View Full Version : استیو جابز درگذشت ..
ایمان اختیاری
پنج شنبه 14 مهر 1390, 05:54 صبح
شرکت اپل اعلام کرده که استیو جابز، مدیرعامل سابق این شرکت و یکی از بنیانگذاران آن که اخیرا به علت بیماری کناره گیری کرده بود، درگذشته است.
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در بیانیه ای نسبت به آقای جایز که او را "یکی از بزرگترین نوآوران آمریکا" خواند ادای احترام کرده است.
کامپیوترهای مکینتاش، "آی فون"، "آی پاد" و "آی پد" از محصولاتی است که استیو جابز در تولید و عرضه آنها به بازار نقش مهمی داشته و از طریق این محصولات پرطرفدار، اپل را به یکی از پرسودترین شرکت های آمریکا و دنیا تبدیل کرده است.
شرکت اپل طی بیانیه ای اعلام کرده است: "اپل یک نابغه بینش ور و مبتکر و جهان یک انسان خارق العاده را از دست داد."
اپل می گوید که آقای جابز روز چهارشنبه از دنیا رفت. او ۵۶ ساله بود.
بنا بر گزارش ها، استیو جابز به سرطان لوزالمعده مبتلا بود.
مرگ آقای جابز یک روز پس از رونمایی نمونه جدید تلفن همراه آیفون رخ داده است.
استیو جابز از ماه ژانویه سال جاری در مرخصی بسر می برد.
او در نامه استعفای خود نوشته بود: "همواره گفته ام اگر روزی فرا برسد که نتوانم به وظایف و انتظاراتی که از من به عنوان مدیرعامل اپل می رود عمل کنم، خودم اولین کسی خواهم بود که این موضوع را به شما اطلاع خواهم داد. متاسفانه این روز فرا رسیده است."
.76286
Felony
پنج شنبه 14 مهر 1390, 08:48 صبح
خیلی از تکنولوژی هایی که الان داریم فقط و فقط به خاطر ایده های ماورائی این مرد بود ؛ سایت تمام کمپانی های مطرح تکنولوژی هم داره عزادار درگذشت این اسطوره تکنولوژی میشه ، روحش شاد .
@ اشک تو چشمام حلقه زده ...
76289
76288
Behrouz_Rad
پنج شنبه 14 مهر 1390, 08:54 صبح
روحش شاد... خبر خیلی ناراحت کننده ای بود...:ناراحت:
powerboy2988
پنج شنبه 14 مهر 1390, 08:57 صبح
واقعا روحش شاد... :ناراحت:
خیلی ناراحت شدم....
behnam_fagih
پنج شنبه 14 مهر 1390, 10:11 صبح
روحش شاد. واقعا خیلی ناراحت کننده بود
HamedNet_ir
پنج شنبه 14 مهر 1390, 11:05 صبح
واقعا ناراحت شدم.
ایشاالله این بیماری ( سرطان ) ریشه کن شه.
mmd2009
پنج شنبه 14 مهر 1390, 11:26 صبح
http://up.vatandownload.com/images/oxy6v1qkm3n1yjobbl0.jpg
1955-2011
باراک اوباما : ستیو یکی از بزرگترین مخترعان آمریکا بود, شجاع به حدی که بتونه متفاوت فکر بکنه, دلیر به اندازه ای که باور داشته باشه می تونه دنیا رو عوض بکنه و با استعداد به اندازه ای که از پس این کار بر بیاد.با ساختن یکی از موفق ترین شرکت های دنیا از گاراژ خونش, ستیو نمونه ای برای نبوغ آمریکایی بود.با شخصی کردن کامپیوتر ها و قرار دادن اینترت در جیب های ما, تحول اطلاعات رو نه تنها در دسترس بلکه جذاب کرد. ستیو علاقه مند بود که بگه هر روز از زندگیش رو طوری می گذرونه که انگار آخرین روز عمرش هست و چون این کار رو کرد, تونست زندگی هامون رو عوض بکنه, صنعت رو متحول کرد و به یکی از نایاب ترین شاهکار های بشری دست پیدا کرد : ستیو دید همه ما نسبت به دنیا رو عوض کرد ...
بیل گیتس : من واقعا از مرگ ستیو جابز ناراحت ام.من و ملینا به خانواده و دوستان و هر کسی که ستیو در زمان کار روش تاثیر گذاشته و با او کار کرده تسلیت می گیم.من و ستیو نزدیک به سی سال پیش همدیگه رو دیدم و در این مدت که بیش از نیمی از عمرمون هست همکار, رقیب و دوست بودیم.دنیا کمتر افرادی مثل ستیو رو خواهد دید که تاثیری این چنین داشته باشن, تاثیراتی که تا نسل ها بعد اون رو درک خواهند کرد.برای ما که تونستیم باهاش کار کنیم افتخار بسیار بزرگی بود, من بی اندازه دلم برای ستیو تنگ خواهد شد ...
باب ایگر : ستیو جابز دوستی بسیار خوب و مشاوری بسیار مطمئن بود.ارثیه او بسیار فراتر از محصولاتی است که تولید کرد یا تجارت هایی که به وجود آورد.ارثیه او میلیون ها افرای هستند که تحت تاثیر او و کارش قرار گرفتن, زندگی هاییست که به وسیله او عوض شدن و فرهنگیست که تعریف کرد.ستیو به اندازه ای بکر و بدیع بود که با ذهن فوق العاده خلاق خود یک دوره تاریخی رو تعریف کرد.با وجود تمام چیز هایی که به دست آورد به نظر می رسید این تازه اول کارش هست!با مرگ ستیو دنیا یکی از نایاب ترین فکر های بکر رو از دست داد, ما در دیزنی یکی از اعضای خانوادمون رو از دست دادیم و من یکی از بهترین دوستانم رو از دست دادم.در این زمان سخت افکار و دعاهای ما پیش لارنس و بچه های ستیو هست.
مارک زوکربرگ : ستیو, از اینکه برای من یک دوست و یک مربی بودی متشکرم.مرسی که بهمون نشون دادی چیزی که اختراع کردی می تونه دنیا رو عوض بکنه.
ستیون سپیلبرگ : ستیو جابز بعد از ادیسون بزرگترین مخترع آمریکا بود.او دنیا رو در مقابل انگشتان ما قرار داد.
ستیو وازنیک : مردم گاهی اوقات در زندگی شون اهدافی دارن.ستیو جابز به هر هدفی که برای خودش تعیین کرده بود رسید.
acilios
پنج شنبه 14 مهر 1390, 11:27 صبح
:ناراحت::ناراحت::ناراحت::نار حت::ناراحت::ناراحت::ناراحت:: اراحت::ناراحت::ناراحت:
@ اشک تو چشمام حلقه زده ...
:ناراحت::ناراحت::ناراحت::نار حت::ناراحت::ناراحت::ناراحت:: اراحت::ناراحت::ناراحت:
LORD AELX
پنج شنبه 14 مهر 1390, 11:30 صبح
استیو جابز بنيانگذار اپــــل کامپیوتر، قدرتمندترین کمپانی جهان، نابغه دنیای تکنولوژی و یک انسان خارق العاده در سن ۵۶ سالگی به علت بیماری که داشت درگذشت....
اطلاعیه شرکت اپــــل:
اپــــل یک نابغه مبتکر و دنیا یک انسان خارق العاده را از دست داد و آنهایی از ما که شانس شناخت و کار با استیو را داشتیم، یک دوست بسیار عزیز و مربی الهام بخشی را از دست دادیم.
استیو از خود شرکتی به یادگار گذاشت که تنها وی میتوانست آن را بسازد و روح وی تا ابد شالوده اپــــل خواهد بود.
روحش شاد و یادش گرامی باد....
واکنش ها به خبر درگذشت استیو جابز
بیل گیتس، رییس هیات مدیره مایکروسافت:
من واقعا از خبر درگذشت استیو جابز متاسف شدم. من و ملیندا با خانواده استیو، دوستان و تمام علاقمندانش همدردی می کنیم.
من و استیو اولین بار حدود ۳۰ سال پیش همدیگر را ملاقات کردیم. ما در نیمی از طول زندگی مان همکار، رقیب و دوست بودیم. دنیا به ندرت افرادی را به خود دیده که به تاثیر گذاری استیو جابز باشند. تاثیری که در نسل های آینده هم حس خواهد شد.
برای کسانی که آنقدر خوش شانس بوده اند که با استیو جابز کار کنند این یک افتخار بزرگ است. من همین الان دلم برای استیو تنگ شده است.
باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا:
من و میشل از درگذشت استیو جابز متاسف شده ایم. او یکی از بزرگترین مخترعین آمریکا بود و آنقدر شجاع که متفاوت فکر کند.
با ساختن یکی از موفق ترین شرکت های روی کره زمین از گاراژ خانه اش و با شخصی کردن کامپیوترها و با آوردن اینترنت به جیب ما او انقلاب فناوری اطلاعات را در دسترس همه قرار داد و آن را لذت بخش کرد.
استیو جابز گفته بود طوری زندگی می کند که انگار هر روز اش آخرین روز زندگی اش است. او واقعا اینگونه زندگی می کرد. او زندگی ما را تغییر داد و تمام صنایع را تحت تاثیر خودش قرار داد.
استیو بالمر، مدیرعامل مایکروسافت:
من می خوام تاسف عمیق ام را از درگذشت استیوجابز بیان کنم. او یکی از موسسان صنعت ما و یک آینده نگر به معنای واقعی بود. قلب من به همراه خانواده اش، تمام کسانی که در اپل کار می کنند و هر کسی است که تحت تاثیر کارهای او قرار گرفته.
مارک زوکر برگ، مدیرعامل فیسبوک:
متشکرم استیو از اینکه یک مربی و دوست خوب برای من بودی. متشکرم از اینکه نشان دادی چیزی که ساختی می تواند دنیا را تغییر دهد. دلم برایت تنگ می شود.
لری پیچ، مدیرعامل گوگل:
من به خاطر این خبر بسیار بسیار ناراحتم. استیو مرد بزرگی با دستاوردهای فوق العاده و هوش عالی بود. او همیشه می توانست در چند کلمه بگوید که شما به چه چیز باید فکر کنید قبل از اینکه بخواهید به آن فکر کنید.
تاکید او بر روی user experience همیشه برای من الهام بخش بوده است. او انسان مهربانی بود و همیشه با اطلاعات و نصحیت هایش به من کمک میکرد. حتی اخیرا و در زمانی که حال خوبی نداشت.
سرگی برین، موسس دوم گوگل:
از نخستین روزهای گوگل هر زمان که من و لری به دنبال الهام، نگاه به آینده و مدیریت می گشتیم نیاز داشتیم که به سمت دفتر اپل نگاه کنیم.
تمایل استیو برای عالی بودن توسط هر کسی که با محصولات اپل کار کرده است، احساس می شود. مانند همین مکبوکی که من دارم این متن را با آن می نویسم. من با چشمان خودم این تمایل به کمال را از نزدیک و در ملاقات هایی که داشتم دیده ام.
روبرت مرداک، مدیرعامل News Corp:
امروز ما یکی از بزرگ ترین متفکران، مبدعان و کارآفرینان تمام تاریخ را از دست دادیم. استیو جابز بزرگ ترین مدیرعامل نسل خودش به شمار می رود. من در حالی که عمیقا از مرگ او متاسف هستم به تاثیر بزرگ او بر نوع استفاده کاربران از رسانه ها فکر می کنم.
دیک کوستولو، مدیرعامل توییتر:
در هر دوره و به ندرت فردی پیدا می شود که فقط مسیر را به جلو نمی برد. بلکه یک استاندارد جدید برای اندازه گیری به وجود می آورد.
اریک اشمیت،: رییس هیات مدیره گوگل:
امروز روز ناراحت کننده ای برای همه ما است. استیو مجموعه ای از طراحی و تکنولوژی بود و دیگر مانند او را نخواهیم دید. او با استعداد و شخصیت کاریزماتیک اش، سایرین را برای انجام غیرممکن ها الهام می بخشید. بدون شک او به عنوان بزرگترین مخترع تاریخ دنیای کامپیوتر در ذهن همه ما به یادگار خواهد ماند.
باب ایگر، مدیرعامل دیزنی:
استیو جابز یک دوست عالی و مشاور قابل اعتماد بود. میراث وی تنها چند ابزار تولید شده یا یک شرکت نیست، بلکه میلیون ها نفری هستند که از او الهام گرفتند، زندگی هایی هستند که تغییر کردند و فرهنگی است که آفریده شد. استیو مردی از جنس اصل با ذهنی خلاق و مبتکر بود. با وجود تمامی اختراعات او هیچ گاه لحظه ای آرام ننشست. با رفتن او دنیا یک مبتکر بی مانند، دیزنی یکی از اعضای خانواده اش و من یکی از بهترین دوستانم را از دست دادیم.
LORD AELX
پنج شنبه 14 مهر 1390, 11:37 صبح
به همه دوستان پیشنهاد می کنم، کتاب The Apple Way نوشته Cruikshank, Jeffrey را مطالعه کنند.
PetekDincos
پنج شنبه 14 مهر 1390, 12:16 عصر
با سلام
آنچه بر لوح زمان می ماند راه و رسم سفر است رهگذر می گذرد.
روحش شاد .
peyman_it
پنج شنبه 14 مهر 1390, 12:37 عصر
خیلی خیلی ناراحت شدم :ناراحت:
واقعا استیو کسی بود که سرگرمی های ما رو متحول کرد
روحش شاد
amirjalili
پنج شنبه 14 مهر 1390, 12:41 عصر
روحش شاد..
خیلی شوکه شدم.
ramin_rp
پنج شنبه 14 مهر 1390, 13:00 عصر
بدترین خبر تو یک ماه اخیر برای من بود
روحش شاد...
davood59
پنج شنبه 14 مهر 1390, 13:43 عصر
احساس می کنم همه دوستانی که با کامپیوتر آشنا هستند، از شنیدن این خبر حتماً حتماً ناراحت خواهند شد.
واقعا کاش چنین انسانهایی هیچگاه نمیرند تا دنیا از حضورشان به بهترین نحو استفاده کند.
ولی در اینجا موضوعی است که واقعا ما را تحت تاثیر قرار می دهد؛
چقدر زیبا از قدرت کنار رفت و مانند ما جهان سومی ها(بخوانید در حال توسعه) وابسته و علاقمند به میز و صندلی نبود، تا مگر خلافی کرده و یا با تغییر شخصیتی جایشان را واگذار کنند.
ali.rezaei7
پنج شنبه 14 مهر 1390, 16:37 عصر
10 نکته عجیب درباره استیو جابز که شاید ندانید!
1. طبیعت در مقابل سرنوشت
مونا سیمسون رمان نویس شهیر آمریكایی خواهد كوچكتر استیو جابز است. اولین رمان سیمسون با عنوان "هرجایی بجز اینجا" در باره رابطه او با والدینش است كه قطعا والدین استیو نیز بوده اند. اما از آنجایی كه استیو به سرپرستی خانواده دیگری یزرگ شده بود از وجود یكدیگر خبر نداشتند. در دهه نود استیو تحقیقاتی انجام داد و از وجود خواهرش مطلع شد. 2 بچه كه از وجود یكدیگر اطلاعی نداشتند هر دو در دو حوزه مختلف تبدیل به بهترین هنرمندها در جهان می شوند.
2. نام پدرش "عبدالفتاح جندالی" است
اگر از شما نام پدر استیو را می پرسیدند به احتمال یك در زیلیون هم غیر ممكن بود به "عبدالفتاح جندالی" فكر می كردید. باید بدانید كه از نظر ژنتیكی 50% استیو یك مسلمان اهل سوریه است. در مصاحبه ای كه با عبدالفتاح انجام شده است او دلیل رها كردن استیو را مخالفت خانواده همسرش با نگهداری او عنوان كرده است. پدر عبدالفتاح یك میلیونر خودساخته سوریه ای است.عبدالفتاح می گوید هرگز به استیو نزدیك نشده است. روز تولد استیو برایش یادداشتی می فرستد اما هیچكدام سعی نكرده اند بیش از این به هم نزدیك شوند. جندالی معتقد است اگر استیو هم اكنون در سوریه بود و نامی سوری داشت، باز هم همین موفقیتها را كسب می كرد. می گوید اگر استیو به او نیاز داشته باشد می داند كجا باید پدرش را پیدا كند.
3. او سازنده بازی Breakout است.
اگر از نسل آتاری باشید این بازی را بخاطر خواهید آورد. البته این بازی بعدها بر روی كامپیوتر و كنسول های دیگر بازی هم اجرا شد. در این بازی شما باید با یك توپ و راكت دیواری را تخریب می كردید. این بازی توسط استیو جابز ساخته شده است.
4. فرزند اول را نمی خواست
جابز فرزند اول خود را نمی خواست. البته به مرور زمان و با متولد شدن این فرزند كه نامش لیزا است نظر او عوض شد. به افتخار این فرزند Apple III را لیزا نامگذاری كرد.
5. گیاه خوار است
جابز گیاه خوار است و تنها ماهی و سبزیجات همراه با تخم مرغ و شیر را به عنوان غذا استفاده می كند.
6. او به هیچ خیریه ای كمك نمی كند
هنگامی كه به عنوان مدیر عاملی اپل انتخاب شد همه برنامه های خیریه اپل را متوقف كرد و گفت :صبر كنید تا سود آور شویم" اما هنگامی كه اپل به سودآوری هم رسید خبری از برنامه های خیریه نشد.
7. به استیو وزنیاك دروغ گفت
هنگام كار برای آتاری قرار بود جابز و وزنیاك بصورت 50-50 در سود حاصل شریك باشند. آتاری به جابز 5000 دلار پرداخت كرد. اما جابز به وزنیاك گفت كه تنها 700 دلار دریافت كرده است. (هر كسی در زندگی اشتباهاتی می كند.):گیج:
8. او یك بودایی است
او حتی به پیوستن به یك معبد بودایی و راهب شدن فكر كرده بود.
9. به كالج نرفت
تنها یك ترم در كالج درس خواند و سپس اخراج شد. بیل گیتس و مارك زاكربرگ هم سرگذشت مشابهی در این زمینه داشته اند.
10. اعتیاد
استیو دست كم یك بار از مواد مخدر استفاده كرده است. او در این باره گفته است" این كار یكی از مهمترین تجربیاتی بود كه در زندگی كسب كردم".:متفکر:
:افسرده:
hjran abdpor
پنج شنبه 14 مهر 1390, 17:55 عصر
واقعا تا حالا تو زندگیم برای کسی گریه نکره بودم ،!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
روحش شاد باشد و از درگاه خداوند امیدوارم مورد شفاعت قرار بگیرد.
nilufari
پنج شنبه 14 مهر 1390, 20:42 عصر
بسیار متاثر شدم ... روحش شاد
powerboy2988
پنج شنبه 14 مهر 1390, 21:17 عصر
متن سخنرانی استیو جابز مدیر و بنیانگزار شرکت اَپِل مکینتاش و پیکسار در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه استنفورد؛ مارس 2005
من امروز خیلی خوشحالم که در مراسم فارغ التحصیلی شما که در یکی از بهترین دانشگاه هاي دنیا درس می خوانید هستم. من هیچ وقت از دانشگاه فارغ التحصیل نشده ام. امروز می خواهم داستان زندگی ام را برایتان بگویم. خیلی طولانی نیست و سه تا داستان است.
اولین داستان مربوط به ارتباط اتفاقات به ظاهر بی ربط زندگی هست.
من بعد از شش ماه از شروع دانشگاه در کالج رید ترك تحصیل کردم ولی تا حدود یک سال و نیم بعد از ترك تحصیل تو دانشگاه می آمدم و می رفتم و خب حالا می خواهم براي شما بگویم که من چرا ترك تحصیل کردم. زندگی و مبارزه ي من قبل از تولدم شروع شد. مادر بیولوژیکی من یک دانشجوي مجرد بود که تصمیم گرفته بود مرا در لیست پرورشگاه قرار بدهد
که یک خانواده مرا به سرپرستی قبول کند. او شدیداً اعتقاد داشت که مرا یک خانواده با تحصیلات دانشگاهی باید به فرزندي قبول کند و همه چیز را براي این کار آماده کرده بود.یک وکیل و زنش قبول کرده بودند که مرا بعد از تولدم ازمادرم تحویل بگیرند و همه چیز آماده بود تا اینکه بعد از تولد من این خانواده گفتند که پسر نمی خواهند و دوست دارند که دختر داشته باشند. این جوري شد که پدر و مادر فعلی من نصف شب یک تلفن دریافت کردند که آیا حاضرند مرا به فرزندي قبول کنند یا نه و آنان گفتند که حتماً. مادر بیولوژیکی من بعداً فهمید که مادر من هیچ وقت از دانشگاه فارغ التحصیل نشده و پدر من هیچ وقت دبیرستان را تمام نکرده است. مادر اصلی من حاضر نشد که مدارك مربوط به فرزند خواندگی مرا امضا کند تا اینکه آن ها قول دادند که مرا وقتی که بزرگ شدم حتماً به دانشگاه بفرستند. این جوري شد که هفده سال بعدش من وارد کالج شدم و به خاطر این که در آن موقع اطلاعاتم کم بود دانشگاهی را انتخاب کردم که شهریه ي آن تقریباً معادل دانشگاه استنفورد بود و پس انداز عمر پدر و مادرم را به سرعت براي شهریه ي دانشگاه خرج می کردم بعد از شش ماه متوجه شدم که دانشگاه فایده ي چندانی برایم ندارد. هیچ ایده اي که می خواهم با زندگی چه کار کنم و دانشگاه چه جوري می خواهد به من کمک کند نداشتم و به جاي این که پس انداز عمر پدر و مادرم را خرج کنم ترك تحصیل کردم ولی ایمان داشتم که همه چیز درست می شود. اولش یک کمی وحشت داشتم ولی الآن که نگاه می کنم می بینم که یکی از بهترین تصمیم هاي زندگی من بوده است.
لحظه اي که من ترك تحصیل کردم به جاي این که کلاس هایی را بروم که به آن ها علاقه اي نداشتم شروع به کارهایی کردم که واقعاً دوستشان داشتم. زندگی در آن دوره خیلی براي من آسان نبود. من اتاقی نداشتم و کف اتاق یکی از دوستانم می خوابیدم. قوطی هاي خالی پپسی را به خاطر پنج سنت پس می دادم که با آن ها غذا بخرم. بعضی وقت ها هفت مایل پیاده روي می کردم که یک غذاي مجانی توي کلیسا بخورم. غذا هایشان را دوست داشتم. من به خاطر حس کنجکاوي و ابهام درونی ام تو راهی افتادم که تبدیل به یک تجربه ي گران بها شد. کالج رید آن موقع یکی از بهترین تعلیم هاي خطاطی را تو کشور می داد. تمام پوستر هاي دانشگاه با خط بسیار زیبا خطاطی می شد و چون از برنامه ي عادي من ترك تحصیل کرده بودم، کلاس هاي خطاطی را برداشتم. سبک آن ها خیلی جالب، زیبا، هنري و تاریخی بود و من خیلی از آن لذت می بردم. امیدي نداشتم که کلاس هاي خطاطی نقشی در زندگی حرفه اي آینده ي من داشته باشد ولی ده سال بعد از آن کلاس ها موقعی که ما داشتیم اولین کامپیوتر مکینتاش را طراحی می کردیم تمام مهارت هاي خطاطی من دوباره تو ذهن من برگشت و من آن ها را در طراحی گرافیکی مکینتاش استفاده کردم. مک اولین کامپیوتر با فونت هاي کامپیوتري هنري و قشنگ بود. اگر من آن کلاس هاي
خطاطی را آن موقع برنداشته بودم مک هیچ وقت فونت هاي هنري الآن را نداشت. هم چنین چون که ویندوز طراحی مک را کپی کرد، احتمالاً هیچ کامپیوتري این فونت را نداشت. خب می بینید آدم وقتی آینده را نگاه می کند شاید تأثیر اتفاقات مشخص نباشد ولی وقتی گذشته را نگاه می کند متوجه ارتباط این اتفاق ها می شود. این یادتان نرود شما باید به یک چیز ایمان داشته باشید، به شجاعتتان، به سرنوشتتان، زندگی تان یا هر چیز دیگري. این چیزي است که هیچ وقت مرا نا امید نکرده است و خیلی تغییرات در زندگی من ایجاد کرده است.
powerboy2988
پنج شنبه 14 مهر 1390, 21:18 عصر
داستان دوم من در مورد دوست داشتن و شکست است.
من خرسند شدم که چیزهایی را که دوستشان داشتم خیلی زود پیدا کردم. من و همکارم هواز شرکت اپل را درگاراژ خانه ي پدر و مادرم وقتی که من فقط بیست سال داشتم شروع کردیم ما خیلی سخت کار کردیم و در مدت ده سال اپل تبدیل شد به یک شرکت دو بیلیون دلاري که حدود چهارهزار نفر کارمند داشت. ما جالب ترین مخلوق خودمان را به بازار عرضه کرده بودیم؛ مکینتاش. یک سال بعد از درآمدن مکینتاش وقتی که من فقط سی ساله بودم هیأت مدیره ي اپل مرا از شرکت اخراج کرد. چه جوري یک نفر می تواند از شرکتی که خودش تأسیس می کند اخراج شود، خیلی ساده. شرکت رشد کرده بود و ما یک نفري را که فکر می کردیم توانایی خوبی براي اداره ي شرکت داشته باشد استخدام کرده بودیم. همه چیز خیلی خوب پیش می رفت تا این که بعد از یکی دو سال در مورد استراتژي آینده ي شرکت من با او اختلاف پیدا کردم و هیأت مدیره از او حمایت کرد و من رسماً اخراج شدم. احساس می کردم که کل دستاورد زندگی ام را از دست داده ام. حدود چند ماهی نمی دانستم که چه کار باید بکنم. من رسماً شکست خورده بودم و دیگر جایم در سیلیکان ولی نبود ولی یک احساسی در وجودم شروع به رشد کرد. احساسی که من خیلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خیلی تغییرش نداده بودند. احساس شروع کردن از نو.
شاید من آن موقع متوجه نشدم اخراج از اپل یکی از بهترین اتفاقات زندگی من بود. سنگینی موفقیت با سبکی یک شروع تازه جایگزین شده بود و من کاملاً آزاد بودم. آن دوره از زندگی من پر از خلاقیت بود. در طول پنج سال بعد یک شرکت به اسم نکست تأسیس کردم و یک شرکت دیگر به اسم پیکسار و با یک زن خارق العاده آشنا شدم که بعداً با او ازدواج کردم. پیکسار اولین ابزار انیمیشن کامپیوتر دنیا را به اسم توي استوري به وجود آورد که الآن موفقترین استودیوي تولید انیمیشن در دنیا ست.
دریک سیر خارق العاده ي اتفاقات، شرکت اپل نکست را خرید و این باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تکنولوژي ابداع شده در نکست انقلابی در اپل ایجاد کرد. من با زنم لورن زندگی بسیار خوبی را شروع کردیم. اگر من از اپل اخراج نمی شدم شاید هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد. این اتفاق مثل داروي تلخی بود که به یک مریض می دهند ولی مریض واقعاً به آن احتیاج دارد. بعضی وقت ها زندگی مثل سنگ توي سر شما می کوبد ولی شما ایمانتان را از دست ندهید. من مطمئن هستم تنها چیزي که باعث شد من در زندگی ام همیشه در حرکت باشم این بود که من کاري را انجام می دادم که واقعاً دوستش داشتم.
powerboy2988
پنج شنبه 14 مهر 1390, 21:20 عصر
داستان سوم من در مورد مرگ است.
من هفده سالم بود یک جایی خواندم که اگر هر روز جوري زندگی کنید که انگار آن روز آخرین روز زندگی تان باشد شاید یک روز این نظر به حقیقت تبدیل بشود. این جمله روي من تأثیر گذاشت و از آن موقع به مدت سی و سه سال هر روز وقتی که من توي آینه نگاه می کنم از خودم می پرسم اگر امروز آخرین روز زندگی من باشد آیا باز هم کارهایی را که امروز باید انجام بدهم، انجام می دهم یا نه. هر موقع جواب این سؤال نه باشد من می فهمم تو زندگی ام به یک سري تغییرات احتیاج دارم. به خاطر داشتن این که بالآخره یک روزي من خواهم مرد براي من به یک ابزار مهم تبدیل شده بود که کمک کرد خیلی از تصمیم هاي زندگی ام را بگیرم چون که تمام توقعات بزرگ از زندگی، تمام غرور، تمام شرمندگی از شکست، در مقابل مرگ رنگی ندارند. حدود یک سال قبل دکترها تشخیص دادند که من سرطان دارم. ساعت هفت و سی دقیقه ي صبح بود که مرا معاینه کردند و یک تومور توي لوزالمعده ي من تشخیص دادند. من حتی نمی دانستم که لوزالمعده چی هست و کجاي آدم قرار دارد ولی دکترها گفتند این نوع سرطان غیرقابل درمان است و من بیشتر از سه ماه زنده نمی مانم. دکتر به من توصیه کرد به خانه بروم و اوضاع را رو به راه کنم. منظورش این بود که براي مردن آماده باشم و مثلاً چیزهایی که در مورد ده سال بعد قرار بود به بچه هایم بگویم در مدت سه ماه به آن ها یادآوري بکنم. این به این معنی بود که براي خداحافظی حاضر باشم. من با آن تشخیص تمام روز دست و پنجه نرم کردم و سر شب روي من آزمایش اپتیک انجام دادند. آن ها یک آندوسکوپ را توي حلقم فرو کردند که از معده ام می گذشت و وارد لوزالمعده ام می شد. همسرم گفت که وقتی دکتر نمونه را زیر میکروسکوپ گذاشت بی اختیار شروع به گریه کردن کرد چون که او گفت که آن یکی از کمیاب ترین نمونه هاي سرطان لوزالمعده است و قابل درمان است. مرگ یک واقعیت مفید و هوشمند زندگی است. هیچ کس دوست ندارد که بمیرد حتی آن هایی که می خواهند بمیرند و به بهشت وارد شوند. ولی با این وجود مرگ واقعیت مشترك در زندگی همه ي ما ست. شاید مرگ بهترین
اختراع زندگی باشد چون مأمور ایجاد تغییر و تحول است. مرگ کهنه ها را از میان بر می دارد و راه را براي تازه ها باز می کند. یادتان باشد که زمان شما محدود است، پس زمانتان را با زندگی کردن تو زندگی بقیه هدر ندهید. هیچ وقت توي دام غم و غصه نیافتید و هیچ وقت نگذارید که هیاهوي بقیه صداي درونی شما را خاموش کند و از همه مهمتر این که شجاعت این را داشته باشید که از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروي کنید. موقعی که من سن شما بودم یک مجله ي خیلی خواندنی به نام کاتالوگ کامل زمین منتشر می شد که یکی از پرطرفدارترین مجله هاي نسل ما بود این مجله مال دهه ي شصت بود که موقعی که هیچ خبري از کامپیوترهاي ارزان قیمت نبود تمام این مجله با دستگاه تایپ و قیچی و دوربین پولوراید درست می شد. شاید یک چیزي شبیه گوگل الآن ولی سی و پنج سال قبل از این که گوگل وجود داشته باشد. در وسط دهه ي هفتاد آن ها آخرین شماره از کاتالوگ کامل زمین را منتشر کردند. آن موقع من سن الآن شما بودم و روي جلد آخرین شماره ي شان یک عکس از صبح زود یک منطقه ي روستایی کوهستانی بود.
از آن نوعی که شما ممکن است براي پیاده روي کوهستانی خیلی دوست داشته باشید. زیر آن عکس نوشته بود : STAY HUNGRY STAY FOOLISH . این پیغام خداحافظی آن ها بود وقتی که آخرین شماره را منتشر می کردند : STAY HUNGRY STAY FOOLISH. این آرزویی هست که من همیشه در مورد خودم داشتم و الآن وقت فارغ التحصیلی شما آرزویی هست که براي شما می کنم : STAY HUNGRY STAY FOOLISH
حمیدرضاصادقیان
پنج شنبه 14 مهر 1390, 21:22 عصر
بسیار خبر غم انگیزی بود. خیلی ناراحت شدم.
روحش شاد و یادش گرامی و راهش ادامه دار...
Mehdi Naderi
جمعه 15 مهر 1390, 00:15 صبح
یک وب سایت اختصاصی در مورد استیو جابز
http://allaboutstevejobs.com/index.html
ArashRoshan
جمعه 15 مهر 1390, 01:05 صبح
من هم بسیار ناراحت شدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!! :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب:
:متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :متعجب: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه::گریه: :گریه::گریه::گریه::گریه:
افتخار بزرگی بود .
روحش شاد ، یادش گرامی ...
mmd2009
جمعه 15 مهر 1390, 02:58 صبح
الکس دل پیرو بازیکن بزرگ و محبوب باشگاه یوونتوس تورین :
مثل خیلی از شما, من هم امروز بعد از بیدار شدن با خبر بد مرگ ستیو جابز روبرو شدم.با استفاده از خلاقیت فوق العاده و ایده های قدرتمند, ستیو تلاش کرد تا دنیا رو عوض کنه, هرچند کم.مطمئنا نام او به عنوان یکی از اشخاص برجسته عصر ما به خاطر خواهد موند.
================================
http://up.vatandownload.com/images/a5g36ipplywrd71pf610.png
والتر ایساکسون نزدیک یک ساله که در حال تهیه و نوشتن کتاب بیوگرافی ستیو جابز هست که البته مورد تایید خود جابز هم قرار گرفته بود و در اون از ۴۰ مصاحبه از خود جابز و بیش از ۱۰۰ مصاحبه از دوستان و نزدیکان و خانوادش استفاده شده.این کتاب قرار بود سال ۲۰۱۲ چاپ بشه اما دو-سه ماه پیش تاریخ چاپش به ۲۱ نوامبر تغییر پیدا کرد.همون موقع شایعه شد که حال جابز خوب نیست و می خواد این کتاب قبل از مرگش چاپ بشه که البته این خبر سریعا تکذیب شد و دلیل زودتر چاپ شدن کتاب اتمام همه مراحل تولید کتاب اعلام شد.
امروز بعد از مرگ جابز اعلام شد این کتاب ۲۴ اکتبر در دسترس همه قرار خواهد گرفت. ظاهرا آخرین مصاحبه ایساکسون با جایز هم مربوط به چهار هفته پیش هست, زمانی که می دونسته به زودی خواهد مرد!
از دیروز تا الان پیش خرید این کتاب در آمازون ۴۰٪ افزایش داشته!
پ.ن : ستیو جابز موقع معرفی محصولات معمولا یه خبر مهم و جذاب رو تا پایان مراسم نگه می داشت و زمانی که همه فکر می کردن معرفی به پایان رسیده می گفت : there's one more thing ... و به اون می پرداخت.یه تعبیر جالبی که از این بیوگرافی کردن اینه که این کتاب می تونه آخرین و البته شخصی ترین one more thing ستیو جابز باشه.
*********
همه ی اخباری که من گذاشتم منبعی که ازشون کپی کردم انجمن یوونتوس بود.
ایمان اختیاری
جمعه 15 مهر 1390, 09:20 صبح
وقتی خبر رو خوندم بی اختیار یاد یک بیت سعدی افتادم
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز .... مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
butterfly8528
جمعه 15 مهر 1390, 12:00 عصر
خبر بسیار بدی بود ، استیو جابز از بزرگترین و با اراده ترین انسان های تاریخ بود...
این مرد فوق العاده یکی از الگو های زندگی کاری من بود :ناراحت:
روحش شاد ...
A B C D
جمعه 15 مهر 1390, 20:23 عصر
بعضیا چقدر مرده پرست هستن!
والا نمیدونم حالا شما مثلا خودتون از کدام محصولاتش بصورت مستقیم استفاده کردید و اصلا میدونید چیا رو اختراع کرده که اینقدر اظهار نزدیکی و احساس میکنید.
فردا بیل گیتس هم بمیره چقدر براش نوحه میخونن و ازش تعریف میکنن، درحالیکه خودشون دارن محصولات کرک شدش رو استفاده میکنن و میکروسافت هم ما رو دزد میدونه و میخواد سر به تن اونایی که مفتی استفاده میکنن نباشه.
بنظر من نباید هیچکس رو زیادی گنده کرد.
بالاخره ایشون با استعداد بوده و نتایج خوبی برای بشریت داشته قبول، اما برای خیلی از این آدمها خلاقیتشون اول با انگیزه و در جهت علاقه ها و منافع شخصی خودشون هست و اگر این ابعاد تامین بشن بعد به فکر بشریت هم هستن (یا حتی نیستن!). یعنی اگر یه وقتی منفعت شخصیشون در نادیده گیری اخلاق و منافع عمومی باشه کاملا ممکنه این کار رو بکنن. نشون به این نشون که همش میخوان روی دستاوردهاشون انحصار گسترده و کامل داشته باشن و دیگران رو به شکلهای مختلف محدود کنن. چون این افراد رقابت تجاری رو خیلی بهتر از چیزهای دیگه بلدن و بهش اهمیت میدن. ضمنا اگر حکم قانون نبود که بعد از مدت زمان معینی اختراعات و کپی رایت ها آزاد بشن و در دسترس آزاد عموم بشریت قرار بگیرن، مسلما مزایا و برخورداری از این دستاوردها برای بشریت خیلی کمتر میشد و این افراد هم بسادگی حاضر نمیشدن حق استفادهء آزاد از هیچکدام از اختراعات و محصولات خودشون رو با عموم شریک بشن. این بخاطر محدودیت انحصار این افراد روی دستاوردهایی که ایجاد میکنن هست که هزینه های عمومی استفاده از این دستاوردها در نهایت از بین میره و خلاقیت ها و محصولات دیگری توسط دیگران با استفاده از اونها ایجاد میشن. وگرنه این شرکتها و افراد معمولا اجازه نمیدن بازیگر دیگری به میدان بیاد و حتی افراد معمولی برای علاقمندی یا استفاده های شخصی خودشون از اختراعات و محصولات اونا بدون اجازه و پرداخت پول استفاده کنن. حالا هرچقدر هم که پول و درآمد داشته باشن.
هرچند بنده نمیخوام زیاد سیاه نمایی کنم. مسلما هرکسی خیرخواهی و کمک هایی داره. بطور مثال بیل گیتس هم بخش زیادی از ثروتش رو به سازمانهای خیریه کمک کرده، اما در عین حال اینها اول مردان تجارت هستن و تجارت و رقابت و انحصار برای اونا جزو اهداف با اولویت اول هست و برای اینکه خیلی وقتها اخلاق و بشردوستی و حتی سلامت رقابت و اقتصاد و منافع عمومی رو هم بخاطر تجارت و پول و انحصار و رقابت شخصی و غرور خودشون زیر پا میذارن نمونه و سند بقدر کافی وجود داشته.
فکر نمیکنم دلیلی داشته باشه از این افراد بت بسازیم یا فکر کنیم از هر جهت الگوی خوبی هستن.
و اصولا فکر نمیکنم تفکر واقعگرایانه ای باشه که فکر کنیم این حیطه به این شکل ظرفیت موفقیت و شرکت صلح آمیز تمام افراد رو داره و همهء افراد اگر بقدر کافی با استعداد باشن و تلاش کنن میتونن همزمان چنین شرکتهای بزرگ و ثروت های عظیمی داشته باشن و در کنار هم به خوبی و خوشی تجارت و زندگی کنن. تعداد این شرکتها و ثروت ها مسلما خیلی محدودتر از این حرفهاست و جایی برای همه نیست. خیلی عظیمی از شرکتکنندگان بهرحال با بیرحمی از این میدان شکست خورده و حتی متضرر بیرون انداخته میشن.
فکر میکنم ما باید بیشتر روش زندگی و انتظارات خودمون رو تغییر بدیم و بجای درنظر گرفتن الگوهای انحصاری و با ظرفیت محدود، به مدلهای عملی تر و کم هزینه تری توجه کنیم.
باید خلاقیت و ارادهء خودمون رو به شکل کلیشه ای قربانی یک روش سنتی بزرگ دانستن و حاکم شدن و ثروتمند شدن از نظر تجاری قرار ندیم. بلکه به روشهای جدید زندگی و همکاری و دوستی هم فکر کنیم. هدف قرار دادن تجارت و موفقیت های بزرگ در اون معمولا نمیتونه بدون برخورد و هزینه های قابل توجه از چیزهای دیگر به جایی برسه.
و چرا ما باید فکر کنیم موفقیت و سودمندی و خوشبختی و کارهای بزرگ کردن فقط به این شکل حاصل میشه؟
اگر واقعا استقلال فکری و آزادگی داشته باشیم باید فراتر از این باشیم و بتونیم خودمون شکلهای جدید و سودمندی از فعالیت و بهره مندی رو برای بشریت ایجاد کنیم.
مخترع بودن قبول. اینکه برای بشریت مفید بودن قبول. اینکه این افراد آدمهای با استعداد و استثنایی و الگوبخش بودن قبول. اما دیگه ازشون یه شخصیت قدیس و کامل از هرجهت و بدون خطا بودن ساختن که هرکاری که کردن با انگیزهء کمک کردن به دیگران بوده درست نیست و باید به واقعیت ها هم توجه داشت.
حتی همون ادیسونش هم که بنده هم قبول دارم بشریت بخاطر بهرهمندی از اختراعاتش بهش مدیون هست، اما لزوما از همهء جهات تفکر و رفتار و صفات قبولش ندارم. بطور مثال چرا با تسلا (دانشمند و مخترع بزرگ دیگر هم عصر او که هیچوقت ثروتمند نشد) اونقدر درگیر شد و دست به هر تبلیغ و هزینه ای زد که سیستم تسلا برای انتقال و توزیع نیروی برق پذیرفته نشه (گرچه در نهایت سیستم تسلا برنده شد). این افراد در دنیای تجارت و انحصار و گاهی هم رقابت شخصی بین خودشون تاحد زیادی مسائل دیگر رو زیر پا میذارن یا به شکل کورکورانه ای عمل میکنن؛ و این بنظر بنده درست نیست.
حرف من اینه که بهره مندی و پیشرفت واقعی دنیای ما همونطور که حاصل دستاوردهای فناوری این افراد و تجارت هاشون هست، به درک ماهیت واقعی این جریانات و نقصها و ضعفهای این افراد و کنترل و دخالت و اصلاح های قانونی لازم و نیز مردان عاشق علم و آزادی و اخلاق که تجارت و پول و موفقیت رو به هر بهایی درست نمیدونن و به اخلاق و آزادی و انسانیت اولویت بیشتری میدن هم نیاز داره.
افرادی مثل ریچارد استالمن که هرگز قدر بیل گیتس و استیو جابز ثروتمند نشد اما مثل یک قدیس در دنیای علم و فناوری بوده که اگر نبود نرم افزار آزاد و بازمتن و گنو/لینوکس و کلی ابزار و امکانات و آلترناتیوهای آزاد که امروز ما داریم احتمالا وجود نداشتن و بعنوان یکی از نتایج غیرمستقیم دیگر این کمبود، دنیای نرم افزار انحصاری و رایانه و اینترنت هم میتونست خیلی انحصاری تر از این باشه (چون اساسا رقابت و دیدگاهها و روشهای دیگر متعادل کنندهء سیاست های شرکتهای تجاری وجود نداشتن و عموم بدون قدرت و ثروت و نفوذ نمیتونستن بازیگران موثری در این حیطه باشن).
برای خیلی از ما و خیلی دیگر از مردم کرهء زمین همین الان هم پرداخت هزینهء تمام نرم افزارهایی که استفاده میکنیم بسیار دشوار یا حتی غیرممکن هست. بنابراین وجود آلترناتیوهای آزاد تضمینی برای برقراری عدالت و رفاه بصورت متعادل تری در دنیاست که از طرف دیگه انحصار و قیمت های شرکتهای تجاری تولیدکنندهء نرم افزارهای انحصاری رو هم پایین تر نگه میداره.
روحش شاد. حتما مرد خوبی بوده. ولی نه لزوما کامل و برحق و مفید در تمام زمینه ها. یعنی بهرحال اینقدر گنده کردن هم نداره. البته اگر از نظر خلاقیت و پشتکار بگید خب قابل قبوله. ولی برای موارد دیگه برتری و سند خاصی ندیدم.
من یه کسی مثل ریچارد استالمن رو بیشتر قابل ستایش میدونم؛ چون بخاطر آزادی و علم و همکاری و دوستی، حتی شغل خودش رو رها کرد و به حداقل های مادی راضی شد و در زمینه ای برای بشریت کار کرد که بیشترین و مهمترین کمبود رو در اون زمینه داریم؛ یعنی زمینهء ارتباط میان علم و فناوری و ساختارهای سیاسی و تجاری حاکم با اخلاق و جامعه دوستی و بشردوستی و اینکه مردم بتونن با هم آزادانه همکاری کنن و خودشون علم و فناوری خودشون رو شکل بدن و هدایت کنن، نه شرکتهای بزرگ تجاری و حکومتها به تنهایی.
استالمن به ما یادآوری کرد که ما مجبور نیستیم بقا و پیشرفت خودمون و همه چیز رو در تجارت و انحصار و روابط سود و منفعت مادی و ثروت و قدرت بدونیم.
اینکه میشه طور دیگری هم زندگی کرد.
و اینکه فناوری و تجارتی که ارزشها و فرهنگهای انسانی ما رو از بین ببره ارزشی نداره و در نتیجه ما حتی نمیتونیم از اون فناوریها بخوبی بهرهمند بشیم و حتی کاملا ممکنه بر علیه خودمون استفاده بشن.
الان بشریت علم و فناوری زیاد داره، اما هنوز درگیری و توزیع نامتعادل امکانات و ثروت بیداد میکنه و خیلی از مردم با هم خوب و صادقانه رفتار نمیکنن چون همدیگر رو صرفا به شکل رقیب میبینن (چون هرکدام میخوان به ثروت زیادی برسن - و طبیعی هست که با این هدف برای همه جا نیست) و روابط انسانها بیشتر به شکل منافع مادی و تجاری تعریف میشه تا چیز دیگه. درحالیکه ما انسان هستیم و قبل از این عصر هم زندگی میکردیم و واقعا کرهء زمین بقدر همهء ما جا و غذا و امکانات داره. اما الان بشر داره همین کره رو به شکل دیوانه واری تخریب میکنه و منابعش رو مثل خوره رو به اتمام میبره. بعضیا فقط بخاطر ایجاد تجارت و پول این کار رو میکنن. براشون مهم نیست واقعا بشر به چه چیزی بیشتر از همه نیاز داره، بلکه فقط میخوان تولید و مصرف و تجارت و پول ایجاد کنن.
بعضیا باید حتما پولدار بشن و فکر میکنن موفقیت یعنی شرکت بزرگ داشتن و ثروت عظیم داشتن و فقط اون موقع میشه کاری برای خود و در درجهء بعد دیگران انجام داد. اما ریچارد استالمن نشون داد که اینطور نیست و نیازی نیست همه چیز اینقدر پرهزینه و انحصاری و در قالب روابط تجاری و سود و ضرر مادی باشه، بلکه میشه خیلی کارهای مفید و بزرگ رو بدون اینقدر هزینه و محدودیت هم انجام داد اگر بشریت به اخلاق و فرهنگ متعالی اجتماعی هم توجه کافی بکنه.
شرکتهای بزرگی مثل مایکروسافت درسته ابداعات زیادی کردن اما در عین حال ثروتهای عظیمی رو هم جمع کردن و انحصارهای گسترده ای رو بنام خودشون ثبت کردن. درحالیکه ریچارد استالمن و جنبش نرم افزار آزاد و بازمتن کارهای کم و بیش مشابه بزرگی انجام داد بدون اینکه اینهمه پول و روابط تجاری و انحصار رو نیاز داشته باشه. نه بگم به پول و تشکیلات نیاز نیست یا تجارت بده (خود استالمن به امکان تجارت با استفاده از نرم افزار آزاد خیلی اهمیت میده)، اما بجز اینها چیزهای دیگر و چیزهای مهمتر هم هست و گاهی باید از پول و انحصار و تجارت بیشتر بخاطر بعضی چیزهای دیگه صرفنظر کرد.
مشکل اینه که چرا ما همواره ایجادکنندگان این شرکتها و ثروت های عظیم را همه جوره و کورکورانه میستاییم و اونها رو الگو میدانیم، درحالیکه در واقعیت سند و شواهد کافی برای این تصور نیست، و باید واقعگراتر بود و اینقدر ظاهربین و سطحینگر نبود. شاید ما آرزوهای خودمان را در وجود این افراد جستجو میکنیم. اما آیا اصولا آرزوهای ما معقول بوده و بهترین هدف و روش ممکن زندگی را معرفی میکنند؟ آیا نمیتوان طور دیگری زیست؟ آیا ما به تمام اینها اینقدر نیازمندیم؟ این تجارت و فناوری و ثروت های عظیم به تنهایی تاکنون نوشداروی دردهای مهم جهان ما بوده اند؟ بنظر نمیرسد اینطور بوده باشد. بنظر بنده ما اکنون بقدر کافی علم و فناوری داریم، و هر روز با اشتهای بیشتر گسترش و پیشرفت آنها را میخواهیم، اما هنوز هم تمام اینها کار زیادی برای خیلی از مشکلات بزرگ جهان امروز نمیکنند. بنظر میرسد رشد علم و فناوری ما از رشد خودمان سریعتر است و ما و جوامع ما و فرهنگ ما نیازهای اولیه تر و ساده تری داریم که مهمتر از رشد فناوری با حداکثر سوخت و سرعت ممکن هستند.
ما حداقل همانقدر که به پیشرفت علم و فناوری و افزایش تجارت و ثروت اهمیت میدهیم، باید به مسائل اخلاقی و کشف (احتمالا دوبارهء) روشهای انسانی تر و بهینه تر زندگی و تعامل و رفتار با یکدیگر هم اهمیت دهیم.
بنده شخصا تاکنون چند جایی که کار کرده ام، در بیشتر موارد آنها واقعا از اهداف و صفات و شخصیت دیگران سرخورده شده ام. درحدی خیلی زیاد. تاحدی که از زندگی در چنین دنیایی و با چنین مردمی شدیدا متنفر شده ام. الگوی آنها هم همه شبیه هم است و همه دنبال آن هستند تا راز ثروتمند شدن افراد به خیال خودشان موفق و برتر را کشف کرده و اجرا کنند.
افرادی که هدف و مرامشان صرفا پول است. رسیدن به ثروت. داشتن اتومبیل آنچنانی. تقریبا به هر بهایی. نمیدانم در نهایت آن چیست که اینقدر پر اهمیت است.
بنده اینقدر ثروت ندارم اما ضرورتی هم احساس نمیکنم که باید به همهء اینها برسم و یا اینها نشانهء موفقیت و مردانگی و پشتکار و استعداد من است.
آنطور زندگی میکنم که آسوده ام و آسودگی را در قناعت و ارضاء شدن با اهدافی مثل صرف یادگیری علم و توانمندی های شخصی یافتم که در آنها مجبور به رقابت خصمانه با دیگران یا مصرف منابع زمین یا تبلیغ و بدست گرفتن تفکر دیگران نیستم، و خیلی وقتها بعکس منافع و لذتهای من با همکاری و آزادی و صداقت و دوستی با دیگرانی که همچون خودم هستند تامین میشود.
PANAMA
جمعه 15 مهر 1390, 23:11 عصر
خبر ناراحت کننده ای بود.:ناراحت:
او یکی از بزرگان دنیای کامپیوترها بود.
روحش شاد.
1955-2011
object69
جمعه 15 مهر 1390, 23:21 عصر
ببینید من هم از خبر مرگ این مرد بزرگ خیلی متاسفم .ولی ما ها با عرض تاسف استعدادهای خودمون رو اصلا نمیبینیم.دیروز خبری اعلام شد مبنی بر اینکه یه دانشجوی ایرانی رشته شیمی تونسته از پلاستیک ،بنزین درست کنه .اینقدر خوشحال شدم و به ایرانی بودنم بالیدم و با خودم گفتم که استیو جابز درسته زندگی مردم رو با درست کردن تکنولوژی های زیادی تغییر داد ولی این خبر میتونه یک انقلاب در زندگی بشریت باشه چون روزی رو فکر کنید که در اطرافمون پلاستیک ها کم بشه.
در مورد حرف های دوستمون در پست بالا باید بگم تا یه جاییش رو قبول دارم ولی زیادی سیاهه.زندگی زیباتر از این هاست.
استیو جابز رو میشه انیشتن دنیای تکنولوژی پنداشت ولی اینجورم نیست که کسی حسرت رسیدن به زندگیشو رو بخوره که اگه اینطور باشه اون شخص باید یکم به خودش بیاد و فکر کنه که چه کارهایی رو باید انجام بده .
مردان بزرگی که در تاریخ اسمشون میمونه یک رمز دارند اونم اینه که از وقتشون به بهترین شکل ممکن استفاده میکردند و میکنند .ما نباید الگومون استیو جابز باشه. اگه میخوایم یه انسان موفق که پولدار باشه رو الگومون قرار بدیم چرا حضرت علی (ع) رو الگومون قرار نمیدیم که اگه ایشون رو الگومون بزاریم هم به راز پولدار شدن به راحتی دست پیدا میکنیم هم انسان بودن. ماها فقط ظاهر قضیه استیو جابز رو میدونیم ولی همین ایشون یعنی کلا شرکت اپل سالانه کمکهای زیادی به رژیم صهیونیسی میکنه که بچه های فلسطین رو بکشن.ولی حضرت علی با اینکه در آمد سالانشون رو حدود 80000 دینار اون زمان تخمین زدن (اگه یک سال این پول رو به ما بدن تا آخر عمرمون بی نیاز میشیم) ولی انسان بود.
بیایم یکم به جای اینکه زندگی نامه استیو جابز رو بخونیم نهج البلاغه بخونیم.
میدونید کشورهایی مثل آمریکا چرا میاند و از استیو جابز و امثالهم اسطوره میسازند چون مردانی همچون امامان ما ندارند.
یکم فکر کنیم
hjran abdpor
شنبه 16 مهر 1390, 17:31 عصر
ببینید من هم از خبر مرگ این مرد بزرگ خیلی متاسفم .ولی ما ها با عرض تاسف استعدادهای خودمون رو اصلا نمیبینیم.دیروز خبری اعلام شد مبنی بر اینکه یه دانشجوی ایرانی رشته شیمی تونسته از پلاستیک ،بنزین درست کنه .اینقدر خوشحال شدم و به ایرانی بودنم بالیدم و با خودم گفتم که استیو جابز درسته زندگی مردم رو با درست کردن تکنولوژی های زیادی تغییر داد ولی این خبر میتونه یک انقلاب در زندگی بشریت باشه چون روزی رو فکر کنید که در اطرافمون پلاستیک ها کم بشه.
در مورد حرف های دوستمون در پست بالا باید بگم تا یه جاییش رو قبول دارم ولی زیادی سیاهه.زندگی زیباتر از این هاست.
استیو جابز رو میشه انیشتن دنیای تکنولوژی پنداشت ولی اینجورم نیست که کسی حسرت رسیدن به زندگیشو رو بخوره که اگه اینطور باشه اون شخص باید یکم به خودش بیاد و فکر کنه که چه کارهایی رو باید انجام بده .
مردان بزرگی که در تاریخ اسمشون میمونه یک رمز دارند اونم اینه که از وقتشون به بهترین شکل ممکن استفاده میکردند و میکنند .ما نباید الگومون استیو جابز باشه. اگه میخوایم یه انسان موفق که پولدار باشه رو الگومون قرار بدیم چرا حضرت علی (ع) رو الگومون قرار نمیدیم که اگه ایشون رو الگومون بزاریم هم به راز پولدار شدن به راحتی دست پیدا میکنیم هم انسان بودن. ماها فقط ظاهر قضیه استیو جابز رو میدونیم ولی همین ایشون یعنی کلا شرکت اپل سالانه کمکهای زیادی به رژیم صهیونیسی میکنه که بچه های فلسطین رو بکشن.ولی حضرت علی با اینکه در آمد سالانشون رو حدود 80000 دینار اون زمان تخمین زدن (اگه یک سال این پول رو به ما بدن تا آخر عمرمون بی نیاز میشیم) ولی انسان بود.
بیایم یکم به جای اینکه زندگی نامه استیو جابز رو بخونیم نهج البلاغه بخونیم.
میدونید کشورهایی مثل آمریکا چرا میاند و از استیو جابز و امثالهم اسطوره میسازند چون مردانی همچون امامان ما ندارند.
یکم فکر کنیم
با سلام.
نمیخوام بحث را سیاسی کنم!
اقای استیو جابز کسی نبوده که به این راحتی فراموش بشه ، در ضمن همیشه قرار نیست ادم های که مسلمان نباشند بد باشند ، شما برید در مورد زندگی استیو جابز تحقیق کنید میبیند که چقدر به مردم کمک کرده است و به نظر من این برای 1 قرن دیگه باید در ذهن مردم باشه
mobtakercode
شنبه 16 مهر 1390, 21:59 عصر
فکر نمی کنید مساله را دارید زیادی بزرگ می کنید:متفکر::متفکر::متفکر:
استیو جابز و بیل گیتس و هزاران نفر دیگر هرچه هستند چه خوب و چه بد، با تعریف و نوشتن از آنها شما مثل آنها نمی شوید.
مهران رسا
شنبه 16 مهر 1390, 22:03 عصر
ای بابا ، دوباره بحث سیاسی شد؟
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-1404, Jelsoft Enterprises Ltd.