ورود

View Full Version : جدایی زناشویی و شرایط آن



khonehman
یک شنبه 24 دی 1402, 15:05 عصر
جدایی زناشویی و شرایط آن


همسران که اساس خانواده را تشکیل می دهند، موظف به زندگی مشترک، حمایت از یکدیگر و وفاداری و همکاری در جهت خیر و صلاح خانواده ای هستند که خود تأسیس کرده اند. با این حال، آیا خانواده به اصطلاح خانواده کوچکی متشکل از والدین و فرزندان مشترک آنها که هنوز ازدواج نکرده اند، وظیفه خود را ایفا می کند و می تواند نقش خود را در زندگی اجتماعی و ملی ایفا کند، از جمله به این بستگی دارد که آیا در داخل به درستی عمل می کند یا خیر. این تحقق و توانایی ایفای نقشی که به خانواده محول شده بستگی به این دارد که آیا همه پیوندهای مناسب بین همسران برای زندگی هماهنگ آنها وجود داشته باشد یا خیر. از هم پاشیدگی کامل زندگی زناشویی زمانی رخ می دهد که هیچ پیوند روحی، جسمی یا اقتصادی بین همسران وجود نداشته باشد.
در شرایطی که این پیوندها وجود نداشته باشد و رابطه زناشویی کاملاً از بین رفته باشد، ممکن است منجر به دخالت قانونی در زندگی خانوادگی شود. در قانون لهستان، این امر توسط نهاد جدایی تنظیم می شود که در قانون خانواده و سرپرستی معرفی شده است. در صورتی که زوجین دارای فرزند صغیر نباشند، دادگاه می تواند بنا به درخواست متفق القول زوجین حکم به جدایی بدهد.

چنین درخواستی متفق القول تنها حق آنهاست که ممکن است موجب دخالت کمتر دادگاه در زندگی زناشویی شود. اما شرایطی وجود دارد که نمی توان جدایی زناشویی را اعلام کرد. این امر زمانی اتفاق می‌افتد که در اثر جدایی به رفاه فرزندان خردسال عادی آسیب وارد شود و همچنین در صورتی که جدایی مقرره زناشویی بر خلاف اصول همزیستی اجتماعی باشد. مفاد قانون خانواده و سرپرستی حمایت از ضعیف ترین افراد در نظام خانواده را تضمین می کند. در پرتو مقررات قانونی، جدایی در صورتی که تصمیم آن به رشد جسمی و روحی کودک آسیب وارد کند و موجب بدتر شدن حال فرزندان نسبت به وضعیت فعلی آنها شود، جایز نیست. همانطور که هنگام صدور حکم طلاق، در نظر گرفته می شود که آیا مصلحت فرزندان صغیر مانع طلاق نمی شود، آیا طلاق باعث تضعیف پیوند با فرزندان همسر نمی شود یا خیر، در این صورت فرزندان تحت مراقبت قرار نمی گیرند. تا حدی که تأثیر منفی بر نقش همسر داشته باشد.همسر ارائه کننده مراقبت والدین، این جنبه نیز در هنگام قضاوت در مورد جدایی مورد توجه قرار می گیرد. برای ارزیابی وضعیت کودکان و اینکه آیا ممکن است رفاه آنها در نتیجه جدایی والدین آنها در خطر باشد یا خیر، عواملی مانند سن، وضعیت سلامتی، حساسیت آنها نسبت به تجربیات مختلف و همچنین روابط قبلی با والدین آنها مورد توجه قرار می گیرد. نیز در نظر گرفته شده است. لازم به ذکر است که برای تصمیم گیری جدایی، روابط نامطلوب بین همسران نیز مهم است که باعث ایجاد تنش و درگیری در روابط می شود که بر رشد فرزندان خردسال و وضعیت عاطفی آنها تأثیر منفی می گذارد. استدلال می شود که روابط خانوادگی که با مشکلات متعدد مشخص می شود، نمی تواند امتناع از صدور حکم جدایی را توجیه کند. تضعیف شرایط محیطی و مشاجرات بین والدین نیز ممکن است این دیدگاه را توجیه کند که جدایی والدین به رفاه کودک آسیب نمی رساند (Haak, 2000).
به چه دلایلی همسران تصمیم به جدایی می گیرند؟

یکی از دلایلی که ممکن است همسران را ترغیب کند تا در نهایت مشکلات زناشویی خود را با فکر کردن به جدایی یا طلاق حل کنند، ممکن است بحران میانسالی باشد که هم زن و هم مرد را تحت تاثیر قرار می دهد و در روابط بازتاب می یابد. برای زن و شوهری سخت است که در همسر خود فردی را که در ابتدای رابطه عاشق او شده اند بشناسند. پس از سال‌ها، مواجهه با فردی که بخش قابل توجهی از زندگی خود را با او گذرانده‌اید، ممکن است تجربه‌ای دشوار باشد. وقتی همسران از این مشکلات آگاه می شوند، ممکن است پایه های ثابت رابطه خود را متزلزل کنند. علل بحران در یک رابطه شامل شرایطی است که به ایجاد روابط بالغ بین زن و شوهر کمک نمی کند، مانند: عدم احترام به دیدگاه های مختلف از طرف شریک زندگی، بی معنا بودن در زندگی و تمایل به جستجوی بیرونی. نه اینکه در حین مشارکت همسر خود را درگیر این فرآیند کند. علاوه بر این، بسیار مهم است که رابطه بین همسران به عنوان رابطه ای که نیاز به مراقبت روزانه از سوی زن و شوهر دارد، تجربه نشود. اما به نظر می رسد شرط رسیدن به عشق زناشویی بالغ، پشت سر گذاشتن ماهرانه این شرایط بحرانی است. به طور متناقض، بحران در ازدواج ممکن است فرصتی برای آشتی و ایجاد روابط بالغ در ازدواج دوباره بر اساس عشق و احترام متقابل باشد (Daigneault، 2012). اغلب، تصمیم به جدایی با اعلام جدایی یا طلاق ناشی از رنج تجربه شده در رابطه است. عدم حمایت همسر و عدم اراده و تعهد برای یافتن راه حلی برای مشکلات تجربه شده باعث می شود تصمیم جدایی درست به نظر برسد. منشأ رنج برای همسر نیز ممکن است موقعیتی باشد که او رها می شود زیرا زن یا شوهر عاشق شخص دیگری شده است که می خواهد زندگی خود را با او تقسیم کند. در بیشتر ازدواج‌ها، درد و رنج با دعوا برای فرزندان عمیق‌تر می‌شود. یک همسر رها شده اغلب احساس می کند که در حال از دست دادن زمین زیر پای خود است. درد و رنج خود شریک عقب مانده اغلب با بدتر شدن وضعیت مالی، مراقبت از کودکان و وضعیت عمومی زندگی و اجتماعی همراه است . مشاوره ازدواج (https://telluss.ir/%d9%87%d9%85%d9%87-%da%86%db%8c%d8%b2-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%a7%d9%88%d8%b1%d9%87-%d8%a7%d8%b2%d8%af%d9%88%d8%a7%d8%ac/)

که به کاهش رنج و بازیابی ثبات روانی کمک می کند


نشان داده شده است که ایجاد یک شبکه حمایت اجتماعی قوی در موقعیت های استرس زا حایلی است و سلامت روانی و جسمی را تعیین می کند. در شرایطی که محرک‌های استرس‌زای قوی غیرقابل کنترل هستند، یعنی زمانی که فرد در معرض موقعیت‌های ناخوشایند، محرک‌های بدی قرار می‌گیرد که فرد نمی‌تواند خود را از آن رهایی بخشد یا از آن فرار کند، ممکن است بگوییم زمانی که این محرک‌ها اجتناب‌ناپذیر هستند، استراتژی‌ها برای کنار آمدن با شرایط دشوار مناسب هستند. مقابله متمرکز بر هیجان، مانند برقراری و حفظ دوستی هایی که حمایت اجتماعی را فراهم می کند، به ویژه زمانی که بتوان احساسات و باورهای عمیقاً احساس شده را بیان کرد.

زنان باید به خود اعتماد کنند و بر محتوای تجربیات خود تمرکز کنند، حتی زمانی که چنین مکالماتی چیزی را در واقعیت آنها تغییر نمی دهد. به نوبه خود، مردان احساس می کنند که با انجام فعالیت های مفید مختلف با هم حمایت می شوند. یکی دیگر از راهبردهای مقابله ای که بر احساسات متمرکز شده و به دنبال حمایت اجتماعی است، کاتارسیس است، یعنی رهایی از رنج روانی، رهایی از احساسات سرکوب شده و تنش مسدود شده ناشی از تجارب قوی. این امکان با روان درمانی فراهم می شود، جایی که در فضای اعتماد، تجربیات ناخوشایند آشکار می شود و تنش عاطفی از بین می رود که باعث تسکین و آرامش می شود. یکی دیگر از راهبردهای مقابله ای متمرکز بر احساسات که ممکن است برای شما مفید باشد، جستجوی حمایت معنوی قابل توجه است. امروزه، مقابله شامل رفتار خاصی است که به عنوان مقابله مذهبی یا به طور گسترده تر، معنوی تعریف می شود. ثابت شده است که مشاوره مذهبی به ویژه در شرایطی که منبع استرس کنترل نشده باقی می ماند، یعنی فرد تأثیری بر آنچه در زندگی خود تجربه می کند، ندارد، مفید است.

تاکید می شود که فعالیت بدنی و تمرینات تمدد اعصاب نیز استراتژی های عملکردی متمرکز بر احساسات هستند که برای تنظیم خلق و خو مفید هستند. مفاهیم مقابله ای متمرکز بر هیجان که در بالا ذکر شد تنها می توانند اندکی منبع استرس را تغییر دهند، اما از طریق دگرگونی شناختی و نگاه کردن به استرس از منظری متفاوت، به عنوان مثال جنبه طنزآمیز، به محدود کردن تأثیر استرس و کاهش رنج با فکر کردن به آن کمک می کنند. یک موقعیت ناخوشایند به روشی دیگر. در عوض، آنها برای تنظیم حالات خلقی منفی ناشی از قرار گرفتن در معرض استرس هستند. با این حال، استدلال می شود که راهبردهای مقابله ای متمرکز بر هیجان می تواند ناکارآمد باشد و منجر به روابط مخرب به جای حمایتی شود. این زمانی اتفاق می‌افتد که به دنبال حمایت معنوی می‌گردید که معنای شخصی ندارد، از انکار طولانی‌مدت به‌جای کاتارسیس استفاده می‌کنید، به‌جای ارزیابی مجدد اساسی از افکار واهی استفاده می‌کنید، یا به جای اینکه با شوخ طبعی به آن نگاه کنید، خود را بیش از حد جدی می‌گیرید. همچنین استفاده از مواد مخدر و الکل به جای تمدد اعصاب یا نشان دادن پرخاشگری به جای ورزش بدنی ناکارآمد است. نکته در مورد استراتژی های نامناسب این است که آنها تسکین کوتاه مدت را ارائه می دهند.

این رفتار در درازمدت منجر به حفظ مشکلات مربوط به استرس به جای حل آنها می شود. با این حال، ممکن است استفاده از یک استراتژی عملکردی متمرکز بر اجتناب مفید باشد، که شامل رهایی روانی از موقعیت های استرس زا و درگیر شدن در فعالیت های کوتاه مدت حواس پرتی است. لازم به ذکر است که اجتناب به عنوان شکلی از مقابله در سطح نظری ممکن است متمایز باشد و به اجتناب تکلیف مدار و اجتناب شخص مدار اشاره دارد. اجتناب وظیفه‌محور شامل درگیر شدن در فعالیت‌های جایگزین می‌شود، یعنی به جای تمرکز بر مشکلاتی که تجربه می‌کنیم، روی کارهایی تمرکز می‌کنیم که معمولاً ما را شادی و رضایت می‌کنند و توجه خود را روی آنها متمرکز می‌کنیم. این ممکن است برای همه معنی متفاوتی داشته باشد، مانند باغبانی، شنا، دوچرخه سواری یا سوزن دوزی. از طرف دیگر اجتناب شخصی گرا در درجه اول جستجوی تماس با افراد دیگر است. و در اینجا نیز ممکن است با در نظر گرفتن ترجیحات شما، امکانات زیادی وجود داشته باشد. مهم است که فعالیتی را انتخاب کنیم که مناسب ما باشد. شایان ذکر است که استفاده طولانی مدت از راهبردهای اجتنابی برای رویارویی با مشکلات، ناکارآمد و بی اثر می شود . مشاوره طلاق (https://telluss.ir/%d9%87%d9%85%d9%87-%da%86%db%8c%d8%b2-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%a7%d9%88%d8%b1%d9%87-%d8%b7%d9%84%d8%a7%d9%82/)

آیا بخشش امکان پذیر است؟

ویژگی های کلیدی روابط نزدیک اعتماد و خیانت است. اعتماد به دیگران و قابل اعتماد بودن و همچنین خیانت نکردن یا خیانت نکردن به نزدیکانمان فواید مثبتی دارد. افرادی که سطح اعتماد رابطه‌ای بالایی دارند از فردی که با او رابطه صمیمی نزدیک دارند (شوهر، همسر) انتظار دارند که محترمانه رفتار کند. اعتماد رابطه ای این باور است که شریک زندگی تان قابل پیش بینی است، می توانید به او تکیه کنید و این باور که او همیشه همینطور خواهد بود. اعتماد رابطه ای همچنین خطر طرد شدن و خیانت را در یک رابطه نزدیک در نظر می گیرد. سطح اعتماد در یک رابطه در طول زمان توسعه می یابد و پویایی این پیشرفت به شدت وابستگی و عشق به شریک زندگی بستگی دارد. اعتماد رابطه ای قوی با سازگاری شخصی بهتر و توسعه روابط مرتبط است. شکست اعتماد رابطه ای کاملاً رایج است و عموماً در زمینه روابط نزدیک مهم رخ می دهد. تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده است نشان داده است که افراد خیانت خود را به عوامل عمدی اما لحظه ای مانند عصبانیت، افسردگی، طرد شدن یا تکانشگری کوتاه مدت نسبت می دهند. در حالی که رفتار افرادی را که به آنها خیانت کرده اند به عوامل عمدی و دائمی مانند داشتن صفات بد یا بی اصولی نسبت می دهند. نشان داده شده است که افرادی که در مقیاس خیانت بین فردی نمره می‌دهند، که تمایل عمومی به خیانت به دیگران را با شکستن وعده‌ها و دروغ‌ها اندازه‌گیری می‌کند، به نتایج قابل اعتمادی دست می‌یابد، از خودکنترلی بالاتری برخوردارند، با حس ذهنی بهزیستی همراه هستند، و با مسئولیت پذیری، بردباری و کنجکاوی روانی مشخص می شوند. در روابط صمیمی یا دوستانه، اعمال خیانت، نقض اعتماد، یا خصومت فیزیکی یا روانی وجود دارد. در شرایطی که یکی از طرفین در حین حفظ روابط خارج از ازدواج به طرف دیگر دروغ می گوید، گاهی اوقات با تلاش برای تنبیه یا انتقام از همسر خیانتکار مواجه می شود. به نوبه خود، چنین رفتاری ممکن است واکنش مشابهی را از طرف مقابل ایجاد کند. رفتار توصیف شده ممکن است منجر به مارپیچ تنبیه و تلافی شود که در نهایت ممکن است منجر به از هم گسیختگی رابطه شود. حرکات بخشش و جبران در محدود کردن مارپیچ تشدید کننده کمک کننده است. بخشش پاسخی شخصی به عمل ناشایستی است که شخص مرتکب جرم مسئول آن بوده است. به لطف بخشش، تجاوز، همانطور که بود، فراموش شده و لغو شد. بخشش نتیجه یک روند قانونی نیست، بلکه یک پاسخ شخصی به نقض اعتماد در ازدواج است. باید تاکید کرد که بخشش با فراموش کردن یا توجیه کار نادرست نیست، زیرا مسئولیت شخص مقابل را در قبال خطا تشخیص می دهد. راه دیگر برای ترمیم روابط بین دو نفر، جبران خسارت است. مهم است که به خاطر داشته باشید که جبران خسارت مستلزم پذیرش مسئولیت شخصی برای عمل نادرست، و همچنین احساس گناه و شرمندگی برای انجام اشتباه است. جبران خسارت نیز مستلزم پذیرش مجازات جرم ارتکابی علیه شریک است. اما برای اینکه بخشش و جبران در یک رابطه بعد از آسیب دیدگی اتفاق بیفتد، فروتنی و ترک غرور و همچنین همدلی لازم است. فروتنی شامل این است که خودتان را نه بهتر و نه بدتر از دیگران ببینید. با این حال، همدلی نسبت به مقصر به شما این امکان را می دهد که به یک موقعیت دشوار از دیدگاه او نگاه کنید. به نوبه خود، اتخاذ نقطه نظرات طرف مقابل در یک رابطه تنها زمانی امکان پذیر است که او آماده باشد که دیدگاه خود را منحصراً صحیح و معتبر نباشد. تحقیقات انجام شده در این زمینه ثابت می کند که افراد با افزایش سن تمایل بیشتری به بخشش پیدا می کنند که نتیجه آن رشد اخلاقی افراد است که در طول زندگی فرد اتفاق می افتد. افراد بخشنده با ثبات بیشتر، سازگاری بیشتر و روان رنجوری کمتر مشخص می شوند. ویژگی های شخصیتی خوب باعث می شود همسرتان را راحت تر ببخشید و در عین حال سلامت روحی و جسمی او را بهبود بخشد. با این حال، افراد نابخشوده در تحقیقات انجام شده امتیاز بالایی در خودشیفتگی کسب کردند. فردی که ویژگی های شخصیتی خودشیفته را در رفتار خود نشان می دهد، با فقدان همدلی، عدم تمایل به در نظر گرفتن دیدگاه دیگران و نیاز به تحسین مداوم و بی قید و شرط برای خود مشخص می شود. معمولا نسبت به افرادی که برایش مهم نیستند، متکبرانه و بی احترامی رفتار می کند. بنابراین، چنین تمرکزی روی خود، تصمیم گیری برای بخشش را برای فردی که شخصیت خودشیفته دارد، دشوار می کند. تاکید می‌شود که بخشش خیانتی که عمدی کمتر، جدی‌تر است و عواقب ناخوشایند کمتری به همراه دارد، آسان‌تر است و شریک گناهکار به خاطر عدم صداقت عذرخواهی می‌کند. علاوه بر این، در یک رابطه عاشقانه که رضایت بخش است، شریک زندگی متعهد هستند و صمیمیت روانی مشخص می شود، بخشش آسان تر است. بخشش نقش مهمی در روان درمانی زناشویی در شرایطی دارد که مثلاً همسران به جدایی زناشویی فکر می کنند. در شرایطی که شرکای یکدیگر به یکدیگر آسیب رسانده اند، زناشویی درمانی ممکن است با حمایت از روند بخشش و جبران خسارت و ترمیم روابط فاسد شده در رابطه مفید باشد. ازدواج درمانی می تواند یک عامل کلیدی در کمک به زوج های متاهل برای رهایی از الگوهای تأثیر مخرب و تکراری باشد که پریشانی زناشویی را حفظ می کند. در طول درمان زناشویی، گفتگو بین همسران اغلب نشان می دهد که تقصیر مشکلات در رابطه اغلب بین هر دو شریک تقسیم می شود. در فرآیند اولیه درمان، همسران احساسات منفی شدید، غمگینی و خشم مربوط به موقعیتی را که منجر به بحران قابل توجهی در رابطه شده است، ابراز می کنند تا نیازهای برآورده نشده زناشویی را آشکار کنند. این وضعیت زمینه ای را ایجاد می کند که به شما امکان می دهد علت مشکلات ازدواج را تشخیص دهید. میل به جستجوی معنای با هم بودن و راه حل های ممکن برای دستیابی به آشتی به همسران اجازه می دهد تا با یکدیگر همدلی کنند.
این به ایجاد فرصت‌های جدید برای دیدن خود و رابطه‌تان کمک می‌کند. عواملی که بر احساس رضایت زناشویی تأثیر مثبت دارند عبارتند از: سطح تحصیلات بالاتر، وضعیت اجتماعی-اقتصادی بالاتر، علایق مشابه، سطح هوش، شخصیت همسران و همچنین تطابق جنسی و در صورت لزوم. زنان، ازدواج دیرهنگام مشارکت این عوامل احتمالاً توانایی حل مشکلات نوظهور در یک رابطه را افزایش می دهد و همچنین استرس های زندگی مانند افزایش جمعیت را کاهش می دهد و همچنین در کاهش تعارضات ناشی از اختلاف نظر و عدم تطابق تأثیر دارد. زوج هایی که زندگی زناشویی هماهنگ و شادی دارند، برای برقراری ارتباط مناسب در روابط خود تلاش می کنند. در موقعیت‌های درگیری، اختلاف عقیده را مجاز می‌دانند، توهین طولانی‌مدت نمی‌کنند و همسر خود را نادیده نمی‌گیرند. بنابراین، به نظر می رسد که رضایت زناشویی ممکن است عامل مهمی برای محافظت از یک زوج متاهل در برابر تصمیم به جدایی یا طلاق باشد (Carr, 2009؛ Cierpiałkowska, 2012؛ Wojciszke, 1993).
جدایی و واکنش های سازگارانه در کودکان

جدایی زناشویی و طلاق یکی از عوامل استرس زای زندگی برای همه اعضای خانواده است، اما کودکان آن را به شکلی خاص تجربه می کنند. در کودکان، احساسات مربوط به جدایی یا طلاق والدین ممکن است منجر به واکنش‌های انطباقی کوتاه‌مدت یا بلندمدت شود. پسران ممکن است اختلالات رفتاری یا رفتارهای بیرونی مرتبط با کنترل ضعیف رفتار خود داشته باشند و نوعی ناسازگاری اجتماعی را تشکیل دهند که مثلاً با پرخاشگری، مقاومت، نافرمانی از محیط ظاهر می شود. تکانشگری بودن این واکنش ها نتیجه بیرون کشیدن مشکلات تجربه شده در بیرون است. عواقب ناخوشایند چنین رفتاری بیشتر توسط اطرافیان شما تجربه می شود تا فردی که مرتکب این بی نظمی می شود، که بیشتر با احساس ضعیف گناه مشخص می شود. با این حال، دختران بیشتر احتمال دارد مشکلات عاطفی و رفتارهای درونی‌سازی مرتبط با کنترل بیش از حد را تجربه کنند و همچنین نوعی ناسازگاری اجتماعی را تشکیل می‌دهند. این نوع رفتار با گوشه گیری، احتیاط اغراق آمیز در موقعیت های جدید و دشوار، احتیاط بیش از حد در تماس های اجتماعی و تسلیم بیش از حد به هنجارهای نظارتی مشخص می شود. فرد مشکلات تجربه شده را به درون شخصیت خود فرافکنی می کند که منجر به احساس گناه و رنج روانی می شود. در نتیجه این کودک است که آسیب روانی می بیند نه محیط اجتماعی. کودکان، اعم از پسر و دختر، ممکن است در مدرسه، در گروه همسالان خود با مشکلاتی مواجه شوند و همچنین ممکن است مشکلات آموزشی را تجربه کنند. پس از جدایی والدین، در صورتی که در دوره قبل از جدایی مشکلات جدی در رابطه فرزند و والدین ناشی از دلبستگی ناایمن وجود داشته باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که فرزندان مشکلاتی را نشان دهند که منشأ آن نیاز برآورده نشده کودک به امنیت است. در مورد فرزندپروری مقتدرانه نیز چنین است، زمانی که والدین با کودک همکاری نمی کنند، با او برخورد ذهنی نمی کنند، اما مطلقاً بدون توضیح معنای رفتار خود، خواهان رعایت برخی قوانین هستند. کودکان بیشتر در معرض خطر مشکلات سازگاری پس از جدایی هستند که مشکلات طولانی مدت خانوادگی در سیستم خانواده، اختلافات زناشویی، خشونت های خانوادگی و جدایی ها و اتحاد مجدد همسران قبلی وجود داشته باشد. اگر کودک قبلاً در معرض عوامل استرس زا قرار داشته باشد، ممکن است توانایی کمتری برای مقابله با استرس در دوره پس از جدایی و مشکلات بیشتر در سازگاری با موقعیت جدید ایجاد کند. ثابت شده است که عوامل روانشناختی مختلفی که در کودک، خانواده و محیط اجتماعی او قرار دارند، ممکن است مشکلات سازگاری تشخیص داده شده کودک را پس از جدایی والدین تقویت کنند. با این حال، کودکانی که خانواده‌هایشان محیط پایدار والدینی را فراهم کرده‌اند، پس از جدایی سازگاری بهتری نشان می‌دهند. عوامل روانی مستقر در کودک نیز مسئول سازگاری بهتر پس از جدایی هستند، مانند کانون کنترل درونی که به کودک احساس عاملیت، آگاهی از ارزش خود و شایستگی های اجتماعی می دهد. سازگاری بهتر فرزندان با شرایط جدید نیز تحت تأثیر منابع روانشناختی شخصی والدین و نحوه مقابله مثبت آنها با غم و اندوه ناشی از جدایی یا طلاق است. مشارکت والدین در حل مشکلات ناشی از وضعیت جدید و در دسترس بودن حمایت اجتماعی از مدرسه و خانواده بزرگ هم برای کودکان و هم برای والدین ممکن است به طور قابل توجهی به محافظت در برابر پیامدهای منفی جدایی کمک کند .مشاوره طلاق (https://telluss.ir/%d9%87%d9%85%d9%87-%da%86%db%8c%d8%b2-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%a7%d9%88%d8%b1%d9%87-%d8%b7%d9%84%d8%a7%d9%82/)

بازتاب ها


افرادی که در معرض خطر فروپاشی روابط هستند، که رنج می برند و نگران آینده خود هستند، باید از حمایت اجتماعی خانواده بزرگ و دوستان خوب بهره مند شوند. همچنین ارزش جستجوی کمک حرفه ای را دارد. مشاوره ازدواج جایی است که می توانید از کمک های حرفه ای و حمایت عاطفی برخوردار شوید، نه تنها در دوره فوری قرار گرفتن در معرض شدید استرس و رنج ناشی از این واقعیت که یکی از عزیزان شکست خورده است. ازدواج درمانی همچنین در درازمدت کمک می کند و به شما امکان می دهد تا توانایی استفاده از استراتژی های خوب برای حل مشکلات نوظهور زندگی را به دست آورید. مهم است که از سلامت روحی و جسمی خود مراقبت کنید. در یک موقعیت نامطلوب و استرس زا، این مفید است که اجازه دهید احساسات خود صحبت کنند، و در مرحله بعد، بدون قضاوت یا محکوم کردن، به موقعیت به طور عینی نگاه کنید و اجازه دهید با تأمل در مورد اینکه کجا اشتباه کردم، چه چیزی را از دست دادم. . از این گذشته، مهم است که احساسات منفی نسبت به شریکی که مقصر است پرورش ندهید. بخشیدن فردی که مرتکب جرم شده است شما را از درد رنج رها می کند و فرصت های جدیدی را در اختیار شما قرار می دهد. در پایان، یک زوج متاهل می توانند از زمان جدایی استفاده کنند تا تشخیص دهند که آیا واقعاً می خواهند از هم جدا شوند یا به فکر یکدیگر هستند و می خواهند برای ترمیم روابط پیچیده در روابط خود تلاش کنند. گاهی اوقات لازم به نظر می رسد که موقعیت یک رابطه را از یک منظر خاص ارزیابی کنید تا بینش خود را نسبت به احساسات و تجربیات زندگی خود به دست آورید. آگاهی از موقعیت و انتظارات خود از ازدواج، متعهد شدن به راه حل های سازنده ای را که باعث وحدت ازدواج و خانواده می شود، آسان تر می کند. مطمئناً زوج های متاهلی هستند که می توانند با موانع موجود در رابطه خود کنار بیایند و شکسته ها را به تنهایی ترمیم کنند. با این وجود، به نظر می رسد ارائه حمایت و درمان برای همه افرادی که احساس درماندگی می کنند و نمی دانند چگونه به خود کمک کنند، درست به نظر می رسد.


مشاوره طلاق (https://telluss.ir/%d9%87%d9%85%d9%87-%da%86%db%8c%d8%b2-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%a7%d9%88%d8%b1%d9%87-%d8%b7%d9%84%d8%a7%d9%82/)