ببخشید آقای مدیر مطلبی که من گفتم هم مرتبط بود نه غیر مرتبط که بخوام جای دیگه مطرح کنم
Printable View
عزیزم،
عنوان تایپیک
درسته؟ خوب پس در این تایپیک فقط باید در مورد این موضوع بحث بشه.نقل قول:
آیا از برنامه نویس شدن راضی هستید؟
نقل قول:
مثلا تیمی کارکردن را بیایم تمرین کنیم تیم که حتما نباید افرادش کنار هم باشن هر کجای ایران اونوقت وقتی پروژه ای را همه روش کار میکنیم میتونیم توی شهرای مختلف بفروشیم.
بحث دیگه که من به ذهنم میخوره بحث ایده دادن ایده خوب واسه شروع پروژه اونم وقتی چند تا فکر از نقاط مختلف کشور با هم بشن خیلی بهتره تا یک فکر (تیمی فکر کنیم)
بحث فروش برنامه هم در چنین شهر یعنی سراسری...(تیمی به فروش برسونیم و همه از درآمدش استفاده ببریم)
بحث ارتقا علمی میمونه که اونم با آموزش به صورت مجازی اونم به مجانی هر کس هرچی یاد داره بیاد آموزش بده البته این قضیه نیاز به محیا کردن بستر آموزش مجازی داره که باید روش برنامه ریزی کرد.
اگر تمایل دارید که دوستان نسبت به صحبت های شما نظر بدهند و روال تایپیک بر اساس نظر شما ادامه پیدا کند،باید این موضوع را در تایپیکی جداگانه مطرح کنید.نقل قول:
دوستان عزیز لطفا نظرتون را نسبت به پیشنهاد من بگویید
موفق باشید،
MIDOSE
من یه سوالی دارم
چرا اول برنامه می نویسید و بعد قیمت می دید؟
چون هزینه ها و شرایط قابل پیش بینی نیستند.نقل قول:
چرا اول برنامه می نویسید و بعد قیمت می دید؟
خوب اگر الان محصول رو با هزینه ای تولید کردید و با نصف قیمت فروختید تکلیف چیه؟نقل قول:
چون هزینه ها و شرایط قابل پیش بینی نیستند.
حالا اگر محصول رو تولید کردید و انتظارات فروش شما برآورده نشد تکلیف چیه؟
سلام obalitjoOon
تکلیفی مجزا از بقیه مشاغل ندارهنقل قول:
خوب اگر الان محصول رو با هزینه ای تولید کردید و با نصف قیمت فروختید تکلیف چیه؟
حالا اگر محصول رو تولید کردید و انتظارات فروش شما برآورده نشد تکلیف چیه؟
اگر با نصف قیمت فروختید که خوب , باز هم لااقل نصف مبلغ رو دریافت کردید , متاسفانه در این حالت یا باید متوسل به دامپینگ قیمت بشید , که ممکنه در مقابل رقبای دیگه مشکلاتی رو برای شما ایجاد کنه ( که میکنه ! )
دامپینگ قیمت به غیر از این مشکل , متاسفانه سطح توقعات کلی مشتریان رو هم بالا میبره , که همین امر در آینده برای خود شما هم مشکل ساز میشه . مشتری دیگه حاضر به پرداخت قیمتهای واقعی نیست و قیمتهای دامپ شده رو واقعی تصور میکنه ! به علت و ریشه اون هم کاری نداره .
در مجموع به پروژه های شکست خورده هم میشه به عنوان پروپه های Resuseable نگاه کرد , که همین امر میتونه نجر به کاهش زمان پروپه های آتی شما بشه !
موفق باشید
من به هيچ وجه ارزش كارم رو پايين نخواهم آورد. دليلي نداره كاري بكنم كه بعدا توش بمونم يا مجبور بشم به نصف قيمت كارم رو بفروشم. به قول يكي از اساتيدم شما برو يه كاپشن چرم رو از بازار بخر. اگه 400,000 تومن قيمت اون كاپشن باشه محال ممكن هست فروشنده بيشتر از 10,000 تومن تخفيف بده اما برنامه نويس فقير پروژه يك ميليون تومني رو آخر با 200,000 تومن انجام مي ده.
خوب آدم گشنگي بكشه بهتره كه بيخودي كار كنه. چه دليلي داره من به خاطر اينكه خودم رو سير كنم يا به خاطر سيصد چهارصد تومن وقت و انرژي بذارم آخرم باز چونه بزنم كه بخرين.
بايد از اول محكم جلو بري. هميشه بايد توپ تو زمين شما باشه نه كارفرما. اينو يادت باشه كه كارفرما هميشه دزده. هزار تومن هم براش ارزش داره. قراردادي رو امضا كن كه به نفع تو باشه و به همون اندازه اي كار كن كه تو قرارداد نوشتي. همون قدر كه پولش رو ميگيري.
نه مثل برنامه نويسي كه آخر كار شيرين كاريش گل مي كنه و آيكون و چيزهايه الكي اضافه مي كنه. زور مي زنه تا ازش بخرن.
هرچند كه به عنوان تايپيك هيچ ربطي نداشت اما حتماً بايد براي چند پست آخر مي نوشتم.
سلام obalitjoOon
به نظر میاد چند پست آخریتون با پست فعلیتون یه مقدار مغایره ! اول میپرسید اگه فلان شد چی میشه ! بعد حالا میگید چرا میزارید بهمان بشه !
دوست عزیز هیچ آدم عاقلی اگه بدونه داره اشتباه میکنه , که مرتکب اون نمیشه !
اگه با واژه دامپینگ قیمت آشنایی داشته باشید , و علل اون رو بدونید , احتمالاً مثال کاپشن چرم 400000 هزار تومنی رو نمی زدید .
اینایی که به قول شما این شیرین کاریها رو میکنن , وضعیتشون مشخصه , وضعیت حالتی که مد نظر شماست ( حالت مخالف ) , خوب احتمالاً بهتره .نقل قول:
نه مثل برنامه نويسي كه آخر كار شيرين كاريش گل مي كنه و آيكون و چيزهايه الكي اضافه مي كنه. زور مي زنه تا ازش بخرن.
کارفرما دزد نیست , آدم حساب مال خودش رو داشته باشه که دزد نمیشهنقل قول:
كارفرما هميشه دزده.
در دادگاهی با این حکم , مطمئناً از دید کارفرما هم , برنامه نویس دزده !
توصیه : رو در رو به یه یکی از مشتریات بگو دزد , بعد منتظر نتیجه باش ! ( اعلام نتیجه فراموش نشه )
ایجاد کننده تاپیک , alawiala در پست شماره 13 درخواستی داشتن , بهتر بود مطالعه ای در این خصوص انجام میدادید
موفق باشید
خوب در حالت خيلي مودبانه درگيري صورت ميگيره.:گیج:نقل قول:
توصیه : رو در رو به یه یکی از مشتریات بگو دزد , بعد منتظر نتیجه باش ! ( اعلام نتیجه فراموش نشه )
مي خواستم ببينم بقيه چه جوري فكر مي كنن...نقل قول:
اول میپرسید اگه فلان شد چی میشه !
... تا اگر شد از خواب جهل و غفلت بيدار بشننقل قول:
بعد حالا میگید چرا میزارید بهمان بشه !
پرسيدن دليل ندونستن نيست. ميشه با سوال كردن جواب خيلي چيزها رو بدست آورد و ميشه فهميد هركسي تو چه عالمي سير مي كنه.
البته اين رو هم اضافه كنم كه من نه زن دارم نه مسئوليت زندگي رو دوشم هست. نفسم هم از جايه گرم بالا مياد و نمي تونم شرايط يه برنامه نويسي رو كه خانواده تشكيل داده اما با همون طرز فكري كه تازه مشغول به كار شد داره زندگي مي كنه قرار بگيرم.
فکر نمی کنم معنای زمان با شرایط یکی باشه، هست؟نقل قول:
بخشی از مهندسی نرم افزار مربوط میشه به کنترل و زمانبندی و نحوه چیدن نیروهای کاری
پس همچین هم غیر قابل پیش بینی نیست و میشه با یه درصد خطا قیمت حدودی رو مشخص کرد
دوستان قرار نیست که بعد از هر چند تا پست تذکر بدم!فقط روی موضوع مربوطه بحث کنید.
موفق باشید،
MIDOSE
ضمن سلام مجدد
جرج سانتايانا
آنان كه نتوانند از گذشته درس بياموزند ، محكوم به تكرار آنند
با تشكر از نظرات دوستمون Mamdos ، اين دوست عزيز تونستن به بخشي از مشكل اشاره كنن .
خوشبختانه با اينجور دوستاني خوب ميشه وارد گفتگو شد و به نتيجه مثبت تر رسيد چرا كه در عين مثبت نگري ، واقع گرا نيز هستند .
و حالا توضيحي در رابطه با مشكل خودم ، البته اونو با مقدمه اي هم همراه ميكنم :
بسياري از برنامه نويسا ، ظاهراً فراموش ميكنن كه دارن محصول رو براي مشتري مينويسن و نه خودشون ، كه حالا بخوان در مورد اون تعريف و تمجيد كنن !
مثلي فارسي ميگه : علف بايد به دهن بزي خوش بياد
مشتري حرف اول و آخر رو ميزنه ، تشخيص نياز واقعي مشتري ممكنه چيزي بوده باشه كه شما در داخل ايده خودتون اون رو مد نظر قرار نداديد !
مشتري تا نياز به محصولي نداشته باشه ، ترغيب به خريد نميشه
در هنگام عرضه يك ايده جديد به بازار ، شما ناگزير به تبليغات و آموزشهايي گسترده در اين خصوص هستيد ، اين تبليغات و آموزشها بايد در بر گيرنده : شرح ايده جديد ، مزاياي اون نسبت به روش فعلي و رايج و چگونگي كاربرد باشه
مثالي رو عرض ميكنم :
همه ما سالهاست كه عابر بانك داريم ( ايده اي كه قديمي شده ) ، بسياري از ما حتي با داشتن عابر بانك و تبليغات بسيار گسترده اي كه در خصوص مزاياي اون ميشه ، باز هم در بسياري فعاليتها از اون استفاده نميكنيم ! در واقع بسياري ايده ها هستن كه پتانسيلهاي پنهان دارن و مشتريان از تمام همون پتانسيلهاي بالقوه هم استفاده نميكنن
در عرضه يك ايده جديد كار دو چندان سخت تر از قبل ميشه !
شما در ايده هاي جديد مجبوريد در مشتري حس نياز رو ايجاد كنيد ! ، در بسياري مشاغل ديگه اين كار ساده هستش :
در كبابي با انداختن كمي چربي توي آتيش ، دود حاصل از سوختن چربي و بوي اون ، اسيد معده رو جاري ميكنه، و اين اسيد مغز شما رو به فرمان دادن راضي ميكنه و پا هم مجبور به رفتن !
در صنايع خوراكي ، با بسته بندي شيك كه در بسياري مواقع تصوير روي بسته بندي با محتويات داخلش مغايره ( راستي به نظر شما اسم اين كار دزدي نيست ! ) ، چشمان شما ، مغر رو به فرماني هر چند بر خلاف ميل واقعي مغز ، راضي ميكنه و دست براي برداشتن دراز ميشه و ...
وليكن در سيستمهاي نرم افزاري متاسفانه كار بسيار مشكل تره و اونهم به دليل عدم سادگي در برقراري ارتباط نزديك و دو طرفه با مشتري و نياز به آموزش مشتري در هنگام به كارگيري برخي امكانات هستش
ديگه همه گاز زدن يه كباب رو بلدن و نيازي به آموزش اين صفت انساني نيست ! وظيفه فروشندگان فعال در صنايع غذايي تنها جاري كردن اسيد معده هستش و بس ، حال به هر روشي كه شده !
اسيد معده بيشتر = فروش بيشترمعادله اي ساده و فاقد پيچيدگي ، اصلي ثابت شده از دوران غار نشيني تا دوران Paint House نشيني فعلي
ايده هاي جديد نرم افزاري معمولاً دوره ركودي رو طي ميكنن ، نزديك شدن مشتري در اين حالت ، غالباً با احتياط همراهه ، بسياري از مشتريان به ايده هاي جديد نرم افزاري به ديده ترديد نگاه ميكنن ، همين امر كليات پروژه رو با مشكل مواجه ميكنه
راه دوري نياز نيست بريم ، پاسخ يك سئوال رو به خودتون بديد :
آيا همه شما با آخرين نسخه هاي زبانهاي برنامه نويسي كه هم اكنون به اون مسلط هستيد كار مي كنيد ، اگر كار نميكنيد ، به بررسي دلايل اون بپردازيد ، مطمئناً به بسياري مشكلات ديگه كه فرا روي شركتهاي متولي ايده هستش ، پي ميبريد ( بگذريم كه توي ايران اونها رو مفت ميتونيم تهيه كنيم ، اگه پولي بود كه ديگه ... )
در زماني كه شما مشغول تفهيم ايده جديد و عرضه شده خودتون هستيد ، ديگر رقبا مشغول تكميل ايده شما هستند ( پروژه شما علني شده و شمارش معكوس آغاز جهت زمان ارائه محصول رقيب آغاز ) ، و در واقع كار را كه كرد آنكه تمام كرد !
فرضاً شما بستر لازم رو شش ماه طول ميكشه آماده كنيد تا مشتري بفهمه عابر بانك چيه ! بانك ديگه بدون اينكه اين دوره ركود رو طي كنه و در واقع متحمل هزينه اي بشه ، سيستمش رو 7 ماه بعد عرضه ميكنه ! ( درسته در ايران متولي اين امر بانك مركزيه ، مثال رو زدم تا فقط براتون ملموس باشه ، تعميمش با خودتون )
اشتباه من اين بود :
خود ايده بدون نقص بود ( اجرا ) ، شواهد نشون ميداد كه همه دوست دارن حساب و كتاب خرج و مخارج زندگيشون رو داشته باشن ، خيلي ها دفتر و قلمي رو براي اينكار اختصاص داده بودن ، دفتر گوشه جيبشون بود ، كرايه تاكسي كه ميدادن مينوشتن ، نون كه ميخريدن توي همون صف نونوايي ممكن بود بنويسن و يا اينكه قبل از خواب تمام اينكارها رو ميكردن ودفترچه رو همون جا كنار تختخواب ميذاشتن ، تا صبح روز بعد ! ( به اين هزينه ها نخنديد ، اكثر افراد همين ها رو مينويسن ، حالا هر كسي به فراخور حالش )
در واقع اين كار زماني رو صرف نميكرد ، غالباً يا به صورت موازي با ديگر كارها انجام ميشد و يا اينكه در مجموع زمان كمي رو به خودش اختصاص ميداد
دفترچه كوچيك 50 تومني كار خودش رو كرد ! جاي كمي رو ميگرفت و توي جيب بغل جا خوش كرده بود ، ارزون بود ( خيلي خيلي ارزونتر از نرم افزار من ) و قابل حمل ، در واقع مونس و يار هميشگي خيلي از آدمها بود ! ودر واقع كار راه بنداز و به حد كفايت مورد نظر مشتري ، كارآمد .
من بايد مشتري رو مجبور ميكردم كه از اين يار هميشگيش جدا بشه ، طرحي نو رو پيش بگيره و قلم و كاغذ كمتري مصرف كنه !! و در عوض در مقابل كامپيوتر بشينه و برنامه رو باز كنه و كارهاش رو توي اون انجام بده ، فقط در مقابل زودتر ميفهميد كه پولي توي كيفش باقي نمونده و يا بدهي بالا آورده !
من توجه نكردم كه اين يادداشت برداريها در چه موقعيتهاي زماني انجام ميشد ( توي تاكسي ، صف نون و يا توي رختخواب ! ) ، با اينكه من خودم هم از همون روش تبعيت ميكردم ، ولي فراموش كردم كه آيا تغيير عادت و به نوعي ايجاد حس و نيازي نو در مشتري از دستم من ساخته هست و يا نه ؟!
آيا موفق ميشم كه اين احساس رو در مشتري ايجاد كنم كه بگه :
من بايد كارهام رو با اين نرم افزار انجام بدم !
اگر نميگفت بايد ، بايدي هم براي خريد به وجود نمي اومد !
آخه ميدونيد وقتي كسي ، حساب نون و كرايه تاكسيش رو نگه ميداره ، احتمال اينكه حاضر بشه پول 100 تا نون رو براي يه نرم افزار بده چندان زياد نيست !
سطح درآمد مردم روز به روز پايينتر ميومد و در واقع پولي نمي موند كه طرف بخواد حساب و كتابش رو داشته باشه ! خيلي از مردمي كه بازار هدف فرضي من بودن ، غرق در بدهي بودن و وام بانكي ، در واقع اون نرم افزار يادآور اين موضوع بود براشون كه :
" آيندت رو به چند تا دفترچه قسط بانكي فروختي ! سر رسيد قسطات رسيده " ( اشاره به يكي از امكانات اون )، در حالي كه نرم افزار نميتونست در باز شدن اين گره به اون كمكي بكنه ( آخه ميدونيد ، اگر هم نميدونيد الان بدونيد ! بعضي مشتريها فكر ميكنن كامپيوتر ميتونه آپولو هوا كنه !! )
فروش يك آيينه دق ( نرم افزارم ) ، به مشتري كار خيلي خيلي سختي بود ! نمودارهاش به صورت آنلاين كاهش پس انداز رو نشون ميدادن ، هزينه خريد يه دونه نون رو وارد ميكرد ، نرم افزار صبر نميكرد يه لقمه از اون نون از گلوش پايين بره ، از صندوق به اندازه پول نون برميداشت ! ... و به همراه اون كاهش صبر و تحمل كاربر از كار كردن با نرم افزار رو به دنبال داشت
در واقع با توجه به شرايط اقتصادي موجود ( كه امروزه روز هم شاهد اون هستيم ) ، نرم افزار بار منفي رواني زيادي رو براي مشتري به همراه داشت
اونهايي هم كه پولي داشتن ، حساب و كتابي بدين شكل نداشتن ! خرج ميكردن و خرج ، بدون اينكه به مانده نگاهي داشته و يا اينكه نيازي به انجام اين كار داشته باشن ، حوصله اي داشته باشن و يا الزامي
بازار هدف تعيين ميكنه كه شما چقدر در تغيير رفتار مشتري نهايي تون ميتونيد موفق باشيد
وقتي براي يك بازاري نرم افزار مينويسي ، احتمال اينكه بتوني حس نياز به يك نرم افزار رو درش ايجاد كني ممكنه كم نباشه : يه كارمند رو مياره با حقوق ماهي 100000 هزار تومن ( وضعيت طوري شده كه اين سطح دستمزد عجييب نيست ) ، يه كامپيوتر ميخره براي كلاس مغازش اونهم با مانيتور وايد 19 كه نرم افزار شما قراره بخشي از اون صفحه رو بگيره ! ويه پولي رو هم ميندازه جلوي يه برنامه نويس تا براش يه برنامه انحصاري ( سفارشي ) بنويسه ، برنامه نويس ميگه 500000 تومن ، 400000 تومن بهش ميده و كار تمام ، بازاري سينش رو ميده جلو كه يه برنامه دارم كه هيچكي نداره ! حس برتري درش تقويت شده ! آخرش تونست روي مغازه بغلي رو كم كنه !
بازاري توي اين حال و هوا و اين خوشيهاست !
ولي يه مشتري معمولي ، در موردش ديگه توضيح نميدم ، چرا كه توضيح واضحاته
مراقب باشيد :
ايده جديدتون به دنبال ايجاد نيازي جديد نباشه ، احتمال موفقيتش در عرصه برنامه نويسي كمه ، اگر هم بگيره با توجه به دوره ركود اوليه ، احتمالاً ورود محصولات رقبا قريب الوقوعه
به دنبال حل مشكل موجود با روش بهينه باشيد و نه انقلابي ، چرا كه در بسياري مواقع تغييراتي شديد ، رفلكس مناسبي رو به دنبال نداره
ايده جديدتون رگه هايي از روشهاي قبلي رو به دنبال داشته باشه ، تا كاربر ترغيب به تغيير پلت فرم بشه ، كاري نكنيد تغيير پلتفرم براي اون ياد آور داستان : آليس در سرزمين عجايب باشه ، مشتري با ديدن محيطي نامانوس فراري خواهد شد .
و بسياري مطالب ديگه كه اميدوارم ديگر دوستان هم به اونا اشاره كنن .
دوستان برنامه نويس من ، تنها با مطالعه كتب برنامه نويسي و ارائه نرم افزار به بازار ، تصور بنده براي شما چيزي بيش از شكست نيست ( كه البته اميدوارم اشتباه كنم ) واقعيتي كه در عين بديهي بودن ، ناديده گرفته ميشه
روانشناسي مشتري و بررسي دقيق بازار هدف نكات اساسي هستند
با آرزوي موفقيت براي شما در زندگي و برنامه نويسي
با تشکر از nabeel
به موضوع جالبی اشاره کردید، که با وجود بدیهی بودن خیلیها فراموشش میکنند: از دید مشتری باید به ایده نگاه کرد نه از دید فروشنده.
این موضوع ما را وارد بحث جدیدی میکند به نام کشف ایده. ایدههای خوب وجود دارند ولی هر کسی نمیتواند کشفشان کند! چرا که این کار نیاز به دانش، تجربه و اطلاع از نیاز بازار دارد. به عبارت دیگر من با شما موافق نیستم که کلاً نباید دنبال هیچ ایدهی بکری رفت! چرا که به نظرم نوعی پاک کردن صورت مسأله است: مسأله این است که چگونه ایدههای بکر خوب (یعنی بازارپسند و دارای امکان بالای موفقیت) را پیدا کنیم و یا این که چگونه ایدههای خوب را از ایدههای بد تشخیص دهیم. این کار خودش یک تخصص است، و شرکتهایی که حرفهای کار میکنند (حتی در ایران، البته بیشتر در شرکتهای خصوصیِ بزرگ) افرادی را فقط به همین منظور استخدام میکنند (دقیقاً عنوان شغلیاش را نمیدانم).
به نظر من ما نرمافزاریهای ایرانی در این موضوع مشکل داریم؛ یعنی اطلاع کافی از بازار نداریم (چند شرکت پیش از عرضهی محصول نرمافزاریشان یک تحقیق بازار درست و حسابی انجام میدهند؟) و یا اطلاعات در جامعه به طور روان نمیچرخد، و ایدههای خیلی از فعالان صنعت نرمافزار تکراری یا تقلیدی است.
به نظر من یکی از عوامل مهم آن، نداشتن رسانههای قوی فناوری اطلاعات است که الهامبخش و ایدهپرور باشند، این باعث میشود ایدههای جالب در سطح گستردهتری در جامعهی فاکارها (ITکارها!) پخش شوند، نقد شوند و چکش بخورند تا اصلاح شوند، و در نتیجه احتمال اجرای ایدههای خوب بالا برود. اگر دقت کنید بخش بزرگی از محتوای رسانههای معروف در حوزهی فا از این جنس است، مثلاً بخش مربوط به فناوری اطلاعات بیزنسویک و نیویورکتایمز را خودم زیاد دیدهام، و معمولاً روندهای جدید و ایدههای جالب را (مثلاً محصولات نوآورانهی شرکتها، حتی شرکتهای نوپا و کوچک) مطرح میکنند، نه این که مثل رسانههای فعلی ما دائماً به غر زدن بپردازند یا تحلیلها و انتقادهای سطحی ارائه دهند. مثلاً من سه سال مرتب هفتهنامهی عصر ارتباط را میخریدم، آن هم بیشتر به خاطر بخش دهکدهی جهانی بود که عمدتاً ترجمهی مقالات خوب بیزنسویک بود، که واقعاً به آدم ایده میدادند، ایدهها را تحلیل میکردند و حس خلاقیت آدم را تحریک میکردند تا ایدههای جدید را کشف کند. اما بخش داخلی عصر ارتباط خیلی کم چنین مقالههایی در مورد داخل کشور داشت و بیشتر از جنس دامن زدن به جنجال و انتقادهای سطحی که مثلاً نمیدونم رئیس سازمان نظام صنفی رایانهای چی گفته و فلانی چی جواب داده و ... بود در حالی که دهها شرکت کوچک نوآور در حوزهی فناوری اطلاعات وجود دارند که ناشناخته باقی ماندهاند. در یک مورد کمیاب که یکی از این مؤسسات نوآور در عصر ارتباط معرفی شده بود من به قدری خوشم آمد که کارآموزیام را آنجا گذراندم! الان مثلاً شرکتهایی در مراکز رشد وجود دارند که خارج از دانشگاهها (و حتی داخل دانشگاهها!) کسی از وجودشان اطلاع ندارد و ملت میروند عین همان محصول را از خارج میخرند.
البته به نظر من رسانههای ما کماطلاع هستند و اگر کسی به آنها در این زمینه کمک کند استقبال میکنند، چون بیشتر بدنهی آنها را خبرنگاران علاقمند به فناوری اطلاعات تشکیل میدهد که با بدنهی تولیدکنندگان نرمافزار ارتباط کمی دارند و ضمناً اطلاعات فنی ناکافی دارند (گاهی اشتباههای خندهداری میکنند). البته بعضی شرکتهای نرمافزاری سعی کردهاند ارتباط حرفهای با رسانههای فا برقرار کنند که به نظرم کارشان خوب بوده (مثل همکارانسیستم) ولی هنوز ناکافی است. ضمناً در مواردی هم که شرکتهای نوآور معرفی میشوند نحوهی انعکاس خبر آن را میسوزاند! مثلاً چند بار از این جور متنهای خبری دیدید:
«برای نخستین بار با تلاش محققان داخلی سامانهی الف تولید شد. این سامانه که حاصل تلاش ب ماههی گروهی از فارغالتحصیلان دانشگاه پ است، از امکانات ت، ث و ج بهره میبرد و از نمونهی مشابه خارجی چ درصد ارزانتر است.» یعنی یخترین نحوهی انعکاس! نقطهی مقابل الهامبخشی! تازه این خوبش بود (خدا نکند بخواهند تعریف بیخودی بکنند).
برای مقایسه خبرهای صفحهی اول بخش فناوری نیویورکتایمز و بیزنسویک را ببینید. بیشتر خبرها در این راستا هستند که به آدم ایده بدهند و ایدهها را نقد و پالایش کنند. نویسندگان متون خبرنگارانی هستند که هم با اصول روزنامهنگاری و جذابنویسی آشنا هستند هم اطلاعات فنی کافی دارند. وقتی هم نقد میشود به هیچ وجه نقد تخریبگر یا ناامیدکننده نمیکنند بلکه سعی میکنند ایدههایی برای بهبود بدهند (مثلاً همین الان خبر اول بخش فناوری بیزنسویک هم نرمافزارهای واقعیت مجازی موبایل رو معرفی کرده و هم نقدشون کرده. خبر اول نیویورکتایمز هم در مورد این است که مشتریان خواندن کتاب را روی موبایل به کتابخوانهای دیجیتال مثل کیندل ترجیح میدهند؛ دقیقاً دارد در مورد سلیقهی بازار روشنگری میکند تا شرکتهای جدید در پالایش ایدههای خوب از بد اشتباه نکنند.). در چنین فضایی است که ایدههای خوب (هم بکر و هم بازارپسند) پخش میشوند، بالا میآیند، نقد میشوند، اصلاح میشوند و پیاده میشوند.
به نظر من هیچ مانع خاصی برای این که رسانههای ایرانی هم چنین رفتاری پیدا کنند نیست. چه مانعی وجود دارد که مثلاً بازار نوپای نرمافزارهای هوش تجاری در ایران معرفی شود و بازیگران عمدهی آن و نوآوریهایشان معرفی شوند؟ همین حالا شرکتهای بازیسازی ارتباط خوبی با رسانهها برقرار کردهاند چون علاقمند زیاد دارند و همه آنها را میفهمند. در نتیجه گروههای بازیسازی متعددی اعتماد به نفس پیدا کردهاند و دارند ایدههای جدیدی را پیاده میکنند و روز به روز کیفیتشان بهتر میشود. خود عصر ارتباط هم با توزیعکنندگان بزرگ سختافزار مثل مادیران، سامالکترونیک، آواژنگ و فراسو ارتباط خوبی برقرار کرده و من واقعاً از خواندن مصاحبههایی که با مدیران این شرکتها (که آدمهای باهوش و visionaryای هستند) میکند لذت میبردم.
راه حل کوتاهمدتش این است که کسانی که هم با روزنامهنگاری و هم با فناوری آشنایی دارند و با این سبک خبررسانی آشنا هستند با این رسانهها تماس بگیرند و سعی کنند این طرز تفکر را به آنها انتقال دهند. مثلاً بروند در آنجا کار کنند، یا این که مقاله یا گزارش با این ویژگیها برای چاپ در آنها بفرستند (در عصر ارتباط چند مورد اینطوری دیدهام ولی کم بوده). یا حداقل در این مورد احساس نیاز را در جامعه ایجاد کنند. راه حل بلندمدتش این است که چنین افرادی به دنبال سرمایهگذار برای تأسیس یک رسانهی متفاوت فا باشند.
فکر کنم خیلی طولانی شد و خیلی هم از موضوع مبحث پرت شدیم! ولی به نظرم این بحثها ارزشش رو داره، گاهی نمیشه دقیقاً به قانون پایبند بود! اما اگر مدیران این ارسال رو حذف کنند اعتراضی ندارم.
سلام
ضمن تشکر مجدد از Mamdos
تسلسل مطالبی که نوشتم میباید رعایت میشد تا به این نتیجه نرسیدنقل قول:
من با شما موافق نیستم که کلاً نباید دنبال هیچ ایدهی بکری رفت
افرادی که در این بحث شرکت کردن , افرادی خود گردان هستن و منظور من در خصوص پیاده سازی ایده ها در همین حیطه عملکردی بود . نه شرکتها و موسسات تحقیقاتی
در واقع اگر موسسات تحقیقاتی که همین کار رو نکنن که دیگ اسم موسسه تحقیقاتی نمیشه روشون گذاشت
انییشتن میگه ( دقیقاً عین جمله خاطرم نیست ) : اگر میدانستیم چه میکنیم که , نامش را تحقیق نمی گذاشتیم !
در خصوص موفقیت ایده ها نکاتی رو عرض کردم , همین امر نشون میده که بنده فی نفسه به هیچ عنوان مخالف ایده نو نیستم , اگه بودم که شرایط موفقیت یک ایده رو مطرح نمیکردم , بنده عرض میکنیم که در هنگام پیاده سازی ایده , با دید باز حرکت کنید و همین امر نشون میده من و شما , هر دو در یک مسیریم ( حالای توی چه چیزی با نظر بنده مخالفید , واقعاً نمیدونم )
گو اینکه بسیاری از اون شرایط رو حتی اگه پروژه , در سطح ملی هم بخواد پیاده سازی بشه , موفق نخواهد بود به طور مثال پروژه اغوا گرانه و بهتره بگیم جاه طلبانه سیستم عامل ایرانی , از همین حالا اون رو شکست خورده بدونید , نه از نظر پتانسیل اجرا , از نظر مقبولیت بازار که طرف دوم معادله هستش , البته با توجه به اینکه این پروژه به قطع با هزینه بیت المال اجرا خواهد شد , متولیان امر مطمئناً بدون بسیاری بررسیهای کارشناسانه وارد کار میشن .
به قطع اگر شرکتی در معرفی ایده خودش موفقه , باید اون شرایط رو رعایت کرده بوده باشه
همونطوری که قبلاً هم گفتم , تصورم بر اینه که ما هر دو برایند حرکتیمون همسو هستش
شما تشویق به ایده پردازی میکنید و بنده نکات اون رو عرض می کنم
موفق باشید
درسته، در واقع ما داریم نظرات همدیگه رو تکمیل میکنیم!
پ.ن.: در مورد سیستم عامل ملی بارها گفته شده که هدف تولید یک سیستم عامل (یا در واقع مناسبسازی سیستم عاملهای متنبازی مثل لینوکس) برای سازمانهای امنیتی، نظامی و دولتیه نه یک سیستم عامل عمومی که جایگزین همهی سیستم عاملها شود. حتی دکتر ربیعی گفته بود که بعضی از مسؤولان دولتی اسم «ملی» را روی آن گذاشتند و اصلاً قرار نبود صفت «ملی» بهش اطلاق بشه. خیلی هم کار شاقی نیست، و همین حالا بعضی از سازمانهای دولتی در حال مهاجرت به لینوکس هستند. خیلی از کشورها هم برای سازمانهای دولتیشان چنین کاری میکنند و ایران اولین کشور در این زمینه نیست. در مبحث «ویندوز ۱۰ هزار جاسوس دارد» در این مورد مفصل بحث شده (مثلاً این ارسال).
تمام نوشته های دوستان رو خوندم، بسیار جالب بود. همیشه دلم می خواست با عده ایی از برنامه نویسای ایرانی بخصوص کسانی که کمی بیشتر تجربه دارند گفتگو کنم.
باید عرض کنم، بعد از چند سالی که اونور آب بودم و در شرکت خوبی مشغول کار بودم همین نوع سوالات تو ذهنم می چرخید؛ از دستمزد پایین گرفته تا زحمت به روز بودن و آینده شغلی.
جان کلام در هر شغل و حرفه ایی، هرکجای دنیا که باشید فرق نمی کنه، داشتن علاقه است تا موفق و خوشبخت باشی. اگه بقول گفتنی کسی اینجا هست که از روی جو رفته برنامه نویس شده، قطعا با مشکل رویرو خواهد شد.
علاقه با خودش رضایت و در نهایت معیشت، یا همون مال و پول، رو می آره.
علاقه باعث می شه تو کارتون تک باشید! نه اینکه فقط یکنفر باشه که یک کاره خاص رو بلد باشه، منظور اینه که عالی باشه حالا صدهزار نفر هم باشند، برای همشون پیشنهاد و تقاضای کار هست.
داشتن دانش یک مهارت در دنیای ۱۰ یا ۲۰ سال پیش خیلی اهمیت داشت، امروزه داشتن دانش یک حرفه بخصوص بدیهی هست، مثل جدول ضرب، همه بدنبال خلاقیت می گردند. اینی که می گم مفهوم جدید و فراگیر در همه سطوح(مدیریت،علم، آموزش و شغل، روش زندگی و غیره..) در غرب هست (البته شما می دونید).
حتما همتون می دونید که شرکتی مثل Google هر آدمی رو استخدام نمی کنه! تا دلتون بخواد برنامه نویس های حرفه ایی تو صف استخدام داره! اون هایی رو انتخاب می کنه که خاص باشند، خلاقیت فکری داشته باشند!
من از برنامه نویس بودنم کیف می برم، پس راضی هستم! :لبخندساده::چشمک:
با سلام
با وجود افراد حرفه ای و کارکشته ای مثل شما(منظورم افراد عضو در برنامه نویس هست) جایی برای سخنرانی من نیست.
اما برای اینکه من هم چیزی گفته باشم:
3 ساعت طول کشید تا تمام تاپیک هاتون رو خوندم.
نظرات بسیار جالبی ارائه کردید که به شخصه با خیلی هاش موافقم.:تشویق::تشویق:
اما من برنامه نویسی رو انتخاب کردم و علاقه مند هستم به خاطر:
- در این شغل همواره مطالب و مسائل جدید وجود دارد.
- هیچ دو روزی وجود ندارد که مسائل پیش روی شما یک جور باشد و اگر اینطور باشد مطمئنا جواب های شما به آن مسائل یک جور نخواهد بود.
- یکنواختی و تکرارهای خسته کننده که در اکثر مشاغل وجود دارد در این شغل نیست.
- همواره می توانی برای خودت کار درست کنی.(اشاره به اینکه اگر نرم افزاری نوشتی می توانی پشتیبانی آن را برداری و یا مثل معروفتر که خودت ویروس بنویسی، آنتی ویروسش هم خودت بدی و...)
- علمی است که نوپاست و حالا حالاها می توان در آن نظریه داد.(برعکس ریاضی که حتما باید چندین و چند سال در اون مسئله خاص تحقیق کنی)
خلاصه وقتی می تونی یک موجود زبون نفهم رو وادار به کارهایی بکنی که خودت می خوای لذت می بری.(که این لذت شامل حال کسانی می شود که توان این کار را دارند.مخصوصا اگه بتونی برنامه ای بنویسی که کامپیوتر صبح به صبح برات نون بخره:لبخند::لبخند: البته این دور از انتظار نیست مخصوصا برای ایرانی ها که با یه الله اکبر چه کارها که نمی کنند)
نکته آخر: هر کاری کنیم (ما ایرانی ها) از کارمون ناراضی هستیم.
می گی نه:
برو از تک تک افرادی که می شناسی سوال کن ببین چند درصد از اونها از کارشون راضی اند(تقریبا 0 درصد).
من به شخصه امید به زندگی و زنده بودن رو در برنامه نویسی میدونم .
وقتی بیش از 3 سال روی سیستمی کار کنی به امید فروش در آینده
ساعتها شب بیداری
در خواب جواب سوال پیدا کردن ها
نیاز به کسب اطلاعات یک حسابدار مجرب
نیاز به قفل سخت افزاری ، تامین امنیت برنامه ، جلوی دکامپایل شدن رو گرفتن
فکر کردن به اینکه "چگونه میتوانم بهترین باشم"
سعی در برقراری گروه ، عدم هماهنگی بین اعضا ، قر زدن بعشی از اعضا ، نا هماهنگی اعضا
بی پولی ، در حدی که شاید برای خرید یک فلش مموری دست گدایی دراز کنی
بعد که برنامه آماده شد ، بازاریابی ، آموزش ، پشتیبانی ، ارتقاء و .....
و در نهایت همه اینها فروش ، واقعا دلچسب است فقط به شرط آنکه در این حین مایوس نشی ، امیدت رو از دست ندی و با تمام نیرو و عشق کار کنی
در طول سه سال که در حال توسعه سیستم مالی بودم و هنوز هم ادامه دارد اعضای تیم ما از سه نفر رسید به دو نفر و بعد فقط خودم و پس از مدتی که امید به فروش افزایش یافت به دو نفر و حالا سه نفر و در آینده بیشتر ... این تنها نتیجه پشتکار و علاقه است نه چیز دیگری در صورتی که پارسال در شرکتی (کار آهن آلات) کار میکردم و در همان حین به توسعه سیستم مالی هم ادامه میدادم حدود 450 تومان درآمد داشتم ولی هیچ وقت به درآمد آن کار دل نبسته بودم و تنها هدفم تست سیستم در محیط عملیاتی بود
نتیجه اینکه بنده به هیچ عنوان از برنامه نویسی ناراضی نیستم ، در طول سه ساله گذشته که بصورت حرفه ای برنامه نویسی میکردم هیچ پولی از برنامه نویسی در نیاوردم ولی همین 6 ماهه اخیر جبران همه را کرد و خوشبختانه این درختی است که هر روز تنومند تر میشود و بار بیشتری میدهد .
پیروز و موفق باشیدش
هر چيزي فرهنگي دارد...
ابتدا بايد برنامه نويسي را از انحصار در آورد يعني مردم حداقل بفهمند كه به چه دردي مي خوره .
زماني كه مردم سرعت ، دقت ، زمان را درك كنند آنگاه برنامه نويسي حرف اول را مي زند.
دوست عزیز باید بگم که برنامه نویسی با تمام شغلهای دنیا فرق داره!
اولا که رشته کامپیوتر قبول شده بودم فکر میکردم از عهدش بر نمیام و گاهی به تغییر رشته فکر میکردم ولی بعدش وااااااااااااقعا از برنامه نویسی خوشم اومد...خیلی کار جالب و مهیجی هست.اگه برمیگشتم به عقب بازم رشته کامپیوتر رو انتخاب میکردم...
هنوز شغل بنده برنامه نویسی نیست (چون دانش آموز رشته ریاضی هستم)،
فقط می خواهم بگویم که من به برنامه نویسی به چشم یک شغل نگاه نمی کنم،
من با تمام وجودم عاشق برنامه نویسی هستم،
هیچ برام مهم نیست که آینده شغلی اش چطور است...
برنامه نویسی شده مثل بازی play station. دیگه ارزش قبلی رو نداره. وقتی میبینم طرف رشتش چیز دیگه ای (شیمی ، حسابداری، کتابداری، زیست و ...) و میاد با گذراندن 1 دوره کلاس های برنامه نویسی برنامه نویس میشه و بازار ما رو خراب میکنه دیگه نمیشه برنامه نویسی رو به عنوان یک شغل معتبر حساب کرد. همینه که من فارق التحصیل کامپیوتر روی برنامه نویسی به عنوان شغل اول حساب باز نمی کنم. یکی از مشکلات این رشته همینه که هرکسی میتونه یه سرکی توش بکشه و دستی توش داشته باشه. آیا میتونیم بریم به جای مهندس پالایشگاه، اونجارو اداره کنیم؟ ولی مهندس پالایشگاه با گذروندن یک دروه ی برنامه نویسی میتونه برات برنامه بنویسه.
اگر کسی با گذروندن 1 دوره برنامه نویسی که پیش کش ، اگه با 10 ، 20 دوره هم تونست برنامه نویس بشه ، سلام من و بقیه بچه ها برنامه نویس رو بهش برسون .نقل قول:
و میاد با گذراندن 1 دوره کلاس های برنامه نویسی برنامه نویس میشه
برادر من برنامه نویسی گوشت کوبی نیست که با دوره گذروندن بشی برنامه نویس !
کسی که بلده یک برنامه بنویسه اسمش برنامه نویس نیست ، این رو یادتون باشه ، برنامه نویس چند ده پارامتر داره ...
در آخر شما تو کارت بهترین باش ، مطمئن باش یه جوجه برنامه نویس نمیتونه جات رو پر کنه .
موفق باشید .
نقل قول:
و میاد با گذراندن 1 دوره کلاس های برنامه نویسی برنامه نویس میشه
ولی اگه بخوایم شرایط بازار کشور رو در نظر بگیریم ، با چند دوره ی برنامه نویسی هم می شه وارد بازار کار شد !نقل قول:
اگر کسی با گذروندن 1 دوره برنامه نویسی که پیش کش ، اگه با 10 ، 20 دوره هم تونست برنامه نویس بشه ، سلام من و بقیه بچه ها برنامه نویس رو بهش برسون .
یک نفر که با دوره دیدن وارد بازار شده و یک نفر که با تحصیل و تلاش بیشتر وارد بازار شده ( نگیم برنامه نویس ! ) رو میشه با یک " آمپول زن " و یک " پزشک " مقایسه کرد ...
وقتی شخصی بخواد آمپول بزنه ، هم آمپول زن و هم پزشک می تونن کارش رو راه بندازن ! ولی اون شخص مریض باید این ارزش رو برای خودش ( جون خودش ) قائل بشه و ترجیح بده که پیش پزشک بره تا احتمال تزریق موفقیت آمیز بیشتر بشه ...
در بازار برنامه نویسی هم همینطور هست ، اما چون در برنامه نویسی پول بیشتری قراره رد و بدل بشه ، پس مشتری یک فاکتور دیگه هم برای انتخاب بین "آمپول زن " و " پزشک " داره و اون هم هزینه هست ...
متاسفانه چون جامعه ی ما به کندی به سمت استفاده از تکنولوژیهای نرم افزاری پیش میره ( منظورم عموم مردم هستند ) ، برای مثلا یک مغازه داری که چندین سال با دفتر و دستک مغازه داری کرده و بعد از چندین بار کلنجار رفتن با بچه هاش راضی شده که یک کامپیوتر توی مغازش بزاره و حالا می خواد یک برنامه هم سفارش بده مطمئنا مهمترین فاکتور هزینه هست ، چون عملا این هزینه رو یک هزینه ی اضافی می دونه به طوری که اگه نرم افزار مورد نظرش ( از نظر هزینه ) رو پیدا نکنه ، ممکنه منصرف هم بشه ...
به نظرم هرچه مشتری با کامپیوتر و کاربری کامپیوتر بیشتر آشنا باشه حاضره پول بیشتری برای نرم افزار مورد نظرش بده و بیشتر به کیفیت نرم افزار فکر میکنه ، تا وقتی که اکثریت جامعه به دید مثبت و ایده آلی در رابطه با نرم افزار نرسن و اون رو به عنوان یک ابزار مهم حساب نکنن ، نمی شه انتظار داشت که یک برنامه نویس به حقش برسه و یا اینکه یک فرد دوره دیده ! ( تازه کار ) نتونه به راحتی بازار رو خراب کنه ...
اما در مورد برنامه نویس شدن و یا اینکه چه کسی برنامه نویس هست ، به نظرم صرفا یادگیری یک دستور زبان و آشنایی با چند کامپوننت و ابزار نمی تونه تعریف برنامه نویس شدن باشه ، برنامه نویسی از خلاقیت جدایی ناپذیره ، دستورات و ابزارها ، صرفا یک ابزار هستند برای اجرای ایده ها و این ایده ها هستند که یک برنامه نویس رو از یک صرفا " کدنویس " جدا می کنه ...
عاملی که خیلی ها رو برنامه نویس نگه داشته ، علی رغم اینکه درآمد خوبی هم نداشتن ، علاقه ی زیاد به برنامه نویسی و لذت از مشاهده ی محصول نهایی هست و چیزی که باعث میشه تقریبا تمام افرادی که وارد برنامه نویسی می شن ازش لذت ببرن همین عملی کردن ایده هاست ، واقعا کسی که خودش رو به چند ابزار بانک اطلاعاتی و چند تا دکمه و Edit و ... محدود می کنه نمی تونه برنامه نویس باشه و تنها چیزی رو که یاد گرفته داره پیاده می کنه ...
به عنوان یک نظر شخصی چون همیشه کامپیوتر رو به عنوان یک ابزار که باید برای پیشرفت علوم فعالیت کنه می شناسم ، هرگز به برنامه نویسی به عنوان یک شغل نگاه نمی گنم ... و تحصیلاتم هم در اون زمینه نیست ، گرچه لذت بخش ترین کاری که در طول روز انجام میدم ور رفتن با کامپیوتره ...
کسب در آمد از " کامپیوتر " و کسب درآمد از " برنامه نویسی " رو باید تقریبا جدا کرد !
مثلا یک شخص با یادگیری کار با یک نرم افزار سه بعدی و بعد طراحی یک دکوراسیون ساده ( و فقط طراحی اون و ایده هم از مشتری هست ) حدود 400 یا 500 هزار تومان درآمد داره ( برای یک طراحی ) در حالی که یک برنامه نویس باید هم ایده بریزه و هم با تفکر و زحمتی بسیار بیشتر از یک طراح دکوراسیون بتونه پروژه رو به اتمام برسونه که البته بعد از اتمام پروژه هم اشکالاتی هست که برنامه نویس باهاشون کلنجار بره ، و در آخر هم شاید بتونه نرم افزارش رو در بازار با قیمتی حدود 100 تومان یا ... به فروش برسونه ...
متاسفانه این مشکلات وجود داره و به نوعی برخی ها رو هم نا امید می کنه ، که به نظر من همونطور که اشاره کردم این مشکلات ریشه در میزان درک جامعه از نیاز به نرم افزار داره و اینکه افراد چقدر برای راحتی و استفاده از نرم افزار مناسب و با کیفیت حاضرند هزینه کنن ...
این موضوع رو می شه با مقایسه ی درآمد و ارزش برنامه نویسی در کشورهای توصعه یافته ای مثل امریکا و کشورهای اروپایی هم فهمید ، معمولا در تمام رده بندیهای مشاغل از نظر درآمد و یا ارزش اجتماعی ، برنامه نویسی ( یا یک شاخه از اون ) حتما در رده های بالایی لیست قرار می گیره ، اما در کشورهایی مثل کشور ما تقریبا میشه گفت برعکسه و برنامه نویسی درآمد قابل توجهی نسبت به برخی مشاغل نداره ...
به هر حال امیدوارم جامعه ما لزوم استفاده از نرم افزار رو درک کنه و شرایطی پیش بیاد که هر شغلی ارزش اجتماعی و درآمد اصلیش و داشته باشه ...
موفق باشید ...
کامپوتر و برنامه نویسی از بزرگترین علایق زندگی من هستند. همیشه میگم کاش میشد با یه سیستم معمولی برگردم به دوره دبستان و دوباره شروع کنم. حالا شما میپرسید اگه برگردید عقب دوباره کامپیوتر می خوندید. البته که می خوندم.
واقعا؟؟ یعنی هرکی یه ماشین حساب مهندسی با cpp درست کرد یه برنامه نویس شده؟؟:عصبانی:نقل قول:
با گذراندن 1 دوره کلاس های برنامه نویسی برنامه نویس میشه
بله ممکن اون فرد بیاد و برنامه نویسی رو خیلی خوب یاد بگیره . ولی برنامه نویسی فقط تولید کد نیست .نقل قول:
و میاد با گذراندن 1 دوره کلاس های برنامه نویسی برنامه نویس میشه
مهندس نرم افزار می یاد و مراحل تولید نرم افزار را تحلیل می کند . از ابتدای پروسه تولید نرم افزار تا انتهای آن شاید بیش از 10 مرحله باشد که کد نویسی یکی از آن هاست . هر چند یک بخش مهم هست .
لزوما کد نویسی خوب به معنی تولید نرم افزار خوب نیست .
حتما!نقل قول:
1-اگر زمان به عقب برمی گشت آیا باز هم برنامه نویس می شدید
تا ابد!نقل قول:
2-فکر می کنید تا چه زمانی می توانید برنامه نویس باشید
همین عاله!نقل قول:
3-آیا به فکر تغییر شغل افتاده اید ؟ اگر بله چه شغلی را ادامه می دهید
اگه بتونم از ایران برم آره. اگرم نتونم زیاد پول مهم نیست. مهم متخصص شدن و موفقیت علمی هست.نقل قول:
4-آیا آینده شغلی خود را درخشان می بینید
تا آخرین لحظه عمرم!نقل قول:
5-فکر می کنید تا سن باز نشستگی برنامه نویس خواهید ماند؟
:تشویق:به نظر من برنامه نویسی خوبه ولی اگر همراه با گرافیک و بازی سازی هم باشه بهتره چون آدم خسته نمی شه و اینو می دونم که کشور برنامه نویس زیاد داره اما بازی ساز خوب کم داره!!!!
yeah im satisfied
take all things easy , and the programming also
so now just think about ur own job , not the things that live in behind
they will fix easilly if ur thought is like that
من برنامه نویسی عشقمه.مطمئنم که تا آخر عمرم این رشته رو ادامه خواهم داد.
نگران این جوجه برنامه نویس هایی که وارد بازار می شن هم نیستم.این ها که با گذروندن چند دوره وارد بازار شدن ماندگار نخواهند بود.تو بازار همیشه قدرتمند ها ماندگار هستند.:تشویق:
گذشته از همه ی تفاوت هایی که برنامه نویسی با رشته های دیگر داره یه تفاوتش هست که منو خیلی خوشحال می کنه.اونم امکانات مورد نیاز برای انجام کاره!
شما تصور کنید برای تاسیس شرکت و کار کردن تو رشته ایی مثل پتروشیمی،الکترونیک،خودرو سازی و ... به چند میلیارد سرمایه نیازه .اما قربونش برم برنامه نویسی تنها چیزی که لازم داره یه سیستمه!!! یعنی تنها سرمایه ایی که شما تو این رشته باید داشته باشید دانش خودتونه نه پول:لبخندساده:
با سلام
دوستان ما به برنامه نویسی با چه دیدی نگاه می کنیم
آی دست تو بازار زیاد شد ! آی من دیگه نمی تونم پول در بیارم ! و هزار تا آی! اینچنینی
الان ما رو هم رفته چند تا برنامه نویس قابل قبول داریم شاید 10000 تا اما 120000 دکتر داریم که 90000 تاش عمومی حالا مردم دیگه رشته پزشکی نخونن چون 90000 تا دکتر داریم. اگر بره دکتر بشه بد بخت می شه و ...
یا ما تو شهر مون یه راسته داریم راسته طلا فروش ها 600 تا طلا فروشی جنب هم دارن خدا تومان کاسبی می کنن
حرف آخر : همیشه کسی برنده است که خلاقیت داشته باشه
بعدشم مگه ما مسلمون نیستیم روزی رو خدا می ده بچسبیم به کسب و کار (از تو حرکت از من برکت )
برنامه نویسی تو دنیا رو بورس اما در کنارش باید از همه چیز کامپیوتر سر در بیاری
الان ما توی ایران چند تا برنامه نویس برای PS3 یا Xbox360 داریم ؟؟برنامه نویسی که فقط برای کامپیوتر نیست
برای چیز های دیگه برنامه بنویسیم
ببینید من نمی تونم برنامه ای مثل فتوشاپ بنویسم اما می تونم براش پلاگین بنویسم
من با این که وضعیت مالیم خوب نیست اما اگر 100 بار دیگه به دنیا بیام دست از برنامه نویسی نمی کشم
بعد از این حرفها دوستان بیایم اخلاق حرفه ای رو زیر پا نذاریم و به هم توهین نکنیم
در این جا دوست ما به برنامه نویس های تازه وارد توهین کرده و اونها رو جوجه خطاب کرده و ایشون یادش نمی آد اون روزی که تازه پا به عرصه برنامه نویسی گذاشته بودنقل قول:
نگران این جوجه برنامه نویس هایی که وارد بازار می شن هم نیستم.
من برای همه برنامه نویسا اعم از تازه وارد و حرفه ای آرزوی موفقیت قلبی می نماییم
دست که در همه زمینه ها و حرفه ها زیاد شده ولی برد با شخصیه که زرنگ باشه و همیشه یک ایده بالاتر و جدید نسبت به دیگران داشته باشه.
سلام
اينكه ميگين بايد زرنگ بود و ايده جديد داشت و برترين شغل دنيا اينه همش قبول ولي كجا ؟ اونور دنيا كه براي فكر ارزش قايلند و كپي رايت هست نه تو ايران كه تا جلو مردم بيل نزني بهش كاركردن نميگن - ميگن يه ساعت نشستي پشت كامپيترت(با همين تلفظ) يه چيزي دراوردي به همه هم خدا تومن ميخواي بفروشيش يا فوري ميخوان قفل شكستشو با 1000 تومن همراه با يه چند تا كانورتور و آنتي ويروس بخرن
من خودم تا سال 1375 برنامه نويسي كردم كه آخريش يه برنامه با پاسكال و اسمبلي در رابطه با مخابرات بود كه با مشترك تماس ميگرفت و بدهيشو بهش اعلام ميكرد با همه حالتاش تازه بدون كارت صدا و مودم (از خروجي اسپيكر و يه سخت افزار دست ساز بجاي مودم استفاده ميشد) بعد كه عملياتي شد با هزار زور و بزن وبگير 25 هزار تومن دادند و هر نسخه اش رو به هر شهر 150 هزار فروختند يا برا يه فدراسيون برنامه نوشتيم تا يك سال ونيم بعد روزي چند بار زنگ ميزدند ميخوايم اينو هم اضافه كنيم يا اونو اين شكلي كنيم و ازين حرفها :متعجب::متفکر:
در عوض الان يه برنامه نفتي هست كه فقط اجاره سالانه اش 2 ميليون دلار است ولي تو ايران هيچكي روش اصلا كار نكرده
خلاصه كلام تو اين كشور كار رايانه به نظر من بايد كار جانبي باشه و عشقي نه كار اصلي
اينم ببينيد حتما http://www.developercenter.ir/Forum/...ead.php?t=7053
دوستان خيلي ساده به قضيه نگاه كنيد !! كسي كه به قول شما با چند تا دوره و مرور چند تا سورس كد اماده نحوه ي كپي پيست كردن رو ياد گرفته و نهايتا چند تا پروژه ي ساده بهش خورده برنامه نويس نيست !! سعي كنيد به كسايي كه بابت يه كار 200-300 تومن ميگيرن نگيد بازار خراب كن . اكثر برنامه نويساي ما اين مشكل رو دارن كه حتي ارزش كار خودشون رو هم نميدونن !! طرف ميره يه سيستم انبار داري مينويسه كلي جون ميده الگوريتم هاي مختلفي رو براي سيستمش پياده سازي ميكنه و ... علاوه بر اون گزارشات دلخواه مشتري رو براش ايجاد ميكنه هر وقتم طرف زنگ زد در خدمتشه انگار كه بهش بدهكاره بعد بابت اين همه دنگ و فنگ همش 500 - 600 تومن ميگيره !!! من همچين ادمي رو واقعا ديدم :اشتباه: خب حالا خودتون قضاوت كنين ايا فقط برنامه نويساي تازه كار بازار رو خراب ميكنن ؟؟ طرف 2 ماه شايد بيشتر شبانه روز جون ميكنه ميگيره 600 تومن در صورتي كه يه كارمند يك ماه توي ساعت اداري كار ميكنه به زندگيشم راحت ميرسه توي يك ماه حقوقش با پاداش و مزايا و .. 600-700 تومن ميشه !! واقعا خجالت داره . خواهش ميكنم يه عده رعايت كنن اگه طرف كارتونو قبول داشته باشه و ارزش كارتون رو بدونه به جز شما به هيچكس اعتماد نميكنه پس نگين مشتري ميپره ... !!!
خوشبختانه بازار كار ما داره كم كم مهندسي ميشه . وقتي فلان شركت دولتي پروژه ميده ميگه بايد حتما معماري سه لايه باشه از متودولوژي RUP يا مثلا MVC استفاده شده باشه شما بايد پروژه رو زمانبندي كنيد و تحليل كنيد و ميزان ريسك پروژه رو بررسي كنيد و فلان ماژل ها رو پياده سازي كنيد و و و .... خب حالا به نظرتون به قول شما برنامه نويسايي كه با چند تا كلاس كد نويسي ياد گرفتن ميتونن همچين كاري كنن و يك سيستم مهندسي شده رو كه نياز بازار حرفه اي امروز ماست پياده سازي كنن ؟؟ متاسفانه يا خوشبختانه بايد بگم توي مراكزي كه حرفه اي كار ميكنن و كمترين كارشون 20 ميليون هست از كد نويسا به عنوان ماشين تايپ استفاده ميكنن اين يك حقيقته و كاريه كه الان ما داريم توي گروه نرم افزاريمون انجام ميديم . همه ي كارارا انجام ميديم و فقط كلاس هاي لايه بندي شده رو به صورت dll در اختيار كد نويس ميزاريم ميگيم بر اساس مدل با (RUP) كه خيلي هم واضح هست كد بنويس اخر سر هم بهش 300-400 تومن ميديم ميره پي كارش . يكم به موضوع فك كنيد !!! اون از كلاس هاي لايه بندي شده ي ما استفاده كرد بر اساس طراحي ما بين اونا با كد نوشتن ارتباط برقرار كرد و كارمون به صروت مهندسي به پايان رسيد . الان ديگه جوري شده كه مهندس نرم افزار شده مثل مهندس ساختمان يعني نقشه ي اصلي كار رو مشخص ميكنه ابزارها را مشخص ميكنه ميده دست بنا يعني همون كد نويسا بعد بهشون ميگه بر اساس نقشه ي من كار رو جلو ببرين و بنا جسارتا فقط وظيفش حماليه !!!!
پس از اين به بعد ديگه نگيم فلاني اومد كار رو خراب كرد سعي كنيد اصولي كار كنيد . شايد خيلي ها حرفم رو جدي نگيرين ولي با گذشت زمان حقيقت هايي رو ميبينين كه حتما به حرف من ميرسين
يا حق ...
و اما بعد پس از 9 صفحه یک جمع بندی خلاصه از نظرات کاربران انجام بدیم بد نیست
.
1-افرادی که به نظر می رسند راضی هستند . چه گفتند :
*-شما می توانید وارد حیطه طراحی سیستم و نرم افزار شوید
*-سعی کنید خالق ایده های جدید باشید
*-باید کار گروهی انجام داد . چون یک پروژه خوب از یک ذهن خوب و فعال بیرون می آید
*-باید شغل جانبی داشته باشید
*-باید مهارتهای خود را بالا ببریم و حرفه ای شویم تا رقیب نداشته باشیم
*-باید ریسک کرد . کسی که راهی را شروع می کند باید انقدر در مسیری که داره طی می کنه صبور و مصمم باشه تا به هدف برسه
*-رضایت از برنامه نویسی بستگی به محیط کار داره
2-افرادی که به نظر می رسند ناراضی هستند گفتند
*-درآمد برنامه نویسی ثابت نیست
*-هرچقدر برنامه نویس حرفه ای شوید مردم این رانمی فهمند ،چون فرهنگ برنامه نویسی جا نیفتاده
*-بازار برنامه نویسی خراب است
*-چون همه وارد برنامه نویسی می شوند پس سطح حقوق برنامه نویسان کمتر می شود
*- چون علمی نوپاست پس هنوز جا نیفتاده است
*-چون قانون کپی رایت نداریم . پس کسی قدر برنامه های ما را نمی داند
و اما بعد
به نظر می رسد که میزان رضایت از شغل به سابقه و وضعیت تاهل و کارمند بودن یا کارفرما بودن بستگی دارد .
به نظر من بیشترین مشکل برنامه نویسان به ضعف قانون و ضعف بازار و فرهنگ وابسته است . در نبود قانون کپی رایت زحمات زیادی هدر می رود ، علاوه براین فرهنگ سازمانی در شرکتهای نرم افزاری و سازمانها جا نیفتاده ، بطوری که با یک برنامه نویس همانند یک کارمند معمولی برخورد می شود . علاوه بر این مقایسه کار برنامه نویسان با کارهای فیزیکی دیگر از بزرگترین معضلات است . چرا که عموم افراد تصور می کنند که یک برنامه نویس پشت کامپیوتر بازی می کند،غافل از اینکه ذهن یک برنامه نویس تا چه حدی درگیر است ، متاسفانه تفکیک صحیح و درستی از مشاغل ذهنی و مشاغل فیزیکی وجود ندارد.
در خاتمه به نظر می رسد برای جا انداختن شغل برنامه نویسی در جامعه نیاز به چند ابزار داریم
1-تشکیل اتحادیه برنامه نویسان همانند جامعه حسابداران و یا تشکلهای مهندسی :
*-این اتحادیه بایداستانداردهای برنامه نویسی را تدوین کند . همچنین با برگزاری دوره های استاندارد و امتحانات معتبر و استاندارد ، راه را برای استاندارد سازی برنامه نویسی هموار کند ، البته اگرچه در شرایط فعلی انواع و اقسام آموزشگاهها وجود دارد ولی هر آموزشگاهی در چارچوب خود حرکت می کند . و در این زمینه هیچ گونه استانداردی وجود ندارد .
*-این اتحادیه باید قوانین کسب و کار را در شرکتهای نرم افزاری تعریف کند . همانطور که اتحادیه های کارگری از و ضعیت کارگران دفاع می کنند . این اتحادیه باید از وضعیت محیط کاری برنامه نویسان دفاع کند .
*-این اتحادیه باید با راه اندازی تبلیغات همگانی و در سطح جامعه اهمیت نرم افزار و برنامه نویسی را گسترش دهد
2-تدوین قانون جامع مهندسی نرم افزار : در این قانون باید کارهای مربوط به تولید نرم افزار تفکیک شود و هر کدام شرح وظایف آن به خوبی بیان شود . با توجه به گسترش حجم پروژه ها دیگر نمی توان یک نفر تمام کار پروژه را انجام دهد .
در نبود قانون همه ما رنج می بریم پس بیاید یک حرکت همگانی انجام دهیم برای دفاع از حقوق خود
با تشکر
يه برنامه نويس بايد دقيق و ذهن تحليلگر داشته باشه شما كل مطلب رو خوندي كه اين نظر مديريتي رو دادي :اشتباه: تاريخ پروژه رو ديدي ميشه يفرمايين چند تا پروژه غير آبكي به سازمانها و شركتهاي دولتي با يه قرارداد توپ بستيد (براي روشن شدن اذهان برنامه نويسان جوان و اينكه كسي باشون آبكي قرارداد نبندد لطفا نمونه قراردادهاتان را ارسال بفرماييد)
اگه اون متن طنز رو اون زير هم بخوني رگه هايي از حقيقت خواهيد ديد كه سبب پاسخ هاي متعصبانه و عجولانه و غير حرفه اي نخواهد شد
يا حق
سلام
من بعد اینکه سالها برنامه نویسی کردم (حالا حرفه ای و یا غیر حرفه ای) و درآمد چشمگیری گیرم نیومد.اومدم سمت برنامه هایی که گاهی حتی اونا را بچه بازی می دیدم مثل همین پاور پوینت و فلش و فتوشاپ و غیره و عجیب درامدی کسب کردم و اینجا بود که همه فهمیدن من مهندس کامپیوترم.(واقعا متاسفم) و حالا بعد از گذشت از اون مرحله فهمیدم که ماها بعد از کسب تجربه در برنامه نویسی و برنامه های جورواجور با کمی مطالعه درمورد کنترل پروژه و اصول مدیریت میتونیم بهترین و البته موفق ترین مدیران پروژه باشیم.کسانی که هم اصول برنامه نویسی را میدونن هم اصول طراحی و از همه مهمتر اینکه خوب میدونیم باید بیشتر به برنامه نویسامون برسیم.
برای تشکیل اتحادیه برنامه نویسان از کجا باید شروع کرد؟
چه کسی باید این کار رو شروع کنه و انجام بده؟
اگه ما خودمون دلمون واسه خودمون نسوزه، کسی نیست واسمون دل بسوزونه.
تعداد اعضای این سایت کم نیست، اگه همه درخواستش رو به مرجع مسئول ارسال کنن مطمئنا اوناهم پیگیری میکنن
موفقیت و شكست، معمولاٌ منشا واحدی ندارند.شكست نتیجه خودداری از انجام عملی است
تا زمانی که دست رو دست بگذاریم وضع همان است پس
آنتونی رابینز در کتاب راز موفقیت می گوید:
كارھایی كه گاه به گاه انجام می دھیم، ملاك نیستند، بلكه اعمال دائمی ما ھستند كه نقش تعیین كننده دارند.پدر ھمه اعمال ما كدام است ؟ چه عملی در نھایت ، تعیین كننده شخصیت و راه زندگانی ماست ؟پاسخ این پرسش در كلمه تصمیم نھفته است .در لحظات تصمیمگیری است كه سرنوشت ما رقم زده می شود .من بیش ازھر چیز ، اعتقاد دارم كه آنچه سرنوشت ما را تعیین می كند ، شرایط زندگیمان نیست ،بلكه تصمیمھای ماست.
پس همه چیز از تصمیم آغاز می شود . اگر همه تصمیم بگیرند و اراده کنند ، شدنی است
بسم الله کسی هست؟
متاسفانه قشر بر نامه نویس کمتر توانسته در دولت و حاکمیت چانه بزنه برای کسب حداقل حقوق خودش
شاید به این دلیل که دوستا ن برنامه نویس اکثرا پای کامپیوتر ها مینشینند و کمتر دارای مهارت های اجتماعی قوی برای چانه زنی در مورد حداقل حقوق خود میباشند
شما مهندسی عمران رو نگاه کنید برای خودشون سازمان های عریض و طویل ایجاد کرده اند و حق خود رو میگیرند چرا؟
چون دارای قدرت چانه زنی بالایی هستند انها بیشتر وقت خود رو صرف ارتباط با ادم ها میکنند از کارگر و بنا بگیرید تا مدیران و کارفرمایان.
ما همه هم و غم خود رو گذاشتیم که سه لایه بنویسیم یا پنج لایه
کمتر وارد اجتماع شدیم
کمتر تلاش کردیم که صنف قدرتمندی داشته باشیم
و همه این ها باعث شده علی رغم پول ساز بودن رشته مان کمتر به حق خود برسیم
به هر حال این نظر من بود
نظرات دوستان رو میشنویم
برنامه نویسانی که انواع و اقسام سیستمها را تجزیه و تحلیل می کنند چرا نمی توانند سیستمی برای گرفتن حق خود طراحی کنند . دوستان مطمین باشید که خواستن توانستن است . همانطور که دوستمان گفتند ببیندید . مهندسان عمران چقدر تشکل و اتحادیه دارن ،
اما برنامه نویسان چی ؟
آنتونی رابینیز در کتاب راز موفقیت می گوید :
در درون ھر یك از ما منابع نیروی عظیمی به ودیعه نھاده شده است كه می تواند ما رابه كلیه آرزوھای خودو حتی به چیزی بی ش از آن برساند.یك تصمیم ، می تواند دریچه ھای بسیاری را به روی ما باز كند و شادمانی یا غم ، سعادت یا بی نوایی، با ھم بودن یا انزوا ، عمر طولانی و یا مرگ زود ر س را به ارمغان آورد.از شمامی خواھم كه ھمین امروز ، تصمیمی بگیرید كه بلافاصله موجب دگرگونی یا بھبود كیفیت زندگیتان شود.كاری را كه به تعویق انداخته اید انجام دھید...
باید شروع کنید لطفا مدیران تالار نظر بدهند . ما می توانیم وضعیت را متحول کنیم اگر که اراده کنیم .
با سلام خدمت اساتيد محترم
عزيزان با اينجور حرفها که اينجا ايران است و نميشود و ... پس بايد بشينيم تا يک معجزه رخ بده اينجا بشه اروپا؟!!!
من و شما بايد دست بکار بشيم!
مگه بيل گيتس بدنيا اومد مايکروسافت رو داشت؟ يا نشست گفت اينجا آمريکاست نميشه! يا منتظر موند يکي ديگه استارت رو بزنه؟
اينجا ايران است من هم افتخار ميکنم که ايراني هستم
تو اين دور و زمونه چه ايران چه اروپا با يه شغل نميشه کاري کرد!
مشتري که حايش نيست Vb چيه C# چيه؟ اون ميخواد با کمترين هزينه کارش راه بيفته
برنامه نويس بودن مطرح نيست خلاق بودن مطرحه
من خودم با ويبي کار ميکنم ولي حرفه اي نيستم اما اغلب دنبال ايده هاي جذابي هستم . الان وقتي ميري دنبال يه کار مثل برنامه نويسي و ميبيني که دست توش زياده بهتره خلاقيت رو تو خودت بارور کني نه برنامه نويسي . بايد قدرت تحليل داشته باشي !
شما دوستان که بازم يه پولکي در ميارين اينجوري ميگين اما من تا حالا يک قرون هم درنياوردم! من نبايد بگم اينجا ايران هست بايد مشکل رو تو خودم پيدا کنم
درسته اينجا امکانات نداريم نميشه اما نبايد درجا بزنيم بايد حرکت کرد و يه کاري کرد.
يکي ديگر از مشکلات ما هم اينه که گروهي کار نميکنيم
به هر حال زگهواره تا گور دانش بجوي!
تو وبلاگ رادمان یک مطلب بود با عنوان برنامه نویس بازنشسته و می گفت که تو خارج یک برنامه نویس بایک زبان برنامه نویسی مثل کوبول کارشو شروع میکنه و بعد از 30 سال برنامه نویسی خودشو بازنشست می کنه ! خوب ولی تو ایران بخاطر دلایلی که اساتید ذکر کردن نمی شه ! یادمه تو شرکتی که کار می کردم برنامه ای که انبارداری و بقیه کارها رو انجام می دادن توسط یک لیسانس صنایع نوشته شده بود ! مسول شبکه هم یکی بود با مدرک فوق دیپلم برق! خوب برنامه نویسی مثل زبان انگلیسی شده که همه در حد نیازشون اونو یاد می گیرن بیشتر یک هنر شده تا یک منبع درامد!
ولی بهرحال این رشته ی ماست و چون تولید ی است لذت بخش است.
فک نمی کنم اینکارا فایده ای داشته باشه چون برنامه نویسی به عنوان یک شغل در ایران فایده ای نداره چون راستش خودمونیم هر کی درس معمولی رو نمی کشه فک می کنه اه کامپیوتر که ساده است من خودم همه ی بازی هام رو خودم می تونم نصب کنم پس زرتی می پره رشته فنی رو می زنه و کامپیوتر بعدش هم می گه چرا به ما برنامه نویسا (بهتره بگم حسابداری نویسا) چرا نمی رسن؟؟؟؟
سلام به همه دوستان
از همون اول این تاپیک رو دنبال میکردم و نظری هم نمیدادم چون اصولا با گلایه کردن مخالفم،
یک روز بیل گیتس توی یکی از مدارس آمریکا به دانش آموزان گفت که بی خود غر نزنید، به جای غر زدن از موقعیت ها استفاده کنید.
باور کنید قصد جسارت ندارم ولی خوب آدم بعضی نظرات رو میبینه و دلخور میشه، چون غیر
اصولی و غیر منطقیه.امیدوارم از نوشته هام سوء تعبیر نکنید، اصولا آدم تند اخلاقی نیستم و اگر
به نظرتون مطالبم تند بود مطمئن باشید دارید اشتباه میکنید!
چند تا نکته ای که باید بگم:
این تاپیک از راضی یا ناراضی بودن برنامه نویسی شروع شد و به جوجه برنامه نویسی و پروژه
های آبکی و غیره کشیده شد!
ببینید دوستان مثلا من خودم رشته تحصیلیم مدیریت هستش و اصولا تخصصم تو مدیریت و
حسابداری و اقتصاد هستش ولی برنامه نویسی رو صرفا و فقط صرفا از روی علاقه یاد میگیرم و اگر
غیر از این بود سراغ C++ نمیرفتم! و برام مهم نیست درآمد برنامه نویسی چقدر هستش.
ولی اینو باید بگم( باور کنید منظورم دفاع از خودم نیست، اگر بود میتونستم نگم رشتم چیه!!)
اینکه بگیم هر کس رشتش مهندسی نرم افزار نیست جوجه برنامه نویسه!! چیزی جز حرفی
احساسی و غیر اصولی نیست!! اینکه بگیم طرف با 20 تا دوره هم جوجه برنامه نویسه!! اصلا
قبول ندارم! چرا؟؟
نمیگم برنامه نویسی رو میشه با چند تا دوره یاد گرفت، ولی مگر آیا یه مهندس نرم افزار تو
دانشگاه چقدر برنامه نویسی یاد میگیره؟؟ اگر طرف با 20 تا دوره جوجه برنامه نویسه، پس به نظر
شما یک مهندس نرم افزار با پاس کردن یه جزوه پاسکال و سی خدای برنامه نویسی شده؟؟
هر چیزی با تلاش بدست میاد، ربطی به دانشگاه رفتن و نرفتن نداره. Dr.Mudge یکی از بزرگترین
هکرهای جهان، رشته تحصیلیش موسیقی بود! گروه هفت نفریشون مایکروسافت رو با هزاران
کارمند و مهندس نرم افزار رو به زانو درآورد.
یا مثلا یک مهندس نرم افزار میاد سمت طراحی وب، و بعد بقیه رو جوحه طراح میدونه!! خوب مگر
تو رشته نرم افزار طراحی وب یاد دادن؟؟ پس یک مهندس نرم افزار با کسی که اصلا دانشگاه نرفته
تو این زمینه فرق نداره. تو همین سایت مهدسین نرم افزاری رو دیدم که شروع بع ساخت نرم افزار
حسابداری کردند، خوب مگر یه مهندس نرم فزار حسابداره که یک نفره میاد نرم فزار حسابداری
میسازه؟؟ من خودم امکانات نرم افزاری که ساخته بودن رو میدیدم، ولی به خدا اگر بخوام واقعیت
رو بگم، باید عرض کنم اون نرم افزار رو اگر مفت هم بهم بدن استفاده نمیکنم! چرا چون دوستان
عزیز خودشون رو تحلیل گر نرم افزار میبینن!! پس آیا درسته که منم بگم جوجه حسابدار؟؟
یا طرف میاد میره فتوشاپ کار میکنه با هزار ادعا، خوب در این صورت هم مگر دوستمون
گرافیست هستش که میره سراغ این نرم افزار؟؟ پس خواهشا از این حرفای نا امید کننده و غیر
اصولی نزنیم.
این رو هم نمیخواستم بگم ولی خوب میگم، اون دوستی که برنامه نویسا رو به طور غیر مستقیم
حمال! فرض کردند و خودشون رو انسان برتر! جسارت نشه ولی من هم اگر از دید خودم نگاه کنم
میتونم بگم یه مدیر پروژه هم چیزی بیش از یک حمال نیست!! پس خواهشا توی سایت به این
بزرگی به کسی توهین نکنید.در مورد نقشه کشی که اونو علامه دهر فرض میکنید باید عرض کنم
که اگر تو ایران کسانی که مهندس نقشه کشی نیستند هم اجازه نقشه کشی داشتند کسی به
اون مهندس نقشه کشی پروژه اش رو نمیداد!! من خودم کسی رو میشناسم که دانشگاه نرفت و
موتور اتومبیل طراحی کرد.
اگر مهندس نرم افزاری از جوجه برنامه نویسا گلایه کنه باید قبول کنه که در این صورت خودش هم
چیزی جز یک جوجه برنامه نویس نیست. کسی که میره دات نت یاد میگیره فرقی نمیکنه
تحصیلات آکادمیک داره یا نه، چون تو دانشگاه به کسی معماری دات نت یاد نمیدن. پس هر دو
گروه دارن از صفر شروع میکنن.
در مورد نارضایتی از برنامه نویسی هم این نکته حائز اهمیته که همه مشاغل دارای ضعف درآمدی
هستند و آنچه که باید باشند نیستند.
تو همین ایرانی که شما میفرمایید، اگر نگاهی به اطرافتون بیندازید میبینید کسانی بودند مثل
من و شما، ولی بار و بندیل رو بستند و به راهی کره مریخ شدند!! پس بی جهت نباید گلایه کرد.
اگر آدم شکست خورده زیاده، آدم موفق هم زیاده، تنها تفاوتشون این بود که یکی غر زد و اون
یکی چاره اندیشید و تلاش کرد.
موفق باشید
من زیاد این حرف رو قبول ندارم.نقل قول:
یادمه تو شرکتی که کار می کردم برنامه ای که انبارداری و بقیه کارها رو انجام می دادن توسط یک لیسانس صنایع نوشته شده بود ! مسول شبکه هم یکی بود با مدرک فوق دیپلم برق! خوب برنامه نویسی مثل زبان انگلیسی شده که همه در حد نیازشون اونو یاد می گیرن بیشتر یک هنر شده تا یک منبع درامد!
تویه تمام رشته ها این مساله وجود داره. کسی که لیسانس اقتصاد داره و کار حسابداری انجام می ده. مهندس مکانیک-برق کار نرم افزار انجام می ده. لیسانس ریاضی که زبان آموزش می ده. مهندس کامپیوتر که ریاضی تدریس می کنه. مهندس عمران نقشه کشی می کنه و ....
با این مثال ها میشه دید که تو همه مشاغل فنی-مهندسی این چیزها وجود داره. هرکاری اکتسابی هست. یعنی کافیه شما مهارت رو آموزش ببینی و تمرین و تکرار داشته باشی حالا رشته تحصیلی شما هرچی می خواد باشه. رشته تحصیلی مربوط به آقای کرامتی:
https://barnamenevis.org/showpo...09&postcount=1
https://barnamenevis.org/showpo...62&postcount=2
https://barnamenevis.org/showpo...17&postcount=4
پاسخ خوبی هستش:
صرف برنامه نویس شدن و موندن و بودن فایده نداره. همون طور که حسابدار موندن و بودن فایده نداره. مکانیک بودن و موندن فایده نداره. هر رشته ای یه پله هایی برای پیشرفت داره که آخرش اینه که برای خودت باشی (شرکت موفق داشته باشی)نقل قول:
Dr.Mudge یکی از بزرگترین
هکرهای جهان، رشته تحصیلیش موسیقی بود! گروه هفت نفریشون مایکروسافت رو با هزاران
کارمند و مهندس نرم افزار رو به زانو درآورد.
منم این حرفها رو قبول دارم. ز عمل کار براید . من فکر می کنم دوستان با توجه به شرایط خودشون نظر می دن . یعنی اونی که کارش خوب بوده و به خاطر قیمت کارو ازش گرفتن ناراحته و اونیکی به دلایل دیگه خوشحال و ....
من خودم تو یه شرکت که چند تا شبه برنامه نویس(!) قیمت 400 تا 600 هزار تومان داده بودن ، کار رو گرفتم با 3.5 میلیون تومان . خودم فکر میکنم به خاطر روابط خوب با مشتری و ارائه نمونه کار موفق بود . به هر حال خیلی ها برای این اب و خاک خون دادن و ما حد اقل می تونیم با یه تخصص ناچیز کمک کوچکی به پیشرفت اینده انفورماتیک این کشور بکنیم .
البته برای درامد یا باید بصورت شرکت و گروه باشی ، یعنی یکی که روابط خوبی داره گروه رو مدیریت کنه و کار بگیره و قرار داد ببنده و یکی بانک طراحی کنه یکی کد بنویسه و....
یا تمام توانایی هارو داشته باشی .
یه نکته دیگه این که خیلی وقت ها پروژه های کوچه آینده خوبی دارن ( مثل بازیکنان جوان ) باید اونارو پیدا کرد و روشون کار کرد .
ّبرنامه نویس بودن یعنی هنر جنگیدن !!!