IamOverlord
شنبه 08 مهر 1391, 18:05 عصر
سلام دوستان.
حدودا دو سال پیش یه کتابی تو کتابخونه ی مدرسه مون دیدم با عنوان "منطق موجهات" که به انگلیسی می شه "Modal Logic". خیلی برام موضوعش جالب بود. همون موقع ها هم بود که معلم ریاضی مون در این مورد می گفت که این هنره که با ۵ تا اصل، هندسه رو بنا کرد و بقیه ی قضایا رو بهشون رسید، این هنره که مثلا با تعداد کمی اصل، ریاضی رو بنا کرد و به دیگر قضایای ریاضی رسید، ... و این جور کارا ارزش منده. من هم تو این فکر بودم که آیا می شه دوباره یه همچین کارایی کرد؟! سال بعد معلم فیزیکمون گفت که عده ای می گن تمام سیستم هایی که این طوری توصیف شدن یه نمودی تو طبیعت دارد حتی اگه توهمی باشن! اون کتاب منطق موجهات رو که خوندم و بیش تر نصفه ی اولش رو فهمیدم، در این موردا بود که مثلا ممکن است، ضروری است و ... چیه؟ و این ها رو توصیف می کرد با یه سری علامت. در واقع یه سری اصول منطقی رو می نوشت. بعد با اون اصول و قواعد یه سری قضیه رو اثبات می کرد و همین طوری نتیجه گیری می کرد و می رفت جلو ... و البته کتاب موضوعات متفاوتی داشت.
حالا به ذهنم رسیده که مثلا آدم یه برنامه بنویسه و یه سری اصول رو به عنوان ورودی بهش بده. بعد یه گزاره به برنامه بده. بعد برنامه باید سعی کنه درستی یا غلطی گزاره رو تحقیق کنه.
حالا اگه این برنامه رو بشه نوشت، می شه برنامه ای نوشت که به طور رندوم گزاره تولید کنه و درستی و غلطی هاشون رو چک کنه. و همین طوری طول گزاره های رندوم رو افزایش بده و یواش یواش گزاره های درست رو پیدا کنه و به ما گزارش کنه. در صورتی که ما فقط یه سری اصل تعریف کردیم.
کلا تو این جور فکرام که این جور کارارو می شه کرد یا نه؟! :متفکر:
حدودا دو سال پیش یه کتابی تو کتابخونه ی مدرسه مون دیدم با عنوان "منطق موجهات" که به انگلیسی می شه "Modal Logic". خیلی برام موضوعش جالب بود. همون موقع ها هم بود که معلم ریاضی مون در این مورد می گفت که این هنره که با ۵ تا اصل، هندسه رو بنا کرد و بقیه ی قضایا رو بهشون رسید، این هنره که مثلا با تعداد کمی اصل، ریاضی رو بنا کرد و به دیگر قضایای ریاضی رسید، ... و این جور کارا ارزش منده. من هم تو این فکر بودم که آیا می شه دوباره یه همچین کارایی کرد؟! سال بعد معلم فیزیکمون گفت که عده ای می گن تمام سیستم هایی که این طوری توصیف شدن یه نمودی تو طبیعت دارد حتی اگه توهمی باشن! اون کتاب منطق موجهات رو که خوندم و بیش تر نصفه ی اولش رو فهمیدم، در این موردا بود که مثلا ممکن است، ضروری است و ... چیه؟ و این ها رو توصیف می کرد با یه سری علامت. در واقع یه سری اصول منطقی رو می نوشت. بعد با اون اصول و قواعد یه سری قضیه رو اثبات می کرد و همین طوری نتیجه گیری می کرد و می رفت جلو ... و البته کتاب موضوعات متفاوتی داشت.
حالا به ذهنم رسیده که مثلا آدم یه برنامه بنویسه و یه سری اصول رو به عنوان ورودی بهش بده. بعد یه گزاره به برنامه بده. بعد برنامه باید سعی کنه درستی یا غلطی گزاره رو تحقیق کنه.
حالا اگه این برنامه رو بشه نوشت، می شه برنامه ای نوشت که به طور رندوم گزاره تولید کنه و درستی و غلطی هاشون رو چک کنه. و همین طوری طول گزاره های رندوم رو افزایش بده و یواش یواش گزاره های درست رو پیدا کنه و به ما گزارش کنه. در صورتی که ما فقط یه سری اصل تعریف کردیم.
کلا تو این جور فکرام که این جور کارارو می شه کرد یا نه؟! :متفکر: