مهدی کرامتی
شنبه 10 آبان 1382, 00:03 صبح
هدف از این گردهمایی چه بود؟
میدونید که دنیایی که ما الان بعنوان انجمن برنامه نویس تشکیل دادیم در حقیقت یک جامعه زنده تو دنیای مجازیه.
خیلی از ماها (از جمله خود من) داریم ساعاتی از زندگی مون رو تو این جامعه مجازی با آدمهایی میگذرونیم که تا بحال هیچ وقت حتی قیافه شون رو هم ندیدیم.
بنابراین خیلی از ما ها علاقه داریم ببینیم این دوستهای ما که مدتهاست میشناسیم شون، چه شکلیاند، چه جوریاند ... و یک درک واقعی از موجودیت اونها داشته باشیم. و هدف از گردهمایی روز جمعه 2 آبان هم همین بود.
برام جالب بود که آقای منتظرالظهور به من میگفت: من فکر میکردم شما باید یک آدم با لباسهای اطو کشیده و ... باشید، اما شما هم با شلوار لی به اینجا اومدید. آخه من اون روز با لباسی به پارک ساعی رفتم که اگر لازم شد روی چمن ها بنشینیم مشکلی برام پیش نیاد. البته من خودم هم آدم راحتی هستم و زیاد در قید و بند ظاهر و ... نیستم.
من و آقای صداقت فر حدود ساعت 10:50 دقیقه صبح به پارک ساعی رسیدیم. موقع ورود به پارک یک موضوع باعث تعجب من شد: اوووه چقدر قفس حیوانات، منو بگو که به بقیه گفته بودم بیان پارک ساعی کنار قفسهای حیوانات. اما حالا باید کنار کدوم قفس دنبال بقیه میگشتیم؟
آخرین باری که من به پارک ساعی رفته بودم فقط 3-2 تا قفس، اونم ته پارک بود، نه این همه. بنابراین حدس زدم که پیدا کردن بقیه کار مشکلی باشه.
اما زیاد مشکل نبود. چرا؟ چون میدونستم باید دنبال آدمهایی بگردیم که به هر چیزی متفکرانه نگاه میکنند. برنامه نویس ها معمولا موجودات ساکت، متفکر و مرموزی هستند :wink:
اولین کسی که پیدا کردیم آقای منتظرالظهور (Mohammad_Mnt) بود. با همون لباسی که تو اون عکسهاش تو سایت تنشه. بعد از سلام و احوال پرسی به مسیر ادامه دادیم. نفر بعدی آقای سیدرضا داوودی بود (SReza1). من هر وقت اسم SREZA رو میدیدم فکر میکردم این آقا باید مال حوالی اصفهان (شهرضا) باشه. اما ابشان هیچ ربطی به برداشت من از اسمش نداشت.
نفر بعدی خانم المیرا بود که با 3 تا کوچولو اومده بودند (فکر کنم هر 3 تاشون دختر بودند). یکی از اونها دختر خود خانم المیرا بود و 2 تای دیگه بچههای خواهرش بودند. فکر کنم اونا هم در آینده برنامهنویس بشن، چون خیلی بدقت به حیوانات توی قفس نگاه میکردند (فکر کنم داشتن روی الگوریتم زندگی اون حیوانات فکر میکردند 8) ). خانم المیرا زود رفتند و اومده بودند تا بقیه رو ببینند و زود برن. چیزی که از رفتار ایشان برایم جالب بود صمیمتشون بود.
آخر از همه هم آقا احسان (ehsan-ets) اومدند. ایشان خیلی جوانتر از اونی که من فکر میکردم بودند.
خلاصه آخر کار فقط ما 5 نفر بودیم و کس دیگهای نیومد. چند ساعت گپ دوستانه در مورد تجربههامون تو سایت، تجربههای کاری مون و این جور چیزا حرف زدیم و ساعت 3:30 بعدازظهر از هم جدا شدیم.
گذشته از اینکه خیلی از کسایی که قرار بود بیان نیومدند، برای من تجربه جالبی بود.
اولین برخورد واقعی من با اعضای سایت، تماس تلفنی (حدود یکماه پیش) با آقای نصیری بود. من و ایشان با اینکه اولین بار بود که با هم صحبت میکردیم، طوری با هم حرف میزدیم که انگار خیلی وقته تو دنیای واقعی هم با هم دوستیم. و البته بقول یکی از دوستان، ما الان تو این سایت یک خانواده بزرگ رو تشکیل دادهایم و عجیب نیست وقتی با هم برخورد واقعی میکنیم اینقدر با هم صمیمی و ندار هستیم.
در مجموع جای خیلی ها اون روز خالی بود. انشاءا... جلسات بعدی خیلیها بیان و در آینده نه چندان دور این گردهمایی ها علاوه بر آشنایی مستقیم، سبب تشکیل کنفرانس و سمینارهای علمی برای برنامه نویس ها بشه.
از دوستان دیگهای هم که اونروز بودند خواهش میکنم تجربه و نظر خودشون در مورد اون روز رو در ادامه این تاپیک بنویسند تا کسانی که نبودند هم از جریانات اون روز مطلع بشن.
موفق باشید.
با تشکر،
مهدی کرامتی.
میدونید که دنیایی که ما الان بعنوان انجمن برنامه نویس تشکیل دادیم در حقیقت یک جامعه زنده تو دنیای مجازیه.
خیلی از ماها (از جمله خود من) داریم ساعاتی از زندگی مون رو تو این جامعه مجازی با آدمهایی میگذرونیم که تا بحال هیچ وقت حتی قیافه شون رو هم ندیدیم.
بنابراین خیلی از ما ها علاقه داریم ببینیم این دوستهای ما که مدتهاست میشناسیم شون، چه شکلیاند، چه جوریاند ... و یک درک واقعی از موجودیت اونها داشته باشیم. و هدف از گردهمایی روز جمعه 2 آبان هم همین بود.
برام جالب بود که آقای منتظرالظهور به من میگفت: من فکر میکردم شما باید یک آدم با لباسهای اطو کشیده و ... باشید، اما شما هم با شلوار لی به اینجا اومدید. آخه من اون روز با لباسی به پارک ساعی رفتم که اگر لازم شد روی چمن ها بنشینیم مشکلی برام پیش نیاد. البته من خودم هم آدم راحتی هستم و زیاد در قید و بند ظاهر و ... نیستم.
من و آقای صداقت فر حدود ساعت 10:50 دقیقه صبح به پارک ساعی رسیدیم. موقع ورود به پارک یک موضوع باعث تعجب من شد: اوووه چقدر قفس حیوانات، منو بگو که به بقیه گفته بودم بیان پارک ساعی کنار قفسهای حیوانات. اما حالا باید کنار کدوم قفس دنبال بقیه میگشتیم؟
آخرین باری که من به پارک ساعی رفته بودم فقط 3-2 تا قفس، اونم ته پارک بود، نه این همه. بنابراین حدس زدم که پیدا کردن بقیه کار مشکلی باشه.
اما زیاد مشکل نبود. چرا؟ چون میدونستم باید دنبال آدمهایی بگردیم که به هر چیزی متفکرانه نگاه میکنند. برنامه نویس ها معمولا موجودات ساکت، متفکر و مرموزی هستند :wink:
اولین کسی که پیدا کردیم آقای منتظرالظهور (Mohammad_Mnt) بود. با همون لباسی که تو اون عکسهاش تو سایت تنشه. بعد از سلام و احوال پرسی به مسیر ادامه دادیم. نفر بعدی آقای سیدرضا داوودی بود (SReza1). من هر وقت اسم SREZA رو میدیدم فکر میکردم این آقا باید مال حوالی اصفهان (شهرضا) باشه. اما ابشان هیچ ربطی به برداشت من از اسمش نداشت.
نفر بعدی خانم المیرا بود که با 3 تا کوچولو اومده بودند (فکر کنم هر 3 تاشون دختر بودند). یکی از اونها دختر خود خانم المیرا بود و 2 تای دیگه بچههای خواهرش بودند. فکر کنم اونا هم در آینده برنامهنویس بشن، چون خیلی بدقت به حیوانات توی قفس نگاه میکردند (فکر کنم داشتن روی الگوریتم زندگی اون حیوانات فکر میکردند 8) ). خانم المیرا زود رفتند و اومده بودند تا بقیه رو ببینند و زود برن. چیزی که از رفتار ایشان برایم جالب بود صمیمتشون بود.
آخر از همه هم آقا احسان (ehsan-ets) اومدند. ایشان خیلی جوانتر از اونی که من فکر میکردم بودند.
خلاصه آخر کار فقط ما 5 نفر بودیم و کس دیگهای نیومد. چند ساعت گپ دوستانه در مورد تجربههامون تو سایت، تجربههای کاری مون و این جور چیزا حرف زدیم و ساعت 3:30 بعدازظهر از هم جدا شدیم.
گذشته از اینکه خیلی از کسایی که قرار بود بیان نیومدند، برای من تجربه جالبی بود.
اولین برخورد واقعی من با اعضای سایت، تماس تلفنی (حدود یکماه پیش) با آقای نصیری بود. من و ایشان با اینکه اولین بار بود که با هم صحبت میکردیم، طوری با هم حرف میزدیم که انگار خیلی وقته تو دنیای واقعی هم با هم دوستیم. و البته بقول یکی از دوستان، ما الان تو این سایت یک خانواده بزرگ رو تشکیل دادهایم و عجیب نیست وقتی با هم برخورد واقعی میکنیم اینقدر با هم صمیمی و ندار هستیم.
در مجموع جای خیلی ها اون روز خالی بود. انشاءا... جلسات بعدی خیلیها بیان و در آینده نه چندان دور این گردهمایی ها علاوه بر آشنایی مستقیم، سبب تشکیل کنفرانس و سمینارهای علمی برای برنامه نویس ها بشه.
از دوستان دیگهای هم که اونروز بودند خواهش میکنم تجربه و نظر خودشون در مورد اون روز رو در ادامه این تاپیک بنویسند تا کسانی که نبودند هم از جریانات اون روز مطلع بشن.
موفق باشید.
با تشکر،
مهدی کرامتی.