PDA

View Full Version : چجوری استخدام شدید یا کارتون گرفت و ثبات پیدا کرد؟



eshpilen
یک شنبه 28 شهریور 1389, 09:11 صبح
منکه اولش بخاطر طراحی سایت رفتم توی یه شرکت (البته اونم بوسیلهء یکی از بستگان نزدیک که خودش اونجا کار میکرد) و بعدش که منو پسندیدن موندگار شدم. پسندیده شدن دو جنبه داره. هم کار بلد باشی و هم قابل اعتماد باشی و فضول نباشی.
ولی کار بعدش بیشترش با همون مجموعه نرم افزارهای آفیس و فوتوشاپ و کار با اینترنت و غیره هست. چون شرکتش ربط مستقیمی به برنامه نویسی و کامپیوتر نداره.
البته چون یکبار یه مشکل رو بوسیلهء برنامه نویسی براشون حل کردم شهرتی بهم زدم. دیگه یه نرم افزار مثل اتوکد هم نداشتیم میگفتن خودش مینویسه :قهقهه:
راستی همون اول که رفتم شرکت، با استفاده از نکتهء اکانت ادمین بدون پسورد، سریع وارد کامپیوتر یکی از کارمندا شدم که روی کامپیوترش پسورد میذاشت و به کسی نمیگفت و اون موقع خودش در محل نبود و ما به رایانهء طرف نیاز داشتیم. واسه همین از اون اول منو بعنوان یه هکر خفن شناختن؛ هنوزم که هنوزه میگن ببین میتونی نفوذ کنی فلان سازمان فلان کشور اطلاعات از توش دربیاری :لبخند:
الان سرم دعوا هست بین دوتا شرکاء شرکت که هرکدوم میخوان منو ببرن شرکت شخصی خودشون.
با اینکه حقوقش ناچیزه ولی توی این شرکت وقت آزاد زیاد داشتم و دارم و به کارای خودم رسیدم و این برام مزیت بزرگی بوده. بهرحال اولین کار موفقم بود. بعلاوهء آزادی، احترام، راحتی، خلوتی؛ سه چهارتا زبان برنامه نویسی رو فقط در همین مدت (یکسال و اندی) یاد گرفتم که شاید حداقل یک سوم زمان کلش توی شرکت بوده. یه مزیت دیگرش هم اینه که کار با خیلی وسایل اداری و شبکه و غیره رو هم یاد گرفتم که توی خونه به تنهایی برام امکان پذیر نبود و امکاناتش رو نداشتم. همه چیز صددرصد در اختیار خودم بود. درحالیکه مثلا قبل از این کار یه مدتی یه جای دیگه کار میکردم نمیتونستم به هرچیزی دست بزنم و هر نرم افزاری نصب کنم و هرکاری میخوام بکنم.
پیشرفت در توانایی ها خیلی مهمتر از یخورده پول اضافه هست بنظر من.
و اگر این امکان رو نداشتم خیلی راحت از اینطور کارها کنار میکشیدم. مثلا الان حقوقم رو باید زیادتر کرده بودن تا میموندم.

حالا شما هم بفرمایید کارتون چطوریه. استخدام هستید؟ بدون رابطه موفق میشدید؟ ربط به کامپیوتر داره؟ چیکار میکنید. از چه تخصصهایی استفاده میکنید. با چه نرم افزارهایی کار میکنید.
اگر هم استخدام نیستید بالاخره هرکاری که میکنید چطور تونستید با موفقیت واردش بشید و بقا و پیشرفت پیدا کنید.

dousti_design
یک شنبه 28 شهریور 1389, 09:43 صبح
من تا قبل از یه ماه پیش پروژه های برنامه نویسی پراکنده انجام میدادم. ولی پروژه های رو خوب مینوشتم. مثلا الان من 19 سالمه و ترم 3 کاردانی نرم افزارم اونم تو یه دانشگاه سطح پایین ولی مثلا پروژه هوش مصنوعی انجام میدادم واسه دانشگاهای بالای ایران میرفت نمره کامل میگرفت:چشمک:
حالا هم با استادم تو یه شرکت رو یه پروژه کار میکنیم.
ولی در کل به قول بیل گیتس فکر نکنید به محض فارغ التحصیلی با پیشنهادای میلیاردی مواجه خواهید شد.
موفق باشید!

r00tkit
یک شنبه 28 شهریور 1389, 09:44 صبح
با تمام احترام :فکر کنم دیگه اگه 10 نفر مثل شما تو این سایت بود کاربرا باید کار زندگی رو کنار بزارن و پست های شما رو بخونن ( احتمالا" تو این شرکت خوش بهتون می گزره که وقت دارید این همه تایپ کنید

اما جواب : در پی استخدام شدنم

میلاد قاضی پور
یک شنبه 28 شهریور 1389, 10:05 صبح
:لبخند: آقای اشپیلن هم مثل من آدم توداری هستن . چون آدمهای تودار و کم حرف روی کاغذ و با نوشتن فکرشون جریان پیدا میکنه و حرفاشون به ذهنشون میاد . من عمرا نمیتونم بدون نوشتن در ساعت بیشتر از دو تا جمله بگم.
دوستان لطف کنن در پاسخهاشون اینم ضمیمه کنن که تو چجور شهری (بزرگ یا کوچیک) دارن زندگی میکنن ./

eshpilen
یک شنبه 28 شهریور 1389, 10:32 صبح
با تمام احترام :فکر کنم دیگه اگه 10 نفر مثل شما تو این سایت بود کاربرا باید کار زندگی رو کنار بزارن و پست های شما رو بخونن ( احتمالا" تو این شرکت خوش بهتون می گزره که وقت دارید این همه تایپ کنید

اما جواب : در پی استخدام شدنم
من طرز زندگیم رو خودم از دوران نوجوانی انتخاب کردم و ساختم.
و دلیلی ندیدم طرز زندگی دیگران صحیح باشه. بنظر من مردم بیش از حد خودشون رو Overload میکنن (یا مجبورن بهرحال)، و این باعث پایین اومدن شدید کیفیت همه چیز میشه (منجلمه کیفیت زندگی خودشون)؛ و همهء اینا بخاطر فقط کمی کمیت افزایش یافته که اغلب بدون کیفیت ارزش چندانی نداره.
بله الانم کارم دقیقا مطابق چیزی هست که خودم از زندگیم ساختم. اینطور خواستم و تونستم زندگیم رو خودم هدایت کنم. واسه همین وقتی توی خیابون هم راه میرم، تفاوت آشکار با بقیهء مردم دارم. مثل بقیهء مردم عجله ندارم، راحت، بی خیال، در افکار و برنامه های عمیق، طولانی مدت، و بنیادین...
البته به خاطر این مشی از بعضی چیزهای بزرگ زندگی هم صرفنظر کردم. و بنظر من بیشتر افراد همه چیز رو ناقص و کم کیفیت میکنن تا همه چیز رو داشته باشن، و در کل بنظر من جمع جبری مزایای زندگی اونا خیلی پایین تر از حالتی هست که من با حذف کلی یک چیز و بدست آوردن چیزهای دیگری که برام اهمیت بیشتری داشتن بدست آوردم.
من مثل بودا هستم. یه وقت دیدی پشت پا زدم به همهء دنیا و رفتم سراغ حل بنیادین مسئلهء زندگی و هدف انسان.
واسه همینه که یکی بودا میشه و دیگران نمیشن. چون افراد با هم تفاوت های بنیادین در انتخاب دارن. و از میان تعداد زیادی انسان، معدودی از اونها ویژگیهای خاص و شرایط پایهء لازم برای استثنایی بودن به این اشکال رو دارن (البته همه پتانسیل رو دارن، ولی یک عده برای بلقوه شدن کاملا آماده هستن).
شما نمیتونید مثل من باشید. دیگه این امکان تاحد زیادی از شما سلب شده. چون خودتون نخواستید و/یا شرایط پایه و اولیهء لازم رو نداشتید که زندگیتون رو طور دیگری بسازید.
من تمام شرایط پایه و خصوصیات ذاتی لازم رو داشتم.
این حرفا و تایپ ها، و مطالعه های طولانی صدها برابر بیش از این که شما ندیدید و بنابراین اطلاع ندارید، تمامش برای من چیز زیادی نیست؛ چون کاری کردم که در زندگی تا دلت بخواد وقت و انرژی آزاد دارم. چون من وظایف و اختیارات خودم رو هم خودم تعریف و ایجاد کردم. البته این کار رو با حقه و زور و ظلم انجام ندادم که نامشروع تلقی بشه. همونطور که گفتم از چیزهایی گذشتم (البته به خیلی از اون چیزا اصلا بطور ذاتی علاقهء چندانی هم نداشتم یا اینطور بگم که برای چیزای دیگری خیلی بیشتر علاقه داشتم یا اهمیت قائل بودم). مثلا حقوقم الان براحتی میتونست 5 برابر حقوق فعلی باشه، و سابقهء کاری 5 سال بیشتر داشته باشم؛ تنها اگر مسیر دیگری رو در زندگی در پیش میگرفتم. الان افراد همسن و سال من بقول خودشون 7 سال سابقهء کار و زن و بچه دارن.
بهرحال من با شرایط فعلی از زندگی خودم در کل راضیم و فکر میکنم تاحد کافی موفق شدم.
البته اینم بگم که شرایط پایهء محیطی و خانوادگی برای من وجود داشت، که افرادی که تمام این شرایط رو داشته باشن مسلما زیاد نیستن.