View Full Version : برنامه نویسی حرفه ای
ahmadi.edu
سه شنبه 24 خرداد 1390, 13:28 عصر
سلام به دوستان عزیز.
میخواستم بدونم به نظرتون برنامه نویس حرفه ای چه کسیه؟ ایا کسیه که کلاس ها رو حفظ باشه؟یا کسیه که اصول رو بلد باشه؟
اصلا چه طوری میشه فهمید کدی که نوشتیم یا برنامه ای که نوشتیم حرفه ای هست یا نه؟
چه طور میشه حرفه ای شد؟
من خودم اصلا نمیدونم تو چه سطحی هستم.یعنی نمیدونم ملاک سنجش چیه.شاید هر کدی که بهم بگن بتونم بنویسم یا هر خواسته ای داشته باشن.(حالا به هرطریقی).ولی ایا ملاک فقط نوشتنه؟
ایا کسی که برای نوشتن کدهاش جستجو میکنه و از اطلاعات دیگران هم استفاده میکنه حرفه ای نیست؟
فکر کنید این تاپیک رو غیر حرفه ای ها میخونن. چه کار کنن که به سطح خوبی برسن؟
لطفا کامل بحث رو باز کنید.
لطفا دوستان من رو در این بحثی که شروع کردم یاری کنن و کمک کنن تا اطلاعات من و اون کسانی که در این مورد ضعیف هستن افزایش پیدا کنه.
eshpilen
سه شنبه 24 خرداد 1390, 23:41 عصر
بنظر بنده یک چیز جوهری وجود داره بنام «توانایی».
اگر شما توانایی انجام مسئولیت و تعریف شغلی خودت رو داشته باشی، میشه بهت گفت حرفه ای.
ولی تخصص ها و شغلها و مسئولیت اونا نسبت به هم متفاوت هستن؛ یکی سخت تره یکی آسونتر. یکی پیچیده تره و یکی ساده تر. یکی علمی تره و یکی بیشتر تجربی و مثلا میشه توش با روشهای ابتدایی مثل آزمون و خطای ساده هم پیش رفت.
کارهایی که انجام میشن متفاوت هستن، و قدرتی که توانایی انجام اون کارها به افراد میدن متفاوت هستن. برای نوشتن بعضی برنامه ها و حل بعضی مسائل نیازی به دانش و بینش گسترده و ژرف و مهارت ذهنی استثنایی نیست، و تقریبا هرکسی میتونه اون مسائل رو حل کنه (حالا با کیفیت های کم و بیش مختلف). و بعضی برنامه ها و مسائل بعکس. فکر نمیکنم کسی سر این بحثی داشته باشه، چون بنظر من کاملا روشن هست و کسی که مقدار کافی تجربه و مطالعه داشته باشه باید به این موارد و تفاوت ها برخورد کرده باشه.
حرفه ای، یک اصطلاح عمومی هست که بکار میبرن که خیلی وقتا ابهام در معناش هست و گاهی بصورت ضمنی بجای انواع و افراد و موقعیت های شغلی/تخصصی خاصی بکار برده میشه. ما باید اول دقیق باشیم و روی سوالی که اصولا صورتش مشخص نیست و اصطلاحی که تعریف دقیق تخصصی/علمی نشده وقت و انرژی تلف نکنیم. بقول معروف میگه هرکسی از ظن خود شد یار من، هیچکس از درون من نجست اسرار من. حکایت هم گاهی همینه که هرکسی یه برداشت و تصور شخصی خودش رو بجای صورت سوال میذاره و بر اساس اون نظر خودش رو میگه که در نتیجه بعضی وقتا دیگران حتی متوجه حرفهاش نمیشن.
میخواستم بدونم به نظرتون برنامه نویس حرفه ای چه کسیه؟ ایا کسیه که کلاس ها رو حفظ باشه؟یا کسیه که اصول رو بلد باشه؟حفظ بودن به خودی خود چه اهمیتی داره؟
این حفظ بودن نیست که ضروری هست و موجب کارایی میشه (البته حافظهء قوی بعنوان مکمل و کاتالیزور تاحدی موثر هست).
رفرنس هست و میتونیم به رفرنس مراجعه کنیم. بنابراین حفظ بودن به اون معنا که تمام موارد و تمام جزییات رو حفظ باشیم ضرورتی نداره و اونقدرها باعث سرعت و کیفیت و کارایی نمیشه. گذشته از اینها اصلا حفظ کردن اینهمه جزییات فکر نمیکنم برای 99.9% افراد ممکن باشه. آدم هوشمند هم بیخودی وقتش رو روی حفظ کردن جزییات بی اهمیت و ناپایدار تلف نمیکنه؛ بجاش میره چیزهای مهمتر و پایدارتری رو که کاربرد گسترده تری هم دارن یاد میگیره و اگر لازم باشه حفظ میکنه. مثلا الگوریتم های مختلف، ریاضیات درگیر، مسائل امنیتی و روشهای جلوگیری و غیره.
اصلا چه طوری میشه فهمید کدی که نوشتیم یا برنامه ای که نوشتیم حرفه ای هست یا نه؟این سوال بنظرم یخورده پیچیده هست. نمیدونم چی بگم! هیچوقت به این فکر نکردم.
بنده شخصا هیچوقت به اینکه با چه معیاری چنین چیزی رو برآورد بکنیم فکر نکردم. هدفم فقط این بوده که سردربیارم هرچیزی چطور کار میکنه و بتونم اون چیزی رو که میخوام پیاده سازی بکنم. برای نیازها و علاقمندی خودم. بخاطر همین مثلا به یکسری مسائل مثل برنامه های تجاری گسترده و مطابق متدولوژیهای مرتبط که برای حل مسائل و تامین نیازهای چنین برنامه ها و محیطهایی از نظر برنامه نویسی و تجارت و گسترش پذیری و نگهداری و اینطور مسائل هست هیچوقت آنچنان نپرداختم و مهارت و دانش تخصصی چشمگیری در این زمینه ندارم. اما در عین حال فکر میکنم توانایی خوبی دارم و میتونم این موارد رو درصورت نیاز خیلی سریع یاد بگیرم و پیاده سازی کنم، بخاطر اینکه اصل و هستهء برنامه نویسی همون دانش و بینش و مهارت پایه هست که شامل الگوریتم و توانایی حل مسئله میشه. اگر در اینها کامل باشی و بتونی واقعا مسئله حل کنی و الگوریتم صحیح رو در سطح مناسب طراحی کنی (متوجه هستید که یه برنامهء با ظاهر پرزرق و برق یا دیتابیسی لزوما الگوریتم خاصی نداره)، دیگه از عهدهء بقیش هم برمیای، چون بقیهء چیزها سخت تر نیست و آسونتره و بسط همون چیزها و مهارت و تفکر پایه ای هست که خیلی وقتها موردی و محدودتر و ساده تر هم هستن.
چه طور میشه حرفه ای شد؟تلاش. مطالعه. همت. جسارت. واقعیت گرایی.
هرچیزی رو که نمیفهمی باید بفهمی. باید مطالعه کنی و الگوریتمش رو کاملا درک کنی. باید مطمئن بشی که میفهمی و حالا میتونی خودت چیز مشابهی رو طراحی کنی. هیچوقت نباید یک چیز حل نشده و نفهمیده باقی گذاشت. هرچیزی رو که در جریان کار بهش برمیخوری و حتی یک مقدار کم بهش نیاز هست باید سعی کنی خودت یاد بگیری. هر ابهام و نادانسته که باقی میمونه باعث بوجود آمدن ضعف ها و ابهامات و نادانسته های بیشتری در آینده میشه و اعتمادبنفس آدم رو هم پایین میاره. هرچند بتونی برنامه رو ظاهرا بالاخره یکجوری درست کنی (شاید با آزمون و خطا و اتکا بر شانس و تصادف؛ شایدم با کپی کردن کدی از جایی که اون کار رو انجام میده)، اما این مشکل اساسی خودت رو حل نمیکنه.
خب این راه مسلما سخت و طولانی هست. آدمی که بخواد این راه رو بره باید فرصت و شرایط مناسب داشته باشه.
من خودم اصلا نمیدونم تو چه سطحی هستم.یعنی نمیدونم ملاک سنجش چیه.شاید هر کدی که بهم بگن بتونم بنویسم یا هر خواسته ای داشته باشن.(حالا به هرطریقی).ولی ایا ملاک فقط نوشتنه؟هر کدی یعنی چی؟
کد که به خودی خودش چیزی نیست.
منظورت الگوریتم و حل مسئله هست؟
بعدم بهرحال در هر محیطی و با هر هدفی یکسری چیزهای دیگه هم ممکنه بخوان. در اینصورت شما اگر نتونی نیازهایی رو که وظیفه و جایگاه شغلی شما نیاز داره تامین کنی، نمیشه بهت گفت حرفه ای (در اون زمینه و تعریف شغلی). مثلا ممکنه خیلی هم نابغه باشی و مسائل و برنامه های پیچیده تری رو هم بتونی حل و پیاده سازی کنی، ولی کدت طبق اصول مهندسی نرم افزار مورد نیاز اون کار نوشته نشده باشه و مثلا نشه دیگران بخونن و بفهمن و نگهداری و گسترش روش صورت بدن، درحالیکه یک نرم افزار تجاری اغلب باید چنین خصوصیاتی داشته باشه. ولی اگر واقعا بتونی تقریبا هر مسئله ای رو حل کنی و الگوریتمش رو بدست بیاری، میشه گفت توانایی انجام بقیهء کارها رو هم داری، منتهی بالاخره باید بری و مطالعه کنی و یاد بگیری و این زمان و انرژی و تجربهء خودش رو طلب میکنه.
ضمنا فکر نکن به همین راحتی هست که بگی میتونی بقول خودت هرکدی رو بنویسی. بستگی داره در چه زمینه ای باشه. شاید شما به برنامه هایی با الگوریتم علمی و پیچیده برخورد نکردی. شاید الگوریتم هایی که تمام بخشهای اونا بصورت اساسی با ریاضیات پیشرفته سروکار داره رو ندیدی. طرف اینطور مسائل رفتن به تنهایی جرات میخواد و بعد کلی صرف وقت و مقدار زیادی تفکر و تحلیل و فراغت ذهن میطلبه تا بتونی اونا رو درک کنی. بنده خودم به مواردی برخوردم که دیگه از نظر دانش و مهارت ریاضی کم آوردم و همین مقداری منو سرخورده کرد. بنابراین اگر آدم واقعا بخواد در اون زمینه حرفه ای باشه باید اول بره و ریاضیات درگیرش رو یاد بگیره. البته بسته به عنوان تخصص و شغل شما و اگر حرفه ای بودن رو در اون ارتباط بخوای داشته باشی، لزوما نیازی نیست همه چیز رو بلد باشی. مثلا اونایی که الگوریتم های رمزنگاری رو طراحی کردن درواقع بیشترشون یا تخصص اصلی ریاضی رو هم داشتن یا بنوعی ریاضی قوی ای داشتن و اصلا برنامه نویسان و متخصصان معمولی این الگوریتم ها رو اختراع نکردن. اینطور موارد و برنامه نویسی سیستمی چیزی هست که ممکنه اصلا ارتباط کافی با شغل و تخصص شما نداشته باشن. ولی بنده از روی علاقه به دونستن و تونستن هرچیزی بود که اینطور موارد رو هم مطالعه کردم. البته اینطوری هم نیست که فکر کنید این دانش و تخصص برای ما اصلا کاربرد نداره و منجر به فایده ای نمیشه، اما بهرحال انتظار نمیره و جزو تعریف شغل و تخصص و وظایف یه برنامه نویس اپلیکیشن معمولی نیست بنظرم.
ایا کسی که برای نوشتن کدهاش جستجو میکنه و از اطلاعات دیگران هم استفاده میکنه حرفه ای نیست؟جستجو کردن و استفاده کردن از اطلاعات دیگران عبارتهایی مبهم هستن. بدیهی هست که اینا به خودی خود هیچ اشکالی ندارن و حتی جزیی از فعالیت طبیعی کار هستن.
اما اگر بخوام برداشت و نظر خودم رو بگم باید بگم که شخصا هیچوقت از درک و طراحی الگوریتم نگذشتم به صرف اینکه دیگری قبلا اون رو حل کرده و کدش آماده هست. حداقل یک نمونهء ولو ساده و محدود از اون الگوریتم رو یا خودم طراحی کردم یا الگوریتم و توضیحاتش رو از منبع مناسبی مطالعه و درک کردم.
بعد از اینکه آدم درک کرد و اعتمادبنفس بدست آورد که درصورت لزوم میتونه اون کار رو خودش هم انجام بده، اشکالی نداره که از کدهای آماده و کمک دیگران استفاده کنه، چون این موجب ضعف نمیشه و بعکس در وقت و انرژی آدم صرفه جویی میکنه که میشه روی یادگیری چیزهای دیگر صرف کرد.
بنده ممکنه از خیلی کتابخانه ها و کدهای آماده از هر منبعی استفاده کنم، اما چون روی الگوریتم قبلا مطالعه و تلاش گسترده ای داشتم و انواع مختلف اونها رو دیدم و درک یا طراحی کردم دیگه با دیدن هر مسئله ای میتونم با ضریب صحت زیادی حدس بزنم که کلیت الگوریتمش چیه و در چه سطحی هست و آیا من توانایی درک و پیاده سازی چنان الگوریتمی رو دارم یا خیر. اگر بدونم میتونم و میدونم، دیگه با خیال راحت ازش استفاده میکنم. اما اگر احساس ضعف کنم و بنظرم چیز جدید و مهمی باشه، سعی میکنم برم دنبالش و درکش کنم. لزوما هرچیزی رو خودم نمینویسم، اما باید طرز کارش رو بفهمم.
لطفا کامل بحث رو باز کنید.فکر کنم خوب توضیح داده باشم.
اما در پایان باید تاکید کنم که اینا دیدگاه و تجربه و تحلیل شخصی بنده بودن و نه چیز دیگر. ادعا نمیکنم که از منبع معتبری بودن و احتمال نقص و اشتباه در هر حدی چه کوچک و چه بزرگ رو ندارن. ولی بهرحال بنده تاحالا با تمام مطالعات و تجربیات و تفکری که در این موضوعات داشتم به این نتایج رسیدم. ضمنا همونطور که در بالاتر گفتم، بنده تجربهء نوشتن برنامه های زیاد و بزرگ و تجاری رو تقریبا ندارم، اما بهرحال خیلی علاقمند بودم و سعی کردم تمام دانشها و مهارت های پایه ای لازم رو در حیطه های گسترده ای از وب تا دسکتاپ و حتی برنامه نویسی سیستمی یاد بگیرم.
حالا خودتون دربارهء نظر بنده قضاوت کنید و اگر اشتباه و نقصی درش هست ممنون میشم تذکر بدید.
نکتهء مهم دیگری که باید بگم اینه که اون چیزایی که من گفتم و هدف و راهی که دارم ویژهء آدمهای خوره هست و شاید اصلا با هدفی مثل پول و یادگیری یک زمینهء محدود تناسبی نداشته باشه. بهرحال من از اون آدمهای علاقمند بودم که زندگیم رو صرف یادگیری اینطور چیزها و بطور کلی علم کردم. چون خیلی علاقه داشتم و دانستن و توانستن بطور کلی بنده رو بیش از هرچیز دیگری خوشنود میکنه و ازش لذت میبرم و میشه گفت یه جورایی احساس ضرورت میکنم برای اینها. میشه گفت من در زندگیم علم و دانستن و توانستن رو به هرچیز دیگری ترجیح دادم و میدم. خب شاید خیلی افراد مثل من نباشن و اصلا شرایط پیشنیازش رو نداشته باشن و نتونن اینطوری زندگی کنن. بهرحال از من اگر بپرسید، این نظر من بود که گفتم و اگر بازم بپرسید بازم همین رو میگم.
eshpilen
چهارشنبه 25 خرداد 1390, 00:11 صبح
اینکه میگم هرچیزی رو که بهش برمیخوریم و نیاز هست یاد بگیریم، فقط به الگوریتم ها محدود نمیشه ها! شامل هرچیزی میتونه بشه. الگوریتم از اون چیزهای مهم هست. اما بغیر از الگوریتم هم چیزهای مهم دیگری هست. مثلا پروتکل ها (که میشه گفت نوعی الگوریتم هم هستن)، فرمت ها، مسائل امنیتی.
بطور مثال بنده در برنامه نویسی وب و اینترنت احساس نیاز کردم که باید پروتکل زیربنایی HTTP رو کامل بشناسم و بدونم چطور کار میکنه، در نتیجه همین احساس نیاز ساده منجر به مطالعهء RFC مربوط به پروتکل HTTP 1.1 شد. نه بگم حالا خیلی کار شاهکاری هست و خیلی حجیم و پیچیده هست، ولی اونقدرها هم ساده نیست و خیلی آدمها اینقدر همت نمیکنن یا وقتش رو ندارن که چنین منابعی رو بخونن. ضمنا خوندن و فهمیدن کامل و دقیق اینطور منابع هم خودش پیشنیازهای دیگری داره مثل زبان انگلیسی و مهارت و دانش کافی برای مطالعهء چنین رفرنسهایی، که آدم باید قبلا این راه رو طی کرده باشه.
فکر نکنید حتی یک کسی که ASP.NET کار میکنه (که فریمورکی سطح بالا و کامپوننت گرا هست) نیازی نداره که پروتکل HTTP رو بدونه. واقعا حتی بین PHP کارها هم که سطح پایینتره و بیشتر با اینطور لایه های زیرین درگیر میشه خیلی کم هستن افرادی که اینطور منابع رو خونده باشن.
واقعا به هرچیزی که برخوردم و فکر کردم لازمه بعد رفتم سراغش و اغلب ماهها روی هر مورد وقت گذاشتم. منجمله مطالعهء چندین رفرنس رسمی حجیم. از رفرنس MySQL و آپاچی تا رفرنس چند زبان برنامه نویسی. PHP - Python - Qt - .NET - C - سی++ - ActionScript و حتی اسمبلی هم یخورده کار کردم. چون واقعا متوجه شدم که هرکدوم از اینا در جاها و برای چیزهایی کاربرد دارن که زبانهای دیگه مناسب نیستن یا اصلا قابل استفاده نیستن. متوجه شدم برای توانایی نوشتن تقریبا هر برنامه ای در هر جایی، نیاز هست زبانهای متعددی رو یاد گرفت و استفاده کرد.
بغیر از اینا خدا میدونه چقدر چیزهای دیگه و مخلفات مطالعه کردم. واقعا خیلی زیاد! از مسائل و الگوریتم های رمزنگاری بگیر تا لینوکس و رفرنس BASH و برنامه های خط فرمانش (مدت یکسال فقط روی لینوکس داشتم زیر و رو میکردم و کلی از منوالهاش رو خوندم). اصلا آمارش دستم نیست و یادم نیست چقدر و چه چیزهایی مطالعه کردم. حتی یادم نیست چند ساله دارم یکسره به مطالعه و یادگیری میپردازم. شاید حداقل 5 سال. البته درواقع از ترم اول دانشگاه شروع کردم به اینطور کارها، که بنابراین تا الان میشه حدودا هشت سال.
eshpilen
چهارشنبه 25 خرداد 1390, 00:31 صبح
امیدوارم نگید این طرف چقدر وراجی میکنه یا میخواد خودنمایی کنه!
اولا که فکر میکنم آدمی که هشت سال یکسره مطالعه کرده حق داره یخورده هم زیاد حرف بزنه و حداقلش چیز عجیبی نیست! این آدم حتما خیلی با حوصله هست و وقت و انرژی زیادی داره.
دوما اگر دنبال خودنمایی بودم اصلا چنین راهی رو طی نمیکردم، چون خودنمایی انگیزهء خوب و کافی برای چنین کار شاق و طولانی ای نیست و آدمهای سطحی و احمقی که دنبال شهرت و تمجید دیگران هستن راههای ساده تر و کوتاهتری برای این هدف پیدا میکنن.
من از اون جهت تجربیات و نظرات خودم رو در اختیار شما میذارم چون خودتون درخواست کردید و از این بابت بنده هم دوست دارم کمکی کرده باشم و ضمنا مقداری هم کارمای مثبت واسه خودم جمع آوری کنم!
البته یک هدف دیگر هم معمولا این هست که استحکام نظرات و تفکر و روش خودم و نیز سطح خودم رو نسبت به دیگران از جنبه های مختلف محک بزنم.
از قدیم و ندیم گفتن رقابت بد نیست، خیلی هم خوبه، این حسادته که بده.
منم یه زمانی به خودم گفتم ببین داداش، تو استعداد داری، علاقه داری، تمام شرایط مورد نیازش رو هم داری، پس حداکثر تلاشت رو توی این زمینه بکن و سعی کن یه پخی بشی. اصلا چرا پخ، باید سعی کنی بهترین بشی. بیشتر دیگران همهء این شرایط رو یکجا ندارن. گفتم اگر در این زمینه نتونم کاری بکنم با اینهمه امتیاز مثبت، خب دیگه چیکار میتونم بکنم و چیکار میشه کرد توی این دنیا؟ و چه کسی میخواد این کار رو انجام بده و این جایگاه رو که تو از دستش دادی بگیره؟ اگر نشه و نتونیم اونوقت بهتره اصلا بریم به درک و ما رو بذارن لای جرز دیوار!
واسه همین شروع کردم. و به چیز دیگه ای فکر نکردم. نه به پول. نه به زن و بچه و زندگی. خب ما خوره بودیم. هنوزم خوره ایم. انگار خورگی در ذات ماست.
هرکس دیگه بود داغون شده بود. واسه همین اگر خوره نیستید و شرایط مساعد ندارید سعی نکنید از افرادی مثل بنده تقلید کنید. دخلتون میاد همچی که میگید عجب غلطی کردم!! همین الانش من تحت فشارهای سهمگینی هستم از نظر ازدواج نکردم و تنهایی (بیشتر اوقات توی خونه تنها هستم)، ولی خب پوست و انگیزه کلفت هست و هنوزم دوام میارم. هرکس دیگه بود یه بلایی سرش اومده بود تاحالا.
r00tkit
چهارشنبه 25 خرداد 1390, 15:30 عصر
الله هم صلی علی محمد وال محمد
اشپیلن خسته نباشی :))))))))))))))
JaguarXF
پنج شنبه 26 خرداد 1390, 07:21 صبح
اصلا چه طوری میشه فهمید کدی که نوشتیم یا برنامه ای که نوشتیم حرفه ای هست یا نه؟چند معیار ساده و سریع:
کدی که یونیت تست نداشته باشه : بی ارزشه.
کدی که maintenance آن مشکل باشه: کدی ست که از روز اول بد و غلط نوشته شده.. مثال: یک کد نوشت ای چهار سال قبل. اگر مشتری زنگ زد و امکان جدیدی خواست به برنامه اضافه کنی و خودت نتونستی بفهمی این کدها چیکار میکنند و یا اونقدر کد با اما و اگر و تو در تو نوشته شده بود که بقول معروف نمیشد بهش دست زد و تغییرش داد : این کدی بوده که بی ارزشه . یا اگر چهار سال بعد پولدار شده بودی و کارمند استخدام کردی و طرف نمیتونه کدت رو درک کنه : کد بد نوشته شده و فایده نداره .
برنامه شی گرایی که سودی از اینترفیس ها نبرده باشه نتیجتا decoupling رو هم کد نویسش نمیدانسته چی هست و هزاران! تکنیک مهندسی نرم افزار دیگر که به همین علت از دست خواهند رفت : برنامه مبتدی سال اول دانشگاهی نوشته شده. حالا هرچی میخواد باشه . سطحش مبتدی هست.
در مقیاس شرکتی: کدی که تحت سورس کنترل نباشه: شوخی میکنی؟ مگه نه؟
در مقیاس شرکتی: کدی که بدون code review وارد production بشه ؟خدا به خیر کنه.
موارد دیگری هم هست در هر زمینه که از انتظارات بدیهی هست. مثلا نمیشه یکی برنامه وب بنویسه ولی با مفهوم WebFlow آشنا نباشه. قابل قبول نیست. مثال زیاد هست.
FastCode
پنج شنبه 26 خرداد 1390, 14:54 عصر
این تاپیک امکان تشکر نداره.
از اشپیلن تشکر میکنم بابت اینکه به من یادآوری کرد که دارم از مسیرم دور میشم.
CPPDeveloper
جمعه 27 خرداد 1390, 15:52 عصر
هاهاها،
این آقای اشپیلن رو خیلی دوست دارم از نزدیک ببینم
مصطفی ساتکی
جمعه 27 خرداد 1390, 16:11 عصر
به نظر من eshpilen با دنياي برنامه نويسي خداحافطي كنه و بزنه تو كار نويسندگي . چون مثل هندي ها در مورد اپسيلون بي نهايت توضيح ميده و اين كار هر كسي نيست و جواب پست همش با نصيحت و درد دل قاطي ميشه
جناب موسوي هم چند وقت پيش به تاپيك مشابه همين ، پاسخ دادن ولي مختصر و تاثير گذار
FastCode
جمعه 27 خرداد 1390, 21:21 عصر
به نظر من eshpilen با دنياي برنامه نويسي خداحافطي كنه و بزنه تو كار نويسندگي . چون مثل هندي ها در مورد اپسيلون بي نهايت توضيح ميده و اين كار هر كسي نيست و جواب پست همش با نصيحت و درد دل قاطي ميشه
جناب موسوي هم چند وقت پيش به تاپيك مشابه همين ، پاسخ دادن ولي مختصر و تاثير گذار
آقای موسوی کارشون خیلی درسته ولی من سبک نوشتن eshpilen رو خیلی دوست دارم.و همینطور خیلی دوست دارم بدونم برند و مدل صفحه کلیدشون چیه.
Web.Designer01
جمعه 27 خرداد 1390, 23:24 عصر
ا
واقعا به هرچیزی که برخوردم و فکر کردم لازمه بعد رفتم سراغش و اغلب ماهها روی هر مورد وقت گذاشتم. منجمله مطالعهء چندین رفرنس رسمی حجیم. از رفرنس MySQL و آپاچی تا رفرنس چند زبان برنامه نویسی. PHP - Python - Qt - .NET - C - سی++ - ActionScript و حتی اسمبلی هم یخورده کار کردم. چون واقعا متوجه شدم که هرکدوم از اینا در جاها و برای چیزهایی کاربرد دارن که زبانهای دیگه مناسب نیستن یا اصلا قابل استفاده نیستن. متوجه شدم برای توانایی نوشتن تقریبا هر برنامه ای در هر جایی، نیاز هست زبانهای متعددی رو یاد گرفت و استفاده کرد.
بغیر از اینا خدا میدونه چقدر چیزهای دیگه و مخلفات مطالعه کردم. واقعا خیلی زیاد! از مسائل و الگوریتم های رمزنگاری بگیر تا لینوکس و رفرنس BASH و برنامه های خط فرمانش (مدت یکسال فقط روی لینوکس داشتم زیر و رو میکردم و کلی از منوالهاش رو خوندم). اصلا آمارش دستم نیست و یادم نیست چقدر و چه چیزهایی مطالعه کردم. حتی یادم نیست چند ساله دارم یکسره به مطالعه و یادگیری میپردازم. شاید حداقل 5 سال. البته درواقع از ترم اول دانشگاه شروع کردم به اینطور کارها، که بنابراین تا الان میشه حدودا هشت سال.
به نظر من که اصلا نیازی نیست که یه نفر بخواد اینهمه زبون برنامه نویسی بخونه،شما گفتید هرجا که احساس نیاز کردین و فک کردین لازمه رفتین دنبالش،میشه توضیح بدین در مورد PHP - Python - Qt - .NET - C - سی++ - ActionScript و حتی اسمبلی کجاها احساس نیاز کردین؟
یا در مورد الگوریتم های رمزنگاری؟
میشه توضیح بدین دستاورد اینهمه مطالعه (به قول خودتون 8 سال مستمر) چی بوده؟ مهمترین پروژه ای که انجام دادین چی بوده؟
البته من خیلی شما رو نمیشناسم ولی بعضی موقعها پستاتونو خوندم،ولی خیلی دوس دارم الان بدونم تخصص شما تو چه زمینه ایه؟!
آخه خیلی جاها دیدم اظهار نظر کردین،اینطور که معلومه از دنیا بریدین و فقط دنبال علم هستین،شخصیت جالبی دارین!
eshpilen
شنبه 28 خرداد 1390, 01:51 صبح
به نظر من که اصلا نیازی نیست که یه نفر بخواد اینهمه زبون برنامه نویسی بخونهچرا؟
شما گفتید هرجا که احساس نیاز کردین و فک کردین لازمه رفتین دنبالش،میشه توضیح بدین در مورد PHP - Python - Qt - .NET - C - سی++ - ActionScript و حتی اسمبلی کجاها احساس نیاز کردین؟C یک زبان مادر در دنیای برنامه نویسی و سیستم عامل و برنامه های سیستمی هست. اگر سی رو خوب یاد بگیرید خیلی چیزای دیگه رو هم در زبانها و لایه های بالاتر بهتر و سریعتر میفهمید.
یه زمانی سی بود و سی. یعنی اصل کار سی بود. الانم خیلی زبانها از سی مشتق شدن. مفسر خیلی از زبانهای اسکریپتی با سی نوشته میشه. و هنوزم بخشهای زیادی از سیستم عاملهایی مثل گنو/لینوکس و برنامه های سرویس دهنده و سیستمی مختلف با سی نوشته میشه. بنابراین اگر بخواید بدون محدودیت باشید و بتونید این دسته از برنامه ها رو در هر محیطی بنویسید یا روشون کار کنید، نیاز به سی دارید.
سی زبانی هست که بعد از مدتی یاد گرفتن و کار کردن برای تمرین، ممکنه هیچوقت یا خیلی کم باهاش کار کنید، اما اون مهارت و بینشی که بهتون میده خیلی بدردتون میخوره.
.NET هم که نسبتا جدیده و دیدم جایگاه مطمئن و گسترده ای در اپلیکیشن نویسی روی ویندوز خواهد داشت و برای نون درآوردن هم خوبه! (حداقل در ایران که میدونیم وضعش خوبه) واسه همین رفتم دنبالش. بهرحال جدیدتر و مدرن و سطح بالا هست و فناوریهای جدید و پیشرفته ای رو هم در خودش داره.
قبلا یه جایی هم رفتم استخدام بشم که چون دات نت کار میخواستن نرفتم! واسه همین تصمیم گرفتم دات نت رو یاد بگیرم. ضمنا نیاز به یه زبان میکروسافتی که روی ویندوز کم نیاره بود که بتونم باهاش روی ویندوز رقابتی باشم. این خوشایند نیست که آدم سوادش خوب باشه اما بخاطر سختی و محدودیت ابزار کارش دیگران ازش جلو بزنن. بازم میگم که رقابت چیز خوبیه، این حسادته که بده!
Qt یکی از دو کتابخانه و فریمورک اصلی برنامه نویسی اپلیکیشن و بخصوص GUI دار روی GNU/Linux هست. بازمتن و مستقل از پلتفرم و تحت سی++. این دو یا سه مزیت باعث شد دنبالش برم چون دوست داشتم بتونم روی لینوکس هم درصورت نیاز براحتی برنامه بنویسم و اجرا کنم. برنامه نویسی روی لینوکس - استقلال از پلتفرم - بازمتن بودن. خوبیش اینه تحت سی++ هم هست و پرفورمنس خوبی داره.
البته با سی هم میشه کار کرد ولی سی سطح پایینتره و شیء گرایی نداره و کلا برای اپلیکیشن نویسی عمومی جالب نیست (البته از کتابخانه هایی مثل GTK+ خیلی تعریف میکنن ولی بنظر من بازم Qt راحتتره - ضمنا یادگیری کیوت برام یادگیری همزمان سی++ هم بود).
البته اولش Qt رو برای برنامه نویسی اپلیکیشن روی ویندوز هم مد نظر داشتم و میخواستم جایگزین محیط برنامه نویسی انحصاری میکروسافت باشه و برنامه ای ننویسم که وابسته به ویندوز و اونم از نوع وابسته به اجزای انحصاری باشه. گفتم Qt خوبه چون میتونم برنامش رو براحتی تحت لینوکس هم ببرم و بازمتن کنم و به دنیای نرم افزار آزاد که خیلی مدیونش هستم کمک کنم. اما بعدا متوجه شدم که متاسفانه Qt خیلی وقتا نمیتونه جایگزین کامل و رقابتی ای برای محیطهای برنامه نویسی بومی ویندوز باشه. بهرحال بازم از هیچی خیلی بهتره و از یاد گرفتنش اصلا پشیمون نشدم و ازش روی ویندوز استفادهء عملی موفقیت آمیز کردم. میشه خیلی برنامه ها رو هم باهاش روی ویندوز ساخت.
Python زبان اسکریپتی جالب و شیء گرایی هست که کاربردهای متنوعی داره از خودکار کردن کارهای سیستمی و مدیریت سیستم تا نوشتن اپلیکیشنهای کوچک کاربردی و نیز Prototyping. حتی در وب هم میشه ازش استفاده کرد. یکی از کاربردهایی که بنده براش مد نظرم بود استفاده برای نوشتن اسکریپت های پیچیده و پیشرفته روی لینوکس بود. چون نوشتن اینطور چیزا بصورت شل اسکریپت و مثلا تحت BASH کار سختی هست و خوانایی و گسترش پذیری خوبی نداره.
این زبان هم بازمتن و دوست لینوکس و مستقل از پلتفرم هست.
داشتن یه چنین زبانی در جعبهء ابزار همیشه ایدهء خوبیه. یه زبان اسکریپتی که تک حیطه ای نباشه (مثلا PHP با اینکه میشه باهاش کارهای دیگه هم کرد ولی بنظرم به پای پایتون نمیرسه و پایتون جا افتاده تره و ساپورتش در زمینه های دیگه بهتره).
تبلیغات درمورد پایتون هم خیلی زیاد بود و خواستم بفهمم واقعا چی هست و کم نیارم. تا خودت یاد نگیری هیچوقت کامل و مطمئن اینطور چیزا رو نمیفهمی.
PHP دوست عزیز ما در برنامه نویسی وب. و بازهم بازمتن، مستقل از پلتفرم، و دوست لینوکس.
برای این زبان فکر نمیکنم دیگه نیازی به گفتن دلایل یادگیریش باشه. بخصوص برای یه آدم طرفدار نرم افزارهای آزاد/بازمتن.
سی++ رو همراه Qt یاد گرفتم. بهرحال سی++ زبانی هست که یه کامپیوتری کاردرست نمیتونه بلد نباشه. بیش از اون پدر و مادردار و با کاربرد گسترده و با برنامه ها و کتابخانه های انبوه هست که آدم یاد نگیره. سی++ رو میشه تکامل سی محسوب کرد که بنابراین برای برنامه نویسی اپلیکیشن عمومی مناسبتره (قبلا هم گفتم).
ActionScript رو بخاطر فلش یاد گرفتم. اینم بدیهی هست (حداقل چند سال پیش اینطور بود) که فلش در برنامه نویسی وب برای کارهایی بکار میره که با هیچ چیز دیگه ای نمیشه انجامشون داد. خب ActionScript هم برای استفادهء کامل و بهینه از فلش ضروری هست.
فلش و اکشن اسکریپت رو برای کامل کردن قدرت برنامه نویسی وبم یاد گرفتم. وگرنه از استفاده از فناوریهای انحصاری تاحد ممکن پرهیز میکنم. بهرحال گزینهء عملی دیگری وجود نداشت.
اسمبلی رو هم درحد پایه کار کردم. اینم بخاطر اینکه بازم بصورت زیربنایی تری بدونی هرچیزی چطوری کار میکنه و ساختار حافظه و اجرای برنامه ها چطوری هست. شاید یه زمانی هم خواستیم بریم توی کار کرک یا مهندسی معکوس (یا بعکس جلوگیری از اینا) و اینطور چیزا، و بلد بودن پایهء این زبان و بینش نسبت به این مفاهیم بهمون کمک کنه.
خب دوست عزیز اگر دقت کنید این زبانها همه ممکنه مشترکات کم یا زیادی داشته باشن، اما بدیهی هست که هرکدوم در جاهایی انتخاب مناسبتری هستن و حتی بعضیا در بعضی جاها به دلایل مختلف جایگزین دیگری ندارن. بجز مشترکات، عدم مشترکات هم دارن.
یا در مورد الگوریتم های رمزنگاری؟ جدا شما کاربرد الگوریتم های رمزنگاری رو نمیدونید؟
نصف امنیت دنیا بر اساس این الگوریتم ها هست.
خب شاید دقیقا خود این الگوریتم ها برای ما کاربرد مستقیمی نداشته باشن، اما دونستن پایه و اساس اونا و بینشی که به آدم میده میتونه خیلی جاها بدرد آدم بخوره. بنده خودم بارها دیدم که افراد بخاطر نقص در این دانش و بینش اشتباهات مختلفی رو که بعضا فاحش هم بودن مرتکب شدن. مسلما خیلی از برنامه های بی نقص و حرفه ای رو که نیاز به تامین امنیت با رمزنگاری داشته باشه این افراد به تنهایی نمیتونن طراحی کنن و احتمال مرتکب شدن اشتباه توسط این افراد بسیار بیشتر هست.
بعضی کاربران بطور مثال اصول پایه ای و علمی و مبنای ریاضی این الگوریتم ها رو نمیدونن و از خودشون الگوریتم های بسیار ضعیفی طراحی میکنن و بکار میبرن. بارها نمونهء اینطور مسائل رو دیدم.
میشه توضیح بدین دستاورد اینهمه مطالعه (به قول خودتون 8 سال مستمر) چی بوده؟ مهمترین پروژه ای که انجام دادین چی بوده؟من هنوز پروژهء بزرگی انجام ندادم و هنوزم درحال یادگیری هستم. البته دات نت احتمالا آخریش هست که کم کم دارم تمومش میکنم. شاید بعدا جاوا رو هم یاد گرفتم. ولی دیگه خیلی وقت صرف کردم و حوصله هم ندارم و زبانهای متعددی رو یاد گرفتم که میتونم بیشتر برنامه هایی رو که دوست دارم و مهم میدونم باهاشون بنویسم.
من وقت و انگیزه و شرایط یادگیری اینهمه زبان و مباحث رو داشتم و دوست داشتم کامل باشم و بتونم هرکاری بکنم. خب مسلما این راهی دشوار و طولانی هست و بعید میدونم کس دیگری هم بتونه در زمان خیلی کمتری این راه رو طی کنه.
بعدم چه دستاوردی؟ دستاورد برای چه کسی؟
برای من مهم این بود که بدونم و بتونم. این لذت زندگی من هست و چیزی که براش استعداد و انگیزه و تمام شرایط لازم رو داشتم.
خب من میتونستم یه راه معمولی تر و محدودتری رو طی کنم و دوتا برنامهء حسابداری بنویسم و اونا رو دستاورد خودم محسوب کنم (برای خودم یا اجتماع). میتونستم پول بدست بیارم. ولی من دوست داشتم اون جایگاه خاص و استثنایی رو با توجه به شرایط استثنایی خودم هدف قرار بدم. همیشه فکر میکردم یه کسی باید چنین نقشی رو ایفا کنه، یا اینکه اگر من این شرایط رو دارم پس اون نقش تعیین شده برای منه (یعنی حتی برای اجتماع). افراد زیادی میتونن جایگاههای معمولی رو پر کنن، اما اینطور نقشها رو افراد معدودی میتونن داشته باشن، چون نیاز به شرایط ویژهء متعددی داره. اگر آدمی مثل من کنار بکشه، شاید کس دیگری نباشه که چنان نقشی رو دنبال و نهایتا ایفا بکنه. بنابراین بنده بنوعی دنبال کردن این راه رو رسالت احتمالی خودم هم میدونستم. اگر از تخصص ها و جایگاههای عادی یک نفر کم بشه مشکل چندانی بوجود نمیاد و احتمالا به زودی یکی جاش رو میگیره، اما اینطور جایگاههای خاص رو چطور؟ چه کسی براحتی پیدا میشه که اینقدر علاقه و ویژگی شخصیتی متناسب و ضمنا شرایط خانوادگی و محیطی لازم رو داشته باشه و همهء شرایط باهم براش جمع باشه؟
حالا اگر بجایی رسیدیم و موفقی شدیم شاید برای اجتماع هم مفید بودیم. نمیدونم این تحقق پیدا میکنه یا نه و چه زمانی و چقدر. بهرحال تضمین وجود نداره. آدم باید در راهی که براش ساخته شده و شرایط بهینه داره و فکر میکنه درسته تلاش خودش رو بکنه. بقیش مهم نیست. ضمنا من به خودم حق میدم اول طبق خوشایند و برای اهداف خودم زندگی کنم. درسته چیزی به اجتماع نمیدم، اما چیز اضافه ای هم مصرف نمیکنم و خیلی از هزینه ها و صدماتی رو که آدمهای دیگه و حتی آدمهای معمولی به اجتماع تحمیل میکنن تحمیل نکرده و نمیکنم.
البته من خیلی شما رو نمیشناسم ولی بعضی موقعها پستاتونو خوندم،ولی خیلی دوس دارم الان بدونم تخصص شما تو چه زمینه ایه؟!بیشتر برنامه نویسی وب. ولی در بقیهء زمینه ها هم سعی کردم پایه های کافی داشته باشم تا اگر نیاز شد بتونم هرکاری رو انجام بدم. نهایتش آدم کمی تجربه و مطالعهء تخصصی بیشتر صورت میده.
بعضی برنامه ها و سیستمهای جذاب و کارا هستن که چند حیطه ای هستن. بنابراین اگر آدم مثلا هم برنامه نویسی وب رو بلد باشه و هم برنامه نویسی دسکتاپ رو، خیلی بدردش میخوره. بخصوص امروزه که اینترنت و شبکه دیگه جزو چیزهای روزمره و همه جایی شدن و خیلی برنامه ها هم بخش دسکتاپ دارن و هم ارتباطات اینترنتی و شبکه ای و حتی اپلیکیشن ها و سایتهای وب مرتبط.
باید بگم این مهارت رو قبلا هم امتحان کردم و بهم خیلی مزه داده. مثلا یه برنامهء ساده رو برای نظارت از راه دور سیستم در عرض چند روز نوشتم که کارم رو راه انداخت. این برنامه یک بخش دسکتاپ داشت و یک بخش و اینترفیس تحت وب. خب برنامش خیلی ساده و محدود بود، اما بعنوان کار اول خوب بود و ضمنا همون رو میشد گسترش داد و امکاناتی بهش اضافه کرد. دست آخر امکان خاموش کردن سیستم از راه دور و نیز یک لایه رمزنگاری برای افزایش امنیت در سمت سرور وب رو هم بهش اضافه کردم. اگر بخوام یکی دیگه درست کنم این بار با تجربهء بیشتری هست و یک نمونهء مجهزتر و امن تر و اصولی تر درست میکنم.
حتی روی برنامه های P2P هم کار کردم و میتونم از روش P2P درش استفاده کنم تا نیاز زیادی به اتکا بر سرور واسط و مسائل امنیتی پیچیده نباشه. اگر تاپیک های تاسیسی بنده رو جستجو کنید تاپیک مربوط به پروژهء P2P رو پیدا میکنید. اونجا گفتم که چرا از پایتون برای تست الگوریتم های مربوطه استفاده کردم.
آخه خیلی جاها دیدم اظهار نظر کردین،اینطور که معلومه از دنیا بریدین و فقط دنبال علم هستین،شخصیت جالبی دارین! دنیا؟ چه دنیایی؟ دنیا از نظر من چیز پرمحتوایی نداره. چیزهای متعالی و بهترین چیزهاش همین علم و فناوری هستن و معدود چیزهای دیگری و ضمنا معنویت.
بقیش جفنگیات و چیزهایی با ظاهر فریبنده و تبلیغات فراوان هست و بازی بچه ها که باهم چشم و همچشمی دارن و همدیگر رو گول میزنن. بچه هایی که فقط هیکلشون بزرگ شده. و البته بسیاری از اونها سرانجام مبدل به کلاهبردار و جانی و دزد و استثمارگر میشن. موجوداتی فاسد و بدبخت و تنفرانگیز.
دنیا چیست و اونایی که دنبالش رفتن چی بدست آوردن؟ و چی رو بدست نیاوردن. بنده بقدر کافی تجربه و نمونهء عینی دیدم که میدونم انتخاب چیزهای دیگه بهتر از دنیاپرستی و پول و ظواهر هست.
بهرحال این نهایتا یک انتخاب شخصی هست که به شرایط شخصیت و محیط افراد برمیگرده.
بطور مثال من از هیچ چیزی بیشتر از علم و توانایی حقیقی و عدم وابستگی و ضعف لذت نمیبرم. داشتن علم و توانایی بالا برام خیلی مهمتر از داشتن بهترین اتومبیل و خانه و هواپیما و مسافرت خارج از کشور هست. حتی از سکس هم بهتره :لبخند:
Web.Designer01
شنبه 28 خرداد 1390, 12:41 عصر
شاید یه زمانی هم خواستیم بریم توی کار کرک یا مهندسی معکوس (یا بعکس جلوگیری از اینا) و اینطور چیزا، و بلد بودن پایهء این زبان و بینش نسبت به این مفاهیم بهمون کمک کنه. خب من با همین مشکل دارم دیگه!،یعنی چی که میریم یاد میگیرم حالا شاید یه روزی به کارم بیاد مگه ما چقد وقت داریم،چقد انرژی داریم که بخوایم چیزای مختلف رو یاد بگیریم تا شاید یه روزی به کارمون بیاد شایدم نیاد!
البته من خودم اسمبلی بلدم ولی چون مجبور بودم رفتم و یاد گرفتم،بعضی اوقات هست به خاطر سرعت بالاش و نزدیک بودنش به زبون ماشین توی پروژه های خیلی حساس که شاید ما (شما رو البته نمیدونم) تو تمام طول عمرمونم به این پروژها ها برخورد نکنیم بهتره یه بخشی از کد رو به زبون اسمبلی نوشت،البته شاید اینش جالب باشه که چطور مثلا یه خط #C تو اسمبلی به چند ده خط تبدیل میشه!
خب دوست عزیز اگر دقت کنید این زبانها همه ممکنه مشترکات کم یا زیادی داشته باشن، اما بدیهی هست که هرکدوم در جاهایی انتخاب مناسبتری هستن و حتی بعضیا در بعضی جاها به دلایل مختلف جایگزین دیگری ندارن. بجز مشترکات، عدم مشترکات هم دارن. ولی من همچنان معتقدم نیازی نیست یه کامپیوتری اینهمه زبون بلد باشه،من فک میکنم خیلی از اساتید هم تو این زمینه با من هم نظر باشن...
من هنوز پروژهء بزرگی انجام ندادم و هنوزم درحال یادگیری هستم. البته دات نت احتمالا آخریش هست که کم کم دارم تمومش میکنم. شاید بعدا جاوا رو هم یاد گرفتم. جالبه،اینهمه وقت صرف کردین و اینهمه به دنیای اپن سورس علاقه دارین و از دات نت بیزار،اونوقت نرفتین دنبال جاوا!
افراد زیادی میتونن جایگاههای معمولی رو پر کنن، اما اینطور نقشها رو افراد معدودی میتونن داشته باشن، چون نیاز به شرایط ویژهء متعددی داره. اگر آدمی مثل من کنار بکشه، شاید کس دیگری نباشه که چنان نقشی رو دنبال و نهایتا ایفا بکنه. بنابراین بنده بنوعی دنبال کردن این راه رو رسالت احتمالی خودم هم میدونستم. اگر از تخصص ها و جایگاههای عادی یک نفر کم بشه مشکل چندانی بوجود نمیاد و احتمالا به زودی یکی جاش رو میگیره، اما اینطور جایگاههای خاص رو چطور؟ کدوم جایگاههای خاص؟
کدوم نقشها؟
خوب شد نگفتین اگه آدمی مثه شما کنار بکشه آینده همه برنامه نویسای دنیا به خطر می افته.
شما جایگاه خاص رو تو چی میدونین؟
فک میکنید اینهمه ملت که تو زمینه تخصصی خودشون دارن کار میکنن یا رفتن دنبال ادامه تحصیل و مقاطع بالا،نمیتونستن بیان ده تا زبون یاد بگیرن یا 4 تا رفرنس بخونن؟
شما تا حالا مقاله بین المللی دادین؟
اگه آره لینکاش رو بدین؟
کسایی رو میشناسم که رزومشون رو نگاه کنید دود از از سرتون بلند میشه،تو معتبر ترین دانشگاهای دنیا دارن تخصصی ترین درسای کامپیوتر رو تدریس می کنن، ولی وقتی میشینی پا صحبتشون هیچ موقع اینطوری که شما صحبت میکنید صحبت نمیکنن.
کدوم دستاورد؟!!!!
خب کسی که اینهمه از خودش تعریف میکنه و میگه اینهمه مطالعه داشته نباید یه دستاوردی داشته باشه؟
فک کن شما صد سال دیگه هم مطالعه کردی،آخرش که چی؟
چه سودی به حال بقیه داشتی؟
حالا اگر بجایی رسیدیم و موفقی شدیم شاید برای اجتماع هم مفید بودیم. نمیدونم این تحقق پیدا میکنه یا نه و چه زمانی و چقدر. بهرحال تضمین وجود نداره.
قطعا باید هدفتون این باشه که به اونجا برسین،بعد از اونه که این حرفارو ازتون قبول میکنن.
دنیا؟ چه دنیایی؟ دنیا از نظر من چیز پرمحتوایی نداره. چیزهای متعالی و بهترین چیزهاش همین علم و فناوری هستن و معدود چیزهای دیگری و ضمنا معنویت.
دنیا چیست و اونایی که دنبالش رفتن چی بدست آوردن؟ و چی رو بدست نیاوردن. بنده بقدر کافی تجربه و نمونهء عینی دیدم که میدونم انتخاب چیزهای دیگه بهتر از دنیاپرستی و پول و ظواهر هست.
تک بعدی بودن رو هیچ کس نمیپسنده،به هر حال آدم باید سعی کنه این دنیا و اون دنیاشو با هم داشته باشه...
من خیلی از جاهارو نخواستم جواب بدم و بعضی از قسمتای پستم رو پاک کردم،چون خیلی وقت ادامه دادن این بحث رو ندارم(چند روز دیگه سربازم:ناراحت:)،در هر حال براتون آرزوی موفقیت میکنم و بهتون پیشنهاد میکنم دیدتون نسبت به دنیارو رو عوض کنین:لبخند:
موفق باشین:قلب:
OSTADINA
شنبه 28 خرداد 1390, 14:23 عصر
درود بر این ESHPILEN !!
ببخشید caps lock روشن بود !
من حدس میزنم ایشون یه برنامه نوشتن که حرف میزنن تایپ میکنه.
eshpilen
شنبه 28 خرداد 1390, 14:50 عصر
خب من با همین مشکل دارم دیگه!،یعنی چی که میریم یاد میگیرم حالا شاید یه روزی به کارم بیاد مگه ما چقد وقت داریم،چقد انرژی داریم که بخوایم چیزای مختلف رو یاد بگیریم تا شاید یه روزی به کارمون بیاد شایدم نیاد!شما وقت و انرژی کافی نداری. من دارم.
و بیشتر زندگیم همینه. چون عشقم دانستن و توانستن هست.
مردم بخش بزرگی از تلاششون در زندگی برای چیه؟ هرکس یه دلخوشی و هدفی داره. خب دلخوشی و هدف منم دانستن و توانستن هست و تاجاییکه بتونم دایرهء دانش و توانایی خودم رو افزایش میدم.
من از این لذت میبرم. این برام بامعناست. این برام پیشرفته. دیگه چطور توضیح بدم. شاید بهتر باشه شما بعکس بجاش بگید که بنظرتون بجای این هدف باید دنبال چی برم و چرا.
ولی من همچنان معتقدم نیازی نیست یه کامپیوتری اینهمه زبون بلد باشه،من فک میکنم خیلی از اساتید هم تو این زمینه با من هم نظر باشن...باز گفتید معتقدم اما دلیل و سندی نیاوردید.
با یک زبان و دو زبان و یک فریمورک و یک پلتفرم آدمی مثل من اونقدری که میخواد آزادی و گسترهء عمل نداره.
نمیشه با یک محیط و یک زبان همه جا همه کار کرد.
جالبه،اینهمه وقت صرف کردین و اینهمه به دنیای اپن سورس علاقه دارین و از دات نت بیزار،اونوقت نرفتین دنبال جاوا!جاوا چون بنظرم خیلی طول میکشید و گسترده و سنگین بود نرفتم دنبالش. چون دوست نداشتم مدتها وقت و انرژیم رو صرفا روی یک محیط از یک رقم صرف کنم و از چیزای دیگه چیزی ندونم. تنوع هم جذاب هست و هم بینش بیشتری به آدم میده. دوست داشتم خیلی چیزها رو بدونم و با جوامع مختلف برنامه نویسی آشنا بشم، نه فقط جاوا.
ضمنا جاوا از ابتداش بقدر کافی آزاد نبود. بهرحال یجورایی تحت انحصار شرکت سان بود. بعدا سان بیشتر بخشهای دیگر پیاده سازی خودش رو آزاد کرد و وضع خیلی بهتر شد. ولی هنوزم بنده چون جاوا تحت یک جامعهء بازمتن کامل و مستقل توسعه داده نمیشه (اینطور فکر میکنم) یا کارشون درحد کیفیت و کمال پیاده سازی رسمی نیست، چندان تمایلی بهش ندارم. فعلا هم که افتاده زیر دست اوراکل! یک شرکت تولید کنندهء نرم افزارهای انحصاری.
کدوم جایگاههای خاص؟
کدوم نقشها؟
همینکه علاقمند باشی و خیلی گسترده و عمیق کار کنی. کاری که سالها طول میکشه و بیشتر افراد انگیزه و همتش رو ندارن.
از خیلی از این مسائل پولی درنمیاد یا بطور مستقیم درنمیاد و راههای ساده تر و سریعتری برای پول درآوردن هست. اما خیلی از دستاوردهای مفید بشریت و دانشمندان بزرگ بر اساس همین عشق و علاقه ها و اهداف غیرمادی شکل گرفتن.
خوب شد نگفتین اگه آدمی مثه شما کنار بکشه آینده همه برنامه نویسای دنیا به خطر می افته.نه نگفتم. اما افرادی مثل من معدود هستن. اگر کسی در اون زمینه های خاص بخواد بجایی برسه بنظر شما احتمالش بیشتره از افراد معمولی با تخصصهای محدود و با گرایش تجاری باشه یا افرادی مثل بنده؟
بهرحال باید قبول کرد که بعضی چیزها راهش جداست. کسی که اون راه رو نره بعیده به چیزهایی که در انتهای اون راهها هست برسه.
شما جایگاه خاص رو تو چی میدونین؟جایگاه خاص یعنی جایگاهی که مطابق اکثریت و معیارهای عرف و متداول نیست.
فک میکنید اینهمه ملت که تو زمینه تخصصی خودشون دارن کار میکنن یا رفتن دنبال ادامه تحصیل و مقاطع بالا،نمیتونستن بیان ده تا زبون یاد بگیرن یا 4 تا رفرنس بخونن؟
شما تا حالا مقاله بین المللی دادین؟
اگه آره لینکاش رو بدین؟نه کار خاصی نکردم.
چنین ادعایی نکردم.
ولی خب که چی؟
مگه من قول خاصی به کسی دادم؟ مگه بخاطر دیگران دنبال این راه رفتم؟
شما مغلطهء بیهوده میکنید. من به نظر دیگران اصلا اهمیتی نمیدم که این مسائل برام مهم باشن.
من صرفا متفاوت بودم، نه اینکه بخوام وانمود کنم و از روی خودنمایی متفاوت باشم. همین!
بسادگی چون متفاوت بودم و شرایط شخصیتی و ذاتی و محیطی من متفاوت بود، راه متفاوتی رو در پیش گرفتم.
حالا بنظر شما اشکالش کجاست؟ و بنده چه تعهدی به چه کسی داده ام و چی رو چرا باید چطور ثابت کنم؟
من در این تاپیک نظر خودم رو گفتم و هدف و راه خودم رو و به پرسشهای شما پاسخ دادم. کار اشتباهی نکردم و چیز نادرستی نگفتم و ادعای خاصی غیر از اونچه که بدیهی و عملی هست برام نکردم.
کسایی رو میشناسم که رزومشون رو نگاه کنید دود از از سرتون بلند میشه،تو معتبر ترین دانشگاهای دنیا دارن تخصصی ترین درسای کامپیوتر رو تدریس می کنن، ولی وقتی میشینی پا صحبتشون هیچ موقع اینطوری که شما صحبت میکنید صحبت نمیکنن.
چطوری؟ من کجا چی گفتم و چرا اشکال داره؟ دقیقا مشخص کنید. تفسیر خودتون رو ازش شرح بدید.
شما یه برداشت و تصور ذهنی از من و منظورم دارید، اما اون من نیستم.
کدوم دستاورد؟!!!!
خب کسی که اینهمه از خودش تعریف میکنه و میگه اینهمه مطالعه داشته نباید یه دستاوردی داشته باشه؟
کجا چطوری از خودم تعریف کردم؟ دقیقا مشخص کنید و علت تفسیر خودتون رو شرح بدید.
فک کن شما صد سال دیگه هم مطالعه کردی،آخرش که چی؟هرچیزی راه خودش رو داره. هرچی گسترده تر و قوی تر باشه راهش سخت تر و طولانی تره.
این مطالعه ها صرفا برای تئوری نیست. برای هدف توانایی کاملی هست. منتها این توانایی بعد از کامل شدن راهش بطور کامل میتونه محقق بشه و بعد از اون فرصت کافی میخواد برای بهره برداری.
گذشته از اینها گفتم که برای من اصلا مهم هم نیست که دیگران چی بخوان و چی بگن؟ چرا باید برام مهم باشه؟ بیشتر مردم اونطوری زندگی میکنن که دوست دارن و درست میدونن و براشون لذت بخشه. اهداف شخصی هست اکثرا. منم صرفا طبق خواست و خوشایند خودم زندگی کردم و برای لذت بردن از چیزهایی که خوشبختانه مثل خواسته های بقیهء مردم مادی و محدود و پرهزینه هم نیستن.
چه سودی به حال بقیه داشتی؟اکثر مردم سود خاصی بحال دیگران ندارن. اگر سودی هم میرسونن در ازاش بیشتر هم به منفعت خودشون فکر میکنن و بیشتر مصرف میکنن و صدمه میزنن. شما نمیتونید من رو به تنهایی متهم به چیزی کنید.
این حرفا اکثرا دروغ و تبلیغاتی بیش نیست و به احتمال زیاد شما حتی خودتون هم طبق چنین الگویی زندگی نمیکنید و نمیتونید زندگی کنید. گفتن اینا به حرف ساده هست، اما در عمل افراد یا بهش تعهدی ندارن یا توان عمل کردن بهش رو ندارن. انسان عادی ضعیف تر از این حرفهاست.
گذشته از اون بنظر بنده هرکس حق داره طوری که میخواد زندگی کنه. تاجاییکه فراتر از نیازهای طبیعی و حداقلی خودش هزینه ای رو به دیگران تحمیل نکنه و به جامعه صدمه نزنه. وجود ما جرم نیست. ما انسانیم، مخلوقیم، و نیازمند. و بیشتر از اونچه که کاری بکنیم مصرف میکنیم. این طبیعت ماست. و خداوند هست که روزی مخلوقات و شرایط مساعد رو برای اونها فراهم میکنه.
حالا بعضی افراد استثنایی معدودی هستن که از این حد فراتر رفتن. در واقعیت، نه به حرف و سطحی نگری و شعار و تبلیغات.
و برای افراد معمولی بنظر بنده تا همین حد کفایت میکنه که اگر خداوند بیشتر از حد خودشون چیزی بهشون داد و میتونستن به دیگران هم کمک کنن. در هر راهی و علاقمندی ای هم که آدم پیش میره و بصورت طبیعی توانایی بدست میاره میتونه به دیگران کمک کنه. همچنان که بنده همیشه سعی میکنم انجام بدم.
قطعا باید هدفتون این باشه که به اونجا برسین،بعد از اونه که این حرفارو ازتون قبول میکنن.کدوم حرفا؟
یادم نمیاد ادعایی کرده باشم که نیاز به اثبات و تعهد خاصی داشته باشه.
من فقط چیزی رو گفتم که عینا فکر میکنم و واقعیت زندگیم هست. چیزی فراتر نگفتم. اگر بیشتر یا طور دیگری بوده این تفسیر و برداشت شخصی شما بوده احتمالا.
eshpilen
شنبه 28 خرداد 1390, 15:13 عصر
من اینقدر با انگیزه و متفاوت بودم و نسبت به نظر دیگران بی تفاوت، که این راه طولانی و دشوار رو انتخاب کردم.
مثلا میدونستم که خیلی ها ظاهرا با سرعت بیشتری از من جلو میزنن و در آینده افرادی ازم میپرسن دستاوردت چی بوده، برای جامعه چیکار کردی، یا تمسخر رو در پیش میگیرن (گاهی از روی حسادت و گاهی از روی ترس از چیزهای غیرعادی و فراتر از حد انتظار خودشون). منم میتونستم اون راه رو دنبال کنم و مثلا خیلی زودتر چنتا برنامهء تجاری چشمگیر بنویسم. ولی من دنبال هدف گسترده تر و عمیق تری بودم. و هیچوقت ذره ای به این اهمیت ندادم که چیزی رو به دیگران ثابت کنم. چه الان و چه صد سال دیگه و حتی اگر وقتی که بجایی رسیدم و تونستم کارهایی بکنم که برجسته و خاص باشن. هیچ اهمیتی نداره. چرا باید اهمیتی داشته باشه؟ نظر دیگران برای من هیچوقت نه هدف بوده و نه ملاک چیزی.
دنبال پول نبودم. دنبال شهرت نبودم. دنبال خودنمایی و مقام نبودم. صرفا دنبال علاقه های شخصی و قدرت واقعی و خالص بودم. از نظر من قدرت واقعی قدرتهای درونی و اصیل هستن. دانش و قدرت ذهنی یکی از این نوع قدرتهاست.
حتی یه 9 ماهی باشگاه ورزش و هنر رزمی رفتم (کنگفوتوآ) چون بطور کلی به تمام قدرتهای اصیل علاقه دارم و اعتقاد دارم آدم باید سعی کنه در همهء اینها توانایی فراعادی بدست بیاره تا بتونه بقدر کافی کامل (تر) باشه. قدرت جسمانی و توانایی مبارزه هم جزو اونهاست.
در نهایت شما دوست دارید این تفکر و شرح خودم و زندگیم رو قبول/باور بکنید یا نکنید. بهرحال من به نظر شما اهمیتی نمیدم، مگر اینکه سند و استدلالی داشته باشه که قانعم کنه.
تجربهء زندگی من این تفکر و هدف رو برای من ایجاد کرد. از ضعف چیزی جز رنج و تباهی حاصل نمیشه.
و معمولی بودن کافی نیست. حداقل برای من نبود. شاید من خودم معمولی نبودم که به این نتیجه رسیدم. نمیدونم!
اگر ما بخوایم دنبال نظر و پاسخگویی به دیگران باشیم، وقتی ضرورتی نداره، این نشانهء ضعف های روانی ماست و باعث محدودیت و ضعف خودمون میشه.
امیدوارم متوجه بشید که شما با فردی عادی مواجه نیستید. چون همین برداشت های کلیشه ای شما نشون میده که هنوز معنای واقعی تفاوت و وجود حقیقی افراد متفاوت و خاص رو درک نکردید. بهرحال بنظر من این متفاوت بودن حداقل در بعضی جنبه ها از نوع پیشرفتگی فراعادی هست. چون میبینم بیشتر آدمها سطحی و احمقانه فکر میکنن و بخاطر نظر و خوشایند مردم برای خودشون و دیگران هزینه و محدودیت ایجاد میکنن. چیزی که دنبالش هستن و چیزهایی که ازش تاثیر میپذیرن، جز ضعف چیزی نیست. اونها درونا انسانهای قوی ای نیستن. باید قویتر از این بود! کاملتر. و قوی تر.
بازم شما فکر میکنید اوه این دیگه چه آدم خودپرستی هست. میل خودتونه.
من فقط تفکر خودم رو به نمایش میذارم و در مواردی که عمیقا معتقدم صحیح و برتر هست شکوه اون تفکر رو ستایش میکنم (چراکه شیفتهء قدرت حقیقی ام) و اون رو برای دیگران در دسترس استفاده و قضاوت قرار میدم، در برابر تفکرهای حقیر و انسانهای ظاهرفریب و فرومایه، و شما رو به مبارزه دعوت میکنم. رودررو. مردانه. از چیزی نمیهراسم. چرا که جز چیزی که فکر میکردم درسته و حقیقت داره به چیزی نپرداختم.
شما قدرت ذهن و کمال و کارایی حقیقی تفکر خودتون رو به من نشون بدید. اگر قانعم کردید فورا بهش اعتراف میکنم و اون رو اگر بتونم در پیش میگیرم. اگر تونستید واقعا فراتر برید و برتر باشید. ولی وقتی چیزی ندارید و از سطحی نگری فراتر نمیرید و نمیتونید از الگوهای القایی جامعه و نظر و خوشایند دیگران خارج بشید، هیچ چیز چشمگیری در بیان شما یافت نمیشود که برایم معنایی داشته باشد.
برای من این بازی و نبرد فکری صرفا بخاطر محک زدن کمال و قدرت و استواری تفکرم و قویتر شدن است.
و البته بقولی، تاثیر بگذار وگرنه تاثیر میگذارم!
اگر شما بخواهید (یا ناآگاهانه) بر جامعه در جهتی تاثیر بگذارید که متوجه شوم اثرات جانبی نامطلوب آن در نهایت به منهم خواهند رسید، من هم سعی میکنم شما را خنثی کنم و تاثیر خودم را بر جامعه بکار میگیرم.
ما در یک جامعهء مشترک زندگی میکنیم و از منابع مشترکی استفاده میکنیم.
و منهم سهم برابر خودم را دارم.
وقتی شما تعریف نادرستی از حقوق و وظایف و حق و ناحق ارائه کنید، من در مخالفت با شما از نیروهایی که دارم استفاده خواهم کرد.
هیچکس به تنهایی و بدون بحث و قضاوت عمومی نمیتواند مدعی حق باشد. بخاطر همین بنظر من اینها نبرد فکری است و یک میدان عمومی برای آن لازم است. هیچ راهی برای تشخیص و تعیین نهایی تفکر و روش درست و نادرست وجود ندارد جز برخورد. و البته این نبردی مشروع و کم هزینه است. تنها افکار در محیطی مجازی با هم برخورد میکنند.
Web.Designer01
شنبه 28 خرداد 1390, 16:21 عصر
م
امیدوارم متوجه بشید که شما با فردی عادی مواجه نیستید. چون همین برداشت های کلیشه ای شما نشون میده که هنوز معنای واقعی تفاوت و وجود حقیقی افراد متفاوت و خاص رو درک نکردید. بهرحال بنظر من این متفاوت بودن حداقل در بعضی جنبه ها از نوع پیشرفتگی فراعادی هست. چون میبینم بیشتر آدمها سطحی و احمقانه فکر میکنن و بخاطر نظر و خوشایند مردم برای خودشون و دیگران هزینه و محدودیت ایجاد میکنن.
بحث کردن با شما بی فایدس،آدمایی مثه شمارو که فک میکنن خدا هستن و دور وبریاشونو احمق فرض میکنن تو زندگیم زیاد دیدم،فک میکنید اینجا من یا کس دیگه ای به شما حسادت میکنه؟
این به خاطر شخصیتیه که دارین،تو این سایت زیاد دیدم کساییرو که کارهای بزرگی کردن و وقتی از کاراشون حرف میزدن شما همش سعی میکردین بگین کار خاصی نکردن،شما مختارین همچنان خودتون رو تو یه اتاق حبس کنید و بشینید هی زبون جدید یاد بگیرین(که من مطمئنم هیچ زبونیو درس حسابی بلد نیستین وگرنه وقت یاد گرفتن اینهمه زبون رو پیدا نمیکردین) ولی حق اینکه به نظرات بقیه احترام نذارین و اونارو احمق خطاب کنید ندارین.
میتونین یه تاپیک بزنین و تو اون تا میتونین از خودتون تعریف و تمجید کنید و قربون صدقه خودتون برین و در مورد زبونایی که بلدین و میخواین یاد بگیرین صحبت کنین اما این خوب نیس تو هر تاپیکی که بچه ها اینجا میزنن مدام از خودتون تعریف کنید و تاپیکو به گند بکشین.
یه چیزی میگم و دیگه تو این تاپیک پست نمیدم،هر موقع کسیو دیدین که زیاد از حد از خودش تعریف میکرد و مدام منم منم میکرد بدونید هیچی حالیش نیس و از این راه میخواد کمبوداشو جبران کنه.
حالا هر طور که خواستین میتونین برداشت کنید برام اصلا مهم نیست.
eshpilen
شنبه 28 خرداد 1390, 16:56 عصر
بنظرم شما ضعف زیادی نشان دادید و فروریختید. احساسات شما بر منطق و تفکر شما غلبه کرد و نتوانستید خودتان را کنترل کنید. تا اینجا نسبتا خوب پیش رفته بودید.
بحث کردن با شما بی فایدس،آدمایی مثه شمارو که فک میکنن خدا هستن و دور وبریاشونو احمق فرض میکنن تو زندگیم زیاد دیدم،فک میکنید اینجا من یا کس دیگه ای به شما حسادت میکنه؟
هر حرفی میزنید لطفا ثابت کنید. من چطور فکر میکنم خدا هستم؟
حسادت؟ گفتم شما حسادت میکنید؟ نه بطور کلی گفتم. شخص خاصی مد نظرم نبود. منتها بطور طبیعی و تجربی و آماری میدانم که حسود هم زیاد است و خیلی از رفتارها و گفتارها بر این اساس یا متاثر از آنست.
انسان نباید اینقدر ساده باشد که فکر کند همه از روی حق و خیرخواهی صحبت میکنند و راست میگویند.
این به خاطر شخصیتیه که دارین،تو این سایت زیاد دیدم کساییرو که کارهای بزرگی کردن و وقتی از کاراشون حرف میزدن شما همش سعی میکردین بگین کار خاصی نکردن
شما مدام ادعاهایی میکنید ولی بدون هیچ سند و استدلال و امکان بحث و دفاعی روی آنها.
کدام کسانی کارهای بزرگی کرده اند و بنده چرا و چطور سعی کرده ام بگویم کار بزرگی نکرده اند؟ نمونه ای از این زیاد دیدنهای خود را مشخص بفرمایید.
در هرموردی هم که بوده است شاید من دلایل خودم را داشته ام و درست و نادرست آن جز با بحث و صراحت مگر مشخص میشود؟
شما تمایل دارید با همه چیز بصورت ساده انگارانه برخورد کنید. خب این راه کوتاهتر و راحتتر است و بقول خودتان وقت ندارید.
شما مختارین همچنان خودتون رو تو یه اتاق حبس کنید و بشینید هی زبون جدید یاد بگیرین(که من مطمئنم هیچ زبونیو درس حسابی بلد نیستین وگرنه وقت یاد گرفتن اینهمه زبون رو پیدا نمیکردین) ولی حق اینکه به نظرات بقیه احترام نذارین و اونارو احمق خطاب کنید ندارین.
فکر نمیکنم وقتی شخص خاصی رو نام نمیبریم مشکلی باشه.
البته یک دلیل دیگرش هم اینه که بنده هیچ ناراحت نمیشم اگر کسی بگه احمق هستم و احمقانه فکر میکنم. خب این پدیده ای ممکن و طبیعی است. و جز با بحث و تلاش نمیتوان اینطور مسائل را حل کرد و حق و ناحق را تشخیص داد و خویش را اصلاح کرد. بله من ادعا میکنم که بنظرم زندگی بسیاری انسانها احمقانه است چون خودشان احمقانه فکر میکنند و احمق هستند. خب حالا که چه؟ من فکر نمیکنم که خودم 100% درست فکر میکنم و احمق نیستم. شاید قضیه بعکس باشد. بهرحال فعلا اینطور فکر میکنم و از بحث و تقابل در جهت روشن شدن این قضیه هم استقبال میکنم.
میتونین یه تاپیک بزنین و تو اون تا میتونین از خودتون تعریف و تمجید کنید و قربون صدقه خودتون برین و در مورد زبونایی که بلدین و میخواین یاد بگیرین صحبت کنین اما این خوب نیس تو هر تاپیکی که بچه ها اینجا میزنن مدام از خودتون تعریف کنید و تاپیکو به گند بکشین.
در این تاپیک بنده تنها کسی بودم که برای استارتر مایه گذاشتم و صادقانه نظر و تجربهء خودم را بیان کردم. بعدش هم یک عده فقط کارشان متلک پرانی و تمسخر بوده و البته عده ای دیگر که سوال کردند و تفکر و روش و توانایی و صلاحیت بنده را به چالش کشیدند و بنده هم پاسخگو بودم.
یه چیزی میگم و دیگه تو این تاپیک پست نمیدم،هر موقع کسیو دیدین که زیاد از حد از خودش تعریف میکرد و مدام منم منم میکرد بدونید هیچی حالیش نیس و از این راه میخواد کمبوداشو جبران کنه.
حالا هر طور که خواستین میتونین برداشت کنید برام اصلا مهم نیست.
دست بردارید از این جملات کلیشه ای.
اینها رو که بنده هم میدونم.
بچه ها هم میدونن.
بابابزرگ منم میدونست.
و منهم اینقدر احمق نیستم که فکر کنم ممکن نیست اشتباه کنم و شکست بخورم و دیگران تمسخرم کنند.
من دنبال رویارویی برای کاملتر و قویتر کردن خودم هستم.
آدمی که اینطور غیرعادی است و راههای سخت و طولانی را طی میکند و به نظر دیگران اهمیت نمیدهد، جز برای تکمیل قدرت خودش، اگر کمبودی هم داشته باشد حداقل کمبودی نیست که با تعریف و تمجید از خودش و نظر دیگران آنهم در یک محیط مجازی جبران شود.
من دنبال قدرت حقیقی و خالص بوده و هستم. و این قدرت فراتر از این بازیها در یک محیط مجازی است.
وگرنه خیلی کارها میتوانستم بکنم و خیلی راهها را بروم و خیلی چیزها بگویم که خیلی بیشتر از من خوششان بیاید و تعریف کنند.
بهرحال هرکس حرف حساب داشت بنده در خدمت هستم.
دوست داشتید سواد مرا زیر سوال ببرید، خب ببرید و حالش را ببرید!!
دوست داشتید مرا به بیماری روانی متهم کنید، من یک لیبرال هستم و به آزادی شما احترام میگذارم.
اما جایی که لازم بدانم از خود دفاع میکنم. صرفا برای منافع خود و اینکه قویتر شوم.
برای من نظر شما به خودی خودش کاملا بی اهمیت است.
مصطفی ساتکی
شنبه 28 خرداد 1390, 20:18 عصر
eshpilen خیلی ها هستند همین چیزهایی رو که تو بلدی و جاوا کار حرفه ای هم هستند و اینقدر ادعاشون نمیشه و اینقدر هم اینا رو تو سر بچه ها نمی زنن .
افراد توانایی های مختلفی دارند و قرار نیست دم به ساعت به دیگران متذکر شن و توانایی هاشون لیست کنن خودم به شخصه اکثر پست هایی که ازت خوندم نصفش تبلغات بوده و اینا دوستانه بهت می گم امیدوارم که ناراحت نشده باشی.
انسان توانایی هستید مثل خیلی ها .
eshpilen
شنبه 28 خرداد 1390, 21:12 عصر
ببینید من اینجا هیچ کار خاصی نکردم. نیامدم از خودم تعریف بکنم. این دیگران بودن که سوال کردن و خواستن راجع به روش و نظر من بیشتر بدونن یا بطور کلی زیر سوالش بردن و بنده هم پاسخگو بودم.
من نظر خودم رو گفتم.
هروقت هم درمورد هر اتهامی ازشون خواستم دقیق و با نمونه و سند و استدلال صحبت کنن هیچوقت پیگیری نکردن و چیزی ارائه ندادن. فقط بطور کلی میگن شما اینطور و اونطور و شما فکر میکنی چی هستی و غیره. حتی اینکه من ادعایی کرده باشم که چی هستم رو براش سند و نمونه ای نیاوردن، درحالیکه این درخواست من بود که این کار رو بکنن تا بدونم دیگران چرا چه چیزی ازش برداشت میکنن و پاسخگو باشم.
اگر تفکر و روش من متفاوت هست (که ظاهرا باید باشه چون اینطور میبینم و دیگران هم خیلی گیر میدن) خب پس هست دیگه و من پاسخگو هستم که چرا و چی فکر میکنم و شما هم میتونید موافق یا مخالف حرف خودتون رو بزنید. اگر هم چیز خاصی در بین نیست که دیگه بحث و سروصدا و گیر دادن ها برای چیه؟
من نیامدم بگم آی بیایید به من توجه کنید و با من مخالفت یا موافقت کنید یا چیز دیگه. من فقط از مطرح شدن تفاوت ها و برخورد فکری استقبال میکنم چون همیشه برای خودم هم علت تفاوت ها و اینکه کدوم تفکر و روش زندگی واقعا برتر هست سوال بوده، ولی بیشتر افراد یا چیز زیادی بروز نمیدن و یا بطور کلی از بحث و برخورد مستقیم و کامل طفره میرن.
اگر هم میام میگم من مثلا 5 و 10 تا زبان یاد گرفتم بخاطر خودنمایی نیست، بلکه واقعیت هایی رو که برای توضیح نظر و روش و تجربهء بنده از دیدم لازم هستن بیان میکنم. صرفا چیزی که هست. بی کم و کاست. یادم نمیاد ادعای خاصی کرده باشم جز واقعیت و چیزی که عملا وجود داره. مثلا وقتی میگم 8 سال مطالعه کردم دروغ نیست. وقتی میگم اینقدر عشق و علاقه دارم دروغ نیست. وقتی طرز تفکرم رو میگم دروغ نیست. اگر میگم روش زندگی دیگران بنظرم احمقانه هست، نه از روی خودپرستی بلکه بر اساس تحلیل و تجربیات و دانش و بینش شخصی خودم هست و محاسباتی که ریاضی وار روی جمع جبری مزایا و معایب، سودها و ضررهاش، انجام دادم و از بیان اینهم ابایی ندارم چون بنظرم پنهان کردنش لزومی نداره و مطرح کردن و به محک گذاشتنش مفیدتره.
eshpilen
شنبه 28 خرداد 1390, 21:26 عصر
من نمیدونم چرا شما اینقدر حساسیت دارید و این مسائل آزارتون میده.
هرکس بیاد هرچقدر خواست سواد و شخصیت منو زیر سوال ببره یا از خودش تعریف بکنه هیچ مشکلی نداره.
بنظر من این حق طبیعی افراد هست و مشکل قانونی یا اخلاقی نداره.
نبرد فکری و برخورد دادن تفکرها رو دوست دارم و مفید و بلکه اساسی در راه پیشرفت میدونم.
برای من مهم چیز واقعی ای هست که عایدم میشه. بقیش دیگه به من ربطی نداره. فلانی خودپرسته، خب باشه. اگر ضررش به من نمیرسه برای من اصلا مهم نیست. حتی شده آدمهایی رو دیدم که از خودشون خیلی تعریف میکردن و واقعا سواد خوبی هم حداقل در زمینهء خاصی داشتن که من نداشتم، منم خوب ازشون تعریف و تمجید کردم و حتی خودم رو پایینتر نشون دادم تا اون افراد رو راغب به دادن اطلاعات و راهنمایی و کمک به خودم بکنم و تا میتونم به نفع خودم بهره برداری کنم. حداقل یکی دو مورد و یکی دو نفری بودن تاحالا که اینطور باهاشون برخورد کردم. تاجاییکه به من مربوط میشه، مهم منفعتی هست که به من میرسه یا بعکس ضرری که میتونه از دیگران بهم برسه. بقیش به خود هر شخصی مربوط میشه و بحال من فرقی نداره که بخوام حساسیت بخرج بدم و خودم رو درگیر بکنم.
پس اینکه دیگران گاهی زیادی گیر میدن بنظر بنده انگیزه های دیگری داره. و این انگیزه ها فکر نمیکنم عاقلانه یا مشروع باشن. حساسیتی اگر در وجود ما انگیخته میشه، اول از ضعف سیستم روانی ماست که باعث میشه عملی بدون پشتوانهء عقل و علم انجام بدیم.
JaguarXF
یک شنبه 29 خرداد 1390, 07:55 صبح
جاوا چون بنظرم خیلی طول میکشید و گسترده و سنگین بود نرفتم دنبالش. چون دوست نداشتم مدتها وقت و انرژیم رو صرفا روی یک محیط از یک رقم صرف کنم و از چیزای دیگه چیزی ندونمبا جاوا در حد زیادی بی نیاز میشدی از چیزهای دیگه. اونهم در حد حرفه ای. حداقل در حد خوندن صفحه ویکیپدیا اینهایی که مینویسم رو بررسی کنید. معنی مهندسی نرم افزار - شی گرایی و ... رو جایی از غیر جاوا پیدا نمیکنید به این زیبابی و تکامل و قدرت:
RCP project
Hibernate
Dependency Injection
Inversion of Control
Spring
Spring Security
Spring WebFlow
Aspect Oriented with Spring
POJO
Spring MVC
Maven
Application Server
Continuous Integration
RESTful web service
OAuth2
اگه RCP رو از لیست بالا جدا کنم بقیه شون همراه با چند تای دیگه! به راحتی در یک پروژه enterprise همه با هم به استفاده میشه.
eshpilen
یک شنبه 29 خرداد 1390, 08:21 صبح
جاوا خوب و کامل و قوی هست و شکی در این نیست. درواقع جاوا رو بعنوان یکی از موارد برای یادگیری در برنامه گذاشته بودم. ولی آخرای لیست. چون دوست داشتم قبلش چیزهای متنوع تر و محدودتری رو یاد بگیرم. آخرش هم بجای جاوا رفتم سراغ دات نت چون دیگه وقت نبود و دیدم ای داد بیداد فردا هرجا بخوام استخدام بشم دات نت توی بورسه. ضمنا فکر میکنم یادگیری دات نت نسبت به جاوا واقعا سریعتر و راحتتر باشه.
البته در نهایت شاید سراغ جاوا هم برم. بخصوص برای برنامه نویسی تلفن همراه. ولی فعلا سرم با PC بقدر کافی گرمه و دستگاه خیلی قدرتمندتر و منعطف تر و گسترده تری هست!
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-1404, Jelsoft Enterprises Ltd.