PDA

View Full Version : گفتگو: انتخاب برنامه نویسی به عنوان شغل اصلی



Tarragon
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 19:15 عصر
سلام
به نظر شما می شه روی برنامه نویسی بعنوان شغل اصلی یا اول حساب کرد؟
من الان تقریبا 15 سالمه و کار با PHPیم هم بد نیست. توی تاپیگ "چرا هزینه های برنامه نویسی بالاست" که توسط آقای نیرومند نوشته شده (به نقل از آقای حسین زاده) ، نوشته باید توی 5 سال اول بار خودتون رو ببندید و اوج برنامه نویسی تو 5 سال اوله.
می شه یه شغل خوب دست و پا کرد و از برنامه نویسی به عنوان شغل دوم استفاده کرد؟
نظر شما چیه؟
تشکر.

$ M 3 H R D A D $
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 19:21 عصر
من نیرومند نیستم حسین زاده هستم
فک کنم همین روال و باید ادامه داد البته کاری که انتخاب میکنید باید مرتبط باشه و الا نمیشه

Tarragon
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 19:26 عصر
من نیرومند نیستم حسین زاده هستم
فک کنم همین روال و باید ادامه داد البته کاری که انتخاب میکنید باید مرتبط باشه و الا نمیشه
سلام
تشکر
چون تو عنوان زدید نیرومند منم همین ذکر کردم.

eshpilen
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 20:00 عصر
باید توی 5 سال اول بار خودتون رو ببندید و اوج برنامه نویسی تو 5 سال اوله.
‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏خب، دلیل؟

dousti_design
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 20:11 عصر
باید توی 5 سال اول بار خودتون رو ببندید و اوج برنامه نویسی تو 5 سال اوله.
توی همین انجمن خیلی ها هستن که بیشتر از ده ساله برنامه نویسند.

Tarragon
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 20:21 عصر
- یک برنامه نویس، برای همیشه برنامه نویس نیست!

دقت کنید که یک برنامه‌نویس مثل یک بنا و کاسب نیست که بتواند تا آخر عمرش برنامه‌نویسی کند! یادش بخیر، ترم اول دانشگاه، یک استاد داشتیم که برنامه‌نویسی را درس می‌داد، می‌گفت: اگر خدای نکرده برنامه‌نویس شدید، باید بتوانید در عرض ۵ سال بارتان را ببندید (یعنی کل درآمد عمرتان را کسب کنید)، چون بعد از ۵ سال برنامه‌نویسی، دیگر توانایی و حوصله نوشتن برنامه جدید را ندارید. (البته ایشان می‌گفت سلول‌های خاکستری مغز همراهی نمی‌کنند، اما من فعلاً در مورد سلول‌های خاکستری تحقیق نکرده‌ام) شاید آن زمان می‌گفتیم شوخی می‌کند، اما الان که حدود ۵ سال است که من تقریباً هر روز با برنامه‌نویسی درگیرم (البته سال ۸۳ اولین پروژه‌ام را تحویل مشتری داده‌ام) متوجه می‌شوم که دیگر اشباع شده‌ام! یعنی بعید است با هزینه‌های اندک بتوانید من را راضی کنید که دست به کد بشوم! دیگر حوصله درگیر شدن با کدها را ندارم و همانطور که می‌بینید ترجیح می‌دهم مدیر پروژه باشم و دانشجویانم را درگیر کدنویسی کنم. (پروژهای تیکفا و بوکفا و محسوب نمونه‌هایی از آن‌ها هستند)
پس وقتی مثلاً یک قرارداد با شما می‌بندیم و می‌گوییم ۶ میلیون تومان، طی دو ماه پروژه را تحویل می‌دهیم، شما نباید بگویید: عجب آدم بی‌رحمی است، می‌خواهد ماهی ۳ میلیون از ما بگیرد!!!!
برنامه‌نویس دارد پول چندین سال از عمرش را از شما می‌گیرد.به نقل از منبع.

eshpilen
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 20:35 عصر
خب آدم با آدم فرق میکنه.
مثلا بنده حدود 8 سال بیشتر مطالعه و تحقیق کردم، و الان احساس اشباع و حوصله نداشتن یا کاهش کارایی مغزم رو ندارم.
کدنویسی هم که کار سخت تری نیست به نسبت و شاید ساده تر و مفرح تر هم باشه؛ چون چیزهایی که بنده مطالعه کردم واقعا خشک و حجیم و پیچیده بودن.

شاید مشکل این افراد اینه که اکثرا یکسری کارهای کلیشه ای تکراری رو انجام میدن و توش پروژه های جدید و متفاوت و جالب همراه با یادگیری چیزهای نو و عمیق تر و علمی تر نیست. بهرحال هم از گفته هاشون برداشت میشه هدفشون تجاری و پول بوده در درجهء اول، و شاید همچنین آخر!

بنظر بنده یادگیری برنامه نویسی اکثریت افراد اصولی و علمی نیست و خود این افراد هم احتمالا علاقه در اون حد و به اون شکل نداشتن به برنامه نویسی و علوم رایانه. بیشتر یک حالت سطحی و جوگیری و خودنمایی بنظر میاد برای خیلی ها!

البته با این پولایی که بعضیا یا بعضی جاها میدن منم براحتی حاضر نمیشم برنامه بنویسم؛ ولی عمدتا بخاطر اینکه احساس میکنم دارم استثمار میشم و بهم توهین میشه.

Tarragon
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 20:47 عصر
سلام
نظرتون رو نگفتید

m-amin
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 20:58 عصر
در حال حاضر تو برنامه نویسی بد جوری شک کردم و دچار تردیدم

engmmrj
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 21:10 عصر
بین 10 شغل برتر شغل برنامه نویسی رتبه اول رو داراست .منبع (http://salahk13.blogfa.com/post/201)
تو برنامه نویسی همیشه باید دنبال ایده های نوع باشی.مثلا : وقتی داری PHP یا C#‎‎ کار میکنی کار بزرگی نکردی این همه PHP کار ریخته که همشون پروژهای کوچک و در حد یک کوئری انجام میدن.)
به کارهای مثل طراحی بازی ، مباحث امنیتی ، نوشتن برنامه های سیستمی و ... به این تیب کارا کارهای تاپ میگن .
الان طرف یک برنامه درایور مینویسه که هر نسخشو میرفوشه 100 میلیون و یه کسی که یک CMS مینویسه فوقش 40 میلیون از طرف میگیره تازه ارزش کاش نسبت به اون درایوه خیلی پایین تره .
و این که اکثر آدم هایی که اسم خودشون رو گذاشتن برنامه نویس در اصل برنامه نویس نیستن بلکه دیتابیس کارن .

m-amin
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 21:16 عصر
آورین روحیه گرفتم

ravand
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 21:26 عصر
آقا یه نفر بهم گفت با 140 میلیون تومن یه سایت بازی راه اندازی کرده من که باورم نشد. شما باور میکنید کسی بیاد اینقدر هزینه کنه؟ :متفکر:
خب چطوری میخواد پول دربیاره؟

dousti_design
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 21:46 عصر
آقا یه نفر بهم گفت با 140 میلیون تومن یه سایت بازی راه اندازی کرده من که باورم نشد. شما باور میکنید کسی بیاد اینقدر هزینه کنه؟ :متفکر:
خب چطوری میخواد پول دربیاره؟
سایت های با امار بالا پول خوبی از تبلیغات در میارن. مثلا ماهیانه حدود ده ملیون تومان.
من خودم اقدام به خرید یک سایت rss reader اخبار کردم که امار خوبی داشت اما فقط یک rss reader ساده بود. سیستم سایت دویست سیصد هزار تومن بیشتر نمی ارزید. قیمت داد 700 ملیون!!! البته سایت خبری جنبه های سیاسی هم داره و احذاب سیاسی اقدام به خرید میکنند.

colors
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 22:00 عصر
100% باید قبل از اینکه بخواید شغل انتخاب کنید, باید به هدفتون اصلیتون نگاه کنید.
اگه هدف شما ثروتمند شدنه, امکان داره تو خیلی از شغل ها به هدفت برسی که برنامه نویسی وب هم یکی از اونهاست. حتی میشه گفت یکی از شغل های تاپشه.
من با 5 سال اولی که گفتین, 100% اعتقاد دارم و همیشه هم میگم که اگه بخوای درآمد خوبی از شغل برنامه نویسی وب داشته باشی, باید 5 سال, مطالعه, تحقیق, برنامه ریزی و پایه ریزی کرد که هرکدومشون باید به صورت اصولی و درست اجرا بشه.
من شخصا الان 5 سالمو گذراندم و الان خداروشکر از عید نوروز امسال که به طور رسمی وارد بازار کار شدم و با چندتا از شرکتهای خارج از شهر کار میکنم, تو این 45 روزه تقریبا 7 میلیون درآمد داشتم که حتما باید تا آخر سال به هدف 30 میلیون برسم. البته باور کنید برای رسیدن به این درآمد و توانایی, زندگیمو گذاشتم, از خانواده و خیلی چیزا دیگه گذاشتم.
مطمئنا خیلی از دوستان باور نمیکنن, البته درامد زیادی هم نیست ها, ولی شاید بعضی هاتون باور نکنید و مطمئنا نیازی هم نیست که شما باور کنید یا نکنید, ولی قطعا نباید به عنوان شغل دوم مورد استفاده قرار بگیره. چون راه و جا برای کسب درآمد تو این کار بسیار بالاست.
البته 5 سالی که من برای این کار گذاشتم, واقعا دوران جهنمی بود. از یه طرف مشکلات اجتماعی و مالی, از یه طرف فشارهای روحی و بی پولی, از یه طرف فشارهای خانواده و اطرفیان, از یه طرف شب نخوابدن هاو و اجتماع از دست دادن و تحقیرو ... . خلاصه وقتی بخوای وارد این کار بشی و به درآمد تاپ برسی باید واقعا از جان و زندگی مایه گذاشت. شب و روز کار کنید زحمت بکشید برنامه ریزی و هدف گذاری کنید و ... .
البته ناگفته هم نماند که من تونستم این درآمد رو تو همچین شهرستان کوچکی داشته باشم و برای خیلی ها امکان پذیرنیست. به قول خیلی از سخنگوهای مطرح دنیا: در واقع هیچ محدودیتی وجود ندارد, جز محدودیت های که انسان در ذهن داشته باشه و بهشون فکر کنه!
البته به قول جناب شهرکی: حتما باید کار خوب تحویل بدید تا درآمد خوب داشته باشید.

dousti_design
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 22:31 عصر
100% باید قبل از اینکه بخواید شغل انتخاب کنید, باید به هدفتون اصلیتون نگاه کنید.
اگه هدف شما ثروتمند شدنه, امکان داره تو خیلی از شغل ها به هدفت برسی که برنامه نویسی وب هم یکی از اونهاست. حتی میشه گفت یکی از شغل های تاپشه.
من با 5 سال اولی که گفتین, 100% اعتقاد دارم و همیشه هم میگم که اگه بخوای درآمد خوبی از شغل برنامه نویسی وب داشته باشی, باید 5 سال, مطالعه, تحقیق, برنامه ریزی و پایه ریزی کرد که هرکدومشون باید به صورت اصولی و درست اجرا بشه.
من شخصا الان 5 سالمو گذراندم و الان خداروشکر از عید نوروز امسال که به طور رسمی وارد بازار کار شدم و با چندتا از شرکتهای خارج از شهر کار میکنم, تو این 45 روزه تقریبا 7 میلیون درآمد داشتم که حتما باید تا آخر سال به هدف 30 میلیون برسم. البته باور کنید برای رسیدن به این درآمد و توانایی, زندگیمو گذاشتم, از خانواده و خیلی چیزا دیگه گذاشتم.
مطمئنا خیلی از دوستان باور نمیکنن, البته درامد زیادی هم نیست ها, ولی شاید بعضی هاتون باور نکنید و مطمئنا نیازی هم نیست که شما باور کنید یا نکنید, ولی قطعا نباید به عنوان شغل دوم مورد استفاده قرار بگیره. چون راه و جا برای کسب درآمد تو این کار بسیار بالاست.
البته 5 سالی که من برای این کار گذاشتم, واقعا دوران جهنمی بود. از یه طرف مشکلات اجتماعی و مالی, از یه طرف فشارهای روحی و بی پولی, از یه طرف فشارهای خانواده و اطرفیان, از یه طرف شب نخوابدن هاو و اجتماع از دست دادن و تحقیرو ... . خلاصه وقتی بخوای وارد این کار بشی و به درآمد تاپ برسی باید واقعا از جان و زندگی مایه گذاشت. شب و روز کار کنید زحمت بکشید برنامه ریزی و هدف گذاری کنید و ... .
البته ناگفته هم نماند که من تونستم این درآمد رو تو همچین شهرستان کوچکی داشته باشم و برای خیلی ها امکان پذیرنیست. به قول خیلی از سخنگوهای مطرح دنیا: در واقع هیچ محدودیتی وجود ندارد, جز محدودیت های که انسان در ذهن داشته باشه و بهشون فکر کنه!
البته به قول جناب شهرکی: حتما باید کار خوب تحویل بدید تا درآمد خوب داشته باشید.

البته فکر کنم یه تفاوتی بین 5سال شما و 5سال ایشون باشه.
توی مقاله گفته اند که:


باید بتوانید در عرض ۵ سال بارتان را ببندید (یعنی کل درآمد عمرتان را کسب کنید)، چون بعد از ۵ سال برنامه‌نویسی، دیگر توانایی و حوصله نوشتن برنامه جدید را ندارید

درواقع میگه که فقط 5سال از عمرتون رو میتونید برنامه بنویسید. ولی شما میگید که 5سال باید وقت برای تحقیق و یادگیری بذارید تا بتونید برنامه نویس بشید.

colors
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 22:49 عصر
البته فکر کنم یه تفاوتی بین 5سال شما و 5سال ایشون باشه.
توی مقاله گفته اند که:

درواقع میگه که فقط 5سال از عمرتون رو میتونید برنامه بنویسید. ولی شما میگید که 5سال باید وقت برای تحقیق و یادگیری بذارید تا بتونید برنامه نویس بشید.

بله ببخشید من دقیق نخوندم. خیر به نظر من باید 5 سال فقط مطالعه و تحقیق باشه. هیچ برنامه نویسی با کمتر از 5 سال تلاش مفید, نمیتونه با درجات بالای کارش برسه.

engmmrj
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 23:38 عصر
بله ببخشید من دقیق نخوندم. خیر به نظر من باید 5 سال فقط مطالعه و تحقیق باشه. هیچ برنامه نویسی با کمتر از 5 سال تلاش مفید, نمیتونه با درجات بالای کارش برسه.
من میتونم نظرتون رو قبول نداشته باشم ؟!
به نظر من به هوش ، استعداد طرف بستگی داره، مثلا شما تو پنج سال زمان به همچین درجه ی رسیدی یکی دیگه تو 5 ماه میرسه که ارتباط مستقیم با هوش و استعداد داره .

colors
یک شنبه 15 اردیبهشت 1392, 23:55 عصر
من میتونم نظرتون رو قبول نداشته باشم ؟!
به نظر من به هوش ، استعداد طرف بستگی داره، مثلا شما تو پنج سال زمان به همچین درجه ی رسیدی یکی دیگه تو 5 ماه میرسه که ارتباط مستقیم با هوش و استعداد داره .

بله قطعا ربط داره, ولی تجربه باید در طول مدت زمان کسب بشه, نه با استعداد و هوش!

Unique
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 02:45 صبح
در نظر داشته باشین که برنامه نویسی یک شغل هست و خیلی مسخره هستش کسی بخواد به عنوان یک شغل غیر کامل بهش نگاه کنه و فکر کنه نمیشه ازش درآمد داشت !
ببینید توی هر شغلی هستند کسانی که کارشون خوبه یا کارشون بده یا متوسطه ! مثلا فکر میکنید همه طلا فروش ها ثروتمندند ؟ یا همه املاکی ها خر پولن ؟ هر کسی اینطوری فکرمیکنه کاملا اشتباه میکنه ! توی هر شغلی میشه پولدار شد به شرطی که بدونی داری چیکار میکنی ! بین برنامه نویس ها هم یک نفر با ماهی ۱ میلیون راضیه و میره توی یک شرکت شروع به کار میکنه و حالا بعد۱۰ یا ۲۰ سال حقوقش ممکنه همون بمونه ممکنه هم چند برابر بشه بر اساس کیفیت کارش ! یکی دیگه ممکنه ایده ای داشته باشه که ماهی ۵۰ میلیون درآمد داشته باشه و کسی هم ممکنه سایتی مثل facebook یا gmail بزنه و پولش از پارو بالا بره !

اصل مطلب اینکه توی این شغل واقعا میشه در هر سطحی بود ! اما در مورد زمان هم من اصلا موافق نیستم ! واقعا کسی فکر میکنه اگه ۵ سال بشینه مطالعه کنه برنامه نویسه ؟ به نظر من انقدر که تجربه اهمیت داره مطالعه اهمیت نداره ! در حین انجام کار نیاز به مطالعه پیدا مبشه ولی با دانستنی های تئوریک به جایی نمیرسین ! عالم بی عمل به درد نمیخوره.

شما که میگی ۱۵ سالته مطمئن باش از من یکی جلوتری چون من توی اون سن اصلا کامپیوتر نداشتم ! و وقتی توی سن ۱۷ سالگی هم خریدمش ! تا سن ۲۱ یا ۲۲ سالگی حتی یک خط کد هم ننوشته بودم ! بیشتر وقت صرف بازی با کامپیوتر و ور رفتن به ویندوز و حالا دیگه اوجش کمی کار سخت اقزار و شبکه بود ! علاقه به کدنویسی آروم آروم به وجود اومد ! اگه هم به لطف خدا موفقیتی بوده به یک دلیل بوده و اونم کار تجربی بوده ! تا حالا هیچ manual یا یک صفحه کامل از یک ebook را نحوندم بدون اینکه عملیش نکنم ! یعنی اصلا اگه قصد اجرا نداشته باشم طرفش هم نمیرم.

میخوام از حرفام نتیجه بگیرم :
۱ - برنامه نویسی قطعا یک شغل هست که دردسر ها و مشکلات خیلی از شغل ها را نداره و دردسر ها و مشکلاتی بیش از خیلی از شغل ها را داره ! مهم اینه انتظار شما چی باشه و مهم اینه که واقعا استعداد شما در چه اندازه ای باشه و ممکنه در کاری استعداد بیشتری داشته باشی و پول بیشتری هم در بیاری ! شایدم لذت برنامه نویسی با حقوق معقولی برای گذران زندگی برات کافی باشه !

۲ - برای یادگیری و شروع کار زمان تعیین نکنین ! اینکه کسی بگه باید توی ۵ سال بارت را ببندی به نظر من اشتباهه ! برنامه نویسی به خاطر دقت و پشتکاری که نیاز داره پس از مدتی ممکنه باعث دلزدگی و بی حوصلگی بشه ! البته هر کار دیگه ای هم ممکنه اینطور باشه اما مهمتر از این زمان ها اینه که هدف داشته باشی ! اگه هدف داشته باشی اونوقت میدونی چیکار میکنی و میدونی موفقیتت کجاست.

فقط یک موضوع میمونه دوست عزیز من که این دست من و شما نیست ! شما توی ایران زندگی میکنی ، مثلا من هر زحمتی که از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۹ کشیدو م و درآمد داشتم ! ناگهان ارزشش توی ۲ سال شد یک سوم ! این تقصیر من نبوده ! همه مشاغل هم همینطور بوده غیر از حالا طلا و دلار و غیره ... پس توی هدفی که مشخص میکنی همیشه یادت باشه توی ایران داری زندگی میکنی !

eshpilen
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 11:37 صبح
واقعا کسی فکر میکنه اگه ۵ سال بشینه مطالعه کنه برنامه نویسه ؟ به نظر من انقدر که تجربه اهمیت داره مطالعه اهمیت نداره ! در حین انجام کار نیاز به مطالعه پیدا مبشه ولی با دانستنی های تئوریک به جایی نمیرسین ! عالم بی عمل به درد نمیخوره.

تاحالا هرچی دیدم این بوده که هرکس هرجور خودش یاد گرفته و کار میکنه و پول درمیاره فکر میکنه برنامه نویسی یعنی اون (و احتمالا ولاغیر!). بعد بر همین مبنا نظر میدن.
درحالیکه اصلا تعریف تخصصی و کلی برنامه نویسی چیه؟ آیا هرکس بر اساس تجربه و نظر خودش تعیین میکنه؟

اینکه شما رفتی روی یکسری چیزها و یکسری برنامه ها آموزش و کار داشتی، مثلا روی برنامه های بازاری و تجاری و جهت کسب درآمد، دلیل نمیشه بگی برنامه نویسی فقط همینه.

بله اینطور برنامه ها رو احتمالا بیشترش رو میشه و باید بصورت تجربی یاد گرفت (البته بخشهای نیازمند کار تئوریک در تقریبا همه جور برنامه و هرجایی ممکنه وجود داشته باشه).

ولی موضوع اینه که بازار و تجربه و حیطهء مطالعه و کار افراد که معیار تعریف تخصصی و رسمی و علمی برنامه نویسی نیست. هست؟

ولی ظاهرا چون اکثریت افراد روی گرایش بازاری و هدف حداکثرسازی فرصتهای شغلی و درآمد برای خودشون توافق دارن، روی برنامه نویسی هم با همین پیشفرض نظر داده میشه و بحث و فعالیت میشه.

ولی واقعیت اینه که اینها همش تصورات و پیشفرض ها و نظرات شخصی است و دیگر هیچ.
تجارت و پول هم که همه چیز یا برای همه چیز کافی نیست.
البته عموما تفکر ما جهان سومی ها حول و حوش همین میچرخه و جای چندانی برای چیزهای دیگه نداره جز به شعار و ادعا، که البته باتوجه به شرایط و محدودیت هایی که ما داریم، کاملا قابل درکه. فقط چیزی که هست این سطحی نگری و شعار دادن های مثل آب خوردن ملته که یخورده ناجوره!

بنده بعد از این همه سال و این همه مطالعه و تحقیق، هنوز شک دارم تعریف کامل و دقیق برنامه نویسی چیه. چون برنامه نویسی با خیلی حیطه ها و چیزها در ارتباطه. مثلا با ریاضیات، علم رمزنگاری، پروتکل ها، کدک ها، فرمتها، استانداردها و غیره.

البته بنده تاحالا دنبال فهمیدن تعریف برنامه نویسی هم نبودم، چون نیازی به این نمیدیدم؛ چون صرفا دنبال توانایی خلق همه جور برنامه بودم، و برای این هم بنظرم آدم دنبال هرچیزی که لازم بشه باید بره، چه ریاضیات، چه فیزیک کوانتم، خلاصه هرچیزی! مهم نیست اسمش چی باشه و در حیطهء جداگانه ای خارج از تخصص و دانش و توانایی فعلی/رسمی شما طبقه بندی شده باشه؛ اگر لازم باشه یا باید برید و اون دانش و توانایی رو هم کسب کنید و یا بیخیال بشید، چون بدون اونا نمیشه. به همین سادگی!

اینکه شما فرمودی مطالعه و تئوری اهمیتش کمه یا کمتره، خب شما در حیطهء تجربیات و دانش و توانایی و نیاز و اهداف خودت نظر دادی.
من میگم برنامه نویسی خیلی گسترده است و خیلی حیطه ها داره و با خیلی چیزها در ارتباطه. اینکه تا چه حد نیاز به مطالعه و دانش تئوریک داشته باشی، بستگی داره بخوای چه کاری انجام بدی.
البته اگر تعریف برنامه نویسی رو به یکسری برنامه های کلیشه ای و بازاری محدود نکنیم.

مثلا یکی از حیطه هایی که خیلی و حتی میتونم بگم بیشتر از بخش عملی و تجربی به مطالعه و تئوری نیاز داره، علم رمزنگاریه.
البته رمزنگاری هم خودش باز زیرحیطه داره. مثلا شما میخوای صرفا برای یک برنامهء تجاری خودت از رمزنگاری استفادهء محدودی بکنی، این خیلی فرق داره با اینکه بخوای بطور تخصصی روی خود علم رمزنگاری و الگوریتم ها و مسائلی که داره کار کنی. هرچند هر دوی اینها بازم نیاز به مطالعه و دانش تئوریک قابل توجهی دارن که بنظر بنده از بخش عملی و کدنویسی بیشتره.

یکسری مسائلی هستن که اصولا بطور عملی قابل تست/مطلع شدن نیستن، یا این کار خیلی مشکله، امکانات خاص/پرهزینه ای میخواد، و غیره.
مثلا شما برای سیستم خودت یک الگوریتم/پروتکل امنیتی و رمزنگاری طراحی میکنی.
خب از کجا میتونی مطمئن باشی که بقدر کافی امنه؟
چون مثلا توی فروم برنامه نویس و آشیانه مطرحش میکنی و کسی نمیتونه اون رو کرک کنه یا ایرادی ازش بگیره؟ (شاید تازه ازش تعریف هم بکنن)
چون هیچ کس بعد از چند سال سیستم رو هک نمیکنه؟
خب اشتباه همین جاست که شما یک حیطهء فوق تخصصی و علمی رو با موارد معمولی اشتباه گرفتی.
این حیطه اصول خودش رو داره و افراد خیلی کمی هستن که درش دانش و بینش و مهارت کافی داشته باشن که بتونن متخصص و صاحب نظر باشن در این موارد که شما بتونی به نظر همون یک یا چند نفر اعتماد کنی.
بله ممکنه تا آخر عمر کاری برنامهء شما هم کسی هکش نکنه؛ ولی این فقط شانسه! یه روز اگر گذر یک متخصص رمزنگاری به برنامهء شما افتاد و انگیزهء کافی برای هکش داشت، ممکنه تمام سیستم رو ظرف مدت کوتاهی بیاره پایین.

تقریبا تمام متخصصان علم رمزنگاری هم بارها گفتن که اصولا افراد غیرمتخصص نباید خودشون الگوریتم و پروتکل رمزنگاری ابداع کنن، بلکه باید حتی الامکان از الگوریتمها و روشهای شناخته شده و استاندارد موجود که اغلب سالها تست و تحلیل توسط عموم و متخصصان پشتوانهء اونا است استفاده کنن. حالا علتش چیه، میخوای دقیقا درک کنی، خب باید مطالعاتش رو داشته باشی و تحلیل های تئوریکش رو خونده و فهمیده باشی، و البته نمونه های عملی بر صحت این مدعا هم تاحالا کم نبودن، ولی افرادی که تخصص ندارن بازم یا نمیفهمن مشکل ذاتی کار از کجا بوده و یا بهرحال توانش رو ندارن که روشهای اصولی رو طراحی و پیاده سازی کنن؛ پس بازم میان به ماست مالی و شانس و دعا و روشهای غیراصولی و ضعیفی مثل امنیت از طریق تیرگی متوسل میشن.

همین الگوریتم ها و روشهای موجود هم باز خودش نیاز به مطالعه و یادگیری تئوریک قابل توجهی داره که اکثریت برنامه نویسان معمولی فاقدش هستن!
اصولا متخصصان امنیت و رمزنگاری خودشون یه مقوله هستن که شرکتهای بزرگ یا تیم های درست و حسابی یک یا چند نفر رو با این تخصص و مخصوص همین کار استخدام میکنن. البته طبیعتا به بزرگی و پیچیدگی و اهمیت کار و بودجهء در دسترس هم بستگی داره.

حالا از رمزنگاری و امنیت گذشته، بازم موارد دیگری در برنامه نویسی هست که نیاز به مطالعات و تئوری مفصل دارن. اصولا برنامه نویسی خیلی سطوح داره.
فرض کن مثلا شما میخوای برنامه ای بنویسی که در سطح پروتکل HTTP کار میکنه و بطور گسترده و عمیقی با این پروتکل درگیره.
در این صورت به گمانم شما باید حتما RFC مربوط به این پروتکل رو مطالعه کنید، یا بهرصورت از منبع راحتتری اگر گیر آوردید. واقعا با تست و بطور تجربی و کدنویسی و آزمون و خطا میشه اونقدری کامل و دقیق به اینطور چیزها مسلط شد که بشه کار درست و اصولی انجام داد و بهش اعتماد کافی داشت؟
بنده شخصا بعید میدونم. حداقلش اینه که مطالعهء پروتکل از روش تجربی خیلی بهینه تره. یا اینطور بگم که مطالعهء کافی در این زمینه مکمل اساسی یا بسیار مفیدی برای کار عملیه.

همینطور خیلی موارد دیگه که اشاره کردم.
ولی خب اکثر افراد هیچوقت وارد این حیطه های برنامه نویسی نمیشن و احتمالا سروکار هم پیدا نمیکنن.
مثلا چه کسی از ساختار و الگوریتم های مربوط به فرمتها و کدهای مختلف اطلاع داره یا نیاز به سر و کله زدن با اونا پیدا میکنه؟
ولی درهرصورت اینا رو نمیشه از برنامه نویسی جدا دونست.

colors
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 12:12 عصر
جناب eshpilen حرفهای شماهم که همش به رمزنگاری مربوط شد!
همون حرف خودتون درسته و در مورد خودتون هم صدق میکنه:

تاحالا هرچی دیدم این بوده که هرکس هرجور خودش یاد گرفته و کار میکنه و پول درمیاره فکر میکنه برنامه نویسی یعنی اون (و احتمالا ولاغیر!). بعد بر همین مبنا نظر میدن.
درحالیکه اصلا تعریف تخصصی و کلی برنامه نویسی چیه؟ آیا هرکس بر اساس تجربه و نظر خودش تعیین میکنه؟

اگه بخوای واقعا برنامه نویس وب شی و احتمالا باید همه جوانبش رو در نظر بگیری, فکر کنم باید 700-800 سال زندگی کرد!!
الان خودتون فرمودین که فقط بخش رمزنگاری چقدر گسترده و عمیق هست که واقعا هم هست, یا مثلا بحث کدک ها! مثلا اگه به طراحی بصری وب سایت نگاه کنیم, انقدر مطالب و نکات و ... هستند که به تنهای نیاز به چندین قرن زمان داره. مثلا فقط در بخش رنگ: روانشاسی رنگ, ترکیب رنگ, قدرت رنگ, تاثیر رنگ, فرهنگ و آداب و رسوم رنگ, زیباشناسی رنگ, کاربرد رنگ, فیزیک رنگ, واقعیت رنگ, هماهنگی رنگ, دایره رنگ, تضادهای رنگ, اثر فضای رنگ, فرم و رنگ, کمپوزیسیون رنگ و ..., که فکر کنم خود رنگ حدود 25- تا 30 زیر شاخه مختلف با بحثهای گسترده و عمیق داره که مثلا روانشناسی رنگ رو باید همراه با مطالعات پزشکی فراگرفت که در م.رد ذهن و خطوط عصبی و ... و کلی چیزها هست. ولی واقعا هیچ فردی نمیتونه همینه انهارو فرا بگیره و در کنارش زندگی کنه. الان همه مردم از جهان سوم یا اول همه و همه فقط به دنبال پول و زندگی بهتر هستن, شک دارم تو دنیا کسی باشه که نیازمند پول و زندگی بهتر نباشه.
خلاصه باید در هر مهارت و شغلی هستید به حدی برسید که بتوانید پاسخگو باشید و درآمد کسب کنید. قرار نیست حتما برنامه نویس تمام زیرو بم کارو بدونه! البته نباید در سطحی هم باشه که در زمان کار به مشکل بخوره.
بنده شخصا طی 5 سال به حد شکوفایی رسیدم و طبق پرسوجوهای که داشتم, متوسط زمان برنامه نویس وب شدن, همین قدر است.

eshpilen
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 13:05 عصر
اگه بخوای واقعا برنامه نویس وب شی و احتمالا باید همه جوانبش رو در نظر بگیری, فکر کنم باید 700-800 سال زندگی کرد!!
نه بابا اینم دیگه خیلی اغراقه.
ولی بخش بزرگ و مهمی (بخش بزرگی از دوران جوانی) از یک عمر رو باید صرف کرد.
حالا باید دید فرد خودش این راه رو انتخاب میکنه و فرصتش رو داره یا نه.
واسه منکه فرقی نمیکنه تا آخر عمرم هم طول بکشه، ولی همین الان فکر میکنم تاحد زیادی ارضاء شدم و به اهدافم رسیدم. شاید مثلا 75%.
البته همین 75% هم یه زمانی برام آرزوی دست نیافتنی بنظر میرسید و شاید اون موقع برام 95% بود، ولی هرچی پیش رفتم یه کمی انتظاراتم هم بیشتر شد.
حالا 75% که من میگم، 75% از چی، چه محدوده ای، درواقع خودش یه چیز عظیمی هست. یعنی درمقابل محدوده ای که یک برنامه نویس عادی برای خودش هدف قرار داده یا لازم دیده برای موفق شدن در کار و بارش، شاید 20 برابر اون!


مثلا اگه به طراحی بصری وب سایت نگاه کنیم, انقدر مطالب و نکات و ... هستند که به تنهای نیاز به چندین قرن زمان داره. مثلا فقط در بخش رنگ: روانشاسی رنگ, ترکیب رنگ, قدرت رنگ, تاثیر رنگ, فرهنگ و آداب و رسوم رنگ, زیباشناسی رنگ, کاربرد رنگ, فیزیک رنگ, واقعیت رنگ, هماهنگی رنگ, دایره رنگ, تضادهای رنگ, اثر فضای رنگ, فرم و رنگ, کمپوزیسیون رنگ و ..., که فکر کنم خود رنگ حدود 25- تا 30 زیر شاخه مختلف با بحثهای گسترده و عمیق داره که مثلا روانشناسی رنگ رو باید همراه با مطالعات پزشکی فراگرفت که در م.رد ذهن و خطوط عصبی و ... و کلی چیزها هست.
بازم بنظر بنده خیلی اغراق کردی.
بابا دیگه اینقدر هم حجیم و پیچیده نیست اینا!
بعد باید اهمیت و میزان کاربرد هرچیزی رو هم درنظر بگیری.
مثلا امنیت خیلی مهمتره تا روانشناسی رنگ.
الگوریتم و منطق و امکانات برنامه خیلی مهمتره تا جزییات رنگ شناسی.
بدون امنیت برنامه شدیدا خدشه داره، ولی حالا روانشناسی رنگت میزون میزون نبود هم مشکل بزرگی نیست در عمل.
تا یه حدی رو هم هرکسی میتونه خودش تحلیل کنه و بطور تجربی و با کمی مطالعه هم میشه درآورد که همون حداقل 80% از اهمیت و تاثیر رو به خودش اختصاص میده.
بقیش دیگه جزییاتی هست که اونقدر مهم نیست. مگر اینکه کسی رشته و کارش طوری باشه که اینا اجزای محوری بشن براش و اهمیت بیشتری پیدا کنن.

در اینطور چیزها در یک حد معقول که هرکسی میتونه یاد بگیره و بفهمه بنظر بنده قابل قبوله.

فرهنگ و آداب و رسوم رنگ چیه بابا اونا مال آدمهاییه که رشته های سرکاری دارن :قهقهه:
حالا آدم اگر برای گروه فرهنگی خاصی چیزی درست کرد خب یخورده میپرسه تحقیق میکنه فیدبک میگیره موارد اساسی و درشت رو درست میکنه دیگه. این مگه رشتهء دانشگاهی میخواد؟!!

یکسری رو هم که بنظر میاد همینطور خودت ترکیب و اختراع کردی که زیاد شه :لبخند:
یا نهایت یک زیرمجموعهء کوچکی هستن از مباحث مادر.



شک دارم تو دنیا کسی باشه که نیازمند پول و زندگی بهتر نباشه.
البته فراموش نکنیم که بخش زیادی از این پول رو مردم دوباره خرج علاقمندی های شخصی و تفریح و سلامت و غیره خودشون میکنن.
حالا اگر یک علاقمندی مهم یا اصلا علاقمندی اصلی شما خود علم و دانش و توانایی و آسایش باشه، بنظرتون با دویدن دنبال پول بیشتر حل میشه؟

ضمنا بخش بزرگی از زندگی بنظر بنده جنگولک منگولک الکی و احساسات و ظواهر و چیزهای سطحی و مشغولیت ها و دردسرهای بی ارزش و کم ارزشی هست که مردم برای خودشون درست میکنن. اونقدری ارزش واقعی ندارن اینطور چیزها و بیشتر بخاطر نادانی و ضعف های روانی انسان هستن که اینقدر مردم بهشون میپردازن و روشون هزینه میکنن.

در این زمینه با اینکه اصلا فرد مذهبی ای نیستم اما فکر میکنم دیدگاهم شباهت های گسترده و عمیقی با دیدگاههای دینی/معنوی داره.


بنده شخصا طی 5 سال به حد شکوفایی رسیدم و طبق پرسوجوهای که داشتم, متوسط زمان برنامه نویس وب شدن, همین قدر است.

من با یک حیطه و اونم فقط کارهای کلیشه ای و بازاری در اون حیطه، عمرا ارضاء نمیشدم.
اصلا اینکه مثلا یکی بلد باشه برنامهء دسکتاپ هم بنویسه و من بلد نباشم لذت زندگی رو ازم میگیره.
واسه همین دنبال خیلی چیزها رفتم. وقت و انرژی زیادی روی این صرف کردم.
بخاطر همین تاحالا یجورایی همه کاره هیچ کاره شدم :لبخند:
البته این تاحدی شوخی هست؛ ولی خب مثلا الان میتونستم یه برنامه نویس حرفه ای وب باشم با کار و بار سکه. ولی الان از بعضی جهات تازه باید تجربهء اولیه کسب کنم. ولی عوضش نسبت به بیشتر افراد دیگر یک پایهء بسیار قوی و بسیار گسترده ای رو بدست آوردم که توی هر زمینه ای بخوام فعالیت کنم میتونم بقیش رو براحتی روی اون بسازم و با سرعت و راحتی به مراتب بیشتری پیشرفت و مسائل رو حل کنم.

بهرحال باوجود اینکه درآمد و پیشرفت مالی خاصی نداشتم تاحالا راضی هستم، چون هدفم از اول پول و زندگی مورد علاقهء دیگر مردم نبود.
میگم حداقل تونستم چیزهایی که میخوام رو یاد بگیرم و توانایی هایی رو که بیشتر میخواستم بدست بیارم.
یکسری دانش و توانایی های بنیادی که بعد میتونن توی خیلی چیزها استفاده بشن.

الانم مطمئن هستم میتونم خیلی کارها انجام بدم و خیلی برنامه ها رو بنویسم که بیشتر برنامه نویسان دیگر نمیتونن.
در این میان توانایی تئوریک هم خیلی نقش داره.
اینکه مثلا بتونی یک RFC رو بخونی و بفهمی و از روش پیاده سازی کنی توانایی ای نیست که هرکسی داشته باشه.
آدمی که توانایی استفاده از منابع تئوریکش قویه میتونه کارهایی بکنه و مشکلاتی رو حل کنه که دیگران نمیتونن.
مثلا یه زمانی قدیمتر داشتم یه برنامهء وب مینوشتم که میخواستم طول رشته های فارسی (UTF8) رو درش اندازه بگیرم. بعد دیدم روی هاست هم mb_string و اینا فعال نیست یا نصب نشده. گفتم یه رشته و چندتا بایت دیگه چیه چرا باید وابسته به این دردسر باشم و دچار این محدودیت که حتما هاست باید یک اکستنشن مخصوص داشته باشه یا ازشون درخواست کنم که برام نصب/فعال کنن. خواستم برنامه مستقل باشه در این زمینه.
خلاصه رفتم یخورده روی منابع یونیکد و ساختار داخلی UTF-8 مطالعه کردم و دست آخر یک رگولار اکسپرشن براش درآوردم و یه تابع نوشتم که این هدف رو برآورده کرد.
اون موقع امکانات و کد آمادهء درست و حسابی هم نبود در این زمینه. واقعا کاری نبود که از هرکسی بربیاد؛ حتی کسانی که سالها برنامه نویس حرفه ای بوده باشن. تازه اینطور چیزها آخر مسئله و توانایی هم نیست و چیزهای پیچیده تر و خاصتر زیادی وجود دارن.
من دنبال اینطور توانایی های کامل و از پایه بودم. یعنی چیزی برای آدم نتونه بن بست بشه. تقریبا هرچی سر راهش باشه بتونه خودش به تنهایی حل کنه.
یعنی پایهء آدم مثل کوه گسترده و عمیق و قوی باشه. یه چیزی تاحدممکن بی نقص!

eshpilen
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 13:35 عصر
حالا گفتی رنگ و اینا، باید بگم توی موارد پیش پا افتاده هم خیلی برنامه ها ایراد دارن.
مثلا طرف پیام میده عملیات انجام شد، با رنگ قرمز پیام میده.
والا من نمیدونم این افراد آخه چه مغزی دارن چقدر قدرت تحلیل منطقی که میان برنامه هم مینویسن.

آقا جان شما چراغ راهنمایی که دیگه دیدید!
رنگ قرمز یعنی ممنوع، یعنی ایست، یعنی خطا.
رنگ سبز یعنی بدون مشکل، آزاد.
رنگ زرد-نارنجی هم بینابین این دوتا. یعنی هشدار، مواظب باش، معلق.

این اصول و معنا و استاندارد رو دیگه هر آدمی باید خودش یک دقیقه توی زندگیش فکر کرده باشه فهمیده باشه و ازش تبعیت کنه.

حالا مثلا یجا به هر علتی نخواستی/نتونستی از سبز استفاده کنی، نیا بجاش نارنجی بذار، بجاش آبی بذار که حداقل معنای اون دو رنگ دیگه رو نداره و رنگ Relaxation است.

هشدار خواستی بدی از زرد یا نارنجی حتی الامکان استفاده کن.
و حداقلش سبز نباشه.
بعدش قرمز هم نباشه البته.

البته همیشه گفتم بازم میگم اینا میتونه ناشی از بچگی و نوجوانی سن باشه!
باید این واقعیت رو پذیرفت که یک نوجوان اغلب تجربه ها و شخصیت و تحلیل منطقی مغزش خوب شکل نگرفته و از طرف دیگه تحت فشارها و بی ثباتی های خاص سن خودشه که ممکنه توی کارهاش تاثیر بذارن.

همینطور طراحی بقیهء اینترفیس هم موارد درشت و اساسی ای که داره چیز زیادی نیست واقعا. چند دفه مقداری مطالعه کنی بیشترش رو میگیری. خیلی هاش رو آدم خودش میتونه تحلیل کنه و عقلش میرسه. بعضی موارد که اصلا بدیهی بنظر میان!
جزییات بیشتر از اینا دیگه جایی هست که مثلا یه متخصص هم دارید مخصوص اینترفیس. مثلا برنامتون شاید خیلی حسابیه و کلی پول و دستگاه عریض و طویل دارید!! یعنی مثلا درحد فتوشاپی، اتوکدی، ویندوزی چیزی!

eshpilen
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 14:04 عصر
البته بنده از اینکه گفتم پول هدفم نبوده منظورم این نبود که بدون پول آدم میتونه خوشبخت زندگی کنه.
منظورم پول زیاد بود. ثروت. یعنی در حدی که از نیازهای اولیه خیلی زیادتر باشه.
پول در حد معاش که لازمه.
در این حد که هرکسی بالاخره باید سعی کنه یه سقفی خونه ای برای خودش بخره قبول دارم.
منم چون توی نیازهای اولیه مشکل خاصی نداشتم زیاد دنبال پول نیستم (درواقع عجله ای نداشتم).
غیر از این بود که دنبال پول بودم!

ولی مثلا دیگه داشتن اتومبیل شخصی رو آنچنان ضروری نمیدونم.
حالا یدونه پراید داشتم بد نبود، ولی اهداف ضروری تر از این در زندگی هست بنظر بنده. حداقل من اینطور فکر میکنم درمورد خودم.

آدم تا وقتی فرصت داره همونقدر که پول مهمه، یادگیری و افزایش توانایی هاش و سالم نگه داشتن روح و روان و بدنش هم اهمیت داره، بلکه هم بیشتر.

من هیچ چیزی رو مهمتر و مفیدتر از قدرتهای اصیل و درونی نمیدونم.

قدرتهای اصیل و درونی غیر از ثروت و مقام و قدرت سیاسی است.

منظورم از قدرتهای اصیل و درونی عمدتا اینهاست: قدرت ذهن - هوش و عقل و خرد و علم و دانش، قدرت جسم و جنگندگی (هنرهای رزمی - بنظر بنده عمدتا کنگفو)، و البته یک حداقلی از معنویت هم لازمه در کنار اینها و شاید هم از همش مهمتر باشه (کسی چه میدونه!).

اصولا انسان باید اراده رو بر خودش کامل حاکم کنه.
نباید تنبل و سست و ضعیف باشه.
و همیشه باید درحال پیشرفت باشه.
پول درآوردن پیشرفت نیست به اون معنا.
پول زیاد درآوردن چیزی به خود واقعی شما اضافه نمیکنه؛ یا حداقل بهینه نیست در این راستا (چیزهای دیگری هستن که خیلی بیشتر و سریعتر خود واقعی شما رو ارتقا میدن و چیزی رو واقعا بهش اضافه میکنن).

بنده دریافتم که انسان باید تا آخرین لحظهء عمرش و تا آخرین قطرهء خونش درحال تلاش باشه.
رکود و سکون در این زمینه انسان رو تحلیل میبره، ضعیف میکنه، فاسد میکنه، بیمار میکنه.

یادگیری پایانی ندارد.
شما خودتون براش پایان وضع میکنید.
و با این کار خودتون رو محدود و محروم میکنید.

من اگر در کامپیوتر دیگه نتونم چیزی یاد بگیرم، میرم دنبال یه چیزی مثل هنر رزمی کنگفو (که خیلی بهش علاقه دارم و حتی میتونست علاقه و فعالیت اول من بشه).
البته اگر بتونم. اگر جون و فرصتش رو داشته باشم.
حتی اگر 80 سالم باشه!!

Tarragon
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 14:05 عصر
سلام
سپاس میشه خلاصه بنویسید؟

colors
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 14:26 عصر
بازم بنظر بنده خیلی اغراق کردی.
بابا دیگه اینقدر هم حجیم و پیچیده نیست اینا!
بعد باید اهمیت و میزان کاربرد هرچیزی رو هم درنظر بگیری.
مثلا امنیت خیلی مهمتره تا روانشناسی رنگ.
الگوریتم و منطق و امکانات برنامه خیلی مهمتره تا جزییات رنگ شناسی.
بدون امنیت برنامه شدیدا خدشه داره، ولی حالا روانشناسی رنگت میزون میزون نبود هم مشکل بزرگی نیست در عمل.
تا یه حدی رو هم هرکسی میتونه خودش تحلیل کنه و بطور تجربی و با کمی مطالعه هم میشه درآورد که همون حداقل 80% از اهمیت و تاثیر رو به خودش اختصاص میده.
بقیش دیگه جزییاتی هست که اونقدر مهم نیست. مگر اینکه کسی رشته و کارش طوری باشه که اینا اجزای محوری بشن براش و اهمیت بیشتری پیدا کنن.

شما الان چون بیشتر مطالعه و تمرکزتون روی امنیت بوده, هیچ زمینه ای دیگه رو در برنامه نویسی نمیتونید قبول کنید. واقعیت هم اینطوره که هیچ شخصی تا چیزی رو نفهمه نمیتونه درک کنه. البته خدای نکرده سوء تفاهمی پیش نیاد, ما مخلصتیم.

حالا من فقط رنگ رو به عنوان مثال مورد تاکید قرار دادم. مطمئنا رنگ اهمیت فوق العاده ای در زندگی داره و این اهمیت در برنامه های وب کم تر از زندگی واقعی نیست.
تو داری برنامه ی وب رو برای مردم و مخاطبش میسازی, نه برای مقابله با هکر و هک! پس بدون هیچ بحثی میشه گفت که رنگ و دید بصری از امنیت مهمتره.
برنامه باید طوری طراحی و رنگ بندی و چینش بشه که کاربر به محتویات و هدف دست پیدا کنه. مثلا سایتی که 1 میلیون بیننده داره, باید بیشتر به امنیتش دقت کنه که شاید 500 نفر هکر بهش حمله کنن یا اینکه به فکر 1 میلیون کاربر و حتی بیشتر باشه!
اگه برنامه از نظر بصری خوب نباشه و هیچ کاربری ملاقات مجدد نکنه و اصلا سایت قابل استفاده نباشه, امنیت اصلا مهم نیست. وقتی سایتی کاربرد نداره پس همون بهتره که خک شه بره پی کارش.
ولی اگه سایتی از نظر امنیت عالی باشه ولی دید بصریش افتضاح باشه هیچ کاربری بهش رو نمیکنه و کاربردی نداره. یعنی من منظورم اینه که باید مخاطب رو در نظر داشت تا هکر.
مثلا برنامه لاگین ای که زحمت کشیدن, از نظر امنیت شاید فوق العاده باشه, ولی شک نکن تو کل ایران تاحالا کسی ازش تو برنامه استفاده نکرده, چون خارج از بحث پیچیده بودنش, بسیار حجیم و دست و پاگیره. مخصوصا اینکه ظاهر افتضاحی داره و حتی 2 دقیقه باهاش سرو کله زدن, خسته کننده است. مثلا اگه ایجکسش میکردین و باظاهر خوب و سنگین مجهزش میکردی, چه بسا که جزء معروفترین و پرکاربردترین اسکریپتهای لاگین دنیا میشد. و هر روز به طرفدارش و اقتدار شما می افزود. نه!


در اینطور چیزها در یک حد معقول که هرکسی میتونه یاد بگیره و بفهمه بنظر بنده قابل قبوله.

فرهنگ و آداب و رسوم رنگ چیه بابا اونا مال آدمهاییه که رشته های سرکاری دارن
حالا آدم اگر برای گروه فرهنگی خاصی چیزی درست کرد خب یخورده میپرسه تحقیق میکنه فیدبک میگیره موارد اساسی و درشت رو درست میکنه دیگه. این مگه رشتهء دانشگاهی میخواد؟!!

یکسری رو هم که بنظر میاد همینطور خودت ترکیب و اختراع کردی که زیاد شه
یا نهایت یک زیرمجموعهء کوچکی هستن از مباحث مادر.

شاید به نظر شما کوچیک باشه, ولی شک نکن انقدر گستردس که مسلط شدن به کل مباحث رنگ, نیازمند تلاشو مطالعه و تحقیق چند قرنه است. یه سری به مطالب هلم هولتز, کلارک مکسول, گوته, رانگ و ... بزن. اگه وقت داری یه سری به مسائل زندگی انسانهای اولیه هم بنداز تا بیشتر درک کنی رنگ چقدر در زمینه های مورد کاربردش نقش اساسی داره.


البته فراموش نکنیم که بخش زیادی از این پول رو مردم دوباره خرج علاقمندی های شخصی و تفریح و سلامت و غیره خودشون میکنن.
حالا اگر یک علاقمندی مهم یا اصلا علاقمندی اصلی شما خود علم و دانش و توانایی و آسایش باشه، بنظرتون با دویدن دنبال پول بیشتر حل میشه؟

ضمنا بخش بزرگی از زندگی بنظر بنده جنگولک منگولک الکی و احساسات و ظواهر و چیزهای سطحی و مشغولیت ها و دردسرهای بی ارزش و کم ارزشی هست که مردم برای خودشون درست میکنن. اونقدری ارزش واقعی ندارن اینطور چیزها و بیشتر بخاطر نادانی و ضعف های روانی انسان هستن که اینقدر مردم بهشون میپردازن و روشون هزینه میکنن.

در این زمینه با اینکه اصلا فرد مذهبی ای نیستم اما فکر میکنم دیدگاهم شباهت های گسترده و عمیقی با دیدگاههای دینی/معنوی داره.

خب مگه آسایش بدون پول در سطح واقعی فراهم میشه؟ بلاخره هر انسانی نیازداره که خواسته هاشو برطرف کنه و جز سلامتی, همگی فقط با پول به وجود میاد.
اتفاقا بنده هم اصلا فرد مذهبی و دینی و معنوی و عارفانی و عارفی و ... نیستم :لبخند:. دوست داشتم شمارو از از نزدیک ملاقات کنم


من با یک حیطه و اونم فقط کارهای کلیشه ای و بازاری در اون حیطه، عمرا ارضاء نمیشدم.
اصلا اینکه مثلا یکی بلد باشه برنامهء دسکتاپ هم بنویسه و من بلد نباشم لذت زندگی رو ازم میگیره.
واسه همین دنبال خیلی چیزها رفتم. وقت و انرژی زیادی روی این صرف کردم.
بخاطر همین تاحالا یجورایی همه کاره هیچ کاره شدم
البته این تاحدی شوخی هست؛ ولی خب مثلا الان میتونستم یه برنامه نویس حرفه ای وب باشم با کار و بار سکه. ولی الان از بعضی جهات تازه باید تجربهء اولیه کسب کنم. ولی عوضش نسبت به بیشتر افراد دیگر یک پایهء بسیار قوی و بسیار گسترده ای رو بدست آوردم که توی هر زمینه ای بخوام فعالیت کنم میتونم بقیش رو براحتی روی اون بسازم و با سرعت و راحتی به مراتب بیشتری پیشرفت و مسائل رو حل کنم.

برادر من داری تو ایران زندگی میکنی هااا! اگه نخوری میخورنت
من فکر میکنم با این سطح توانایی که دارم دیگه نیاز نیست که برم چیز جدید رو یاد بگیرم و همون آپدیت داده ها کافیه.
مث من با همین داده هام الان انواع وب سایتها اجرا و راه اندازی میکنم و خیلیم راحت پول درمیارم. چیزی که تو ایران قابل اجرا باشه رو فکر کنم دارم.

خیلی میتونیم با هم صحبت کنیم و نهایتا هیچکدوم قانع نمیشیم. چون من دیدگاهی دارم و شماهم دیدگاهی. اجازه بدیم بینیم دوستان چه نظری دارن.
به هر حال, عمیق ترین و واقعی ترین اسرار در رنگ ها نهفته شده و حتی بسیاریشون برای چشم نامعلومند و تنها با قلب و درون میشه درکشون کرد.
همین دنیای که توش زندگی میکنیم از دو عنصر تجسمی تشکیل شده, یکی فرم و دیگریش رنگ که هردشون ملزم و لازم همن. رنگ ویژگی بارز هر شیء است و...

colors
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 14:28 عصر
باور کن انقد زیاد نوشتی که نمیتونم همشونو الان تحلیل کنم :قهقهه:. اگه مشکلی نیست من دوباره میام باهم صحبت کنیم, ولی وژدانن رعایت حال مارهم بکن. کم بنویس

Tarragon
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 14:29 عصر
دیگ به دیگ می گه ماهی تابه:لبخند:

engmmrj
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 14:37 عصر
طبق نظر سنجی که انجام شده ، معلوم شده که برنامه نویسان(برنامه نویس واقعی) بیش از 60 سال عمر نمی کنند.
دلیل : به دلیل اینکه همیشه فکرش تو برنامه و در آخر ازبس فکر می کنند که دیوانه میشن .
نتیجه گیری : برنامه نویسان عمر کمی دارند و در آخر عمر خود خول و دیونه میشن .

colors
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 14:47 عصر
طبق نظر سنجی که انجام شده ، معلوم شده که برنامه نویسان(برنامه نویس واقعی) بیش از 60 سال عمر نمی کنند.
دلیل : به دلیل اینکه همیشه فکرش تو برنامه و در آخر ازبس فکر می کنند که دیوانه میشن .
نتیجه گیری : برنامه نویسان عمر کمی دارند و در آخر عمر خود خول و دیونه میشن .

منظورتون از نظرسنجی, تحقیقاته؟

colors
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 14:49 عصر
دیگ به دیگ می گه ماهی تابه:لبخند:

:قهقهه: ...

engmmrj
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 15:03 عصر
منظورتون از نظرسنجی, تحقیقاته؟
بله ، منظورم همین بود.

omid_student
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 15:29 عصر
دوستان چرا با هم مشاجره میکنین
به شما پیشنهاد میکنم خودآموز برنامه نویسی در 10 سال رو حتما بخونین مطمئنا نظرها 100 درصد عوض میشه
از دستش ندین
این کتاب نوشته Peter Norvig ترجمه مهدی عسگری هست حتما بخونید

eshpilen
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 16:39 عصر
شما الان چون بیشتر مطالعه و تمرکزتون روی امنیت بوده, هیچ زمینه ای دیگه رو در برنامه نویسی نمیتونید قبول کنید.
من درمورد رنگ رو گفتم اونم در اون حد جزییات .



اگه برنامه از نظر بصری خوب نباشه و هیچ کاربری ملاقات مجدد نکنه و اصلا سایت قابل استفاده نباشه, امنیت اصلا مهم نیست.
منم نگفتم که سایت از نظر بصری درپیت باشه.
گفتم در اون حد Perfect مطلق اونقدرها مهم نیست در اکثر کاربردها.
اکثر سایتها و برنامه ها نقص و ضعف های مهمتری دارن و نمیرسن به اینکه بخوان روی جزییات نمایشی در این حد تمرکز کنن. تازه برای هر برنامه ای هم ارزشش رو نداره. فقط برنامه هایی که بقدر کافی ارزشمند هستن و عمر کافی دارن باید در این حد دقیق و کامل روی اینترفیس کار کرد. مثلا فتوشاپ، اتوکد، ویندوز. اونایی که صدها هزار و میلیونها نفر چندین سال میخوان بطور مستمر مدتهای قابل توجهی باهاشون کار کنن.

ضمنا درحد عادی و موارد اساسی و درشت رو هرکسی میتونه براحتی یاد بگیره، تشخیص بده، و درست کنه.
سایت هم بستگی به کاربرد و کاربرش داره که واقعا نیازی به جلوهء بصری آنچنانی داشته باشه یا نه.
الان گوگل و ویکیپدیا هم واقعا ساده هستن، ولی عین حرفه ای بودن و مفید و پرکاربر هستن.


ولی اگه سایتی از نظر امنیت عالی باشه ولی دید بصریش افتضاح باشه هیچ کاربری بهش رو نمیکنه و کاربردی نداره. یعنی من منظورم اینه که باید مخاطب رو در نظر داشت تا هکر.
هان ببین حرف منو تحریف کردی دیگه :لبخند:



مثلا برنامه لاگین ای که زحمت کشیدن, از نظر امنیت شاید فوق العاده باشه, ولی شک نکن تو کل ایران تاحالا کسی ازش تو برنامه استفاده نکرده, چون خارج از بحث پیچیده بودنش, بسیار حجیم و دست و پاگیره.
حجیم و دست و پا گیر یعنی چی دقیقا؟
پیچیدگی هم منظورت پیچیدگی از نظر توسعه دهنده یا ادمین و کسی که نصب و پیکربندی میکنه هست یا از نظر کاربر عادی؟



مخصوصا اینکه ظاهر افتضاحی داره و حتی 2 دقیقه باهاش سرو کله زدن, خسته کننده است. مثلا اگه ایجکسش میکردین و باظاهر خوب و سنگین مجهزش میکردی, چه بسا که جزء معروفترین و پرکاربردترین اسکریپتهای لاگین دنیا میشد. و هر روز به طرفدارش و اقتدار شما می افزود. نه!
دیگه وقت نشد/اولویتش نبود.
من روی چیزهای اساسی ترش مثل امنیت و امکانات و انعطافش تاحد امکان کار کردم. ظاهر و یوزرفرندلیش رو هم البته کارهای قابل توجهی کردم که اگر خوب بررسیش کنید مشخصه بنظرم. خیلی برنامه ها که ظاهر و صفحات اصلیشون آنچنانی هست رو اگر کامل و دقیق بررسی و تست کنید میبینید که خیلی جاهاشون درست کار نشده و ماست مالی کردن. مثلا خیلی برنامه هست که پیام خطا میدن اصلا نمیفهمی چه خطایی کجا رخ داده. یا مثلا در ترجمه ها یا ترکیب فارسی و انگلیسی که دارن خیلی جاها بهم ریختگی داره که میشد با یخورده تحقیق و کار بیشتر درستشون کرد. اکثرا بیشتر روی کار رو درست میکنن.

ضمنا از ایجکس و ظاهرش مهمتر بنظرم ساختارش رو بیشتر شیء گرا و نمیدونم MVC و اینا کردن است. الان اصلا نمیدونم کسی چطور میخواد اون رو با برنامهء دیگری Integrate کنه، چون بنظرم کار مشکلی باشه و تداخل اسم متغییرها و اینا هم احتمالش زیاده پیش بیاد.

کلا البته اون برنامه رو من بیشتر بخاطر خودم نوشتم، نه دیگران.
یعنی گفتم بعدا توی هر پروژه ای که انجام بدم به سیستم رجیستر و لاگین نیاز میشه بعد از این استفاده کنم، حالا نقص و مشکلات از ظاهر تا ساختار کد رو اون موقع میتونم یه فکری براش بکنم، ولی کل یا بیشتر یک چنین پروژه ای رو اون موقع وقت نیست آدم انجام بده با اون امنیت و امکانات و انعطافی که بی نقص باشه. البته بحث تمرین و کار عملی برای خودم و محک زدن و جا انداختن آموخته ها و توانایی هام هم بود.

اینم که منتشرش کردم عمدتا چون 1) طرفدار نرم افزار آزاد و بازمتن هستم 2) از دیگران در مراحل انجامش کمک های مفیدی گرفته بودم و به این دلیل احساس میکردم نباید انحصاریش کنم 3) بعضیا همش میگفتن که این طرف کار عملی نداره و نمیتونه برنامه بنویسه و همش فقط تئوری میگه و ادعا میکنه :لبخند:

من این برنامه رو در اون حد که قابل ارائه و بهره برداری بصورت واقعی باشه از نظر استانداردش نمیدونستم تاحالا (ولی بصورت شخصی و جزیی از یک پروژهء دیگر چرا)؛ چون همهء جوانب لازم برای چنین هدفی رو نمیدونستم و بررسی و تست نکرده بودم. مثلا اینکه چطور دیگران بتونن ظاهر اون رو سفارشی کنن، چطور با بقیهء بخشهای برنامه های خودشون ترکیب کنن و غیره.
اینکه شما از ظاهرش ایراد گرفتی و نه از موارد دیگر، واسم کمی تعجب آور بود.


خب مگه آسایش بدون پول در سطح واقعی فراهم میشه؟ بلاخره هر انسانی نیازداره که خواسته هاشو برطرف کنه و جز سلامتی, همگی فقط با پول به وجود میاد.
منم که گفتم درحد نیازهای اولیه/اساسی/ضروری لازمه.
ولی اینطوری هم نیست که بگی فقط سلامتی با پول بدست میاد.
بهرحال دنبال پول رفتن وقت و انرژی خودش رو میگیره و هزینه هایی داره که میشه به چیزهای دیگر هم اختصاص داد و در اونا پیشرفت کرد. البته اگر دنبال پول رفتن بخاطر پول اضافی باشه، نه درحد تامین نیازهای ضروری.


برادر من داری تو ایران زندگی میکنی هااا! اگه نخوری میخورنت
من فکر میکنم با این سطح توانایی که دارم دیگه نیاز نیست که برم چیز جدید رو یاد بگیرم و همون آپدیت داده ها کافیه.
واسه پول درآوردن کافیه!
منظورت همین بود دیگه؟


خیلی میتونیم با هم صحبت کنیم و نهایتا هیچکدوم قانع نمیشیم. چون من دیدگاهی دارم و شماهم دیدگاهی. اجازه بدیم بینیم دوستان چه نظری دارن.
اصلا ما سر چی اختلاف روشن و مهمی داشتیم که بخوایم قانع بشیم؟ :متفکر:
فقط یه بحث رنگ بود که بنظر بنده خیلی اغراق کردی توش.
بقیش دیگه بخاطر تفاوت شرایط آدمهاست.
مثلا فکر میکنی من پول ندارم؟
نه پول هم دارم قدر خودم (در این حد که زیاد دغدغهء درآمد و معاش خودم یه نفر رو نداشته باشم).
منتها پول رو بعضی بدست میارن بعضیا هم از قبل دارن؛ مثلا بهشون ارث میرسه؛ روشن شد؟ :لبخند:
خب منکه پول دارم و علاقه ای به بیشترش هم ندارم، چرا دنبالش بدوم؟
منم که تحت تاثیر تلقین و جوگیری و دیگران واقع نمیشم که به تقلید از دیگران یا برای اثبات خودم بخوام چنین کاری بکنم. راه خودم رو میرم و جوری که شخصا درست میدونم و راحتم و لذت واقعی میبرم زندگی میکنم. هیچ دلیلی وجود نداره که منم مثل دیگرانی فکر و زندگی کنم که از نظر مالی از صفر شروع میکنن یا دنبال ثروتمند شدن هستن. هرکس شرایط شخصی و محیطی خودش رو داره و بنابراین برای هرکس اولویت و اهداف و فرصتها متفاوت هستند.

البته قبلا گفتم بازم میگم که برای بدست آوردن چیزهای بزرگ اغلب باید از چیزهای بزرگ دیگری گذشت.
و اگر نه مطلقا ناموجود، ولی خیلی کم هستن افرادی که تقریا همه چیز رو (اونم بصورت نسبی) با هم داشته باشن.
منم طبیعتا بعضی چیزهای دیگر هم دلم میخواست داشتم، ولی ندارم و ازشون هم گذشتم، بخشی بخاطر اینکه چیزهای دیگری رو که بیشتر بهشون علاقه داشتم بدست بیارم.

الانم مثلا خیلی علاقه به هنرهای رزمی دارم و یه مدت باشگاه کنگفو هم رفتم، ولی دیدم وقت و انرژی کم میاد که بصورت همزمان هر دوی این رشته ها (برنامه نویسی و رایانه و علم و فناوری در کل و از طرف دیگر رزمی) رو بصورت حرفه ای دنبال کنم.
یعنی آدم واقعا عمر و انرژی کم میاره.
حالا حساب کن اگر دنبال پول زیاد باشه باز یه بخش بزرگ دیگری از وقت و انرژیش اشغال میشه.


به هر حال, عمیق ترین و واقعی ترین اسرار در رنگ ها نهفته شده و حتی بسیاریشون برای چشم نامعلومند و تنها با قلب و درون میشه درکشون کرد.
همین دنیای که توش زندگی میکنیم از دو عنصر تجسمی تشکیل شده, یکی فرم و دیگریش رنگ که هردشون ملزم و لازم همن. رنگ ویژگی بارز هر شیء است و...
بابا کشتی ما رو :لبخند:

MMSHFE
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 16:57 عصر
آقا یه نفر بهم گفت با 140 میلیون تومن یه سایت بازی راه اندازی کرده من که باورم نشد. شما باور میکنید کسی بیاد اینقدر هزینه کنه؟ :متفکر:
خب چطوری میخواد پول دربیاره؟
ما الآن داریم برای ساخت یک بازی حدود 2 میلیارد تومان هزینه میکنیم. اگه قراره کار حرفه ای باشه و درآمد چند ده میلیادری داشته باشیم، باید هزینه اولیه رو تقبل کنیم و افراد حرفه ای استخدام کنیم و اینقدر تأمین باشن که تمام فکرشون به کار باشه تا قبل از اینکه ایده ما رو یکی دیگه اجرا کنه و کار ما تکراری و بیهوده بشه، انجامش بدیم. وگرنه نتیجه میشه یک بازی مثل همینهایی که داره توی ایران ساخته میشه و نهایت موفقیتشون هم فروش چند میلیون تومانی هست.

MMSHFE
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 17:03 عصر
ضمنا از ایجکس و ظاهرش مهمتر بنظرم ساختارش رو بیشتر شیء گرا و نمیدونم MVC و اینا کردن است. الان اصلا نمیدونم کسی چطور میخواد اون رو با برنامهء دیگری Integrate کنه، چون بنظرم کار مشکلی باشه و تداخل اسم متغییرها و اینا هم احتمالش زیاده پیش بیاد.
اگه با OOP کار کرده بودین و به درستی از namespaceها هم بهره میبردین، دیگه نگرانی از بابت مسائل جزئی مثل تداخل نام و... پیش نمیومد. کاربردش هم خیلی راحت میشد (یک شئ از کلاس لاگین ایجاد کنید و متدهاش رو طبق این ساختاری که مستندسازی شده، صدا بزنید و دیگه به داخلش هم کاری نداشته باشین).

dousti_design
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 18:56 عصر
ما الآن داریم برای ساخت یک بازی حدود 2 میلیارد تومان هزینه میکنیم. اگه قراره کار حرفه ای باشه و درآمد چند ده میلیادری داشته باشیم، باید هزینه اولیه رو تقبل کنیم و افراد حرفه ای استخدام کنیم و اینقدر تأمین باشن که تمام فکرشون به کار باشه تا قبل از اینکه ایده ما رو یکی دیگه اجرا کنه و کار ما تکراری و بیهوده بشه، انجامش بدیم. وگرنه نتیجه میشه یک بازی مثل همینهایی که داره توی ایران ساخته میشه و نهایت موفقیتشون هم فروش چند میلیون تومانی هست.
برای بازی آنلاین و رایگان؟ خب سایت های بازی رایگان فکر میکنم درآمدی جز تبلیغات ندارند ولی بازی های پی سی درآمد مستقیم دارن از طریق فروش. شما این مبلغ رو داخل کشور دارید سرمایه گذاری میکنید؟ بنظرتون ریسک سرمایه گذاری این حدود مبالغ برای پروژه بازی در ایران خیلی بالا نیست؟

طبق نظر سنجی که انجام شده ، معلوم شده که برنامه نویسان(برنامه نویس واقعی) بیش از 60 سال عمر نمی کنند.
دلیل : به دلیل اینکه همیشه فکرش تو برنامه و در آخر ازبس فکر می کنند که دیوانه میشن .
نتیجه گیری : برنامه نویسان عمر کمی دارند و در آخر عمر خود خول و دیونه میشن .
یعنی هرکی زیاد فکر کنه دیوونه میشه؟!!! بنظرم این که برنامه نویسی یک کار فکری هست یکی از حسناشه.

MMSHFE
دوشنبه 16 اردیبهشت 1392, 21:53 عصر
نه رایگان نیست. ترکیبی از دسکتاب و تحت وبه. به بازار ایران اصلاً فکر هم نمیکنیم. شاید برای تبلیغات و بعنوان یک اثر ملی چند هزار نسخه تو ایران بفروشیم ولی بازار هدف ما چند کشور خارجی مثل کانادا و استرالیا و... است.

mikhak001
شنبه 21 تیر 1393, 23:20 عصر
برای لود کردن همه نقشه های آنلاین درون نرم افزار گوگل ارث به این سایت برید
...

MMSHFE
یک شنبه 22 تیر 1393, 01:33 صبح
موندم تو ربط این پستتون به تاپیک

Mohammadsgh
یک شنبه 22 تیر 1393, 13:36 عصر
این پیام بازرگانی های تایپیکه:لبخند: