PDA

View Full Version : روانشناسی خانواده



khonehman
یک شنبه 06 فروردین 1402, 16:20 عصر
روانشناسی خانواده

هر فردی در یک بافت اجتماعی-فرهنگی به دنیا می آید. خانواده نشان دهنده اولین تماس با این واقعیت اجتماعی و محیطی است که در آن فرد ابزارهای لازم برای زندگی در اجتماع را می آموزد. این یادگیری به طور طبیعی از طریق روابطی که بین اعضا ایجاد می شود اتفاق می افتد، روابطی که زیربنای انتظارات متقابل است و نقش ها و سلسله مراتب را تعریف می کند و در نتیجه به شکل گیری شخصیت فرد کمک می کند.
فرزندپروری: آیا ارائه قوانین بدون توضیح آنها مفید است؟
روانشناس خانواده (http://clinicroya.com/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%8C-%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7/)

فرزندپروری مجموعه وظایفی است که به والدین امکان می دهد ابزارهای جهت گیری را فراهم کنند که از طریق آنها خردسال توانایی رویارویی مستقل با موقعیت های زندگی، انتخاب و «خود» بودن را داشته باشد.

از نظر اریکسون، والد شدن به معنای حرکت از وضعیت «موضوع مراقبت» به «مراقب» است. راتر فرزندپروری را به عنوان وظیفه ای تعریف می کند که نیازمند حساسیت به نیازهای کودک، ارتباطات اجتماعی، بیان عاطفی و کنترل است. بنابراین مسئولیت والدین هم در انتقال صمیمیت، محبت و امید است و هم در انتقال حس عدالت و قانون. همه اینها با هدف بلوغ صغیر از نظر جسمی، اجتماعی، عاطفی، عاطفی و رفتاری است.

بدیهی است که این کار آسانی نیست، به طوری که خود فروید در کنار معلم، فرماندار و روانکاو آن را یکی از غیرممکن ترین مشاغل می دانست. در واقع، والدین برای اینکه خیلی حاضر، سفت و مزاحم، اما نه زیاد غیبت، دوری و توجه نکردن به قوانین، با مشکلات مختلفی مواجه شوند، از جمله می‌توانند نگرش‌های خود را «دوز» کنند. .

اگرچه یافتن تعادل مناسب بین «خیلی زیاد» و «خیلی کم» بسیار دشوار به نظر می رسد، اما روانشناسی در ذهن دارد که کارکردهای فرزندپروری چیست و دانستن آنها می تواند به والدین کمک کند تا فرزندان خود را در رشد آنها همراهی کنند.

در میان این کارکردها، یکی از مواردی که اغلب با مشکل مواجه است، عملکرد تنظیمی است، یعنی توانایی ارائه قوانین به کودک، که نشان دهنده ابزاری است که از طریق آن می تواند یاد بگیرد که مهارت های خودتنظیمی هیجانی از قبل موجود خود را در عمل به کار گیرد. تنظیم حالات داخلی خود) و رابطه تعاملی (روابط با دیگران). با این حال، حتی در این مورد، قوانین نباید بیش از حد سفت و سخت باشند و نه بیش از حد مجاز و باید در زمان مناسب وضع شوند.

علیرغم اهمیت این کارکرد، که در واقع به نفع توانایی ذهنی سازی است، به تنهایی کافی نیست، بلکه باید با کارکرد مهم دیگری همراه باشد: کارکرد هنجاری. این توانایی توضیح دادن به کودک است که چرا باید از برخی قوانین پیروی کرد و نه برخی دیگر، تا بتواند معنای آنها را درک کند و آنها را به عنوان بخشی از خود درونی کند. این به کودک این امکان را می دهد که نقاط مرجع داشته باشد و در دنیایی منظم رشد کند که در آن بتواند با هم زندگی کند و با احترام و انسانیت با دیگران ارتباط برقرار کند.

در نتیجه، اگر به عنوان مثال می‌خواهید به کودک دستور دهید که به همکلاسی‌هایش لگد نزند یا توهین نکند، یک «این کار را نکن» ساده باعث می‌شود که این قانون به‌عنوان جزمیتی که توسط یک بزرگسال کسل‌کننده تحمیل شده است تلقی شود. در حالی که گفتن "اگر این کار را با شما انجام دهد چه احساسی خواهید داشت؟" تأثیر دیگری خواهد داشت. به کودک توضیح دهید که دیگران نیز نیازها و عواطف مشابهی دارند و به او کمک می کند تا خود را به جای دیگران بگذارد، به او این امکان را می دهد که این قوانین را به عنوان بخشی از خود درونی کند، به بقیه دنیا احترام بگذارد و دوستش داشته باشد.

با این مقاله نمی‌خواهیم پیچیدگی والدین را کم کنیم و آن را از ذهنیت آن محروم کنیم، زیرا رابطه بین والدین و فرزند و همچنین هر شکل دیگری از رابطه منحصر به فرد و تکرار نشدنی است. در عوض، ما می‌خواهیم والدین را تحریک کنیم تا درباره این واقعیت که از نظر علمی تأیید شده «قوانین فرزندپروری» وجود دارد، تأمل کنند و به آنها اطمینان دهیم: پس از آن به آنها بستگی خواهد داشت که آن‌ها را در مورد فرزندشان که در بین بسیاری منحصر به فرد است، اعمال کنند.



امیلیا بیویانو

سیتوگرافی و کتابشناسی
روانشناس خانواده (http://clinicroya.com/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%8C-%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7/)
دستور روانشناسان امیلیا رومانیا (2009)، شیوه های خوب برای ارزیابی والدین: توصیه برای روانشناسان. پندراگون، بولونیا
ارسال شده در اخبار , روانشناسی خانواده | تگ شده والدین , حمایت از کودکان
روانشناس خانواده (http://clinicroya.com/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%8C-%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7/)
اصطلاح SYSTEM به معنای مجموعه ای از عناصر است که توسط روابط متقابل به یکدیگر متصل می شوند. این عناصر، در حالی که هر کدام فردیت خود را حفظ می کنند، در کنار هم کلیتی با ویژگی های جدید و متفاوت ایجاد می کنند.
خانواده با سیستمی قابل مقایسه است که اجزای آن اعضای مختلف آن هستند که با اعمال خود به تعیین تکوین آن به عنوان یک موجودیت با ویژگی ها و هنجارهای خاص خود کمک می کنند. عمل هر یک از اجزاء بر سایرین و بر کل نظام خانواده تأثیر می گذارد، که تعادل آن را اصلاح می کند و دگرگون می شود، اما این تغییر نیز به نوبه خود تأثیری دگرگون کننده بر تک تک افراد دارد. به همین دلیل است که در درمان سیستمی-رابطه ای، ناراحتی فرد در پرتو شبکه روابط خانوادگی او تحلیل می شود و خود فرد به عنوان بخشی از یک کل در نظر گرفته می شود.
این رویکرد از برخورد نظریه سایبرنتیک (وینر، 1948) و نظریه سیستم ها (ون برتانلافی، 1968) و همچنین از نیاز روانشناسان به وارد کردن عناصر واقعیت به درمان، به ویژه در درمان کودکان، سرچشمه می گیرد. فراتر از عرف روانکاوی
مطالعات انجام شده توسط گرگوری بیتسون، انسان‌شناس، مفاهیم بنیادی نظریه سیستم‌ها را که برای خانواده قابل استفاده است، برجسته کرد:

غیر جمع‌بندی: ویژگی‌های یک سیستم با مجموع اجزایی که از آن تشکیل شده است متفاوت است، به همین ترتیب خانواده هنجارها و ارزش‌های خود را می‌سازد که از ارزش‌های اعضایش شروع می‌شود، اما با آنها متفاوت است، زیرا در وارد شدن به رابطه بین آنها تغییر می کنند.
علیت دایره ای: اعمال در یک سیستم بر یکدیگر تأثیر می گذارند. هر عملی به نوبه خود علت و معلول دیگری است. همین موضوع را می توان در مورد اتفاقاتی که در یک خانواده رخ می دهد نیز گفت.
equifinality: شرایطی که یک سیستم از آن شروع می شود به طور پیش فرض وضعیت نهایی آن را تعیین نمی کند. با شروع از دو شرایط اولیه قابل مقایسه، دو خانواده می توانند به روش های بسیار متفاوت پیشرفت کنند، همانطور که خانواده هایی با پویایی مشابه وجود دارند اما شرایط شروع بسیار متفاوتی داشته اند.
هموستاز: هر سیستمی به سمت تعادل و ثبات گرایش دارد، به همین ترتیب هر خانواده تمایل دارد که تداوم و انسجام را در طول زمان تضمین کند.
مورفوژنز: توانایی یک سیستم برای ایجاد تغییرات سازمانی پایدار و عمیق است. حتی یک خانواده قادر است خود را در لحظات بحرانی خود متحول کند، زمانی که از یک مرحله تکاملی به مرحله دیگر می گذرد (مثلاً هنگامی که یک فرزند جدید به دنیا می آید یا زمانی که آنها از خانه خارج می شوند): کل سیستم سازماندهی مجدد می شود، برخی قوانین اساسی تغییر می کنند. برای پاسخگویی به تغییر و ایجاد تعادل جدیدی متفاوت از تعادل اولیه.

با تحلیل فرد در پرتو این دیدگاه، ناراحتی که او برای درمان به ارمغان می آورد یا در زندگی شخصی خود بروز می دهد، معنای «رابطه ای» و همچنین «ذهنی» به خود می گیرد، به این معنا که تعارض روانی بیان شده توسط این اختلال در درون حک می شود. یک بافت اجتماعی که به تجلی آن کمک می کند. در درمان سیستمی-رابطه ای، فرد حامل علامت به عنوان "بیمار تعیین شده" تعریف می شود: او عضوی از خانواده است که از طریق خود اختلالی را که کل سیستم را تحت تاثیر قرار می دهد، ارتباط برقرار می کند، اما با توجه به ویژگی ها و پویایی های آن فرد، متوجه می شود. در او کانال ممتاز بیان است.
ناکارآمدی سیستم خانواده اغلب از ظرفیت ناکافی خود خانواده برای جمع آوری منابع خود برای سازماندهی مجدد قوانین اساسی خود در مواجهه با تغییر (به دلیل برخی رویدادهای بیرونی یا داخلی) ناشی می شود.روانشناس خانواده (http://clinicroya.com/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%8C-%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7/)
تمایل هر سیستمی این است که ثبات خود را حفظ کند: در مواجهه با موقعیت‌هایی که تعادلی را که خانواده در طول زمان ایجاد کرده است برهم می‌زند، می‌تواند با سفت کردن مکانیسم‌های عملکردی خود (و در نتیجه با مخالفت با تغییر)، یا با سازگاری با شرایط جدید ناشی از این وضعیت. سیستم های سفت و سخت قادر به تکامل نیستند و به طور کلی باعث ایجاد رنج در اعضای خود می شوند، دقیقاً به این دلیل که با تغییر طبیعی چیزها مخالف هستند.
علاقه به مطالعه شیوه های رفتار هر خانواده در رابطه با یک مشکل در دهه 60 با "نظریه استرس خانواده و مقابله" تأیید شد: طبق این نظریه، خانواده ها به دلیل ظرفیت های متفاوتی که باید با آنها مقابله کنند از یکدیگر متمایز می شوند. رویدادهای استرس زا، یعنی هر چیزی که روند طبیعی رویدادها را از بیرون قطع می کند.
بر اساس رویکردی متفاوت، تئوری رشد، مراحل تغییر و تکاملی که هر خانواده باید با آن روبرو شود، نشان دهنده رویدادهای استرس زا نیست، بلکه قابل پیش بینی است، بنابراین آسیب زا نیست، زیرا بخشی از تاریخ طبیعی هر خانواده است، که ساخته شده است. از مراحل دقیق و تعریف شده .
با توجه به این مفروضات، درمان رابطه‌ای سیستمی، در کار با فرد و خانواده، همیشه چهار جنبه اساسی را بررسی می‌کند که امکان درک صحیح مشکل اصلی را فراهم می‌کند:

تاریخچه سه نسلی خانواده (نظرسنجی در سه نسل گسترش می یابد - پدربزرگ و مادربزرگ، والدین، فرزندان؛
عملکرد فعلی خانواده (قوانین پایه، سازمان، نقش ها و سلسله مراتب)؛
علائم بیمار تعیین شده و نقشی که در حفظ تعادل سیستم ایفا می کند.
مرحله رشدی که خانواده در آن قرار دارد.

روانشناس خانواده (http://clinicroya.com/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%8C-%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C-%D8%AE%D8%A7/)