تنبل هست. دوست داره از زیر کار در بره و همیشه نیازهاش ارضا نمی شن. همیشه دوست داره که با کمترین کار پول زیاد بگیره (کارمندان دولتی در ایران). میل به یادگیری و پیشرفت نداره و همیشه دوست داره در حال مرخصی و استراحت باشه
نظریه Y می گه که نه. انسان کار رو تفریح خودش می دونه و به دنبال ارضای نیارهای درونی خودش (یک مبحث در کارآفرینی هست) هست. کار رو برای پول انجام نمی ده اما پول انگیزشی هست برای ادامه. کار رو یک خدمت می دونه و حاضر هست چندین ماه به صورت رایگان کار بکنه. هدف انسان کار کردن برای انسان های روی زمین هست و از هیچ کمکی دریغ نمی کنه.

اگر کسی رو می بینید که میلیون میلیون پول در آورده راز پول در آوردن رو بلد بوده. باز هم می گم هیچ شغلی آسون نیست. نرم افزار نویسی میگیم محدودیت داره چون ele bele jingele
پس یک نقشه کش که کارش ترسیم هست چی؟ فرض کنید نزدیک به 50 سال داره؟ یک معمار.

ما برنامه نویسی داریم که پولداره برنامه نویسی داریم که فقیره
حسابداری داریم که علاوه در محل کارش، خیلی از کارهاش رو در خونه انجام می ده. اونم فقیر داره و پولدار

همه 1000 بار داستان مایکروسافت بیل گیتس و هلزبرگ و فلانی و فلانی رو خوندن.
اگر نمی تونیم کار بکنیم دلیل نداره که بد و بیراه بگیم. رانت وجود داره همه جای دنیا هست. همه مسائل دزدی تو کل دنیا هست. نمی تونی کار کنی با خارجی ها کار کن. کارت رو بین المللی کن. به قول این آقایی که الان اسمش یادم رفته تو قطب شمال هم میشه یخچال فروخت

یه مساله دیگه هم هست و اونهم اینه که همه انتظار دارن از طریق داشتن یک شغل پولدار بشن. برو یه نگاه بنداز ببین کجا ها می تونی 2000 گیرت بیاد. امروز 405 بخر فردا بفروش سود کن. 206 ثبت نام کن 3 ماه دیگه گرون تر بفروش.
سواد بورس رو داشته باش تو بورس سبد خرید بخر کار کن.
طلا جواهر، ارز و سکه، املاک و مستغلات.... و خیلی کارهای دیگه

هر چند که یه جمله هست من همیشه بعضی وقت ها بهش سرک می کشم:


آواز دهل از دور خوش است

ولی فکر می کنم که الان دوران کارآفرینی و خلاقیت هست.

eshpilen
یک شنبه 23 خرداد 1389, 23:56 عصر
اهه چه جالب منم میخواستم همین جملهء آواز دهل از دور خوشست رو بگم.
راستی اینایی که گفتی جالب بود. اتفاقا ما هم در آشناها یک خانواده ای رو داریم که از طریق بورس بسیار ثروتمند شدن.
البته یک خانوادهء دیگه هم بودن که شغل خودشون رو هم ول کردن و رفتن توی کار گلدکوئیست و سر حتی داداش خودشون رو هم کلاه گذاشتن! بنابراین این روشها اصلا توصیه نمیشه!! دقت کنید که مشروع و نامشروع داره و هرجاه طلبی ای نه خوبه و نه لزوما موفق.
ضمنا درمورد بیل گیتس هم من روش درآمدش رو یک روش قابل استفادهء عمومی و حتی مشروع نمیدونم.
البته بحثی دراینمورد ندارم. فقط میخوام بگم آدمهای خیلی ثروتمند بعضی وقتها مثالهای خوبی نیستن و صرف ثروتمند و موفق شدن اونها بدرد ارائه بعنوان نمونه به دیگران نمیخوره. چون افرادی با این ثروت خیلی وقتها تنها میتونن به تعداد بسیار معدودی وجود داشته باشن و روش اونها هم انحصاری و حتی گاهی با توسل به روشهای نامشروع، غیراخلاقی یا حتی غیرقانونی بوده که باعث شده به ازای نابودی فرصتهای خیلی افراد دیگه و فقیر شدن عدهء زیادی از اجتماع و نابود شدن شرکتهای رقیب و شرکتهای متوسط (که برای چرخهء سالم تجارت یک نشانه و نیاز خیلی مهم هستن) و بهم خوردن تعادل و سلامت اقتصاد و تجارت آزاد اینقدر ثروتمند بشن.

مهران رسا
دوشنبه 24 خرداد 1389, 00:19 صبح
دوست عزیز شما گفتید مدرک لیسانس دارید ، گفتید درس خوندید ، گفتید هدفتون رفتن به مقاطع بالاتر بود اما نگفتید چقدر از جون و دل برنامه نوشتید و چقدر به برنامه نویسی علاقه دارید . آیا اونقدری که برای پیشرفت در درس و کسب مدرک پول و وقت خرج شد برای کسب تجربه در برنامه نویسی خرج شد ؟

مشکل ما اینه که فکر میکنیم مدرک گرفتن اون هم در ایران یعنی موفقیت .

ایمان اختیاری
دوشنبه 24 خرداد 1389, 09:12 صبح
ببینید آقا ایمان ..
هر رشته ای سختی های خودش رو داره ..
حسابداری یه جور پزشکی یه جور مهندس نرم افزار یه جور و غیره و غیره
به نظر من شما برای خودت دورنما ترسیم نکردی و پا تو این رشته گذاشتی ..
یادمه یه زمانی دبیرستانها از مشاغل مختلف دعوت می کردن که بیان و برای بچه ها حرف بزن که اگه این رشته رو انتخاب کنی این جور می شه
اگه اونو انتخاب کنی اون جور می شه
شما چون با پزشک و رشته های مرتبطش بیشتر از مهندس کامپیوتر در تماس بودی می دونی که کسی
که پزشکی یا یکی از گرایش ها رو بخونه آخرش چی می شه
ولی فکر کنم قبلا نمی دونستی کسی که پا توی رشته ی نرم افزار بذاره آخرش چی از اب در می یاد
یه توصیه می کنم ..
یه سری به شرکت های معروف کامپیوتری بزن و ببین مهندس های ارشدش اوضاعشون چطوره ..
از شغلشون راضین یا نه ..
اما اینکه می گی دانشجوی کامپیوتر در طول تحصیلش انگیزه نداره به نظر من دو علت می تونه داشته باشه
یکی اینکه خود فرد بدون علم و دانش کافی توی این رشته اومده دوم اینکه پیوند بین رشته ی کامپیوتر و صنعت خیلی کمرنگه ...
یکی از اساتید ما برای کارورزی دانشجوهاشو فرستاده بود یه کارخونه ی ماشین لباس شویی سازی و از این چیزا ازشون خواسته بودن
با اسمبلی براشون کد بزنن که یه مقدار برنامه ی ماشین لباس شویی رو عوض کنن و بهینه بشه
کارورزی اونا که تموم شد کلی تجربه و معلومات کسب کردن و یه تیم روبوتیک زدن و کلی مقام آوردن
دورا دور که ازشون خبر دارم وضعشون خیلی خوبه
ببنید آقا ایمان ... توی دانشگاه مخصوصا رشته ی کامپیوتر شما دو راه داری
یا اینکه کاملا دانشگاهی باشی و کمی بازاری
یا اینکه کاملا بازاری باشی و کمی دانشگاهی
اولیش این جوریه که شما فقط و فقط بچسبی به درس و حفظ کردن و نهایت فهمیدن اینکه این حلقه چی می کنه و اون کد چیه و این چیه
ولی بازاری کامل اینه که شما با علم روز پیش بری بر پایه ی دروس دانشگاه ..یعنی دانشگاه برات بشه پله ی ترقی و یادگیری و مخصوصا پژوهش
حالا بذار معدلت بشه بیست یا بشه 12 .. مهم اینه که با رشته ات خو بگیری و درکش کنی ...
مفاهیم بنیادی و الگوریتم و اینا هم فقط و فقط برای زیرسازیه و گرنه شاید یک دهم مطالب دانشگاه توی بازار کار به دردت نخوره .
ولی وقتی به رشته ات همونطور که دوستان هم اشاره کردن علاقه داشته باشی همه ی سختی ها و مشکلاتش هم برات شیرینه

حالا برسیم به داستان فوق ..
من خودم رو بگم
وقتی لیسانسم رو گرفتم خیلیها بهم گفتن حتما فوق شرکت کن و تو موفق می شی و فلان و بهمان ..
ولی نشستم با خودم فکر کردم خب .. فوق بگیرم بهتره یا وارد بازار کار بشم
دیدم اگه بخوام یه مدت رو بی خیال کار بشم و بشینم درس بخونم ممکنه وضع بازار کار از این بدتر بشه .. خدا خواست و کمک کرد یه موقعیت شغلی واسم جور شد
فوق رو به نظر من می تونی هر وقت که خواستی بگیری ولی کار رو نمی شه هر وقت که خواستی به دست بیاری .. یه بازه زمانی داره ...
اما یکی از بحث های شیرین و جذاب رشته ی ما
اگه دقت کرده باشی رشته ی ما خیلی خیلی سرعت رشد بالایی داره .. امروز یه تکنولوژی فردا جدیدترش می یاد و هفته بعد تکنولوژی امروز دیگه قدیمی شده ...
اینو شاید می گن که یکی از معایب رشته ی ماست که دائم از قافله عقبی ولی به نظر من اگه دیدت رو عوض کنی جالب می شه
اگه تحت شرایطی - که یکیش خود باوری ماست - ما خودمون تولید کننده ی تکنولوژی جدید باشیم فکرش رو بکن که چقدر عالی و زیباست ؟

من توی یه شرکتی کار می کردم مهندس ارشدش فوق العاده مرد روشن بین و باحالی بود
می گفت این که می گم برنامه نویس حرف مفته ... این یعنی ماشین تولید کد .. هی بشین صبح تا شب کد بزن ..که چی ؟
تو باید Developer بشی
یعنی با استفاده از دانشی که داری بگردی دور و اطرافت ببینی می تونی مشکلی رو حل کنی
یا بهتر از اون ببینی می تونی مسیر جاری رو بهینه کنی
تا حالا به این فکر کردی که چرا توی ویژوال های جدید به جای اسم پروژه از راه حل اسم می بره ؟

آره برادر من .. این داستان ماست ...
کد زدن هیج جا به درد نمی خوره مگه اینکه در جهت حل مشکلی باشه یا بهینه سازی

خیلی حرفا دارم که بزنم ولی خب دستم سرویس شد از بس تایپ کردم

iman_pc_love
دوشنبه 24 خرداد 1389, 11:42 صبح
فوق بگیر و توی کار برنامه نویسی حرفه ای باش تحلیل گر قدرتمند بشو پول در میاری در حد عالی نا امید نباش میشه بیشتر توضیح بدید؟
مثلا کسی را میشناسید؟
مستنداتی چیزی ارایه دهید.
.
در ضمن من به رشته ام علاقه دارم
اونقدر که باز هم با این همه نا امیدی می خواهم و انگیزه اش (علاقه)را هم دارم که ادامه تحصیل بدم
اون دوستمان هم که حرف از بیل و شرکتای خارجیه دیگه زد هم بهشون عارضم که اونا دارن کارهای تجاری می کنند و با بحث ما فرق داره

iman_pc_love
سه شنبه 25 خرداد 1389, 12:53 عصر
اصلا به نظر شما آدم بره یجا استخدام بشه بهتر از کار آزاد برنامه نویسی نیست؟

eshpilen
سه شنبه 25 خرداد 1389, 13:41 عصر
استخدام که خوبه الان.
میری بیمه داری حقوق خوب داری بازنشستگی داری قانون کار و ساعت کار استاندارد و تفریح و حق اولاد و هزارتا مزایای دیگه داری. چیش بده؟

مرتضی پیروزی
سه شنبه 25 خرداد 1389, 14:17 عصر
اصلا به نظر شما آدم بره یجا استخدام بشه بهتر از کار آزاد برنامه نویسی نیست؟
بستگی به خودت داره، اگر دوست داری بری یه جا کار کنی و آخر ماه یک حقوق ثابت بگیری و آخر سال دو بسته آجیل و ماکارونی بدن دستت و شما هم کلی حال کنی که من مزایا دارم! برو یک جا استخدام شو.....
ولی اگر به جرات ریسک داری و فکر مدیریتی قوی داری و میتونی گلیمت رو از آب بکشی بیرون به نظر من کارگری!! دو ریال هم نمی ارزه!

iman_pc_love
سه شنبه 25 خرداد 1389, 14:25 عصر
بستگی به خودت داره، اگر دوست داری بری یه جا کار کنی و آخر ماه یک حقوق ثابت بگیری و آخر سال دو بسته آجیل و ماکارونی بدن دستت و شما هم کلی حال کنی که من مزایا دارم! برو یک جا استخدام شو.....
ولی اگر به جرات ریسک داری و فکر مدیریتی قوی داری و میتونی گلیمت رو از آب بکشی بیرون به نظر من کارگری!! دو ریال هم نمی ارزه!
بله، ولی به شرط اینکه بازار کار مناسب هم باشه، من خودم هم اهل ریسکم، هم می توانم سرمایه جور کنم، و هم به نرم افزار علاقه دارم، ولی خوب با این وضع خراب ایران آدم نمیتونه ریست کنه، البته این دیگه ریسک نیست،اسمش شاید یه چیز دیگه باشه (خ؟ یت). مثلا شما اگه 100 میلیون داشتی می رفتی تو کار طراحی نرم افزار و شرکت می زدی، یا میزاشتی بانک؟

مرتضی پیروزی
سه شنبه 25 خرداد 1389, 17:38 عصر
بله، ولی به شرط اینکه بازار کار مناسب هم باشه، من خودم هم اهل ریسکم، هم می توانم سرمایه جور کنم، و هم به نرم افزار علاقه دارم، ولی خوب با این وضع خراب ایران آدم نمیتونه ریست کنه،
بعد تعریف شما از ریسک چیه؟؟ شما میگی من اهل ریسکم ولی شرایط خوب نیست!!
خوب دوست من ریسک یعنی همین دیگه،شرایط نامطلوب رو به نفع خودتون مطلوب کنید،
شما انتظار دارید که بازار کاملاً مطلوب باشه و احتمال موفقیت صددرصد باشه، و بعد بگی من ریسک کردم؟!!!

البته این دیگه ریسک نیست،اسمش شاید یه چیز دیگه باشه (خ؟ یت).
من به جای شما بودم دیدم رو عوض میکردم، کار درستی نیست که مسائلی رو که ما توانایی حل اون رو نداریم اسمش رو بذاریم خریت!!

مثلا شما اگه 100 میلیون داشتی می رفتی تو کار طراحی نرم افزار و شرکت می زدی، یا میزاشتی بانک؟
صد میلیون؟؟ شما به من بیست میلیون بده من شرکت میزنم! همونطور که قبلا گفتم اگر آدم با دل و جراتی باشی میری شرکت میزنی ولی اگر دوست داشته باشی سر ماه یک پول ثابت بیاد تو حسابت و بقیه کارها رو خریت! بدونی بذاری تو بانک بهتره!
--------------------
موفق باشی

eshpilen
سه شنبه 25 خرداد 1389, 17:58 عصر
من نمیدونم بعضیا تجربهء عملی پایدار و موفق دارن که یه چیزایی رو با اطمینان میگن یا نه.

eshpilen
سه شنبه 25 خرداد 1389, 18:33 عصر
مزیت استخدام اینه، خصوصا واسه کامپیوتری ها، که کارهای کثیف رو اونایی که پول اصلی رو درمیارن انجام میدن و کامپیوتری ها معمولا کارهای کاملا تمیز انجام میدن (فقط مواظب باشید به جعل سند کشیده نشید :لبخند:) و کسی انتظار بیشتری ازشون نداره. بعد شما حقوق خودتون رو میگیرید با دست پاک و وجدان راحت بده مگه؟
کارای کثیف چیه مثلا؟ مثلا زد و بند، زبون بازی و کلاه گذاشتن سر مردم، دروغ گفتن پشت سر رقبا و از میدون بدر کردن اونا با هزار و یک ترفند، ... .
شما بخواید یه برنامه هم بفروشید بالاخره نیاز به زد و بند و مشتری جلب کردن و وابسته کردنش ندارید؟
البته من نمیگم اوضاع اینقدر بده. اما واسه آدمای حساسی مثل من مسائل غیرقابل تحمل زیاد وجود دارن.

iman_pc_love
چهارشنبه 26 خرداد 1389, 15:17 عصر
خوب دوست من ریسک یعنی همین دیگه،شرایط نامطلوب رو به نفع خودتون مطلوب کنید،
شما انتظار دارید که بازار کاملاً مطلوب باشه و احتمال موفقیت صددرصد باشه، و بعد بگی من ریسک کردم؟!!!
من کی گفتم 100% اما باید احداقل یه کور سوی امیدی باشه، نه؟

صد میلیون؟؟ شما به من بیست میلیون بده من شرکت میزنم!
من هم دفتر کار، هم سرمایه دارم (هرچقدر که لازمه) حالا اگر چند نفر مثل خودمون جمع بشیم برای کارهای کامپیوتری (نرم،سخت، هرچی شما میگی!) از نظر فنی هم در سطح عالی، از فردا بخواهیم شروع کنیم، شما چه هدف و برنامه برای آینده داری؟ اصلا برای یه شرکتی که امروز بنا شده چه کاری هست؟ پروژه دانشجویی؟ یا برنامه عکاسی،موبایل فروشی؟، رستوران؟ اصلا شما فرض کن 1 سال هم قصد کار تجاری نداشته باشیم، یعنی 1 سال هم فرصت برای شما برای اینکه روی شرکت کار کنی تا به پروژه های متوسط برسه، در حالت متوسط و بهترین حالت شرکت به کجا می رسد؟ ریسک چقدر است ؟ درآمد چقدر است؟
اصلا الآن من دفتر کارم را ماهی 1300000 تومن اجاره داده ام، به نظر شما تا چند وقت دیگر می توانید درآمد شرکت را حالا جدا از سرمایه گذاری که کردیم، وقت و انرژی که کذاشتیم به اندازه ای برسانید که همین اندازه به هر یک از موسسان شرکت سود دهد؟ البته این پول را هم نمی خواهیم بخوریم، می خواهیم سرمایگذاری برای توسعه کنیم!!!

East.Tiva
پنج شنبه 27 خرداد 1389, 16:30 عصر
من فکر کنم معنی تاپیک رو بد فهمیدم .. اما نظر خودم رو میگم به نظرم بیشتر شباهت بین این دوتا رشته باشه.

از نظر من رشته کامپیوتر مثل رشته پزشکی می مونه .. در اولین مرحله در لیسانس کامپیوتر مثل پزشک عمومی می مونه. از همه چیز یه کم بلد هستید اما در هیچ چیزی اونقدر حرفه ای و متخصص نیستید. ضمن اینکه یک سری پزشک عمومی تجربی هم ( همون عطارها و کسانی که کامپیوتر نخوندن اما در این رشته کار می کنند ) در جامعه رقیب شما هستند.

وقتی پا به عرصه فوق لیسانس میگذارید، دقیقا مثل تخصص در پزشکی می مونه، دیگه همه چیز رو به شما یاد نمی دن، بلکه شما باید یک بخش خاص از نرم افزار ( مثلا کامپایلرها، یا مثلا اصول مهندسی نرم افزار یا ...) را انتخاب کنی و در اون زمینه جلو بری و پیشرفت کنی. در این مرحله میشی پزشک متخصص یک زمینه خاص!

در مرحله بعد، در دکتری، دقیق مثل فوق تخصص در پزشکی هست، در اون رشته قبلیت، اونقدر ریز میشی که مثلا یک شاخه خاص رو انتخاب می کنی و جلو میری ( مثلا کامپایلرها در زبان های شی گرا، یا مهندسی نرم افزار در متدلوژی های سریع! )

از این نظر، دقیقا مثل علم پزشکی هست.

ضمن اینکه بعضی از دوستان، فکر می کنند که علوم دانشگاهی به درد نمی خوره، فقط اینو بگم که دات نت فریم ورک و اصولا محیط های فریم ورک بیس، ایده اون سالها قبل در دانشگاه ها مطرح شد و روش کار شد. زمانیکه این ایده خوب پرورش یافت، شرکت های تجاری اون رو تبدیل به محصول کردند.

همین الان هم روی ایده هایی توی دانشگاه های جهان داره کار میشه، که احتمالا 5 تا 10 سال آینده، اون رو ببینید یا بشنوید.
اصلا چیز بدی هم نیست، سیستم دنیا همینه، دانشگاه وظیفه داره که علم قضیه رو تولید کنه، و شرکت ها بعد از اینکه اون علم کامل شد، از اون محصول تولید می کنند.