ورود

View Full Version : چرا اینقدر تنگ نظری و خودبزرگ‌بینی؟



eshpilen
جمعه 07 مرداد 1390, 21:30 عصر
میگم چرا بعضی افراد اینطوری هستن که کوچکترین کاری که انجام میدن اول میخوان نذارن کوچکترین چیزی از لای دستشون در بره و کسی استفاده کنه؟
چرا اینقدر تنگ نظری و خود بزرگ بینی؟
و فکر میکنن واقعا برنامه ها و کدهاشون چیه چه شاهکار بشری ای هست؟
اکثرا بنده دیدم که اینا اصلا برنامه نویسهای درست و حسابی نیستن و هیچ شاهکاری نمیتونن بکنن.
جالب اینکه موقعی که به مشکلی میخورن و نیاز به کمک دارن از عالم و آدم انتظار دارن و درخواست کمک میکنن، اما بازم مثلا طرف کدش رو نمیذاره و فقط سوالات کلی و مبهم میپرسه که بدون کد نمیشه یا خیلی سخته حدس زد و جوابی داد.
وقتی خودشون نیاز دارن میخوان کمک دیگران رو بگیرن اما در عین حال دست خودشون رو مثل اون یارو که آدم خیلی خسیسی بوده و داشته غرق میشده و یکی گفته دستت رو بده من و دستش رو نمیداده تا طرف دست آخر گفته دستم رو بگیر، پس میکشن و نمیخوان هیچ چیزی به دیگران پس بدن.
موقعی که نیاز دارن انتظار دارن و اهمیت و فایدهء کمک و همکاری رو متوجه میشن، اما موقعی که نیاز ندارن از مال خودشون هیچی به هیچکس نمیدن و دم از زحمت و مالکیت و حق و حقوق و کپی رایت و محافظت میزنن، و همون موقعی هم که میخوان کمک بگیرن مواظب هستن تا چیزی از زیر دستشون در نره و به دیگران برسه.

این افراد مشکلاتی که درش گیر میکنن و سوالاتی که میپرسن و طریقهء حرف زدنشون اغلب نشون میده که چیزی هم بارشون نیست و در چیزهای پیش پا افتاده هم نقص دانش و مهارت دارن و نمیتونن حتی خیلی از مسائل استاندارد رو هم خودشون حل کنن. حتی نمیتونن از گوگل و اینهمه منابع اینترنت یا رفرنس و منوال استفاده کنن.

واقعا این افراد فکر میکنن کجای کارن؟ و چرا اینقدر تنگ نظری؟ آیا بخاطر پوله؟

بنده از وقتی با دنیای نرم افزار آزاد و بازمتن آشنا شدم و از منابع عظیم و با کیفیت بالا و رایگان در اینترنت استفاده کردم، متوجه شدم که تفکر انحصارگرایی و تنگ نظری و خود بزرگ بینی چقدر انسان رو کور و محدود میکنه، و بدون اینها خیلی وقتا میشه دنیای بسیار بهتری برای همه داشت.
البته بنده نمیگم همه چیزمون رو به رایگان در اختیار همگان بذاریم، چون هرکس محدودیت ها و نیازهای مالی داره، اما بنظر بنده با این وجود هنوزم خیلی جا وجود داره برای آزادی و همکاری و فرهنگ خیلی مناسب تری برای بشریت. به گمانم ما اگر تجربهء کافی داشته باشیم همه دیده ایم که صرفا با انحصار و فردگرایی و منفعت گرایی محض بیشتر کارها پیش نمیره یا بصورت بهینه و راحت پیش نمیره. و دیده ایم که خیلی جاها همکاری و انسانیت و کمک و بخشش برای همه خیلی بهتر و کاراتر از نظام پول و تجارت صرف و منفعت طلبی شخصی و خودخواهی عمل میکنه.
حداقل در حیطهء علم و فناوریهای نوینی مثل رایانه و اینترنت و برنامه نویسی شاهد تفاوت و عمل این دو شکل بوده ایم.
هر زمان کد و مطلبی رو به رایگان میخونیم و چیزی رو یاد میگیریم، هر زمان در فروم از هم کمک میگیریم و با هم رشد میکنیم و مشکلات رو حل میکنیم، شاهد این امر بوده ایم.

بیاید انسان تر باشیم و عظمت روحانی داشته باشیم.
اینقدر محدود و حقیر نباشیم.

eshpilen
شنبه 08 مرداد 1390, 09:44 صبح
یه مورد مشابه دیگه اینکه، هرچند وقت یکبار یکی پیدا میشه و با کلی سر و صدا ادعا میکنه اختراعی کرده یا ایدهء شگرفی داره که میتونه در سطح جهانی مطرح بشه و حتی نمیدونم اینترنت رو متحول کنه و از این حرفا! طرف میگه حالا چطوری میتونم اختراع خودم رو ثبت کنم و روشی بکار ببرم تا کسی نتونه اونو ازم بدزده!

الگوی رفتاری و حرفهای تمام این آدمها شباهت کاملی با هم دارن که بعدا اگر نیازی بود تحلیل روانشناسی اون رو خدمتتون عرض خواهم کرد و اینکه چرا با احتمال 99.99% این افراد آدمهای نادان و احمقی بیش نیستن و چیزی که فکر میکنن اختراع و ایدهء بزرگی هست از پایه غلط یا غیرعملی هست یا قبلا توسط دیگران اختراع شده!!

میدونید بنده شخصا تاحالا حداقل 4 مورد از این ادعاها رو شاهد بودم که اکثرا هم وعده دادن که خبر موفقیت و افتخار آفرینی ایشون رو در آینده خواهیم دید، اما از هیچکدامشون هیچ خبری نشده!!
شایدم اختراعشون رو دزدیدن و سر همشون رو زیر آب کردن :قهقهه:

eshpilen
شنبه 08 مرداد 1390, 10:50 صبح
یه چیزی بگم، و اون اینکه، بنده تاحالا شخصا هیچ آدم انحصارگری رو ندیدم که نادان و احمق نباشه.
همشون از یه لحاظی بالاخره نادان و احمق هستن و منطق درستی ندارن. تناقضها و ضعف های رفتاری و شخصیتی واضحی در اونا دیده میشه.
چقدر آدمهای خودخواهی هستن خدا میدونه. اصلا به کوچکترین چیزی که برسن خدا رحم کنه دیگه خدا رو هم بنده نیستن!

بنده گفتم و همچنان میگم که بجای اینهمه ترس و انحصارگری، بیاید اگر ایده و اختراع بزرگی دارید تمام و کمال دراختیار عموم قرار بدید. حتی بدون هیچ ادعای انحصاری. مثلا اون ایده رو بصورت همزمان و با برنامه ریزی صحیح در چند جا و به چند شکل منتشر کنید و مدارک لازم برای اثبات هویت خودتون رو هم در اون قرار بدید تا بعدا کسی نتونه بجای شما مدعی بشه و شما هم بتونید براحتی ثابت کنید که هویت پشت اون مطالب چه کسی هست.
اگر واقعا اون ایده و اختراع واقعیت داشته و عملی باشه و بقدر کافی بزرگ و مهم باشه، همین که هویت شما مشخص بشه برای موفقیت و شهرت و پولدار شدن کافیه. غیر از اینه؟ چون بنظر بنده برای چنین کارهای بزرگی اصولا نیازی به انحصار قانونی نیست و اگر اون فرد مخترع درخواست کمک مالی بکنه مسلما مقامات و شرکتها و افرادی خواهند بود که ازش قدردانی بکنن. اگر کسی اختراع سودمند و بزرگ جهانی ای بکنه، جهان از او تقدیر خواهد کرد. در این مطلب شکی دارید؟

و اصولا درمورد اختراعات بزرگ و دارای استفادهء عمومی این مسئله خیلی مهمتر میشه که تحت انحصار نباشن و همهء بشریت بتونن آزادانه از اونها استفاده کنن. شاید از انحصار پول بیشتری دربیاد، اما آیا مقداری پول بیشتر ارزشش رو داره؟ ارزش این رو داره که انسانیت رو محدود کنیم؟ مایی که خودمون بدون استفاده از دستاوردها و علم و فناوری رایگان و آزاد در طول تاریخ بشریت تا حالا که توسط هزاران دانشمند و محقق و تلاشگر بدست اومدن نمیتونستیم بجایی برسیم، چطور حالا که خودمون به چیزی رسیدیدم فکر میکنم اون چیز تمام و کمال به خودمون تعلق داره و باید به ازاش مبالغ هنگفتی درآمد و انحصار بر کنترل استفاده از اون داشته باشیم؟

با انتشار عمومی دیگه خطر دزدی ایده و خطر جانی احتمالی هم وجود نداره و نیازمند و حقیر و آسیب پذیر در برابر تعدادی افراد محدود که مقام و ثروتی دارن نیستید. اگر یه اختراعی واقعا بزرگ باشه این خطر همیشه وجود داره که فرد یا افرادی اون رو سرقت کنن و سر طرف رو هم زیر آب کنن!! حالا میخواد مسئولین ادارهء ثبت اختراعات آمریکا باشن یا یک شرکت معروف. شاید هم مثلا سازمانهای امنیتی این وسط جاسوسی و دخالت کنن!

اونی که از جامعه و انسانیت و آزادی به دامان انحصار و سرمایه دار و صاحبان قدرت پناه برد، هم معنویت و هم موفقیت و امنیت خودش رو بیشتر به خطر انداخته.
بنظر بنده لیاقت چنین فردی همونه که اختراعش رو بدزدن! چون فردی که حاضر نباشه برای مردم خودش و جهان و انسانیت کوچکترین کاری بکنه و همه چیز رو صرفا مال خودش و مطلقا در انحصار خودش بدونه، موجود بیشعور و خودخواه و احمقی بیش نیست. این فرد یک خائنه! خائن به بشریت و آرمانها و دستاوردهای اون. خائن به انسانیت. خائن به جامعه ای که بدون اون نمیتونست به هیچ جایی برسه. شک ندارم اگر چنین افرادی به قدرت مطلق دست پیدا کنن مبدل به دیکتاتورهای جنایتکاری خواهند شد. انسان موقع قدرت و موفقیت هست که ذات خودش رو نشون میده. و اینکه وقتی به چیزی میرسه مطلقا خودخواه و خودپرست میشه و همه چیز رو از خودش و مال خودش میدونه، نشانهء عدم پیشرفت روحی و تسلط بر روان است.
وقتی نیاز دارن از همین جامعه کمک میگیرن و انتظار دارن، اما وقتی به چیزی میرسن حاضر نیستن ذره ای گذشت کنن.

اصلا چرا ما همه چیز رو مال خودمون میدونیم؟ مگر همهء چیزی که به ما رسیده، مگر پایه ها و هزاران نیاز ما موجودات محدود برای بقا و پیشرفت و بهره مندی، همه مال خودمون بوده و خودمون به تنهایی اونها رو ایجاد کردیم؟ قدرت بشریت در اتحاد و همکاری و بخشش اون بوده. نه در فرد.
علم چرا موفق شد؟ چون دانشمندان در سراسر جهان دانش و تجربه و دستاوردهای خودشون رو به اشتراک گذاشتن. وگرنه تصور کنید اگر هر فرمول ریاضی که کشف میشد در انحصار کاشف اون بود، چطور ریاضیات میتونست اینقدر کاربردی بشه و همگان بصورت رایگان ازش استفاده کنن؟ آیا علوم و فناوریها بر انبوهی از کشفیات و اختراعات و دستاوردهای افراد دیگر که بصورت آزاد و رایگان در اختیار همگان قرار دارن بنا نشدن؟
تصور کنید مثلا برای ساختن یک دستگاه حتی نه چندان بزرگ و پیچیده امروزی چقدر اختراع و دانش چه تعدادی افراد در طول تاریخ بکار میره. آیا برای تک تک اونها از کسی اجازه میگیرید یا پولی پرداخت میکنید؟

راستی روشی که بنده برای انتشار عمومی دستاوردهای بزرگ پیشنهاد میکنم به این شکل هست که یکسری اطلاعات شخصی (هویتی) خودمون رو با استفاده از توابع رمزنگاری هش یا رمز کنیم و اون رمز یا هش رو همراه مطالبی که منتشر میکنیم انتشار بدیم. به این شکل هویت ما تا زمانی که خودمون بخوایم پنهان میمونه و حتی اگر نخواستیم میتونیم هیچوقت اون رو افشا نکنیم (مثلا ممکنه بعدا متوجه بشیم اون ایده برخلاف تصور ما غلط بوده و بنابراین دیگه نمیخوایم هویتمون فاش بشه). اما هروقت مناسب دیدیم میتونیم کلید رمزگشایی یا اطلاعات اولیه ای رو که هش شدن در اختیار بذاریم تا ثابت بشه فردی که اون مطلب رو داده بوده چه کسی بوده.
ضمنا اطلاعات اصلی رو هم میشه رمز کرد و بعد از اینکه اون رو بصورت همزمان در چند جا انتشار دادیم کلید رمز رو در اختیار بذاریم و نسخهء رمزگشایی شده رو هم در اختیار عموم قرار بدیم. به این شکل امنیت بیشتری میتونه بوجود بیاد تا فرد مطمئن باشه میتونه ثابت کنه مطلب از خودش بوده و کس دیگری نتونه در این بین مدعی بشه.
خلاصه باید یه روش امن و حساب شده ای رو اعمال کرد که خوشبختانه امروزه با وجود رایانه و اینترنت و الگوریتم های امن رمزنگاری این امکان میتونه در اختیار و کنترل کامل برای تمام افراد باشه.
بنظرم مطلب رو باید برای هرجایی که میتونیم ارسال کنیم. برای نشریه های اینترنتی و غیر اینترنتی، در فارومهای مناسب، بصورت ایمیل برای افراد مورد نظر، و خلاصه هر شکلی که قابل استفاده باشه.

خلاصه از ما گفتن بود.
این روش هم برای خودش ایدهء جالبی هست؛ نه؟
اگر اشکالی درش میبینید بگید.

syntiberium
شنبه 08 مرداد 1390, 15:07 عصر
به نظر من آدم برای اینکه بتونه در آینده حتی به بشریت خدمت کنه باید زمانی که می تونه پول جمع کنه چون آدمای زیادی توی دنیا هستند که خیلی پول دارند ولی حاضر به کمک کردن به دیگران نیستند و ما تنها راهی که داریم اینه که با ساختن نرم افزار و ایجاد انحصار برای آن پول را از چنگ این جور آدما در بیاریم تا بعدا بتونیم خدمت کنیم . نمونش جناب بیل گیتس که متن باز براش هیچ مفهومی نداشت و با مایکروسافت میلیاردر شد و بعدا با پول هاش به نیازمند ها کمک کرد و حتی به بچه هاش گفت از ارث خبری نیست یعنی اینکه در آخر کل ثروتش می رسه به نیاز مند ها . من خودم وقتی می بینم اطلاعاتی دارم که به درد کسی می خوره و اونقدری به درد خودم نمی خوره که بعدا بتونم باهاش درآمد داشته باشم و اگر هم در اختیار کسی بزارم طرف نمی تونه بشه رقیب من حتما اون اطلاعات رو در اختیار همه ی کسانی که از اون تاپیک بازدید می کنند می گذارم اما اونقدر احمق نیستم که پروژه ای که 11 ماه روش کار کردم تا من رو به یه نتیجه ای بروسونه رو در اختیار کسی بزارم و حتی اگر کسی پروژه ی من رو بدزده هیچی ازش سر در نمیاره چون بیشتر کامنت های داخل پروژه رو توی ذهنم ذخیره کردم .

eshpilen
شنبه 08 مرداد 1390, 17:07 عصر
هان خوشم اومد بالاخره یکی جیگر داشت بیاد صحبت کنه. تازه اونم یجورایی ساز مخالف بزنه.
البته فکر کنم چون صحبتهای منو خوب نخوندی و نفهمیدی جرات کردی :لبخند:


و ما تنها راهی که داریم اینه که با ساختن نرم افزار و ایجاد انحصار برای آن پول را از چنگ این جور آدما در بیاریم تا بعدا بتونیم خدمت کنیم .کی گفته تنها راهه؟
خدمتی که جنبش نرم افزار آزاد و بازمتن و پروژه هایی مثل ویکیپدیا به بشریت کردن کم چیزی نیست. چهرهء دنیا رو عوض کردن.
آیا اینا اول انحصار ایجاد کردن؟ آیا از ابتدا پشتوانهء مادی زیادی داشتن؟ نه بعکس اینا با شعار و مرام آزادی و همکاری عمومی و بدست آوردن چیزهایی که میخواستن با کمک همین افراد عادی به میدان اومدن.
فکر نکنید پول زیاد برای هرچیزی لازمه.
اینطورها هم نیستش.
ضمنا منابع انسانی و مادی فقط از طریق انحصار تامین نمیشن.
بطور مثال ویکیپدیا سالهاست داره صرفا از راه کمکهای داوطلبانه اداره میشه و مجبور نشده حتی یدونه آگهی تبلیغاتی توی سایتش بذاره. سالی چند میلیون دلار کمک جمع میکنه!
بنده خودم یک بار میخواستم ده پانزده هزار تومان بهش کمک کنم! چون حقیقتا خیلی ازش استفاده بردم.
البته احتمالا حامیان ثروتمندی هم داره که کمک های بزرگ بهش میکنن.
بهرحال همیشه آدمهای خوب یا انگیزه های دیگه ای برای کمک به چنین چیزهای بزرگ مهم و مفیدی وجود دارن و میخوام بگم انحصار تنها منبع و راه شدنی بقا و پیشرفت همه چیز نیست.


نمونش جناب بیل گیتس که متن باز براش هیچ مفهومی نداشت و با مایکروسافت میلیاردر شد و بعدا با پول هاش به نیازمند ها کمک کرد و حتی به بچه هاش گفت از ارث خبری نیست یعنی اینکه در آخر کل ثروتش می رسه به نیاز مند ها .اینکه دلیل نمیشه.
البته کمک کردن به نیازمندان خوبه، ولی هرکس که به نیازمندان کمک کرد و هر راهی که این پول ازش درمیامد دلیل نمیشه لزوما مشروع و در کل مفید بوده باشه.
مثلا ممکنه آدم بره بانک بزنه و بعد پولش رو بین نیازمندان تقسیم کنه. بنظر شما به صرف اینکه ما پول رو بین نیازمندان تقسیم کردیم باعث میشه کارمون مشروع و در مجموع مفید بوده باشه؟
بیل گیتس هم از آدمهایی هست که فقط اینو بلدن که تجارت کنن و همه چیز رو زیر پای خودشون له کنن و دست آخر پول به نیازمندان بدن، و البته به خودشون هم این وسط بد نمیگذره و خوب خرج میکنن و یخورده از اون پولهای ناقابل رو برای خودشون نگه میدارن.
همین جناب بیل گیتس دشمن اول جنبش نرم افزار آزاد و بازمتن بود و برای نابودی اون نقشه های ناجوانمردانه طرح کرده بود که خوشبختانه لو رفت و همه فهمیدن اینا چجور آدمایی هستن.
کلی هم پول ممالک دنیا رو کشیدن توی کشور و شرکت و جیب خودشون و اقتصادها رو ضعیف و مردم جاهای دیگه رو فقیر کردن حالا یه بخشی از اون رو شاید بدن به بعضی از اون ممالک.
بنظر بنده اینقدر ظاهربین نباشید.
اصلا شما از کجا میدونید شاید از عذاب وجدانش هست که میخواد پولا رو بده به نیازمندان!
از یه راه نادرست به نتیجهء درست نمیرسن. اینکه ما بگیم اول پول جمع کنیم تا بعد بتونیم برای انسانیت کاری بکنیم یخورده خوش خیالانه است و یجورایی خودمون یا دیگران رو داریم با این حرفا گول میزنیم.
آدم هروقت میتونه باید کمکی به دیگران بکنه.
بقول معروف هم که میگه، سرکهء نقد به از حلوای نسیه!
توی دنیای تجارت و رقابت بری باید خیلی فرشته خو باشی تا در این بلوشو و فشارها و وسوسه ها عوض نشی. تازه شانس بیاری در عین رعایت موازین اخلاقی بتونی اونقدر موفق بشی. فکر میکنی همه در دنیا میتونن قدر بیل گیتس موفقیت و ثروت بدست بیارن؟


اما اونقدر احمق نیستم که پروژه ای که 11 ماه روش کار کردم تا من رو به یه نتیجه ای بروسونه رو در اختیار کسی بزارم و حتی اگر کسی پروژه ی من رو بدزده هیچی ازش سر در نمیاره چون بیشتر کامنت های داخل پروژه رو توی ذهنم ذخیره کردم . خب این بستگی به آدمش و شرایطش داره.
یکی در مسائل عادی زندگیش مثل مسکن و خوراک و معاش مشکل و نگرانی داره اون رو آدم درک میکنه.
ولی یکی میگه تا پولدار نشم چیزی رو به رایگان به دیگران نمیدم. و منظورش از پولدار شدن چه حدی هست؟ میخواد چیا داشته باشه؟ بهترین اتومبیل؟ ویلا؟ هواپیما؟ مسافرت خارج از کشور؟ ... بعد تازه آدم معمولا هرچی پیشرفت میکنه بازم بیشتر میخواد و میگه نه هنوز کمه! تقریبا همیشه هم بهانه برای پول جمع کردن بیشتر پیدا میشه.
ولی بنده به شخصه اگر در معاش خودم مشکل و نگرانی نداشته باشم اون پروژه رو بصورت نرم افزار آزاد و بازمتن منتشر میکنم. چرا؟ چون علاوه بر اینکه به فلسفهء نرم افزار آزاد اعتقاد دارم، از دانش و برنامه ها و ابزارها و کدهاش هم کلی استفاده بردم و باعث پیشرفت علمی و حتی شغلی من شدن. یا مثلا منابع مشابهی مثل ویکیپدیا که باعث شدن به آرزوهایی که از بچگی داشتم برسم. یعنی دوست داشتم خیلی چیزها رو بدونم و اون موقع ها اینطور منابع اطلاعاتی گسترده و با کیفیت رایگان و آزاد و راحت در اختیار نبود و بیشتر افراد هم یا سواد و اعتبار کافی نداشتن یا حسود و بخیل بودن که چیزی یاد آدم بدن.
دنیای انحصار و تجارت نبوده که این چیزهای خوب رو بوجود آورده. یعنی حداقل به تنهایی نبوده و این تفکر که اول پولدار بشیم بعد چیزی هم به دیگران بدیم نبوده. اتفاقا اوج موفقیت موقعی حاصل شد که عده ای با شعار مخالف در برابر تجاری شدن و انحصاری شدن تمام چیزها در دنیا، قیام کردن.