khonehman
چهارشنبه 09 فروردین 1402, 14:01 عصر
وسواس فکری، تصاویر، اصرار یا تکانه های ناخوشایند هستند (تکانه، احساس ناگهانی این است که کاری وحشتناک در شرف انجام است) که می تواند باعث اضطراب شدید شود. وسواس های رایج شامل ترس از آلودگی به خاک، باکتری، ویروس و غیره است. همچنین نگرانی در مورد قفل در باز، اجاق گاز روشن نشده که باعث سوختن یا شکستن خانه می شود وجود دارد. سپس، می تواند افکار یا تصاویر مزاحم در مورد نفرین کردن، به ویژه نفرین کردن خدا (برای افراد مذهبی)، افکار جنسی، افکار فرد در مورد آزار دادن، کشتن، تجاوز جنسی و غیره باشد. همچنین می تواند ترس از اشتباه کردن یا انجام کارهای بد باشد. چیزها و رفتار نامناسب و نیاز به دقت زیاد (مثلاً روشی که یک فرد کارها را مرتب می کند یا هر کاری را انجام می دهد که سعی می کند آن را بدون یک اشتباه انجام دهد، به همین دلیل است که دائماً آن را بررسی می کند و هرگز نمی تواند آن را تمام کند). اینها رایج ترین وسواس ها هستند، اما می توانند در مورد هر چیزی باشند. افکار وسواسی فرد را بسیار مضطرب یا از خود منزجر می کند. او وقتی چنین افکاری دارد فکر می کند آدم وحشتناکی است و معمولاً سعی می کند آنها را نادیده بگیرد یا از آنها جلوگیری کند یا خنثی کند.
اختلال وسواس فکری عملی
از سوی دیگر، اجبارها رفتارهای تکراری هستند (و همچنین می توانند افکار باشند)، کاری که فرد برای احساس بهتر انجام می دهد. اغلب، پاسخی به وسواس است: اجبار به فرد کمک می کند تا مطمئن شود که چیزی که می ترسد اتفاق نمی افتد یا تنش ناشی از وسواس را کاهش دهد. متداولترین اجبارها برخی رفتارهای آشکار هستند، اما گاهی اوقات میتوانند کاری را که فرد انجام میدهد در ذهن خود درگیر کند تا سعی کند کارها را درست انجام دهد. برای مثال، ممکن است فردی در پاسخ به وسواس در مورد انقباض باکتری ها، دست های خود را هر چند دقیقه یکبار بشوید. یا هنگامی که او قبلاً از خانه خارج شده است، ممکن است بارها برگردد تا بررسی کند و مطمئن شود که واقعاً در را قفل کرده یا اجاق گاز را خاموش کرده است. یا اگر خدا را لعن کرد، می تواند نماز را چند بار پشت سر هم با خود تکرار کند تا لعنت را خنثی کند. از دیگر اجبارها می توان به نظافت و ضدعفونی بیش از حد خانه، شستن لباس ها، شمردن، دست زدن، گفتن کلمات با خود، چیدمان و چیدمان دقیق اشیا و ... اشاره کرد.
اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) وضعیتی است که در آن فرد دچار وسواس های مکرر، اجبار یا هر دو می شود. افراد مبتلا به OCD معمولاً هم وسواس دارند و هم اجبار، اما گاهی اوقات فقط وسواس یا فقط اجبار دارند.
اختلال وسواس فکری-اجباری چقدر گسترده است؟
حدود 2 تا 3 درصد از افراد جامعه به اختلال وسواس فکری- جبری مبتلا هستند. اغلب برای اولین بار بین 18 تا 30 سالگی ایجاد می شود، اما در کودکان نیز وجود دارد. حتی تصور می شود که حدود 2 درصد از کودکان علائم OCD دارند که ناشناخته می مانند. OCD معمولاً یک بیماری طولانی مدت و مزمن است.
علل وسواس جبری چیست؟
علل OCD هنوز کاملاً مشخص نیست. بخشی از نقش را وراثت بازی می کند. اگرچه هیچ ژن خاصی برای OCD یافت نشده است، بستگان نزدیک به احتمال بیشتری به OCD مبتلا می شوند. تغییرات خاصی در تعادل مواد شیمیایی در مغز نیز نقش دارند، بنابراین داروها نیز می توانند کمک کنند (داروهای ضد افسردگی که تعادل انتقال دهنده های عصبی را در مغز بهبود می بخشند). مانند بسیاری از مشکلات روانی دیگر، عوامل استرس زای زندگی نقش خاصی را ایفا می کنند و همچنین ویژگی های شخصیتی خاصی را ایفا می کنند (در OCD، مسئولیت پذیری، وظیفه شناسی، کمال گرایی، بی ثباتی عاطفی و غیره) مشخص می شود.
اختلال وسواس فکری اجباری چگونه ایجاد می شود؟
درمان وسواس (http://clinicroya.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b3/)
بیش از 90 درصد مردم افکار و تصاویر یا انگیزه های "عجیب" و غیرعادی برای انجام کاری عجیب و کاملا نامناسب دارند. به عنوان مثال، اکثر مردم این تصور را دارند که در میانه یک جلسه بسیار جدی، ناگهان شروع به داد زدن، آواز خواندن یا فحش دادن می کنند. یا، در غیر این صورت، یک زن دگرجنسگرا ممکن است فکر کند که ناگهان زن دیگری را در قسمت صمیمی بدن خود میگیرد، یا اینکه رئیس خود را غرق میکند. با این حال، اکثر مردم به چنین ایده ای فقط به خود لبخند می زنند و می دانند که تفاوت زیادی بین افکار، نیت واقعی و رفتار واقعی وجود دارد و اصلاً فکر نمی کنند که چنین افکاری آنها را تبدیل به افراد بدی می کند. بنابراین کار خاصی برای جلوگیری از به وجود آمدن چنین افکاری انجام نمی دهند. افرادی که به OCD مبتلا می شوند، وقتی چنین فکر "عجیب" به ذهنشان خطور می کند، بسیار ناراحت می شوند، زیرا فکر می کنند که آنها افراد بسیار بد، شرور و غیرمسئول هستند که چنین افکاری دارند. همچنین مانند این است که آنها نمی بینند که بین افکار و نیات ما و دوباره بین نیات و رفتار ما "شکاف" بزرگی وجود دارد. به عنوان مثال، شما فقط می توانید به این فکر کنید که چقدر خوب است که به یک باشگاه داوطلب بپیوندید و به معلولان کمک کنید. اما یک گام بزرگ بین ایده شما که انجام آن خوب است و قصد واقعی برای انجام آن وجود دارد. وقتی قصد واقعی برای پیوستن به چنین باشگاهی دارید، هنوز باید بر یک قدم بزرگ غلبه کنید تا واقعاً این کار را انجام دهید، و سپس یک قدم دیگر زمانی که به آن باشگاه میپیوندید تا واقعاً خود را وقف کمک به افراد معلول کنید. بنابراین، گام های زیادی بین یک فکر و رفتار واقعی وجود دارد. افراد مبتلا به OCD این "شکاف" را نمی بینند و فکر می کنند که به دلیل این افکار افراد وحشتناکی هستند و به دلیل اینکه نمی توانند جلوی آنها را بگیرند ضعیف هستند و سپس حتی بیشتر تلاش می کنند تا از فکر کردن به این افکار جلوگیری کنند. اما هر چه بیشتر تلاش کنند، افکار بیشتر برمی گردند.
اگر اینطور است، می توانید بلافاصله خودتان را بررسی کنید. برای دقیقه بعد می توانید به هر چیزی که می خواهید فکر کنید، فقط به صندلی بنفش فکر نکنید. آن را امتحان کنید! چی شد؟
به صندلی بنفش فکر نکنید!
به صندلی بنفش فکر نکنید!
این احتمال وجود دارد که صندلی بنفش مدام به ذهن شما برمی گردد و در واقع، احتمالاً بیشتر از همه به آن فکر کرده اید. همچنین به همین دلیل است که افراد مبتلا به OCD هر چه بیشتر افکار خود را متوقف کنند، با خشونت بیشتری برمی گردند. پذیرش این افکار به عنوان طبیعی، که برای اکثریت قریب به اتفاق افراد رخ می دهد، اغلب مهم ترین مرحله در درمان است. محتوای افکار مزاحم ربطی به این ندارد که ما چه جور مردمی هستیم! در واقع، افراد مبتلا به OCD معمولاً افراد بسیار وظیفه شناس و با اخلاقی هستند که کمترین احتمال را در بین همه افراد برای انجام هر کاری مرتبط با محتوای افکارشان دارند! محتوای افکار مزاحم معمولاً فقط در مورد آنچه برای یک شخص مهمترین و مقدستر است میگوید: مثلاً یک فرد مذهبی اغلب وسواسی دارد که در آن به خدا فحش میدهد و فحش میدهد (افراد غیر مذهبی این وسواس را ندارند). یا مادران جوان اغلب در مورد چگونگی غرق کردن چیزی که در دنیا برایشان عزیزتر است وسواس دارند: کودکشان! اما اگر یک کاری وجود داشته باشد که کمتر احتمال دارد انجام دهند، فقط همین است! و تناقض بزرگ این اختلال در آن نهفته است! و سپس، وقتی میبینند که نمیتوانند خود را از فکر کردن به افکار وسواسی بازدارند، افراد مبتلا به OCD کاری انجام میدهند که بهطور لحظهای این اضطراب را کاهش میدهد یا به نوعی وسواسها را خنثی میکند: آنها مرتکب اجبار میشوند. اما مشکل اینجاست که انجام اجبار فقط به انسان آرامش لحظه ای می دهد و باید مدام آنها را تکرار کند. چنین تکراری می تواند بخش بزرگی از روز فرد را به خود اختصاص دهد، به همین دلیل او دیگر وقت کافی برای چیزهای دیگر در زندگی ندارد و به همین دلیل دائماً در تنش است.
آیا دارو می تواند کمک کند؟
مطالعات نشان داده است که 50 تا 60 درصد از افراد مبتلا به OCD که داروهای ضد افسردگی مصرف می کنند که باعث افزایش سطح سروتونین در مغز می شوند، احساس بهتری دارند. با این حال، مشکل دارو این است که اگر فرد به طور همزمان یاد نگرفته باشد که چگونه اضطراب خود را به دلیل وسواس بدون ارتکاب اجبار کنترل کند، علائم به طور کامل بازمیگردند. درمان شناختی-رفتاری می تواند به این امر کمک کند. در شرایط شدیدتر و طولانیتر، مصرف همزمان دارو و رواندرمانی بسیار مفید است، زیرا این امر باعث پیشرفت سریعتر میشود و زمانی که دارو قطع شود، فرد از قبل استراتژیهایی را برای مدیریت اضطراب خود اتخاذ کرده است. . داروها توسط روانپزشکی که بیشترین دانش را دارد یا پزشک خانواده شما تجویز می کند.
آیا افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی به شدت پریشان یا «دیوانه» هستند؟
نه اصلا! اختلال وسواس فکری-عملی از گروه اختلالات اضطرابی است که عموماً در بین مردم بسیار گسترده است. بسیاری از افراد بسیار موفق و مشهور مبتلا به OCD هستند. در واقع، همان ویژگی های شخصیتی که OCD را حفظ می کنند و تا حدودی با آن مرتبط هستند نیز برای موفقیت مهم هستند: احساس مسئولیت بیش از حد (هم برای خود و هم برای دیگران)، وظیفه شناسی، کمال گرایی، تعهد به کار و اهداف، نیاز شدید به کنترل، پیروی از قوانین و غیره. OCD بسیار ناخوشایند است، اما افراد مبتلا به OCD خود را متقاعد می کنند که افراد بد، دیوانه یا خطرناکی هستند به دلیل برخی از افکار "احمقانه" که برای اکثریت قریب به اتفاق مردم رخ می دهد و به خودی خود هیچ معنایی ندارند. افراد مبتلا به OCD "دیوانه" نیستند، زیرا به وضوح می بینند که آنچه برای آنها اتفاق می افتد چقدر بی معنی است، اما آنها به سادگی نمی دانند چگونه به خود کمک کنند.
درمان شناختی-رفتاری اختلال وسواس فکری-اجباری شامل چه مواردی است؟
در درمان شناختی-رفتاری برای اختلال وسواس فکری-اجباری، شما یاد می گیرید که چگونه از افکار وسواسی خود اجتناب کنید، به عنوان مثال، یاد می گیرید که چگونه آنها را از فاصله معین مشاهده کنید. شما یاد می گیرید که "افکار درباره افکار" خود را که برای خود درمان مهم تر از محتوای وسواس ها هستند، "شکار" کنید. خود وسواس ها مهم نیستند، زیرا اکثر مردم آنها را دارند، آنها افکار عادی هستند و اگر آنها را دارید، به این معنی نیست که شما "دیوانه"، بد یا خطرناک هستید، بلکه فقط عادی هستید.
شما یاد خواهید گرفت که افکار مربوط به افکار را "گرفتن" کنید
درمان وسواس فکری (http://clinicroya.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b3-%d9%81%da%a9%d8%b1%db%8c/)
شما یاد خواهید گرفت که افکار مربوط به افکار را "گرفتن" کنید
"افکار درباره افکار" برای ما مهم است زیرا آنها به ما می گویند که دقیقاً در مورد خود چه فکری می کنید زیرا چنین افکاری دارید: به عنوان مثال، می توانید "افکار درباره افکار" داشته باشید که شما فرد بدی هستید که مستحق مجازات هستید یا اینکه هستید " خارج از کنترل، غیر اخلاقی، غیرمسئولانه، افتضاح و غیره. یاد بگیرید که چنین باورهای ناکارآمد و غیرمنطقی را تغییر دهید. شما همچنین تکنیکهای مختلف آرامش را یاد میگیرید تا به شما در مواجهه با افکارتان کمک کند، زیرا نباید از افکار خودداری کرد یا عمداً «فکر نکرد» زیرا این فقط آنها را بدتر میکند. در عین حال، یاد می گیرید که از اجبارها جلوگیری کنید در حالی که عمداً به چنین افکاری فکر می کنید یا کاری انجام می دهید که معمولاً شما را ناراحت می کند (مثلاً دست زدن به چیزهای "کثیف" که معمولاً از آنها اجتناب می کنید). به این ترتیب مطمئن خواهید شد که اضطراب ناشی از مثلاً دست زدن به چیزهای کثیف خود به خود برطرف می شود بدون اینکه بلافاصله دست های خود را بشویید یا آن شی را پاک کنید. و این برعکس آن چیزی است که یک فرد مبتلا به OCD فکر می کند: آنها فکر می کنند که اگر فوراً اجبار را انجام ندهند، از اضطراب "ترک می کنند"، دیوانه می شوند و کنترل خود را از دست می دهند، یا این که دیگر چنین نمی شوند. قادر به تحمل این همه اضطراب اما اضطراب خود به خود می گذرد. واضح است که در درمان شما بلافاصله در معرض بدترین ترس های خود قرار نمی گیرید، اما به تدریج سلسله مراتب ترس های خود را طی می کنید و از ضعیف ترین آنها شروع می کنید. درمانگر شما را برای این رویارویی آماده می کند، یعنی تکنیک هایی را به شما آموزش می دهد که بعداً خودتان از آنها استفاده خواهید کرد.
درمان شناختی-رفتاری برای اختلال وسواس فکری- جبری چقدر موثر است؟
درمان شناختی-رفتاری برای OCD معمولاً حدود 20 جلسه طول می کشد و در موارد شدیدتر می تواند بیشتر طول بکشد. از بین افرادی که دوره کامل درمان را کامل می کنند، بهبود قابل توجهی در بیش از 3 مورد از 4 مورد رخ می دهد (حدود 80٪ افراد کاهش قابل توجهی در علائم را تجربه می کنند). در بسیاری از موارد، علائم به طور کامل ناپدید نمی شوند، اما وسواس و اجبار مشکل بسیار کمتری خواهند داشت. داشتن وسواس های گاه به گاه و نیازهای تشریفاتی حتی پس از درمان معمول است. با این حال، مشتریان احساس کنترل بیشتری می کنند و می توانند از زندگی بیشتر لذت ببرند. و برای مدت طولانی پس از درمان، مراجعین مهارت هایی را کسب کرده اند که در صورت بازگشت یا بدتر شدن علائم چه کاری انجام دهند، بنابراین خیلی سریع تر به حالت تعادل باز می گردند.
درمان وسواس (http://clinicroya.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b3/)
علائم و نشانه ها
افکار وسواسی غالب ممکن است در مورد آسیب و خطر یا خطر عفونت، شک، از دست دادن یا پرخاشگری باشد. به طور معمول، افراد مبتلا نیاز به انجام مراسم تکراری و معنادار برای متعادل کردن وسواس های خود دارند: به عنوان مثال. شستشو از عفونت جلوگیری می کند. بررسی سوء ظن با پوشش ریسک آنها ممکن است از افرادی که می ترسند نسبت به آنها رفتار تهاجمی داشته باشند اجتناب کنند. بیشتر آداب و رسوم، مانند شستن دستها یا بررسی قفل بودن درها، به راحتی انجام میشوند، اما برخی مانند شمردن مکرر یا غرغر کردن، اینطور نیستند.
تا حدودی، افراد مبتلا به OCD متوجه می شوند که وسواس های آنها منعکس کننده خطرات واقعی نیست و رفتار آنها برای کاهش اضطراب غیر واقعی و اغراق آمیز است. حفظ بصیرت، اگرچه گاهی ضعیف بیان میشود، اما ویژگیای است که به موجب آن اختلال وسواس فکری-اجباری با اختلالات روانپریشی که در آن ارتباط با واقعیت از بین میرود، متفاوت است.
از آنجایی که افراد مبتلا به این اختلال از شرمساری یا انگ می ترسند، اغلب وسواس ها و تشریفات خود را پنهان می کنند، که می توانند چندین ساعت در روز را صرف آن کنند. روابط اغلب شکست می خورند و موفقیت در مدرسه و محل کار ضعیف می شود. افسردگی یک پدیده ثانویه مکرر است.
تشخیص و درمان
تشخیص بر اساس معیارهای منتشر شده در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویرایش چهارم (DSM-IV) است.
قرار گرفتن در معرض آیینی و درمان پیشگیری موثر است. یک عنصر اساسی قرار گرفتن در معرض موقعیت ها و افرادی است که وسواس ها و تشریفات اضطراب آور را تشویق می کنند. پس از قرار گرفتن در معرض، بیمار مراسمی را انجام می دهد و به اضطراب ناشی از مواجهه اجازه می دهد تا از طریق عادت کردن فروکش کند. بهبود اغلب سالها طول می کشد، به خصوص در بیمارانی که بر این رویکرد مسلط هستند و حتی پس از پایان درمان رسمی نیز از آن استفاده می کنند. با این حال، برخی از افراد یک پاسخ درمانی ناقص نشان می دهند.
اختلال وسواس فکری عملی
اختلال وسواس اجباری با وسواس، اجبار یا هر دو مشخص می شود. وسواس و اجبار باعث ناراحتی شدید و اختلال در فعالیت های آموزشی و اجتماعی می شود. تشخیص بر اساس تاریخچه انجام می شود. از نظر رفتاری و با استفاده از SSRI ها درمان می شود.
اکثر موارد اختلال وسواس فکری اجباری (OCD) علت مشخصی ندارند. با این حال، برخی موارد تصور میشود که با عفونت با استرپتوکوکهای β- همولیتیک گروه A مرتبط باشد. این سندرم اختلال عصبی روانپزشکی خودایمنی کودکان مرتبط با استرپتوکوک (PANDAS) نامیده میشود. PANDAS باید در همه کودکانی که شروع ناگهانی علائم OCD شدید دارند در نظر گرفته شود، زیرا درمان زودهنگام با آنتی بیوتیک ها می تواند از آسیب طولانی مدت جلوگیری کند یا آن را کاهش دهد. در حال حاضر یک منطقه تحقیقاتی فعال است و در موارد مشکوک به PANDAS، مشاوره با متخصص توصیه می شود.
علائم و نشانه ها
OCD معمولاً شروع تدریجی و موذیانه دارد. بیشتر کودکان در ابتدا علائم خود را پنهان می کنند و اعتراف می کنند که سال ها قبل از تشخیص نهایی با آنها مبارزه کرده اند.
وسواس معمولاً مانند نگرانی یا ترس در مورد چیز بدی است، مانند ابتلا به یک بیماری لاعلاج، گناه کردن و رفتن به جهنم، یا نوعی آسیب به خود یا دیگران. اجبارها اعمال ارادی عمدی هستند که معمولاً برای از بین بردن یا قطع کردن ترسهای وسواسی انجام میشوند، مانند چک کردن مداوم، شستن بیش از حد، شمارش، مرتب کردن و بسیاری موارد دیگر. ارتباط بین وسواس و اجبار ممکن است منطقی باشد، مثلاً شستن دست ها برای جلوگیری از بیماری. در موارد دیگر، این رابطه ممکن است غیرمنطقی و غیرعادی باشد، به عنوان مثال شمارش تا 50 یا بیشتر برای جلوگیری از حمله قلبی پدربزرگ.
اکثر کودکان تا حدودی می دانند که وسواس و اجبار آنها طبیعی نیست. بسیاری از کودکان بیمار خجالت زده و رازدار هستند. در کودکانی که به طور اجباری می شویند، نشانه ممکن است کبودی دست ها باشد. یکی دیگر از علائم رایج، دوره بسیار طولانی آنها در حمام است. تکالیف مدرسه را می توان خیلی آرام انجام داد (به دلیل وسواس اشتباه نکردن) یا پر از اصلاحات. والدین ممکن است متوجه شوند که کودک درگیر فعالیتهای تکراری یا عجیبی است، مانند چک کردن قفل بودن در، جویدن غذا به دفعات معین، یا اجتناب از دست زدن به برخی چیزها.
این کودکان دائماً صدها بار در روز به دنبال اطمینان هستند. برخی از نمونههای منصرف کردن، سؤالاتی مانند «آیا فکر میکنید من تب دارم؟ آیا طوفان رخ خواهد داد؟ به نظر شما ماشین روشن میشه؟ اگه دیر اومدیم چی؟ اگر شیر خراب شده باشد چه؟ اگه دزد بیاد چی؟"
پیش آگهی و درمان
در حدود 5 درصد موارد، بیماری پس از چند سال فروکش می کند و می توان درمان را متوقف کرد. موارد باقی مانده مزمن هستند، اما با درمان دائمی، می توان عملکرد طبیعی خود را حفظ کرد. حدود 5 درصد از کودکان به درمان مقاوم هستند و به شدت آسیب دیده اند.
در اکثریت قریب به اتفاق مواردی که با عفونت استرپتوکوکی مرتبط نیستند، درمان معمولاً ترکیبی از رویکرد رفتاری و SSRI است. اگر خدمات بهداشتی مناسب در دسترس باشد و اگر کودک انگیزه بالایی داشته باشد، درمان رفتاری به تنهایی ممکن است کافی باشد.
درمان وسواس فکری (http://clinicroya.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b3-%d9%81%da%a9%d8%b1%db%8c/)
اختلال وسواس فکری عملی
از سوی دیگر، اجبارها رفتارهای تکراری هستند (و همچنین می توانند افکار باشند)، کاری که فرد برای احساس بهتر انجام می دهد. اغلب، پاسخی به وسواس است: اجبار به فرد کمک می کند تا مطمئن شود که چیزی که می ترسد اتفاق نمی افتد یا تنش ناشی از وسواس را کاهش دهد. متداولترین اجبارها برخی رفتارهای آشکار هستند، اما گاهی اوقات میتوانند کاری را که فرد انجام میدهد در ذهن خود درگیر کند تا سعی کند کارها را درست انجام دهد. برای مثال، ممکن است فردی در پاسخ به وسواس در مورد انقباض باکتری ها، دست های خود را هر چند دقیقه یکبار بشوید. یا هنگامی که او قبلاً از خانه خارج شده است، ممکن است بارها برگردد تا بررسی کند و مطمئن شود که واقعاً در را قفل کرده یا اجاق گاز را خاموش کرده است. یا اگر خدا را لعن کرد، می تواند نماز را چند بار پشت سر هم با خود تکرار کند تا لعنت را خنثی کند. از دیگر اجبارها می توان به نظافت و ضدعفونی بیش از حد خانه، شستن لباس ها، شمردن، دست زدن، گفتن کلمات با خود، چیدمان و چیدمان دقیق اشیا و ... اشاره کرد.
اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) وضعیتی است که در آن فرد دچار وسواس های مکرر، اجبار یا هر دو می شود. افراد مبتلا به OCD معمولاً هم وسواس دارند و هم اجبار، اما گاهی اوقات فقط وسواس یا فقط اجبار دارند.
اختلال وسواس فکری-اجباری چقدر گسترده است؟
حدود 2 تا 3 درصد از افراد جامعه به اختلال وسواس فکری- جبری مبتلا هستند. اغلب برای اولین بار بین 18 تا 30 سالگی ایجاد می شود، اما در کودکان نیز وجود دارد. حتی تصور می شود که حدود 2 درصد از کودکان علائم OCD دارند که ناشناخته می مانند. OCD معمولاً یک بیماری طولانی مدت و مزمن است.
علل وسواس جبری چیست؟
علل OCD هنوز کاملاً مشخص نیست. بخشی از نقش را وراثت بازی می کند. اگرچه هیچ ژن خاصی برای OCD یافت نشده است، بستگان نزدیک به احتمال بیشتری به OCD مبتلا می شوند. تغییرات خاصی در تعادل مواد شیمیایی در مغز نیز نقش دارند، بنابراین داروها نیز می توانند کمک کنند (داروهای ضد افسردگی که تعادل انتقال دهنده های عصبی را در مغز بهبود می بخشند). مانند بسیاری از مشکلات روانی دیگر، عوامل استرس زای زندگی نقش خاصی را ایفا می کنند و همچنین ویژگی های شخصیتی خاصی را ایفا می کنند (در OCD، مسئولیت پذیری، وظیفه شناسی، کمال گرایی، بی ثباتی عاطفی و غیره) مشخص می شود.
اختلال وسواس فکری اجباری چگونه ایجاد می شود؟
درمان وسواس (http://clinicroya.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b3/)
بیش از 90 درصد مردم افکار و تصاویر یا انگیزه های "عجیب" و غیرعادی برای انجام کاری عجیب و کاملا نامناسب دارند. به عنوان مثال، اکثر مردم این تصور را دارند که در میانه یک جلسه بسیار جدی، ناگهان شروع به داد زدن، آواز خواندن یا فحش دادن می کنند. یا، در غیر این صورت، یک زن دگرجنسگرا ممکن است فکر کند که ناگهان زن دیگری را در قسمت صمیمی بدن خود میگیرد، یا اینکه رئیس خود را غرق میکند. با این حال، اکثر مردم به چنین ایده ای فقط به خود لبخند می زنند و می دانند که تفاوت زیادی بین افکار، نیت واقعی و رفتار واقعی وجود دارد و اصلاً فکر نمی کنند که چنین افکاری آنها را تبدیل به افراد بدی می کند. بنابراین کار خاصی برای جلوگیری از به وجود آمدن چنین افکاری انجام نمی دهند. افرادی که به OCD مبتلا می شوند، وقتی چنین فکر "عجیب" به ذهنشان خطور می کند، بسیار ناراحت می شوند، زیرا فکر می کنند که آنها افراد بسیار بد، شرور و غیرمسئول هستند که چنین افکاری دارند. همچنین مانند این است که آنها نمی بینند که بین افکار و نیات ما و دوباره بین نیات و رفتار ما "شکاف" بزرگی وجود دارد. به عنوان مثال، شما فقط می توانید به این فکر کنید که چقدر خوب است که به یک باشگاه داوطلب بپیوندید و به معلولان کمک کنید. اما یک گام بزرگ بین ایده شما که انجام آن خوب است و قصد واقعی برای انجام آن وجود دارد. وقتی قصد واقعی برای پیوستن به چنین باشگاهی دارید، هنوز باید بر یک قدم بزرگ غلبه کنید تا واقعاً این کار را انجام دهید، و سپس یک قدم دیگر زمانی که به آن باشگاه میپیوندید تا واقعاً خود را وقف کمک به افراد معلول کنید. بنابراین، گام های زیادی بین یک فکر و رفتار واقعی وجود دارد. افراد مبتلا به OCD این "شکاف" را نمی بینند و فکر می کنند که به دلیل این افکار افراد وحشتناکی هستند و به دلیل اینکه نمی توانند جلوی آنها را بگیرند ضعیف هستند و سپس حتی بیشتر تلاش می کنند تا از فکر کردن به این افکار جلوگیری کنند. اما هر چه بیشتر تلاش کنند، افکار بیشتر برمی گردند.
اگر اینطور است، می توانید بلافاصله خودتان را بررسی کنید. برای دقیقه بعد می توانید به هر چیزی که می خواهید فکر کنید، فقط به صندلی بنفش فکر نکنید. آن را امتحان کنید! چی شد؟
به صندلی بنفش فکر نکنید!
به صندلی بنفش فکر نکنید!
این احتمال وجود دارد که صندلی بنفش مدام به ذهن شما برمی گردد و در واقع، احتمالاً بیشتر از همه به آن فکر کرده اید. همچنین به همین دلیل است که افراد مبتلا به OCD هر چه بیشتر افکار خود را متوقف کنند، با خشونت بیشتری برمی گردند. پذیرش این افکار به عنوان طبیعی، که برای اکثریت قریب به اتفاق افراد رخ می دهد، اغلب مهم ترین مرحله در درمان است. محتوای افکار مزاحم ربطی به این ندارد که ما چه جور مردمی هستیم! در واقع، افراد مبتلا به OCD معمولاً افراد بسیار وظیفه شناس و با اخلاقی هستند که کمترین احتمال را در بین همه افراد برای انجام هر کاری مرتبط با محتوای افکارشان دارند! محتوای افکار مزاحم معمولاً فقط در مورد آنچه برای یک شخص مهمترین و مقدستر است میگوید: مثلاً یک فرد مذهبی اغلب وسواسی دارد که در آن به خدا فحش میدهد و فحش میدهد (افراد غیر مذهبی این وسواس را ندارند). یا مادران جوان اغلب در مورد چگونگی غرق کردن چیزی که در دنیا برایشان عزیزتر است وسواس دارند: کودکشان! اما اگر یک کاری وجود داشته باشد که کمتر احتمال دارد انجام دهند، فقط همین است! و تناقض بزرگ این اختلال در آن نهفته است! و سپس، وقتی میبینند که نمیتوانند خود را از فکر کردن به افکار وسواسی بازدارند، افراد مبتلا به OCD کاری انجام میدهند که بهطور لحظهای این اضطراب را کاهش میدهد یا به نوعی وسواسها را خنثی میکند: آنها مرتکب اجبار میشوند. اما مشکل اینجاست که انجام اجبار فقط به انسان آرامش لحظه ای می دهد و باید مدام آنها را تکرار کند. چنین تکراری می تواند بخش بزرگی از روز فرد را به خود اختصاص دهد، به همین دلیل او دیگر وقت کافی برای چیزهای دیگر در زندگی ندارد و به همین دلیل دائماً در تنش است.
آیا دارو می تواند کمک کند؟
مطالعات نشان داده است که 50 تا 60 درصد از افراد مبتلا به OCD که داروهای ضد افسردگی مصرف می کنند که باعث افزایش سطح سروتونین در مغز می شوند، احساس بهتری دارند. با این حال، مشکل دارو این است که اگر فرد به طور همزمان یاد نگرفته باشد که چگونه اضطراب خود را به دلیل وسواس بدون ارتکاب اجبار کنترل کند، علائم به طور کامل بازمیگردند. درمان شناختی-رفتاری می تواند به این امر کمک کند. در شرایط شدیدتر و طولانیتر، مصرف همزمان دارو و رواندرمانی بسیار مفید است، زیرا این امر باعث پیشرفت سریعتر میشود و زمانی که دارو قطع شود، فرد از قبل استراتژیهایی را برای مدیریت اضطراب خود اتخاذ کرده است. . داروها توسط روانپزشکی که بیشترین دانش را دارد یا پزشک خانواده شما تجویز می کند.
آیا افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی به شدت پریشان یا «دیوانه» هستند؟
نه اصلا! اختلال وسواس فکری-عملی از گروه اختلالات اضطرابی است که عموماً در بین مردم بسیار گسترده است. بسیاری از افراد بسیار موفق و مشهور مبتلا به OCD هستند. در واقع، همان ویژگی های شخصیتی که OCD را حفظ می کنند و تا حدودی با آن مرتبط هستند نیز برای موفقیت مهم هستند: احساس مسئولیت بیش از حد (هم برای خود و هم برای دیگران)، وظیفه شناسی، کمال گرایی، تعهد به کار و اهداف، نیاز شدید به کنترل، پیروی از قوانین و غیره. OCD بسیار ناخوشایند است، اما افراد مبتلا به OCD خود را متقاعد می کنند که افراد بد، دیوانه یا خطرناکی هستند به دلیل برخی از افکار "احمقانه" که برای اکثریت قریب به اتفاق مردم رخ می دهد و به خودی خود هیچ معنایی ندارند. افراد مبتلا به OCD "دیوانه" نیستند، زیرا به وضوح می بینند که آنچه برای آنها اتفاق می افتد چقدر بی معنی است، اما آنها به سادگی نمی دانند چگونه به خود کمک کنند.
درمان شناختی-رفتاری اختلال وسواس فکری-اجباری شامل چه مواردی است؟
در درمان شناختی-رفتاری برای اختلال وسواس فکری-اجباری، شما یاد می گیرید که چگونه از افکار وسواسی خود اجتناب کنید، به عنوان مثال، یاد می گیرید که چگونه آنها را از فاصله معین مشاهده کنید. شما یاد می گیرید که "افکار درباره افکار" خود را که برای خود درمان مهم تر از محتوای وسواس ها هستند، "شکار" کنید. خود وسواس ها مهم نیستند، زیرا اکثر مردم آنها را دارند، آنها افکار عادی هستند و اگر آنها را دارید، به این معنی نیست که شما "دیوانه"، بد یا خطرناک هستید، بلکه فقط عادی هستید.
شما یاد خواهید گرفت که افکار مربوط به افکار را "گرفتن" کنید
درمان وسواس فکری (http://clinicroya.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b3-%d9%81%da%a9%d8%b1%db%8c/)
شما یاد خواهید گرفت که افکار مربوط به افکار را "گرفتن" کنید
"افکار درباره افکار" برای ما مهم است زیرا آنها به ما می گویند که دقیقاً در مورد خود چه فکری می کنید زیرا چنین افکاری دارید: به عنوان مثال، می توانید "افکار درباره افکار" داشته باشید که شما فرد بدی هستید که مستحق مجازات هستید یا اینکه هستید " خارج از کنترل، غیر اخلاقی، غیرمسئولانه، افتضاح و غیره. یاد بگیرید که چنین باورهای ناکارآمد و غیرمنطقی را تغییر دهید. شما همچنین تکنیکهای مختلف آرامش را یاد میگیرید تا به شما در مواجهه با افکارتان کمک کند، زیرا نباید از افکار خودداری کرد یا عمداً «فکر نکرد» زیرا این فقط آنها را بدتر میکند. در عین حال، یاد می گیرید که از اجبارها جلوگیری کنید در حالی که عمداً به چنین افکاری فکر می کنید یا کاری انجام می دهید که معمولاً شما را ناراحت می کند (مثلاً دست زدن به چیزهای "کثیف" که معمولاً از آنها اجتناب می کنید). به این ترتیب مطمئن خواهید شد که اضطراب ناشی از مثلاً دست زدن به چیزهای کثیف خود به خود برطرف می شود بدون اینکه بلافاصله دست های خود را بشویید یا آن شی را پاک کنید. و این برعکس آن چیزی است که یک فرد مبتلا به OCD فکر می کند: آنها فکر می کنند که اگر فوراً اجبار را انجام ندهند، از اضطراب "ترک می کنند"، دیوانه می شوند و کنترل خود را از دست می دهند، یا این که دیگر چنین نمی شوند. قادر به تحمل این همه اضطراب اما اضطراب خود به خود می گذرد. واضح است که در درمان شما بلافاصله در معرض بدترین ترس های خود قرار نمی گیرید، اما به تدریج سلسله مراتب ترس های خود را طی می کنید و از ضعیف ترین آنها شروع می کنید. درمانگر شما را برای این رویارویی آماده می کند، یعنی تکنیک هایی را به شما آموزش می دهد که بعداً خودتان از آنها استفاده خواهید کرد.
درمان شناختی-رفتاری برای اختلال وسواس فکری- جبری چقدر موثر است؟
درمان شناختی-رفتاری برای OCD معمولاً حدود 20 جلسه طول می کشد و در موارد شدیدتر می تواند بیشتر طول بکشد. از بین افرادی که دوره کامل درمان را کامل می کنند، بهبود قابل توجهی در بیش از 3 مورد از 4 مورد رخ می دهد (حدود 80٪ افراد کاهش قابل توجهی در علائم را تجربه می کنند). در بسیاری از موارد، علائم به طور کامل ناپدید نمی شوند، اما وسواس و اجبار مشکل بسیار کمتری خواهند داشت. داشتن وسواس های گاه به گاه و نیازهای تشریفاتی حتی پس از درمان معمول است. با این حال، مشتریان احساس کنترل بیشتری می کنند و می توانند از زندگی بیشتر لذت ببرند. و برای مدت طولانی پس از درمان، مراجعین مهارت هایی را کسب کرده اند که در صورت بازگشت یا بدتر شدن علائم چه کاری انجام دهند، بنابراین خیلی سریع تر به حالت تعادل باز می گردند.
درمان وسواس (http://clinicroya.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b3/)
علائم و نشانه ها
افکار وسواسی غالب ممکن است در مورد آسیب و خطر یا خطر عفونت، شک، از دست دادن یا پرخاشگری باشد. به طور معمول، افراد مبتلا نیاز به انجام مراسم تکراری و معنادار برای متعادل کردن وسواس های خود دارند: به عنوان مثال. شستشو از عفونت جلوگیری می کند. بررسی سوء ظن با پوشش ریسک آنها ممکن است از افرادی که می ترسند نسبت به آنها رفتار تهاجمی داشته باشند اجتناب کنند. بیشتر آداب و رسوم، مانند شستن دستها یا بررسی قفل بودن درها، به راحتی انجام میشوند، اما برخی مانند شمردن مکرر یا غرغر کردن، اینطور نیستند.
تا حدودی، افراد مبتلا به OCD متوجه می شوند که وسواس های آنها منعکس کننده خطرات واقعی نیست و رفتار آنها برای کاهش اضطراب غیر واقعی و اغراق آمیز است. حفظ بصیرت، اگرچه گاهی ضعیف بیان میشود، اما ویژگیای است که به موجب آن اختلال وسواس فکری-اجباری با اختلالات روانپریشی که در آن ارتباط با واقعیت از بین میرود، متفاوت است.
از آنجایی که افراد مبتلا به این اختلال از شرمساری یا انگ می ترسند، اغلب وسواس ها و تشریفات خود را پنهان می کنند، که می توانند چندین ساعت در روز را صرف آن کنند. روابط اغلب شکست می خورند و موفقیت در مدرسه و محل کار ضعیف می شود. افسردگی یک پدیده ثانویه مکرر است.
تشخیص و درمان
تشخیص بر اساس معیارهای منتشر شده در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویرایش چهارم (DSM-IV) است.
قرار گرفتن در معرض آیینی و درمان پیشگیری موثر است. یک عنصر اساسی قرار گرفتن در معرض موقعیت ها و افرادی است که وسواس ها و تشریفات اضطراب آور را تشویق می کنند. پس از قرار گرفتن در معرض، بیمار مراسمی را انجام می دهد و به اضطراب ناشی از مواجهه اجازه می دهد تا از طریق عادت کردن فروکش کند. بهبود اغلب سالها طول می کشد، به خصوص در بیمارانی که بر این رویکرد مسلط هستند و حتی پس از پایان درمان رسمی نیز از آن استفاده می کنند. با این حال، برخی از افراد یک پاسخ درمانی ناقص نشان می دهند.
اختلال وسواس فکری عملی
اختلال وسواس اجباری با وسواس، اجبار یا هر دو مشخص می شود. وسواس و اجبار باعث ناراحتی شدید و اختلال در فعالیت های آموزشی و اجتماعی می شود. تشخیص بر اساس تاریخچه انجام می شود. از نظر رفتاری و با استفاده از SSRI ها درمان می شود.
اکثر موارد اختلال وسواس فکری اجباری (OCD) علت مشخصی ندارند. با این حال، برخی موارد تصور میشود که با عفونت با استرپتوکوکهای β- همولیتیک گروه A مرتبط باشد. این سندرم اختلال عصبی روانپزشکی خودایمنی کودکان مرتبط با استرپتوکوک (PANDAS) نامیده میشود. PANDAS باید در همه کودکانی که شروع ناگهانی علائم OCD شدید دارند در نظر گرفته شود، زیرا درمان زودهنگام با آنتی بیوتیک ها می تواند از آسیب طولانی مدت جلوگیری کند یا آن را کاهش دهد. در حال حاضر یک منطقه تحقیقاتی فعال است و در موارد مشکوک به PANDAS، مشاوره با متخصص توصیه می شود.
علائم و نشانه ها
OCD معمولاً شروع تدریجی و موذیانه دارد. بیشتر کودکان در ابتدا علائم خود را پنهان می کنند و اعتراف می کنند که سال ها قبل از تشخیص نهایی با آنها مبارزه کرده اند.
وسواس معمولاً مانند نگرانی یا ترس در مورد چیز بدی است، مانند ابتلا به یک بیماری لاعلاج، گناه کردن و رفتن به جهنم، یا نوعی آسیب به خود یا دیگران. اجبارها اعمال ارادی عمدی هستند که معمولاً برای از بین بردن یا قطع کردن ترسهای وسواسی انجام میشوند، مانند چک کردن مداوم، شستن بیش از حد، شمارش، مرتب کردن و بسیاری موارد دیگر. ارتباط بین وسواس و اجبار ممکن است منطقی باشد، مثلاً شستن دست ها برای جلوگیری از بیماری. در موارد دیگر، این رابطه ممکن است غیرمنطقی و غیرعادی باشد، به عنوان مثال شمارش تا 50 یا بیشتر برای جلوگیری از حمله قلبی پدربزرگ.
اکثر کودکان تا حدودی می دانند که وسواس و اجبار آنها طبیعی نیست. بسیاری از کودکان بیمار خجالت زده و رازدار هستند. در کودکانی که به طور اجباری می شویند، نشانه ممکن است کبودی دست ها باشد. یکی دیگر از علائم رایج، دوره بسیار طولانی آنها در حمام است. تکالیف مدرسه را می توان خیلی آرام انجام داد (به دلیل وسواس اشتباه نکردن) یا پر از اصلاحات. والدین ممکن است متوجه شوند که کودک درگیر فعالیتهای تکراری یا عجیبی است، مانند چک کردن قفل بودن در، جویدن غذا به دفعات معین، یا اجتناب از دست زدن به برخی چیزها.
این کودکان دائماً صدها بار در روز به دنبال اطمینان هستند. برخی از نمونههای منصرف کردن، سؤالاتی مانند «آیا فکر میکنید من تب دارم؟ آیا طوفان رخ خواهد داد؟ به نظر شما ماشین روشن میشه؟ اگه دیر اومدیم چی؟ اگر شیر خراب شده باشد چه؟ اگه دزد بیاد چی؟"
پیش آگهی و درمان
در حدود 5 درصد موارد، بیماری پس از چند سال فروکش می کند و می توان درمان را متوقف کرد. موارد باقی مانده مزمن هستند، اما با درمان دائمی، می توان عملکرد طبیعی خود را حفظ کرد. حدود 5 درصد از کودکان به درمان مقاوم هستند و به شدت آسیب دیده اند.
در اکثریت قریب به اتفاق مواردی که با عفونت استرپتوکوکی مرتبط نیستند، درمان معمولاً ترکیبی از رویکرد رفتاری و SSRI است. اگر خدمات بهداشتی مناسب در دسترس باشد و اگر کودک انگیزه بالایی داشته باشد، درمان رفتاری به تنهایی ممکن است کافی باشد.
درمان وسواس فکری (http://clinicroya.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b3-%d9%81%da%a9%d8%b1%db%8c/)