ورود

View Full Version : ایده های جالب و عجیب که صاحبانشان را میلیونر ساختند



Web.Designer01
سه شنبه 30 شهریور 1389, 19:50 عصر
سلام
من این مطلبو توی چندتا سایت مختلف دیدم که از رو هم کپی کرده بودن،به خاطر همین نمیدونم منبع اصلیش کجاس و منبعشو ذکر نکردم اما مطالبی که گفته واقعیه چون من چندتاشو سرچ کردم درست بود.
و اما ایده ها:
میلیونر شدن چندان هم سخت نیست ، البته کم هستند افرادی که اعتماد به نفس و توانایی آن را داشته باشند که ایده های کوچک و جالب و در عین حال پردرآمد خود را به مرحله ی اجرا درآورده و از آن کسب درآمد کنند ، آنهم درآمدهای میلیونی !
همه ی ما در ذهنمان ایده هایی داریم که بنا به توجیهات خودمان - مانند وقت نداشتن و یا کمبود سرمایه - از آنها به راحتی می گذریم ، در حالی که تنها مشکلی که جلوی ایده های خلاقانه را می گیرد تنبلی و عدم اراده ی قوی است ، بنابراین سعی کنید ایده های خود را با همین دو عامل پیش ببرید و نتیجه ی آنرا نیز ببینید.
- مردی که پس از ازدواج وب سایتی برای مسائل عاطفی افراد متاهل ایجاد کرد



Ashleymadison.com سایت قرارهای عاشقانه است با یک فرق؛ تنها افراد متاهل یا کسانی که خواهان قرار با یک فرد متاهل هستند مورد پذیرش این سایت قرار می گیرند. شعار سایت این است:" زندگی کوتاه است. پس با عشق زندگی کن". موسس این سایت یک وکیل به نام نوئل بیدرمن است که به زعم خودش یک مرد متاهل بسیار خوشبخت است. سایت این مرد خوشبخت 3.2 میلیون عضو دارد که بیانگر کارا بودن و موفق بودن ایده ی او است.


2- مردی که کسب و کار یک میلیون دلاری وسیله نظافت سگ را به راه انداخت.


ماتیو اوسبرن از سرشناسترین پیشگامان در ساخت وسیله نظافت فضولات سگها است که Pooper-Scooper.com را راه اندازی کرده است.
او هرگز فکر آن را هم نمی کرد که روزی همین ایده او را میلیونر کند. شروع کار اوسبرن به سال 1987 برمی گردد که او یک مرکز خدمات حیوانات اهلی در کلمبوس اوهایو به راه انداخت. در آن هنگام او با داشتن 2شغل تمام وقت از هرکدام ساعتی 6دلار درآمد داشت. ماتیو در آن زمان همسر و یک دختر داشت و پسرش در شرف به دنیا آمدن بود. او که از کسب درآمد بیشتر ناامید شده بود، به این فکر افتاد که برای حدود 100،000 سگ که در 15مایلی خانه او هستند ، کاری انجام دهد. نقطه سرآغاز کسب و کار او همینجا بود. ماتیو به امر نظافت محوطه ها پرداخت، با اینکه کار چندان جالب نبود ، اما او از رضایت مشتریان و کار در بهترین حیاطها لذت می برد.
کار ماتیو کم کم به جایی رسید که هفت نفر را به همراه شش ماشین حمل به کار گرفت که روزانه به 700 مشتری ثابت خدمات ارائه می دادند. در حالیکه اوسبرن درحال تبلیغ و شناساندن چنین خدماتی بود، شخصی به نام مت "رد" بسول او را به آینده ای که انتظارش را نداشت نزدیک کرد. بسول مالک مرکز ارائه خدمات حیوانات اهلی(Pet Butler )در تگزاس بود. او پس از دیدن کار ماتیو ، او را شریک خود در امور نظافت حیوانات کرد ، در حال حاضر Pet Butler بزرگترین مرکز ارائه خدمات نظافت فضولات حیوانات اهلی در امریکا است که اکنون بالغ بر 3000 مشتری دارد.


3- نوجوانی که از طریق فروش مربا با دستور پخت مادر بزرگش میلیونها دلار به دست آورد.


در حالیکه موفق ترین کارآفرینان درآمد خود را از ایجاد وب سایتهای پرطرفدار به دست می آورند، "فریزر دوهرتی" کسب و کار بزرگش را از راه سنتی به دست آورده است. فریزر پخت مربا را از سن 14سالگی با دستورالعملهای مادربزرگش در آشپزخانه خانه ی خود شروع کرد ، وی در 16سالگی مدرسه را ترک کرد تا به طور تمام وقت مشغول کار خود شود. این نوجوان در حال حاضر سالانه چیزی حدود 500،000 شیشه،مربا می فروشد که این مقدار 10درصد بازار مربای انگلیس را تشکیل می دهد. سرمایه دوهرتی چیزی حدود 1تا2میلیون دلار تخمین زده می شود.


.4- شرکتی که از فروش عینک های ایمنی مخصوص سگها صاحب ثروت بزرگی شد
در جوامع غربی سگ و سایر حیوانات خانگی جزء لاینفک زندگی افراد هستند ، همین عامل باعث شده است تا چند دوست قدیمی تصمیم بگیرند برای سگ ها عینک بسازند !
عینک برای سگ خانگی؟ به نظر بی معنی می رسد ! اما اگر کسی به ساخت آن پرداخته و آن را تبدیل به کسب و کار چند میلیون دلاری کند، نتیجه می گیریم این کار چندان هم بی معنی نیست. این کار توجه زیادی از مردم و رسانه ها به خود جلب کرده است از جمله CNN, Women's World, People, Regis and Kelly, National Geographic and Animal Planet . آنها که کار را با ساخت عینک ایمنی شروع کردند در ادامه کار خود را توسعه داده و لوازم جانبی دیگری برای حیوانات را تولید کردند که شامل کوله پشتی، جلیقه شنا، تی شرت، کلاه و اسباب بازی می شود.

5- مردی که با تولید استخوان آرزوی پلاستیکی ، میلیونر شد.

در بسیاری از نقاط دنیا مردم معتقدند شکستن استخوان جناغ مرغ آرزو ها را برآورده می کند !

چه کسی فکر می کرد که روزی بازاری برای استخوان آرزو (استخوان جناق مرغ) آن هم از نوع پلاستیکی اش وجود داشته باشد؟ کن آهرونی از اینکه سرسفره و پس از خوردن مرغ تنها دو نفر می توانستند آرزو کنند و جناغ بشکنند کلافه شده بود.
این باعث شد تا او تصمیم به ایجاد شرکت LuckyBreak بگیرد،شرکتی که استخوان های آرزوی سنتزی با صدا و حس استخوان جناق واقعی مرغ و بوقلمون بسازد. در حال حاضر این شرکت روزانه 30،000 استخوان تولید می کند که آنها را در قالب طرحهای سفارشی و منقوش برای استفاده ی شخصی، شرکتی و تبلیغاتی به فروش می رساند. فروش این شرکت بیش از 2.5 میلیون دلار در سال است.
می بینید که حتی با استفاده از عقاید نه چندان علمی و درست مردم هم می توان میلیونر شد !

(http://banki.ir/akhbar/1-news/4443-10-%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D9%88-%D8%B9%D8%AC%DB%8C%D8%A8-%DA%A9%D9%87-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86%D8%AF-1)
6- زن خانه دار مخترع بالشی که قابلیت رفتن به مایکرو ویو را دارد!


کیم لوین، کیسه های کوچکی در طرح های مختلف با قابلیت نفوذ گرمای آرامش بخش اختراع کرد. کیم متوجه شد که اگر مقداری ذرت در یک کیسه ریخته،آن را دوخته و بعد در مایکرو ویو قرار دهد، یک بالش گرم و آرامش بخش ایجاد می شود. او بدون معطلی به کمک چرخ خیاطی اش شروع به عملی کردن ایده ی ساده اش کرد و از آنجا بود که کسب و کار چند میلیونی او آغاز شد. در ابتدا کیم فکر می کرد که این بالش ها می توانند هدیه ی عالی برای فرزندان و همسایه هایش باشند. اما به زودی متوجه شد که ایده او پتانسیل بالایی دارد. وقتی والدینی که با کیم در ارتباط بودند نیمه شب ها با او تماس می گرفتند تا برای بچه هایی که بدون بالش های کیم بی تابی می کردند،بالش درست کند، او دانست که فرصت طلایی ای برای او خلق شده است. او به خرده فروشی های محلی و نمایشگاههای صنایع دستی می رفت تا اینکه اتفاق مورد انتظار رخ داد؛ مجتمع تجاری Saks تصمیم گرفت که بالش های کیم را در فروشگاههایش به مشتریان عرضه کند. اکنون او یک میلیونر است و حتی کتابی درباره تلاشهایش نوشته است.

7- کسی که در وب ، پیکسل ها را به قیمت 1میلیون دلار فروخت


در سال 2005 یک دانشجوی 21ساله در انگلستان به نام الکس تیو صفحه وبی یک میلیون دلاری به راه انداخت که از طریق آن پیکسل های 1000*1000 را به قیمت 1 دلار به فروش می رساند. با وجود اینکه این ایده خیلی ساده ای بود، اما به دلیل منحصر به فرد بودنش توجه زیادی جلب کرد و در نهایت طی چند ماه ، وی صاحب 1،037،100دلار درآمد شد. آخرین مورد آگهی در سایت الکس به قیمت 38100دلار به فروش رفت. وب سایتهای زیادی به تقلید از این سایت ایجاد شد که همگی با شکست مواجه شدند چراکه این ایده دیگر بدیع نبود.



8- مردی که شرکتی برای فراهم کردن نامه های عذر و بهانه برای غیبت در کار ایجاد کرد


آیا به عذر وبهانه ای برای غیبت از کارتان نیاز دارید؟ یک شرکت اقدام به تامین نامه های عذر غیبت اینترنتی برای کارمندان و دانشجویان آمریکایی کرده است. این عذرهای اینترنتی هر کدام فقط به قیمت 25دلار فروخته می شوند. این نامه ها می توانند از یک دکتر حرفه ای یا بیمارستان یا احضاریه دادگاه جعلی یا حتی اعلامیه فوت باشند. فراهم کننده این نامه ها کارش را با 300دلار شروع کرد و اکنون کارش را از طریق یک لپ تاپ در یک شهر کوچک در اوکلاهاما انجام می دهد. این سایت به طور ماهیانه 15000 مراجع دارد !

9- راهب هایی که کارتریج پرینتر ها را 2.5میلیون دلار به فروش رسانده اند

برنارد مک کوی ، کشیش و قائم مقام LaserMonks.com یک خرده فروشی اینترنتی است که کارتریج و دیگر لوازم اداری را با تخفیف به فروش می رساند. مشتریان این سایت عبارتند از افراد، کلیساها و همینطور مرکز تحقیق Morgan Stanley و Forest Service آمریکا.
این کسب و کار پر سود و منفعت است. فروش ها از سال 2002، به میزان 2000دلار به 2.5میلیون دلار در 2005 تبدیل شده است. ایده LaserMonks.com از آنجایی به این کشیش الهام شد که وقتی روزی جوهر پرینتر او تمام شد او نتوانست کارتریجی با قیمت معقول پیدا کند. در ابتدا این شرکت متشکل از چند راهب بود که روزانه سفارش های معدودی برای پر کردن کارتریج های خالی می گرفتند. اما طبق گفته راهب ها اکنون آنها 50،000 مشتری دارند و روزانه 200 تا 300 سفارش می گیرند.

10- دختری که از ارائه نقشه های MySpace ثروت 1.5میلیون دلاری به دست آورده است

دختر نوجوانی که استعداد و خلاقیت فراوانی دارد ، سایتی به نام WhateverLife ایجاد کرده است که در آن نقشه های MySpace و دیگر راهنماهای مجانی را ارائه می کند. این دختر اخراجی از مدرسه ، ماهانه 70000دلار درآمد دارد و وب سایتش بیش از 7میلیون بازدیدکننده و 60 میلیون بازدید از صفحاتش دارد.

eshpilen
سه شنبه 30 شهریور 1389, 20:52 عصر
منم خیلی ایده های جالب داشتم که باید یادداشت میکردم. الان یادم رفته.
بنظرم بعضیاش بدرد تجارت میخوردن.
بهرحال هیچوقت به پول علاقه نداشتم و برام هدف نبوده. اما هیچکس از پول بدش نمیاد.
فعلا چیزی که خوراکمه این در دسترس بودن سریع و راحت ناب ترین اطلاعات علمی و نیز ابزارها و محیط برنامه نویسی رایانه هست که در تاریخ بشر بی سابقه بوده. تا میتونم میخونم و جذب میکنم. از تجارت خیلی خوشمزه تره :لبخند:

Behrouz_Rad
سه شنبه 30 شهریور 1389, 21:23 عصر
فعلا چیزی که خوراکمه این در دسترس بودن سریع و راحت ناب ترین اطلاعات علمی و نیز ابزارها و محیط برنامه نویسی رایانه هست که در تاریخ بشر بی سابقه بوده. تا میتونم میخونم و جذب میکنم. از تجارت خیلی خوشمزه تره

بازدهیش چی بوده؟

eshpilen
سه شنبه 30 شهریور 1389, 21:39 عصر
بازدهیش چی بوده؟
شما پول رو واسه چه بازدهی ای میخوای؟ بازدهی تجارت واست چیه؟
غیر از اینه که پول میخوای تا زندگی کنی؟ غیر از اینه که کلی پول صرف تفریح و لذت بردن از زندگی میشه؟
واسه من این چرخه مستقیم تر هست و بجای اینکه اول پول دربیارم و بعد پول رو خرج تفریح کنم، مستقیما از علم استفاده میکنم و لذت میبرم و بنوعی باهاش زندگی میکنم چون بیشتر زندگیم رو پر میکنه و منو ارضا میکنه. دیگه احساس نیاز به خیلی چیزای دیگهء مادی ندارم باوجود علم.
تازه علم یه مزایای بزرگی داره. مثلا نامحدود بودن (از نظر تعداد افرادی که میتونن ازش استفاده کنن)، کم هزینه بودن (مثلا ویکیپدیا خوندن چقدر هزینه داره؟)، و اینکه علاوه بر اینکه آدم ازش لذت میبره چیزی هم به آدم اضافه میکنه (دانش و توانایی).
البته هرکسی برای امور معاش پایه نیاز به حداقل درآمدی داره که بالاخره از یه جایی بدست میاره. مثلا منم توی یه شرکت خصوصی کار میکنم. اما بعدش دیگه افراد متفاوت میشن. بعضیا نیاز به پول و تجارت زیادی دارن چون ارضاء شدن و تفریح و لذت بردن اونا از زندگی و هدفهاشون، به چیزهای مادی و برونی که معمولا خیلی محدودتر و پرهزینه تر از چیزهایی مثل علم هستن وابسته هست. اما بعضیا مثل من براشون علم کافیه تا لذت ببرن و ارضاء بشن و احساس خوبی داشته باشن. کم خرج و کم دردسر. تازه بعلت اینکه این چرخه ساده تره و از مرحله های کمتری (مثل کار کن پول دربیار خرج کن!!) تشکیل میشه، از نظر منطقی بهینه تر هست و استهلاک و ضایعات کمتری داره. یعنی من با زحمت کمتر لذت بیشتری میبرم :لبخند:

eshpilen
سه شنبه 30 شهریور 1389, 21:44 عصر
از نظر اجتماعی هم، افرادی مثل من به محیط زیست کمتر صدمه میزنن، کمتر منابع زمین رو مصرف میکنن (چون نیاز کمتری به مادهء فیزیکی دارن)، با دیگران سر رقابت برای چیزهای مادی که ذات محدود و پرهزینه دارن کمتر جدال میکنن، در نتیجه ظلم کمتری مرتکب میشن و غیره.
از اونور هم که علم و دانش اغلب فوایدی کم و بیش در دراز مدت به مردم میرسونه که در اوج اون به شکل اختراعات و ابتکارات یا دستاوردهای بزرگ جلوه پیدا میکنه. اکثر دانشمندان بزرگ کسانی بودن که علاقهء ذاتی به علم داشتن و خودشون رو به این خاطر وقف علم کردن (حداقل خیلی بیشتر از افراد دیگه و افرادی که فقط بعنوان جزیی از زندگی و درآمد و حرفه این کار رو میکنن).

بهرحال این موارد رو که نظر من هست بعنوان مکمل گفتم. وگرنه بنظر من هرکس حق داره طوری که میخواد و دوست داره و ذاتش اونطور هست زندگی کنه. حتی اگر این روش کناره گیری از اجتماع و روش زندگی اکثریت باشه.

Behrouz_Rad
سه شنبه 30 شهریور 1389, 21:59 عصر
اما بعضیا مثل من براشون علم کافیه تا لذت ببرن و ارضاء بشن و احساس خوبی داشته باشن. کم خرج و کم دردسر. تازه بعلت اینکه این چرخه ساده تره و از مرحله های کمتری (مثل کار کن پول دربیار خرج کن!!) تشکیل میشه، از نظر منطقی بهینه تر هست و استهلاک و ضایعات کمتری داره. یعنی من با زحمت کمتر لذت بیشتری میبرم

حتماً این حکایت رو شنیدی که به پیامبر گفتند فردی تمام زندگی خودش رو وقف عبادت خداوند می کند و به دنبال روزی نمی رود و پیامبر بسیار متاثر شد. به نظرت زنبور بی عسل چه سودی می تونه داشته باشه؟ مثلاً در پاسخ هایی که در گهگاه در بخش PHP میدی، در اکثر مواقع از عبارت "من اینها رو مطالعه کردم" و "من اینها رو قبلاً خوندم" استفاده می کنی. به نظرت آیا تجربه ی تئوری به اندازه ی تجربه ی عملی می تونه مفید باشه؟
آیا اگر انشاا... مزدوج شدی به خانومت میگی که من "بودا" هستم و "درویش مسلک" و باید به تکه نانی بسنده کنی؟ چرا متفاوت بودن تو رو ارضا می کنه؟ آیا این تفاوت کمبودی رو ارضا می کنه؟

Netsky
سه شنبه 30 شهریور 1389, 22:03 عصر
واقعا مطلب جالب و حیرت انگیزی بود .
وقتی مطالب رو میخوندم همینطور به خودم لعنت میفرستادم که آخه چرا من ایده هام رو عملی نکردم ؟؟؟ حداقل ایده هام بهتر از شکستن استخوان مرغ :قهقهه: بود .
ولی نمیدونم چرا هر وقت شکست میخورم یادم به کشوری که توش زندگی میکنم می افته ؟؟!! انشالله وقتی رفتم اونور خیلی سریع پیشرفت میکنم .
به امید میلیونر که هیچی ، میلیاردر شدن خودم و همه ی شما دوستان عزیز .............

Web.Designer01
سه شنبه 30 شهریور 1389, 22:12 عصر
وقتی مطالب رو میخوندم همینطور به خودم لعنت میفرستادم که آخه چرا من ایده هام رو عملی نکردم ؟؟؟ حداقل ایده هام بهتر از شکستن استخوان مرغ :قهقهه: بود .

واقعا وقتی منم این استخون مرغو خوندم خیلی لجم گرفت!
تو اینترنت سرچ کنید اسم شرکتشو بسته های جناغ مرغ میفروشن!
تورو خدا ببینید مردم از چه چیزایی پول درمیارن،من فکر میکردم این جناغ مرغ شکوندن بین ما ایرانیها فقط رسمه نگو ملت دارن از این راه پول درمیارن.
این ایده ها واقعا جالب بودن،با خوندن این ایده ها و روشایی که مردم ازش پول درآوردن ایده های تازه به ذهن آدم خطور میکنه به خاطر همین اینو اینجا گذاشتم تا شما هم اگه ایده ای چیزی پیدا کردین بذارید تا شاید یه ایده هم به ذهن ما اومد و ما هم به جمع میلیونرا پیوستیم:چشمک:

eshpilen
سه شنبه 30 شهریور 1389, 22:18 عصر
حتماً این حکایت رو شنیدی که به پیامبر گفتند فردی تمام زندگی خودش رو وقف عبادت خداوند می کند و به دنبال روزی نمی رود و پیامبر بسیار متاثر شد. به نظرت زنبور بی عسل چه سودی می تونه داشته باشه؟

منکه دنبال روزی میرم اتفاقا :لبخند:
تارک دنیا که نیستم دیگه.
ضمنا از همین توانایی و تخصص و دانشی که دارم بالاخره جاهایی استفاده کردم (منجمله در شرکت خودمون) یا در آینده احتمالا بهره برداری میشه.
بعضی چیزا هم راهش طولانی هست و دیر جواب میده. دلیل نمیشه بگی کاربرد نداره.


مثلاً در پاسخ هایی که در گهگاه در بخش PHP میدی، در اکثر مواقع از عبارت "من اینها رو مطالعه کردم" و "من اینها رو قبلاً خوندم" استفاده می کنی. به نظرت آیا تجربه ی تئوری به اندازه ی تجربه ی عملی می تونه مفید باشه؟من اول تئوریم رو کامل و قوی میکنم و بعد به عملیش هم میپردازم.
در زمینهء عملی تاحالا فعالیت های محدودی داشتم، از حل تمرین بگیر تا پروژه های کوچک اما ابتکاری و پایه تا حل بعضی مسائل محیط کاری و ساخت نرم افزارهای مورد نیاز شخصی. در تمام این موارد هم کارم رو خیلی سریع انجام دادم و توی هیچ بخشش گیر نکردم بخاطر اینکه پایهء تئوریکم کامل بوده. اما قبول دارم یکسری چیزها هست که با تجربهء عملی بیشتر بدست میاد. اما برای تجربهء عملی بعدا بقدر کافی فرصت هست و چیزی که مهم و زیربنایی هست همین یادگیری کامل و عمیق پایه و تئوریک هست بنظر من. چیزهای تجربی تا جایی که عملا هم دیدم خیلی راحتتر از اون موارد تئوریک و پایه هستن معمولا و به سرعت میشه بهشون احاطه پیدا کرد.
خیلی پروژه های معمولی رو با اینکه تاحالا انجام ندادم اما میدونم که تواناییم براحتی در حدود انجام اونا هست.
فعلا آخرین چیزهایی رو که توی برنامهء تئوریک و پایه بود و دوست داشتم یاد بگیرم دارم تموم میکنم به امید خدا. بعدش هم اگر فرصت و اولویتی بود کارهای عملی میکنم. الان چون یه شغل نامرتبط با برنامه نویسی دارم، دیگه برنامه نویسی برام ضرورت نداره، اما دلیلی هم نمیبینم پیشرفت و فعالیت های شخصی خودم رو با شغل محدود فعلیم محدود بکنم. چون توانایی و استعدادم خیلی بیشتر از این شغل ساده هست. بعدشم بالاخره همه یه Hobby ای چیزی دارن دیگه. Hobby منم علم و برنامه نویسی هست (تازه همونطور که گفتم یکی از بهترین و مفیدترین تفریحات سالم موجود در دنیاست).

آیا اگر انشاا... مزدوج شدی به خانومت میگی که من "بودا" هستم و "درویش مسلک" و باید به تکه نانی بسنده کنی؟ چرا متفاوت بودن تو رو ارضا می کنه؟ آیا این تفاوت کمبودی رو ارضا می کنه؟جایی نگفتم متفاوت بودن منو ارضا میکنه.
من بخاطر این متفاوت زندگی نمیکنم که دوست دارم متفاوت باشم. بلکه واقعا متفاوت هستم. ذاتا اینطور هستم. از بچگی هم اینطور بودم و حتی شرایط زندگیم هم خاص بوده.
ضمنا برای ازدواج برنامهء خاصی ندارم، شاید ازدواج کردم و شاید هم نه.
بهرحال یکی از علتهایی که ازدواج نکردم همینه که متفاوت هستم و بقول شما نمیتونم با دیگران براحتی سر کنم. و مسائل و روش زندگی عموم مردم برای من اصلا قابل درک و پذیرش نیست. همینطوری خیلی راحت ترم :چشمک:

Web.Designer01
سه شنبه 30 شهریور 1389, 22:21 عصر
شما پول رو واسه چه بازدهی ای میخوای؟ بازدهی تجارت واست چیه؟
غیر از اینه که پول میخوای تا زندگی کنی؟ غیر از اینه که کلی پول صرف تفریح و لذت بردن از زندگی میشه؟

دوست عزیز با تمام احترامی که برای شما قائلم اما این حرفتونو قبول ندارم،من نمیگم پول همه چیزه اما پول لازمه خیلی از چیزاس،پول خوشبختی نمیاره اما بی پولی بدبختی میاره.
انسان باید از علمش استفاده کنه و اونو به عمل تبدیل کنه،نه اینکه همش دنبال تئوری و مطالعه باشه،بالاخره باید از اینهمه مطالعه و تحقیق یجوری استفاده کرد،حالا یکی از علمش و ایدش پول در میاره یکی اونو تکثیر میکنه تا دیگرانو پولدار کنه!



حتماً این حکایت رو شنیدی که به پیامبر گفتند فردی تمام زندگی خودش رو وقف عبادت خداوند می کند و به دنبال روزی نمی رود و پیامبر بسیار متاثر شد.


آیا اگر انشاا... مزدوج شدی به خانومت میگی که من "بودا" هستم و "درویش مسلک" و باید به تکه نانی بسنده کنی؟
با حرفای آقا بهروز کاملا موافقم...

eshpilen
سه شنبه 30 شهریور 1389, 22:36 عصر
در بالا توضیح دادم دوست عزیز. مشکلی درکار نیست چون همه کارها و تصمیمات بنده عقلانی و منطقی هست. منتها با توجه به شرایط خاص خودم که شاید برای شما قابل باور و درک نباشه.
پول درحد حداقل کافی هست که منم تاحالا مشکلی در این زمینه نداشتم و شاغل هم هستم. زیادش دیگه بدرد کسی میخوره که واقعا زیادش رو بخواد و نیاز داشته باشه. ولی منکه مثلا از سوار شدن یک ماشین آنچنانی لذتی نمیبرم یا مقاله علمی خوندن برام از مسافرت رفتن لذت بخش تره، برای چی باید دنبال پول بیشتر و دویدن دنبال چیزایی باشم که بهشون علاقه ای ندارم؟
دنیا هم بیشتر به معنویت و رواج فلسفه های خردمندانه نیاز داره تا تجارت و پول. وگرنه امروز بشر اینقدر علم و امکانات فناوری و ثروت و تجارت داره که یه زمانی فکر میکرد با یک دهم اینها میتونه زندگی تمام مردم دنیا رو بهشت کنه، اما اینکه اینطور نشد بخاطر کمبود چیزهای دیگری هست که بهشون تاجایی که حضور ذهن داشتم و محدودیت ها اجازه میده اشاره کردم.
اتفاقا زیاده خواهی مادی آدمها و اولویت زیادی قائل شدن برای تجارت و پول پرستی باعث خیلی خسارت ها و عدم بازدهی بشر شده. نابود شدن محیط زیست کرهء زمین و تحلیل رفتن افراطی منابعش هم یکی از نمودهای اونه.

Netsky
سه شنبه 30 شهریور 1389, 22:41 عصر
در بالا توضیح دادم دوست عزیز. مشکلی درکار نیست چون همه کارها و تصمیمات بنده عقلانی و منطقی هست. منتها با توجه به شرایط خاص خودم که شاید برای شما قابل باور و درک نباشه.
این قسمت رو درست میفرمایید و بنده هم به طرز تفکر شما احترام میزارم .

پول درحد حداقل کافی هست که منم تاحالا مشکلی در این زمینه نداشتم و شاغل هم هستم. زیادش دیگه بدرد کسی میخوره که واقعا زیادش رو بخواد و نیاز داشته باشه.
البته همیشه نمیشه گفت پول در حالت حداقل خوبه و اگه زیاد باشه به درد نمیخوره .
به عنوان مثال اگه خدایی نکرده واسه شما مشکلی پیش بیاد که به یه پول نسبتا زیادی نیاز داشته باشید ، باز هم میگید پول حداقلش کافیه ؟

eshpilen
سه شنبه 30 شهریور 1389, 23:01 عصر
بله منم گفتم از پول بدم نمیاد. ولی پول بیشتر خواستن معمولا هزینه های سنگین از چیزهای دیگه مصرف میکنه. وگرنه اگر میتونستم همه چیز رو با هم داشته باشم که خیلی خوب بود. من بین اونی که بیشتر بهش علاقه دارم و بنظرم بیشتر کاربرد و ارزش واقعی داره و چیزی که کمتر این خصوصیات رو داره، مورد منطقی و شدنی رو برای خودم انتخاب کردم و از دیگری به حداقلی که برام ممکن و قابل پذیرش بوده قانع شدم.
آدم بالاخره محدودیت منابع داره. منجمله وقت و انرژی.
یه مدتی باشگاه ورزش رزمی هم رفتم چون خیلی به اونم علاقه دارم و تعالی کامل رو در دو بعد قدرت جسم-روان (جنگندگی فیزیکی) و ذهن هردو همزمان میدیدم. اما دیدم وقت و انرژیم کم میاد و از کامپیوتر که توش خیلی پیشرفته تر و نزدیک تر به بازدهی کامل هستم عقب میمونم و نمیشه بصورت اصولی به ورزش رزمی بپردازم (خطر آسیب جسمی هم داشت که با توجه به ناقص کار کردنم ارزش ریسکش رو نداشت)، واسه همین باشگاه رزمی رو ول کردم. اما الان برای سلامتی خودم و آمادگی بدنی، توی خونه ورزشهایی میکنم که بعضیاش هم کم و بیش مربوط به آمادگی بدنی ورزشهای رزمی میشه. منتها اینا درحد حداقل هست که برای حفظ سلامتی یا آمادگی بدنی ضروری میبینم.
خلاصه آدم معمولا نمیتونه همه چیز رو با هم درحد اعلا داشته باشه. گرچه سعی میکنیم هرچه میشه کاملتر باشیم. بجز پول و تجارت زیاد چیزهای مهم بیشتر و مفیدتری هم هستن. ولی امروزه باب شده مردم بیشتر به پول و تجارت بها میدن. شاید چون لذتها و زرق و برق های ظاهری و فریبندهء دنیا زیاد شدن که با پول بدست میان. اما اگر انسان بینش حقیقی داشته باشه، شکوه و جذابیت هیچ چیزی به اندازهء علم، معنویت، و خرد نیست. من به امثال اینا میگم قدرت های اصیل و درونی. حتی قدرت جسمی هم از پول اصیل تر و درونی تر هست و بنابراین بهتره. چون جزیی از خود آدمه و به عوامل بیرونی که تحت کنترل ما نیستن وابستگی کمتری داره.
مثلا یک کسی که پول داره ممکنه پولش رو دزد ببره یا به علتی ورشکست بشه. اونوقت از اون آدم چی باقی میمونه؟ دیگه هیچ برتری ای نسبت به دیگران نداره. اما یه چیزی مثل علم جزو وجود خود آدم میشه و کسی نمیتونه اون رو ازش بگیره و کمتر هم تحت تاثیر عوامل خارجی قرار داره.
بنظر من آدم باید دنبال چیزهایی بیشتر از همه بدوه که به خود حقیقیش چیزی اضافه میکنن. چیزهایی که جزیی از وجودش بشه. هرچی اصیل تر و درونی تر بهتر. هرچی نابود نشدنی تر باشه بهتر.
بقیهء چیزها درحد ضرورت کافی هستن. اما اگر بشه بیشتر داشت و از چیزهای مهمتر هم کم نذاریم خب چه اشکالی داره کسی مخالفتی نداره.

مرتضی پیروزی
چهارشنبه 31 شهریور 1389, 01:24 صبح
بله منم گفتم از پول بدم نمیاد. ولی پول بیشتر خواستن معمولا هزینه های سنگین از چیزهای دیگه مصرف میکنه. وگرنه اگر میتونستم همه چیز رو با هم داشته باشم که خیلی خوب بود. من بین اونی که بیشتر بهش علاقه دارم و بنظرم بیشتر کاربرد و ارزش واقعی داره و چیزی که کمتر این خصوصیات رو داره، مورد منطقی و شدنی رو برای خودم انتخاب کردم و از دیگری به حداقلی که برام ممکن و قابل پذیرش بوده قانع شدم.
سلام؛
خیر برادر! من رو ببخشید ولی به نظر من این فرمایشات شما فقط توجیه کردن عدم موفقیت خودتونه!
قبلاً هم فرموده بودید که شغلتون رو با پارتی!! پیدا کردید. واقعاً غیر منطقی نیست که همچین فردی بگه من از پول زیاد خوشم نمیاد؟! ببخشید ولی آب نبوده وگرنه شناگر قهاری هستید.
اگر به شما یک شغل گردن کلفت پیشنهاد میشد و شما رد میکردی بحثش جدا بود. ولی الآن شما اگر به پارتی بازی متوسل نمیشدید بیکار تشریف داشتید!! حالا در این حالت میفرماید پول زیادش به درد نمیخوره! آخه کو زیادش؟!
راستی از همون اول هم برام سوال بود چرا اینقدر علاقه دارید توی هر بحثی وارد بشید و اطلاعات علمی خودتون رو به رخ بکشید؟؟ یک روز میاید میگید " دات نت کیه چیه چه خبره" و تازه میخواستید نصبش کنید!
تقریبا بعد از 10-20 روز دیگه تشریف آوردید و تاپیک ایجاد کردید و فرمودید " با توجه به بینش و تجربه ای که دارم"!! این جوری هست و اونجوری!! ببخشید ولی تو این مدت کاری کردی با این بخش که هر تاپیکی که شما درش شرکت داری رو اصلاً باز نمیکنم!! چون میدونم توش چیه. یا دارید از رفرنس خوندتون میگید، یا نرم افزار آزاد، یا قدرت خالص و یا جنگندگی خودتون و یا توانایی نوشتن پست های طولانی!
الآن بی زحمت به وضع تاپیک نگاهی بندازید، ببنید شروع اون تا اینجا چند درجه تغییر وضعیت داده؟؟ دلیلش هم فقط حضور فعالتون در اون هست!
موفق باشی

h.alizadeh
چهارشنبه 31 شهریور 1389, 09:56 صبح
خیییلییی ممممنووووون،
خیلی جالب بود من این چیزا که می بینم مغزم فوران میکنه:D

مردی که پس از ازدواج وب سایتی برای مسائل عاطفی افراد متاهل ایجاد کرد

میلیونرم شده؟! هرچی خیلی بازدیدکننده داشته باشه میشه ازش میلیونرم شد؟
مثلا من یک سایت بزنم جفنگیاتم رو بنویسم توش و بازدیدکننده ش زیاد باشه میشه میلیونر شم ازش؟!!!


7- کسی که در وب ، پیکسل ها را به قیمت 1میلیون دلار فروخت

من اینو نفهمیدم یعنی چی؟پیکسل فروشیه؟!!!! یعنی چی؟!!


مردی که شرکتی برای فراهم کردن نامه های عذر و بهانه برای غیبت در کار ایجاد کرد


خیلی باحاله ادرسشو بدید میخوام به یکی از دوستام بدم خیلی نیاز داره:D

------
میدونید اختراع همینه دیگه یه چیز برای رفع نیاز ! همین !
آدمای راحت طلب و رفاه طلب فکر میکنم خیلی ایده داشته باشند...

h.alizadeh
چهارشنبه 31 شهریور 1389, 10:10 صبح
من بخاطر این متفاوت زندگی نمیکنم که دوست دارم متفاوت باشم. بلکه واقعا متفاوت هستم. ذاتا اینطور هستم. از بچگی هم اینطور بودم و حتی شرایط زندگیم هم خاص بوده.
ضمنا برای ازدواج برنامهء خاصی ندارم، شاید ازدواج کردم و شاید هم نه.

اتفاقاً من یک دوست دارم عاشق آدمهای متفاوته:لبخند:
میخواید معرفیتون کنم؟:قهقهه:

Web.Designer01
چهارشنبه 31 شهریور 1389, 10:14 صبح
خیییلییی ممممنووووون

خواهش میکنم،از اینا بازم تو نت دیدم اگه دوباره گیر آوردم میذارم.



میلیونرم شده؟! هرچی خیلی بازدیدکننده داشته باشه میشه ازش میلیونرم شد؟
مثلا من یک سایت بزنم جفنگیاتم رو بنویسم توش و بازدیدکننده ش زیاد باشه میشه میلیونر شم ازش؟!!!
چرا نشه؟!،مگه همین سایت کلوب دات کام خودمون نیست،فکر میکنی صاحبان این سایت میلیونر نشدن؟
به نظر من که شدن،اصلا درآمد هنگفتی که از تبلیغاتی که توش میشه هم بذاریم کنار خود کلی ایده های جدید تو این سایت استفاده شده که من مطمئنم صاحباشو میلیونر کرده،ایده هایی مثه کروب(پول کلوب) که اعضا برای اینکه به همه امکانات سایت دسترسی پیدا کنن پول میریزن و حسابشونو شارژ میکنن و اصطلاحا کروب میگیرن!
و کلی ایده های جالب دیگه استفاده شده تو این سایت که دیگه حال تایپ کردنشونو ندارم!
الانم که دارن سفره خونه کلوبو تو نیاوران راه میندازن،خدا میدونه چه درآمدی از این راه به دست بیارن.




من اینو نفهمیدم یعنی چی؟پیکسل فروشیه؟!!!! یعنی چی؟!!

یه سر به سایتش بزن خودت متوجه میشی:
http://www.milliondollarhomepage.com/
نمونه ایرانیشم هست،بعد از این ایده الکس تئو تبلیغات پیکسلی رایج شد،حتی روی بدنه ساختمونایی که زیاد در دید بودن هم تبلیغات به شیوه پیکسلی انجام میشد!




خیلی باحاله ادرسشو بدید میخوام به یکی از دوستام بدم خیلی نیاز داره:D

من آدرسشو ندارم البته اگه بگردی پیدا میشه.
به امید میلیونر شدن همه بچه های سایت!:قلب:

salehbagheri
چهارشنبه 31 شهریور 1389, 11:26 صبح
یه موضوعی که نظر من رو جلب کرده اینه که چرا معمولاً اینگونه افراد از دانشگاه یا مدرسه اخراج میشن و یا ترکش میکنن؟

آیا درس و مدرسه از پیشرفت اینگونه افراد جلوگیری میکنه؟ مثلاً انیشتین، یا ادیسون و یا خیلی موارد دیگه ... که همگی یه اخراجی تو لیست CV شون هست ...

Netsky
چهارشنبه 31 شهریور 1389, 11:34 صبح
مثلاً انیشتین، یا ادیسون
کاملا درست میفرمایید جناب باقری .
به این دو اسم بالا باید نام های بزرگ دیگه ای همچون بیل گیتس ، استیو جابز و مایکل دل رو هم اضافه کرد که جزو ترک تحصیلی های میلیاردر هستن .

Web.Designer01
چهارشنبه 31 شهریور 1389, 11:42 صبح
آیا درس و مدرسه از پیشرفت اینگونه افراد جلوگیری میکنه؟
به نظر من آره،مثلا خود من تازه درسم تموم شده و تازه الان دارم میرم دنبال اون چیزایی که دوست دارم،تا وقتی که درس میخوندم و درگیر پاس کردن و برا کنکورای متوالی خوندن بودم(کاردانی و کاردانی به کارشناسی) اصلا وقت فکر کردن به چیزای دیگرو نداشتم،اما حالا حداقل تا قبل سربازی رفتنم وقت دارم برم یه چیزی یاد بگیرم که پس فردا بتونم از اینایی که یاد گرفتم پول درارم! به قول جناب eshpilen: آدم معمولا نمیتونه همه چیز رو با هم درحد اعلا داشته باشه.
مثلا نمیشه یکی هم بتونه ایده هاشو عملی کنه هم فوق لیسانسشو بگیره هم به ورزشش برسه هم به خانوادش هم ...
معمولا یکی فدای اون یکی میشه،در اینجا هم درس و ادامه تحصیل فدای میلیونر شدن شده،یا بهتره بگم مدرک گرفتن(یا به قول یه بنده خدایی کاغذ پاره) فدای پیاده سازی ایده ها شده.

b.mahsa
چهارشنبه 31 شهریور 1389, 22:01 عصر
کاملا درست میفرمایید جناب باقری .
به این دو اسم بالا باید نام های بزرگ دیگه ای همچون بیل گیتس .


بیل گیتس به نظر من راه رو اشتباه رفته بوده. تو نرم افزار ضعیف بوده و تو مدیریت عالی . بیل گیتس بعد از اخراج شدن از دانشگاه کاری که کرد استفاده از استعداد نرم افزاری بقیه بود. و مدیریت اون استعداد ها.
از اول باید میرفته دنبال مدیریت.

ARC
پنج شنبه 01 مهر 1389, 17:35 عصر
بیل گیتس بعد از اخراج شدن از دانشگاه کاری که کرد استفاده از استعداد نرم افزاری بقیه بود. و مدیریت اون استعداد ها.
از اول باید میرفته دنبال مدیریت.
تا جایی که زندگی نامش رو خوندم اخراج نشده بود اگه اشتباه نکنم درباره ترمش فکر کنم ترم آخر بود که ترک تحصیل کرد نه اخراج شد.

eshpilen
جمعه 02 مهر 1389, 16:56 عصر
دانشمندان روزگار گذشته یک صدم امکانات ما را هم نداشتند.
حالا ما نمیگیم صد برابر اونها بشیم، حداقل باید چند برابرشون سرعت پیشرفت داشته باشیم و قوی بشیم.
حیف که دو نفر آدم شیفتهء علم پیدا نمیشن.
و عمدهء بشریت غرق در ظواهر و لذت های سطحی که خودشون ایجاد کردن هستن.
همش بحث تجارت و اینطور چیزا.
اصلا حوصلهء آدم رو سر میبره.
اینهمه سال ندیدم یه نفر مثل من بیاد از چیزهای با ارزشی مثل پروژهء ویکیپدیا تشکر بکنه.
یا مثل من خوره باشه همه چیز رو یاد بگیره.
یادمه بچه بودم دستیابی به جواب سوالات علمی و دانشهایی که علاقه داشتم، کار دشوار و حتی غیرممکنی بود.
مثلا بعد از مدتها جواب یه سوال رو توی یه مجله پیدا میکردم یا از چند نفر میپرسیدم تا یه جمع بندی و میانگین کلی که مقداری قابل اعتماد و کافی باشه بدست بیارم.
جواب خیلی از سوالات آدم رو دیگران ناقص یا اشتباه میدادن. منت سرت میذاشتن دوتا چیز یادت بدن. میترسیدن براشون رقیب کاری پیدا بشه. یا اصلا از روی بخل و حسادت بهت نمیگفتن.
اما حالا با اینترنت و ویکیپدیا و امثالهم، تقریبا هرچیزی رو که آرزوم بود بدونم یا بتونم میدونم و میتونم.
در طی یک روز گاهی ده ها مطلب جالب رو یاد میگیرم که اون زمان هفته ها و ماهها و گاه بیش از یک سال زمان میبرد تا به جواب صحیح و علمی اون مطالب برسم. عقدهء دونستن خیلی چیزها از بچگی به دلم مونده بود. اما بالاخره این روزها فهمیدم!
از وقتی وارد رشتهء کامپیوتر و برنامه نویسی شدم و زبان انگلیسی خودم رو هم تقویت کردم و حافظه و ذهنم با مطالعه و یادگیری های انبوه و پیچیده تقویت شد و تونستم از منابع با کیفیت و کامل اینترنت استفاده کنم، انگار به یک گنج بزرگ دست پیدا کردم.
اگر اینا نبود امثال من چی داشتن؟ دلشون به چی خوش بود؟ چطوری پیشرفت میکردن و قوی میشدن؟
الان واسه خودم کسی هستم و دیگران بهم احترام میذارن و حتی شغلم رو دارم، چون تونستم به واسطهء این منابع خودم رو بالا ببرم و قوی کنم.

eshpilen
جمعه 02 مهر 1389, 17:02 عصر
بنظر من اسم پروژه هایی مثل ویکیپدیا رو باید بذارن ایده هایی که بسیاری را خوشبخت کرد.
یه دنیا پول این کارا رو نمیتونه بکنه.
اینا کار عظمت حقیقی انسان و کائناته.
چیزی که همه چیز بخاطر اونه.
تجارت و پول، بدون خرد و انسانیت و امثالهم، بدرد لای جرز میخورن.
یه لقمه نون میخوایم خدا خودش میرسونه.
انسان اینقدر ذلیل نیست که بخواد خودش رو وقف پول بکنه.
مگر اینکه خودش پول رو ترجیح بده.
در همون اسلام میگه خداوند روزی انسان جویای دانش را بر عهده میگیرد.
واقعا هرچی دارم مدیون خداوند هستم.
و بخاطر همین هرچی داشته باشم از بشریت دریغ نمیکنم. تا بتونم رایگان میبخشم.
علم برای من چیزی بوده که استفادش رو کردم و لذتش رو بردم و احترامش رو بدست آوردم، ولی اون رو تحت مالکیت و انحصار خودم نمیدونم. بنظر من علم باید تاحد امکان نامحدود تکثیر و توزیع بشه و رایگان باشه.
اگر بخوای تجارت و پول رو به خودی خود هدف و بهترین بدونی و بهش (به حداکثرسازی تجارت و درآمد) بالاترین اولویت رو بدی، همه چیز انحصاری و پولی میشه. درحالیکه واقعا نباید اینطور باشه. بعضی چیزا میتونه و باید رایگان باشه. این باعث برقراری عدالت و تعادل اقتصادی بیشتر و رفع محرومیت میشه. بخصوص چیزایی مثل علم که عدم محدودیت و هزینهء ذاتی دارن و از هر جنبه ای متعالی هستن.
واسه همین من طرفدار فلسفهء نرم افزار آزاد هستم.
انسانها درحالی علم رو بخاطر تجارت و سود بیشتر در انحصار خودشون درمیارن، که خودشون بدون استفاده از منابع عظیم دانش رایگان و غیرانحصاری در دسترس بشر، به هیچ کجا و موفقیتی نمیتونستن برسن و از چیزی بهره مند نمیشدن، چون تقریبا هیچ کاری ازشون برنمیامد.
دانش عمومی بشر، Public Domain، چیزی هست که حاصل جمع دستاورد تمام انسانها و دانشمندان و انسانهای نیک صفت تاریخ بوده که روی هم انباشته شده و ما امروز بدون اونها قادر به هیچ حرکتی نیستیم. نه میتونیم اختراعی بکنیم، نه حتی از امکاناتی که امروز بنظرمون پیش پا افتاده و بدیهی میاد بهره مند باشیم. اما تمام یا بیشتر اینها بخاطر آزادی و رایگان بودن این منابع عظیم هست. بخش عمده ای از پیشرفت بشر همینطور شکل میگیره. یعنی دانشهای جدید به مجموعهء دانشهای قبلی اضافه میشه و البته بعد از مدتی اگر انحصاری روش باشه اون انحصارها برداشته میشه. به همین خاطر هست که مدت اعتبار چیزهایی مثل Patent و کپی رایت محدودیت داره و بعد از گذشت این زمان دیگه تحت کنترل و انحصار کسی نیست و عموم میتونن بصورت آزاد و رایگان ازشون استفاده کنن.
البته در دوران معاصر یه عده به اسم مالکیت بر فکر و اولویت حداکثرسازی تجارت و درآمدزایی و غیره (که بیشتر منافعش هم واسه خودشونه)، اومدن و گستره و شدت و مدت اعتبار این قوانین رو به نحو چشمگیری افزایش دادن.
من نمیدونم چطور آدم اینقدر احمق و کور میتونه باشه که ادعای مالکیت چیزهایی رو بکنه که بدون منابع رایگان و آزاد بشری امکان وجود نمیداشتن. حداقلش از نظر اخلاقی واقعا زشت و نادرست هست.
طرف از یه دنیا آزادی و چیزهای رایگان استفاده میکنه، بعد تا با استفاده از اونا به جایی میرسه و چیزی اختراع یا تالیف میکنه، خودش رو گم میکنه و یادش میره برای بقای این سیستم و عدالت و انسانیتی که خودش بدون بهره مندی از اون هیچی نمیشد، اگر وظیفهء قانونی براش تعیین نشده، ولی وظیفهء اخلاقی که داره اینقدر خودخواه نباشه که همه چیز رو برای همیشه واسه خودش بدونه.
این افکار متعالی و خردمندانه رو، هیچ تجارت و پولی به آدم نمیده. شعور میخواد.
توی دانشگاه هم ندیدم آموزش بدن!!
درحالیکه بقول ریچارد استالمن، کار مدارس و دانشگاهها باید اول آموزش شهروندانی خوب بودن و انسانهایی که با هم همکاری و کمک میکنن باشه. کسانی که به همسایه هاشون کمک میکنن.
میدونید من تا یه مدت نمیدونستم چرا در مقاله های ریچارد اینقدر به امکان کمک به همسایه اشاره شده و حتی این مطلب در مجوز رسمی نرم افزار آزاد، GNU GPL، هم اومده (نسخه های قبلیش).
بعد یه روزی فکر کنم توی همون ویکیپدیا بود که به مقاله ای برخوردم که درش آمده بود که کمک به همسایه یکی از فرهنگ/رسوم/ارزشهای تاریخی مهم نزد آمریکایی ها بوده (نمیدونم امروز هم هست یا نه).
ما فکر میکنیم آمریکا فقط با اصول سرمایه داری خصوصی و محوریت تجارت و پول آمریکای امروز شده. آمریکای آزاد، ثروتمند، پررونق و قوی از نظر علمی، فرهنگ و غیره. خب البته اینم یه جنبه هست. اما درمورد نقش تجارت و پول من فکر میکنم اکثرا خیلی اغراق میشه. چیزهای زیاد مهم و موثر دیگری هم بوده و هست که خیلی کم حق مطلبشون ادا شده. تفکر ما امروز فقط محوریت منافع مادی شخصی، خودخواهی، مالکیت و انحصار بر همه چیز منجمله فکر و علم، و ترفندهای تجارت و پول درآوردن شده، درحالیکه شالودهء یک اجتماع سالم و موفق نیاز به خرد و اخلاق و فرهنگ های بزرگ منشانه هم داره. با همکاری و کمک و آزادی و بخشش چیزهای بزرگی بدست میان، که از هیچ راه دیگری قابل حصول نیستن. بخش بزرگی از دستاوردها و کیفیت زندگی امروز بشر، بصورت مستقیم و غیرمستقیم، مدیون این حرکتها و انسانها و تفکرهای بزرگ هست.

b.mahsa
شنبه 03 مهر 1389, 18:01 عصر
تا جایی که زندگی نامش رو خوندم اخراج نشده بود اگه اشتباه نکنم درباره ترمش فکر کنم ترم آخر بود که ترک تحصیل کرد نه اخراج شد.

در واقع بیل گیتس اخراج شد از دانشگاه. ترم آخر هم نبود. سال دوم بود.


Harvard University (dropped out in 1975)
یه نگاهی به این لینک بندازین.

http://en.wikipedia.org/wiki/Bill_Gates