PDA

View Full Version : به عنوان یک برنامه نویس بزرگترین هدف شما برای آینده چیست؟



hamid.shekasteh
جمعه 25 تیر 1389, 06:46 صبح
عمده ی ما برنامه نویسیان نقطه ی اوجی برای فعالیت برنامه نویسی خود داریم، برای مثال:

- نوشتن یک سیستم عامل کارا
- مدیریت یک شرکت برنامه نویسی بین المللی
- ایجاد یک تغییر اساسی در ساختار زبان های برنامه نویسی
- ساخت یک بازی قوی ، نمونه و ماندگار
- طراحی و مدیریت سایتهای بزرگ بین المللی
- فعالیت در یک شرکت بزرگ و جهانی
- تدریس حرفه ای برنامه نویسی
- تولید بهترین برنامه در میان سایر برنامه های مشابه
- نوشتن برنامه های درآمد زا
- تولید برنامه های ادارات بزرگ داخلی
- کار در شرکت های داخلی
و ...

از آنجا که "آرزو بر جوانان عیب نیست" و "ما آن چیزی می شویم که به آن فکر می کنیم" پس در این گفتگو شرکت کنید.
به عنوان یک برنامه نویس شما به رسیدن به کجا فکر می کنید و بزرگترین هدف شما برای آینده چیست؟

JaguarXF
جمعه 25 تیر 1389, 08:02 صبح
فقط دنبال یک ایده ناب برای یک برنامه میگردم که روی آیفون اجرا بشه.

FastCode
جمعه 25 تیر 1389, 08:52 صبح
نوشتن سریعترین برنامه در هر حوزه.

احمد سامعی
جمعه 25 تیر 1389, 10:13 صبح
- مدیریت یک شرکت برنامه نویسی بین المللی
- تدریس حرفه ای برنامه نویسی
- تولید بهترین برنامه در میان سایر برنامه های مشابه
- نوشتن برنامه های درآمد زا

من این چند تا رو می خوام البته داشتن یک شرکت و نه مدیریت چون با هم فرق می کنن
البته همونجور که شما گفتید آرزو بر جوانان عیب نیست :لبخند::قهقهه::شیطان:

eshpilen
جمعه 25 تیر 1389, 11:35 صبح
به عنوان یک برنامه نویس شما به رسیدن به کجا فکر می کنید و بزرگترین هدف شما برای آینده چیست؟
دونستن و تونستن.
این بزرگترین لذت زندگی منه.
دوست دارم هر برنامه ای بخوام بتونم بنویسم.
بقیه مثل نیازهای طبیعی و معاش، دیگه چیزای سطحی و روزمره هست که معمولا اگر به این سطوح برسی خودبخود تا حد کافی تامین میشن.
شیفتهء قدرتم؛ قدرت رو ستایش میکنم و با تمام وجودم میخوامش. علم هم یک قدرته چون به ما توان انجام کارهای جالب و بعضا بزرگ و مهمی رو میده.
منظورم از قدرت، مقام و ثروت نیست، منظورم قدرت های درونی و اصیل هست. مثل قدرت ذهن و جسم. مقام و ثروت قدرتهای خارجی دست دوم هستن، درونی و اصیل نیستن، و براحتی از آدم جدا میشن و یک نوع ارضای غیرمستقیم و غیربهینه برای بسیاری از نیازهای اساسی انسان فراهم میکنن.
منظورم از ثروت، داشتن بیش از نیازهای طبیعی و پایه هست. وگرنه پول درحد عادی لازمه.

دوست ندارم معمولی باشم.
دوست دارم توی خیابون که راه میرم مثل بقیهء مردم نباشم.
یه موجود فوق انسان عادی باشم.
مغرور نیستم. فقط میخوام بر طبیعت تاحدی که ممکنه حاکم بشم.
بنظر من انسان پتانسیل این قدرت رو داره.
باید بتونم پتانسیل های وجودی خودم رو تا حداکثر ممکن شکوفا کنم.
حیفه این جسم و مغز هدر بره و به نهایت تکامل خودش نرسه.
فرقی نمیکنه کدوم جنبه. هرچیزی که در دسترس باشه.
فکر، روان، روح (معنویت)، جسم.
مثلا یه مدت رفتم باشگاه کنگفو چون ورزشهای رزمی رو هم خیلی دوست دارم و دوست دارم از لحاظ جسمی هم فوق عادی باشم.

از همه چی مطالعه میکنم. نه فقط برنامه نویسی.
مثلا حتی حشره شناسی و گیاه شناسی هم خوندم بعضی وقتا.
یا دربارهء طرز ساخت سلاح هسته ای و مواد منفجره.
از اینکه با دانش و قدرت فکر و ذهن، در هر پدیده چیزهایی میبینم و میفهمم که دیگران متوجه نمیشن، لذت میبرم.
زندگی مردم عادی درنظر من بی مفهوم و یک ابتذاله. واسه همین هرچی بیشتر ازشون ممتاز بشم بیشتر احساس آرامش و موفقیت میکنم. بخاطر همین، پول رو هدف و معیار موفقیت و ممتاز شدن نمیدونم؛ خیلی ها پولدار هستن، ولی بازهم از دید من آدمهای عادی و دچار ابتذال و مقهور طبیعت هستن. یا مثلا داشتن یک شرکت بزرگ هم همینطور هیچ نشانه موفقیت و ارزشی نیست. مثلا بیل گیتس رو یک آدم کاملا چرند و احمقی میبینم. من افراد دیگری مثل ریچارد استالمن رو خیلی بیشتر موفق و ممتاز میبینم. این افراد کارهایی کردن که ذاتا فرامادی هست و از محدودیت های متداول طبیعت خودشون و محیط فراتر رفتن. این افراد اینقدر ذلیل پول نبودن و مثل آدمهای سطحی پول براشون هدف نبوده و عقلشون به چشمشون نبوده که مثلا داشتن یک شرکت موفق رو لزوما تعالی بدونن. تحت القای تفکر و فرهنگ غالب قرار نمیگیرن.

جنگندگی.
آدم اگر لازم باشه ریاضت میکشه تا به قدرت دست پیدا کنه.
باید یک مبارز بود.

از ضعیف بودن متنفرم.
انسانهای عادی کاملا شبیه پشمک هستن :لبخند:

خلاصه همینطور پیش میرم. بدون مرز. تا هرجایی که بتونم. هدفم کسب قدرته. قدرتی که جزیی از وجودم باشه. قدرت یعنی توانایی تحقق بخشیدن.

hamid1988
جمعه 25 تیر 1389, 14:08 عصر
دوست ندارم معمولی باشم.
دوست دارم توی خیابون که راه میرم مثل بقیهء مردم نباشم.
یه موجود فوق انسان عادی باشم.
مغرور نیستم. فقط میخوام بر طبیعت تاحدی که ممکنه حاکم بشم.
بنظر من انسان پتانسیل این قدرت رو داره.
باید بتونم پتانسیل های وجودی خودم رو تا حداکثر ممکن شکوفا کنم.
حیفه این جسم و مغز هدر بره و به نهایت تکامل خودش نرسه.
فرقی نمیکنه کدوم جنبه. هرچیزی که در دسترس باشه.
فکر، روان، روح (معنویت)، جسم.

یا دربارهء طرز ساخت سلاح هسته ای و مواد منفجره.
از اینکه با دانش و قدرت فکر و ذهن، در هر پدیده چیزهایی میبینم و میفهمم که دیگران متوجه نمیشن، لذت میبرم.
زندگی مردم عادی درنظر من بی مفهوم و یک ابتذاله. واسه همین هرچی بیشتر ازشون ممتاز بشم بیشتر احساس آرامش و موفقیت میکنم.
مثلا بیل گیتس رو یک آدم کاملا چرند و احمقی میبینم. من افراد دیگری مثل ریچارد استالمن رو خیلی بیشتر موفق و ممتاز میبینم. این افراد کارهایی کردن که ذاتا فرامادی هست و از محدودیت های متداول طبیعت خودشون و محیط فراتر رفتن. این افراد اینقدر ذلیل پول نبودن و مثل آدمهای سطحی پول براشون هدف نبوده و عقلشون به چشمشون نبوده که مثلا داشتن یک شرکت موفق رو لزوما تعالی بدونن. تحت القای تفکر و فرهنگ غالب قرار نمیگیرن.

جنگندگی.
آدم اگر لازم باشه ریاضت میکشه تا به قدرت دست پیدا کنه.
باید یک مبارز بود.

از ضعیف بودن متنفرم.
انسانهای عادی کاملا شبیه پشمک هستن :لبخند:

خلاصه همینطور پیش میرم. بدون مرز. تا هرجایی که بتونم. هدفم کسب قدرته. قدرتی که جزیی از وجودم باشه. قدرت یعنی توانایی تحقق بخشیدن.

برادر این اندیشه های نازیسمی در جنگ جهانی دوم شکست خوردند!
دنیای امروز دنیای حقوق بشره؛ هر آدمی در هر جایگاهی که باشه صاحب تفکره، میخاد وجود داشته باشه و در یک کلام زندگی کنه!
چون این آدما انتظارات زیادی از زندگی ندارند نمیشه بهشون گفت آشغال!
اندیشه های شما یه جورایی شبیه اندیشه های فردریش نیچه فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم هست که اندیشه های خطرناکیه!

h.alizadeh
جمعه 25 تیر 1389, 15:52 عصر
بزارید یکم رویایی صحبت کنم :قلب: :(شایدم یه روز واقعی شد ؛ امضامو ببینید:D)


من دوست دارم برنامه نویس خوبی باشم و انقدر توانا باشم که هر ایده به ذهنم رسید به سرعت پیاده ش کنم ...
دوست دارم مشغول کار بشم تا بهتر با شرایط ونیازمندی های جامعه و دنیا اشنا شم و از این طریق ایده های ناب و خوبی به ذهنم برسه و برای کمی ها و کاستی هایی که می بینم و برای مواردی که نیاز می بینم بتونم برنامه ها و ... خوب و مناسبی رو پیاده کنم...

در کل حس میکنم دوست دارم یه developer باشم...
دوست دارم برنامه هایی بنویسم که مورداستفاده گسترده قراربگیره...
از یه چندتا مغازه گرفته تاااااااااااااا اگر خدا بخواد برنامه هایی که همه ی دنیا ازش استفاده کنند و بهش ببالند بگننننننننننننن اوه خدا خیر این بنده رو بده :D عجب چیز خوفییییییییی واسه ما درست کرده:لبخند:

دست همه رو از پشت بسته :قلب::لبخندساده:

Netsky
جمعه 25 تیر 1389, 17:02 عصر
من که هیچ خیری از برنامه نویسی ندیدم و یه ریال هم تاحالا نشده ازش کسب درآمد کنم . احساس میکنم این چندسالی که عمرم رو پای برنامه نویسی گذاشتم همش بیهوده بوده . :ناراحت:

مثلا بیل گیتس رو یک آدم کاملا چرند و احمق میبینم.
:قهقهه:
شک دارم دانش برنامه نویسیت در حد بیل گیتس باشه .
تو رو خدا قبل از نوشتن جملت یه کم فکر کن .
البته احتمال این میره که یه کوچولو جو گیر شده باشی . :چشمک:

joker
جمعه 25 تیر 1389, 17:06 عصر
- نوشتن برنامه های درآمد زا
از ما که گذشت ولی آرزو دارم یه روزی درآمد برنامه نویسها از سبزی فروشها بیشتر بشه :)

FastCode
جمعه 25 تیر 1389, 17:09 عصر
از ما که گذشت ولی آرزو دارم یه روزی درآمد برنامه نویسها از سبزی فروشها بیشتر بشه :)
off-topic
تا اون موقع دیگه سبزیفروشی وجود نداره(خرید اینترنتی از وبسایتهای برنامه نویسها)

eshpilen
جمعه 25 تیر 1389, 17:25 عصر
برادر این اندیشه های نازیسمی در جنگ جهانی دوم شکست خوردند!
دنیای امروز دنیای حقوق بشره؛ هر آدمی در هر جایگاهی که باشه صاحب تفکره، میخاد وجود داشته باشه و در یک کلام زندگی کنه!
چون این آدما انتظارات زیادی از زندگی ندارند نمیشه بهشون گفت آشغال!
اندیشه های شما یه جورایی شبیه اندیشه های فردریش نیچه فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم هست که اندیشه های خطرناکیه!
مهم نیست من به این نتیجه رسیدم و تا آخرش روش هستم.
تمام تجربه زندگی من تاحالا و عقل و ذات من اینو میگه و اینو میخواد.
برای من تفکرات دیگر از نظر عملی و حتی گاهی تئوریک مردود شدن و برترین تفکر واقعیت گرا و علمی همینه.
البته من معتقد به نابود کردن دیگران و موجودات ضعیف نیستم.
دنبال حکومت و قدرت به شکل نظامی بر تمامی جهان نیستم.
تنها حریم غیرقابل نفوذ خودم رو میخوام.
شاید فرق من با نازی ها این باشه.
من شخصا دنبال قدرت هستم و کاری با دیگران ندارم تا زمانیکه باهام کاری نداشته باشن.
برای خودم زندگی میکنم. بصورت منفرد.
هرکسی این حقو داره که به تنهایی طوری که میخواد زندگی کنه و هر طور دوست داره فکر کنه.
شاید همه اشتباه بکنن و یک نفر درست فکر کنه. کسی چه میدونه.
هرچند بنظر من طرفدارهای این تفکر، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، چه به زبان بیارن و چه نیارن و حتی چیزی خلافش رو ادعا بکنن، بسیار زیاد هستن.
ما نباید بخاطر ترس از تبعات یک چیزی بجاش از اونور پشت بام بیفتیم. نه؟
اصلا این همیشه یک ترفند برای گول زدن و ترساندن و ناآگاه نگه داشتن مردم بوده.
انسان باید در تفکر آزاد باشه و بتونه در هر ایدئولوژی ای شک کنه و دست به تغییر و آزمون بزنه.
امروز مثلا میگن کسی حق نداره هولوکاست رو زیر سوال ببره. بنظر شما این درسته؟
از کجا معلوم شاید واقعا جعل و اشتباهی درکار بوده باشه.
و چرا کسی حق نداره اندیشه هایی که در اساس مشترکاتی با نیچه و نازیسم و غیره دارن داشته باشه؟ آیا کسی میتونه ثابت کنه که ایدئولوژی خودش همیشه درست و بهینه بوده و خواهد بود و دیگران حق تفکر مستقل و داشتن ایدئولوژی های دیگر رو ندارن؟
فکر میکنید مثلا جنایات ایدئولوژی ها و قدرت های جهانی دیگه امروز خیلی دست کم تر از جنایات نازی ها هست؟ اونها حتی اینقدر مرد نیستن و جرات رودررویی مستقیم و آشکار رو ندارن که مثل نیچه حرف و عملشون یکی باشه. اهل ریا و حقه بازی و دروغگویی هستن.
ممکنه آدم اشتباه بکنه، اما دروغ و ریا یعنی اینکه چیزی رو بگی و وانمود کنی که خودت بهش معتقد نیستی.
ضمنا شکست نظامی و اشتباهات و انحرافات و افراط انسانها رو هرگز با اشتباه بودن تمامی اساس یک تفکر یکی نکنید. چطور میتونید این رو ثابت بفرمایید؟

eshpilen
جمعه 25 تیر 1389, 17:33 عصر
:قهقهه:
شک دارم دانش برنامه نویسیت در حد بیل گیتس باشه .
تو رو خدا قبل از نوشتن جملت یه کم فکر کن .
البته احتمال این میره که یه کوچولو جو گیر شده باشی . :چشمک:

معیار من، میزان دانش برنامه نویسی نیست.
دانش و مهارت برنامه نویسی فقط یک ابزاره.
اما آدم میتونه هر ابزاری رو در راه نادرست یا غیربهینه بکار ببره. غیر از اینه؟
این به شخصیت و دانش و قدرت آدم در بقیهء زمینه های زندگی برمیگرده.
هرکسی که برنامه نویس خوبی بود لزوما در جنبه های دیگه بقدر کافی کامل و صحیح نیست.
اشارهء من به اون جنبه های دیگه بود.
اما شما خیلی سطحی و/یا ناقص برداشت کردید.

hamid1988
جمعه 25 تیر 1389, 19:27 عصر
امروز مثلا میگن کسی حق نداره هولوکاست رو زیر سوال ببره. بنظر شما این درسته؟
از کجا معلوم شاید واقعا جعل و اشتباهی درکار بوده باشه.

دوست عزیز الکی که نیست، بر طبق شواهد و قرائن موجود وجود/عدم وجود یک حادثه ی تاریخی اثبات میشه.
این حرف شما عین اینه که مثلاَ من بگم چون سنم قد نمیده و در جنگ ایران و عراق حضور فیزیکی نداشتم پس همش دروغه!
آدما نسبت به زمان و مکان محدودیت فیزیکی دارند، نمیشه در تمام موقعیتها و در تمام زمانها برای اثبات وجود چیزی قرار گرفت اما از روی شواهدی که آن وقایع بر جای گذاشته اند و تاثیراتی که بر زندگی ما دارند وجودشون اثبات میشه.



چرا کسی حق نداره اندیشه هایی که در اساس مشترکاتی با نیچه و نازیسم و غیره دارن داشته باشه؟ آیا کسی میتونه ثابت کنه که ایدئولوژی خودش همیشه درست و بهینه بوده و خواهد بود و دیگران حق تفکر مستقل و داشتن ایدئولوژی های دیگر رو ندارن؟


ببینید برای رسیدن به قدرت یا به قول شما متمایز بودن از پشمکها دو راه وجود داره:

ضعیف نگه داشتن دیگران؛ بجای آنکه سعی کنی خودت رو بالا بکشی، دیگران رو پایین می کشی.
هم زیستی با دیگران و بالا کشیدن خود؛ در این حالت سعی می کنی خودت رو بالا بکشی و گاهی به دیگران هم کمک می کنی خودشون رو بالا بکشند.

نازیسم، طرفداران افکار نیچه ای (که اتفاقاَ در ایران طرفداران زیادی هم داره) و حزب کمونیست؛ اینا پیرو راه اولند، قدرتمند شدن رو در ضعیف نگه داشتن دیگران می دونند.
پیشنهاد می کنم حتماَ در این زمینه ها مطالعه داشته باشی تا خدایی نکرده بی اطلاعیت سبب گرفتاری در دام چنین ایدئولوژی هایی نشه.



فکر میکنید مثلا جنایات ایدئولوژی ها و قدرت های جهانی دیگه امروز خیلی دست کم تر از جنایات نازی ها هست؟ اونها حتی اینقدر مرد نیستن و جرات رودررویی مستقیم و آشکار رو ندارن که مثل نیچه حرف و عملشون یکی باشه. اهل ریا و حقه بازی و دروغگویی هستن.

سعی کن تلویزیون کم نگاه کنی!

پاورقی: با عرض معذرت از دوستان بابت این پست که سبب انحراف از موضوع اصلی تاپیک میشه، ولی چاره ای نبود! زندگی یک جوون در خطره!!!

احمد سامعی
جمعه 25 تیر 1389, 23:57 عصر
من که هیچ خیری از برنامه نویسی ندیدم و یه ریال هم تاحالا نشده ازش کسب درآمد کنم . احساس میکنم این چندسالی که عمرم رو پای برنامه نویسی گذاشتم همش بیهوده بوده . :ناراحت:

:چشمک:


از ما که گذشت ولی آرزو دارم یه روزی درآمد برنامه نویسها از سبزی فروشها بیشتر بشه :)

آیا گفتین گل گفتین :قلب: من هم می خواستم دیشب همین بگم یادم رفت من که پول اینترنتی که واسه اینکار گذاشتیم رو هم در نیاوردیم چه برسه به درآمد ....حالا هم که رکود اقتصادی که هیچی در نمی یاد ما هم رشته تحصیلی انتخاب کردیم:گریه: شاید هم ما اشتباه می کنیم

به هر حال به قول دوستان من که بوسیدمش امشاءالله واسه دیگران خیر کنه :تشویق:

اما مشکل اینجاست که به اصطلاح جوانی رو هم گذاشتیم حالا باید تازه از نو شروع کنیم اونم بی مایه و تازه این لاکردار مثل مرداب هستن هرچی دست و پا می زنی بیای بیرون نمی شه بدتر می ری توش من ولش کردم این من ول نمی کنه :عصبانی::شیطان: چقدر حرف زدم:قهقهه:

PC2st
شنبه 26 تیر 1389, 00:59 صبح
بزرگترین هدف من، تحول نرم‌افزارهای عمرانی است :لبخند::شیطان::شیطان::لبخندس ده:

hamid.shekasteh
شنبه 26 تیر 1389, 05:55 صبح
نظرات خیلی متفاوته اما بذارید من اینو بگم که اگر بخوام نیمه پر و خالی لیوان رو با هم ببینم یعنیه هم آرزو باشه و هم به واقعیت نزدیک.
راستش بزرگترین هدفم برای آینده اینه که برنامه هام توی همه دنیا استفاده بشه ، خصوصا آمریکا (خسته شدم از بس دور و بریام با بازی های آمریکایی خودشون رو مشغول کردن)
دوست دارم کارآفرینی کنم برای هم وطنام .

mmd2009
شنبه 26 تیر 1389, 06:25 صبح
با سلام

راستشو بخواهیم عنوان تاپیک میگه به عنوان یک برنامه نویس هدف چیه.

خب از اونجایی که من زیاد خودم رو یک برنامه نویس نمیدونم ولی یک هدفی دارم که گفتم بگم .

من دوست دارم یک روز برنامه نویس واقعی بشم به طوری که بتونم خیلی از مشکلات رو با افکار برنامه نویسی حل بکنم و نه فقط کد نویسی کنم بلکه از افکار یک برنامه نویس در تجزیه و تحلیل استفاده بکنم و مشکلات رو حل بکنم

به نظر من یک برنامه نویس خوب یک انسان موفق در هر زمینه ای میتونه باشه چون از فکرش برای هر کاری استفاده میکنه و نه ....

البته نظر شخصی منه.

eshpilen
شنبه 26 تیر 1389, 08:51 صبح
دوست عزیز الکی که نیست، بر طبق شواهد و قرائن موجود وجود/عدم وجود یک حادثه ی تاریخی اثبات میشه.
این حرف شما عین اینه که مثلاَ من بگم چون سنم قد نمیده و در جنگ ایران و عراق حضور فیزیکی نداشتم پس همش دروغه!
آدما نسبت به زمان و مکان محدودیت فیزیکی دارند، نمیشه در تمام موقعیتها و در تمام زمانها برای اثبات وجود چیزی قرار گرفت اما از روی شواهدی که آن وقایع بر جای گذاشته اند و تاثیراتی که بر زندگی ما دارند وجودشون اثبات میشه.

ببینید، کلا چیزی که در گذشته اتفاق افتاده همیشه میتونه زیر سوال بره.
یعنی برای پذیرفتن اون در هر زمانی، باید در همون زمان ثابت بشه.
و میشه اسناد و گفته های قدیمی رو زیر سوال برد. مثلا ممکنه جعل یا اشتباهی رخ داده باشه.
بارها اینطور مسائل پیش اومدن. حتی درمورد مسائل بزرگ.
حتما شنیدید که میگن تاریخ رو فاتحان نوشتن.
حداقل یک امکان تشدید و اغراق وجود داره.
مسئله درمورد هولوکاست فقط این نیست که شما همینطوری الکی بگی دروغ بوده، هرچند از نظر آزادی بیان باید این حق رو داشته باشی که اینطور فکر کنی (حتی باوجود تمام شواهد و استدلالهایی که از نظر همهء دیگران پذیرفتنی باشن) و بگی نظر من اینه و قبول نمیکنم.
مسئلهء اصلی اینه که اصلا زیر سوال بردن صحت هولوکاست و تحقیق جهت پی بردن به امکان جعل یا اشتباه در اون عمل ممنوعی شمرده میشه.


ببینید برای رسیدن به قدرت یا به قول شما متمایز بودن از پشمکها دو راه وجود داره:

ضعیف نگه داشتن دیگران؛ بجای آنکه سعی کنی خودت رو بالا بکشی، دیگران رو پایین می کشی.
هم زیستی با دیگران و بالا کشیدن خود؛ در این حالت سعی می کنی خودت رو بالا بکشی و گاهی به دیگران هم کمک می کنی خودشون رو بالا بکشند.


من دنبال قدرت خودم هستم. به دیگران کاری ندارم.
البته مسلما قدرت رو دست افرادی که بنظرم صلاحیت و شعور و صفات لازم رو نداشته باشن نمیدم و سعی میکنم این افراد رو ضعیف نگه دارم یا خودم ازشون قویتر باشم.
بقول معروف میگن تیغ بدست زنگی مست نباید داد.
هر زمان که همزیستی با دیگران در چهارچوب عدالت و انسانیت باشه و باعث رشد کلی بشریت باشه، با بقیه همکاری میکنم. اصولا بعضی قدرتها و مزایا رو بدون همزیستی و همکاری نمیشه بدست آورد. به همین خاطر هست که من طرفدار جدی فلسفهء نرم افزار آزاد هستم. این فلسفه طرفدار آزادی علم و همکاری و اشتراک هست و باعث رشد همگانی میشه، اما سد راه انحصارگرایی و قدرت و ثروت ممتازهء بعضی موجودیت ها مثل شرکتهای بزرگ و سرمایه دارهاست. بهرحال این فلسفه قدرت و فرصت رشد رو بصورت برابر به همه میده.



نازیسم، طرفداران افکار نیچه ای (که اتفاقاَ در ایران طرفداران زیادی هم داره) و حزب کمونیست؛ اینا پیرو راه اولند، قدرتمند شدن رو در ضعیف نگه داشتن دیگران می دونند.
پیشنهاد می کنم حتماَ در این زمینه ها مطالعه داشته باشی تا خدایی نکرده بی اطلاعیت سبب گرفتاری در دام چنین ایدئولوژی هایی نشه.
من تاحالا نشنیده بودم که نیچه اینطور فکر کنه. باید بپرسم ببینم واقعا اینطور هست یا نه. بعد نتیجه رو بهتون میگم.
میگن نیچه دست آخر بخاطر دفاع از یک اسب کشته شد. بنظرم انسان بدی نبوده.
ضمنا من جایی ابتدا اسمی از نازیسم یا نیچه نیاوردم که بگم من با کل نظریات و روش اونها هرچی که بوده موافقم. من فقط دیدگاه و هدف خودم رو نسبت به حیاتی بودن قدرت بیان کردم و دیگران گفتن که نظراتت شبیه نیچه و نازیسم هست. و بعضی استدلالهایی آوردن که از نظر منطق و فلسفه غلط هست. مثلا شکست نظامی رو نمیشه لزوما شکست یک ایدئولوژی دونست. حالا چه نازیسم باشه، چه سرمایه داری، چه دموکراسی، چه اسلام و چه سکولاریسم و غیره.


سعی کن تلویزیون کم نگاه کنی!
تنفر از یک کسانی و یک طرز تفکر و فرار با سرعت بیش از حد، خودش باعث افتادن از طرف دیگر پشت بام میشه و بنظرم شما جزو همونا باشید. تنفر و حرکت کور شما در این گفته کاملا مشخص هست. این گفته هیچ سند و استدلالی رو در پشت خودش نداره و صرفا یک جنگ روانی و از دست رفتن کنترل توسط منطق و عقل و افتادن اون بدست احساسات کور هست.
خوبه بدونید من کم تلویزیون نگاه میکنم و اصلا روزنامه نمیخونم. اما هیچ منبعی رو بصورت کور بطور کلی دور نمیندازم. تقریبا در هر منبعی بخشی چیزهای درست و بحق و مفید پیدا میشه و من اونها رو پیدا و جذب میکنم. خیلی وقتا مثلا bbc یا صدای آمریکا نگاه میکردم (قبل از پارازیت ها). همین اینترنت هم که هست.
تازه با بعضی افراد برجسته که اصل آمریکایی و ساکن خود آمریکا هم هستن مکاتبه داشتم یا مطالب اونها رو خوندم. اونا خودشون به مواردی از فساد و سازوکارهای پنهانی اشاره کردن که من و شما خبر نداشتیم و خیلی از مردم ما قبول ندارن و فکر میکنن اونجا از این خبرها نیست. و این از افراط و تفریط و همون فرار کور ما از چیزهایی که ازشون متنفر هستیم و فکر میکنیم مسبب تمام رنجها و محرومیت های ما هستن هست.


پاورقی: با عرض معذرت از دوستان بابت این پست که سبب انحراف از موضوع اصلی تاپیک میشه، ولی چاره ای نبود! زندگی یک جوون در خطره!!!
lol

|Smyty|
شنبه 26 تیر 1389, 12:55 عصر
man دلم میخواد یه زبان خاص برای هکر ها بنویسم ... ( البته با سی++ )

eshpilen
یک شنبه 27 تیر 1389, 01:11 صبح
من تاحالا نشنیده بودم که نیچه اینطور فکر کنه. باید بپرسم ببینم واقعا اینطور هست یا نه. بعد نتیجه رو بهتون میگم.

بخاطر قولی که داده بودم این پست رو میزنم.
چون بحثش به موضوع این تاپیک و اصلا این فروم نامربوط هست میتونید بقیش رو در این تاپیک پیگیری کنید: http://gozareforum.com/thread-2924.html?s=88705db8&

aryasoft2872
یک شنبه 27 تیر 1389, 11:22 صبح
دوست دارم یک برنامه نویس حرفه ای ++C بشم(بیشتر DirectX)

MahmoudiNik
چهارشنبه 30 تیر 1389, 17:41 عصر
سلام
من دوست دارم هوش مصنوعی و رباتیک رو یاد بگیرم اینقدر پیش برم و پیش ببرم
که ایران تبدیل به یک قطب بشود!
یکم رویایی تر : جنگ ستارگانی رخ خواهد داد که یک سمتش ایرانه!!:لبخندساده:
(اما فکر کنم بشر روزی به غلبه ی ماشین بر انسان برسد اما توجه کنید که این آخر راه نیست)