50 درصد دیگه 4 نفر رو هم من میگذارم. ببینیم این 4 نفر خوشبخت چه کسانی هستند. از الآن آمار بازدید و پاسخ این تاپیک رو زیر نظر بگیرین D:
Printable View
50 درصد دیگه 4 نفر رو هم من میگذارم. ببینیم این 4 نفر خوشبخت چه کسانی هستند. از الآن آمار بازدید و پاسخ این تاپیک رو زیر نظر بگیرین D:
منم ثبت نام کردم :لبخند:
ولی نه با تخفیف 50%
=)))))
حیف شد :گریه::قهقهه:
دیر دیدم پست اقای شهرکی رو ! :اشتباه: :لبخند:
ولی منکه میدونم میخورم به امتحانات دانشگاه :عصبانی++: نمیرسم بیام :قهقهه: امید به خدا
حیفم اومد در مورد بعضی ها کمی توضیح ندم . آخه اون بیچاره ها هم حق دارن و اینجا کسی نیست که از طرف اونا حرف بزنه ! با اجازه آقای شهرکی من میشم وکیل اون دسته از دوستان که در زیر شرح مختصری از وضعیت زندگیشونو با هم میخونیم
صبح زود ساعت 10 از خواب بیدار میشه و میره که صبحانه بخوره . میبینه نون نداره و نانوایی ها هم دیگه پخت نمیکنند . زنگ میزنه به سوپری محله تا براش دو تا کلوچه با شیر کاکائو بیاره در خونه تحویلش بده . بعد که صبحانه را میل فرمودند ، سیستم را روشن میکنه و میاد تو نت . میره یه سری به ایمیلش میزنه و بعدش هم سایت های 50 تومنی که بالا برده را هم چک میکنه و از خودش و شغلش راضی میشه !
بعدش اگه مجرد باشه به دوستش زنگ میزنه که با هم ناهار برن بیرون . وقتی از ناهار بر میگرده میبینه از آخرین 50 تومنی که تو جیبش بوده 25 تومنش پول ناهار خودش و دوستش شده و حالا باید بگرده دنبال یه پروژه 50 تومنی دیگه تا بتونه چند روز دیگه دوباره با دوستش بره ناهار بیرون.
شب که شد میشینه پای تلویزیون و از قرار دوشنبه شبه و تا آخر برنامه پربار و وزین 90 را نگاه میکنه و دوباره فردا صبح زود ساعت 10 از خواب بیدار میشه .
آخه انصاف داشته باشین کسی که این همه مشغله تو زندگیش داشته باشه دیگه وقت نداره بیاد سفر و تازه 25000 تومان هم بده . آخه مگه پول علف خرسه ؟ چرا پولی را که میتونه یکی از ناهار های مشترکشو ساپورت کنه بیاد بده به یک نشست که میخواد تجارت 50 تومنیشو خراب کنه . تا حالا دیدی کسی اینطوری تیشه به ریشه خودش بزنه ؟
اگه دوستان دیگه هم کسانی را از این گروه میشناسند بیان و از ویژگی هاشون برامون بگن تا شاید ما هم از شرایط زندگی اونا بیشتر با خبر بشیم و در موردشون قضاوت صحیح تری داشته باشیم!!!
من تازه 50 50 و دیدم :قهقهه:
خوبه تا الان 8 نفر ساپورت شدند 4 نفر دیگشم من حاضرم ساپورت کنم .
فک کنک تا اینجا که 12 نفر شدند مشکل مالی حل شده
میمونه دوستانی که دیپلمشون ناقض میشه ! میخوام بدونم با این دیپلم چی نصیبتون میشه ؟ اگه تخصصی نداشته باشید ؟
ما دیپلم گرفیتم لیسانس فوق آخرم تا خودمون چیزی نباشیم به جایی نمیرسیم !
من پدم کارمند دولت هست ! نمیگم بد ! نه کم نه زیاد !
اما وقتی اوضاع جامعه و خرج و مخارج ثابت نیست ! نمیشه رفت با این طبقه اجتماعی مسافر کشید ! آخه یک شهر چندتا مسافر کش ؟؟ اون که مسافر کشه خودش این شغل و خواسته و یلی ها و میشناسم که زندگی میکنند با این شغل ( قصد بی ادبی ندارم این طبقه از جامعه ادم ها زحمت کشی هستند ) فقط میخوام بگم حد اقل تو کار اونا سنگ نندازین ! الان خطی های بابل به ساری 3 نفر مسافر میگرند راه میافتند...میگن دستوره چوون ماشین زیاد شده
کار دو سه تا N و با مغزت بکش آقای برنامه نویس !
اونا ای که واقعا برای خودشون ارزش قائل باشند این تجمع و از دست نمیدند من هم امتحان دانشگاه دارم + کار دارم + پروژه دستمه + تولدم در پیش داریم + اساس کشی داریم + بی پولی داریم بازم بگم ؟
فقط نمیخوام بعد این نشست بگم آخ آخ آخ کاش منم میرفتم ! نشه که فردا روزی تو این بمونم که چرا من درجا میزنم ؟؟
برای حل این مشکل، خودمون داریم یک شرکت توی دبی تأسیس میکنیم و مجوزهای برگزاری آزمونش هم دست خودمون خواهد بود.
مشکل گواهینامه اگه خدا بخواد حل میشه ولی حتی اگه گواهینامه هم نباشه، همون دوره های تخصصی Zend هم که برگزار بشه با هزینه کم، ارزشش رو داره. مثلاً یکی از دوره های فوق تخصصی، کار برروی سورس کد PHP و تولید PHP اختصاصیه. اونهم با قیمت خیلی پایین. مثلاً دوره کامل و تخصصی ZCE فقط با هزینه 1 میلیون تومان. حالا یه سر به اینترنت بزنید و هزینه کشورهای مشابه رو با احتساب قیمت دلار، با این قیمتها مقایسه کنید.نقل قول:
آزمونی که زند برگزار میکنه چون در دو سطح هست (عمومی و اختصاصی zend فریم ورک) ، لذا گرفتن گواهینامه عمومی اش ، راحتتره .
متاسفانه گواهینامه هایی که میتونه یک برنامه نویس در شرایط فعلی بگیره گواهینامه های اختصاصی فریم ورک هایی چون کیک هست .
بهرحال خیلی خوشحالم که شما به این مساله اهمیت میدید .
تعداد ثبت نام شدگان: 6 نفر. آخرین نفر تا این لحظه: Veteran
ببین تعداد برنامه نویسهای واقعی و با انگیزه چقدر کمه.
من قبلا هم میگفتما.
حالا من تاحالا ثبت نام نکردم یکیش چون اصلا تاحالا شغلم برنامه نویسی نبوده؛ ولی واسه آینده شاید.
شما به قول خودتون وقتی ازدواج کنید و سنتون یخورده بره بالا دیگه کارتون تمومه.
مگه خودتون تاحالا بارها نگفتید؟
ولی من تا آخرین لحظهء عمرم هم در همین راه خواهم بود احتمالا! یا خلاصه یه فعالیت علمی ای یادگیری ای پیشرفتی چیزی. قصد ازدواج هم هنوز ندارم و شاید هیچوقت هم ازدواج نکنم.
تازه حتی واسه زندگیهای بعدیم هم همه چیز رو ادامه دار فرض میکنم :چشمک:
الان چیه مثلا واسه من شعار میدی یا شوخی میکنی.
اصلا من آدمهایی رو که با مسائل جدی شوخی میکنن و براحتی تحت تاثیر احساسات قرار میگیرن قبول ندارم. این ناشی از ضعف قدرت تعقل و منطق و روان افراده.
شما جدیت و همت بزرگ شدن به اون حدی که من هدف دارم رو ندارید. بخاطر همینم هست که ازدواج میکنید و بعد از مدتی از دور خارج میشید. درحالیکه واقعا علم و فناوری سطح و گستره و عمقی بسیار بیشتری داره واسه آدمایی که آدمش باشن. شما از هرچیزی در حد سطحی و ناقص کار میکنید. اونقدر همت و انگیزه ندارید که یه چیزی رو تا نهایت افق قابل تصور ادامه بدید.
ولی من این زندگیهای پشمکی از هرچیزی سطحی و ناقص رو اصلا قبول ندارم.
ترجیح میدم توی چیزهای محدودتری پیشرفت بسیار بیشتری بکنم و بسیار کاملتر بشم.
و البته به شما این تفکر و روش رو پیشنهاد نمیکنم؛ چون چیزیه که باید خودش توی وجود آدم باشه و پیدا بشه. با تلقین و تقلید نمیشه.
ما خصوصی صحبت کردیم و مهمتر دوستانه و اینجا جای عمومی هست و این بحث ربطی به موضوع نداره
احتمالا و شاید ها تو حرفاتون جواب من و به حرفاتون میده :چشمک:
نظر شما در مورد زندگی شخصی من و اعتقادات و احساسات من که تو یک تالار برنامه نویسی بیان شده و هم سپاس و تشکر اما من جور دیگه ای هستم :لبخند:
مقایسه سر اینکه جدیت و همت شما و ندارم باشه دوست عزیز ما کوچیک شما هستیم :چشمک: و نتیجه این بی همتی من میشه ازدواج پس از صنف متاهل ها به عنوان نماینده میگم " ما کوچیک شما هستیم " :چشمک:
ازدواج و بعد از مدتی از دور خارج شدن ...اینم بحث فلسفی و دینی ای داره واسه خودش....پیامبر و امامامون هم که سفارش میکرند نزدیک به 6 هزار سال پیش از دور خارج شدند :گریه: دلم واسشون تنگ شده...
باقی حرفاتونم بالای سر ما --> " خوبه که آقای اشپیلن...شما که تو تالار ،علم علم راه انداختین...خوبه که اعضا شخصیت واقعی شما و بهتر بشناسند..... "
اما من هنوزم میگم علم بیکرانه....و اگه در مقابله زندگیم قرار بگیره،ترجیج میدم در حد یک سیگار فروش سواد داشته باشم و اونم باعث افتخار من هست که علمی که دارم هیچ وقت کهنه نمیشه که به خاطرش از خیلی چیزهام بگذرم....علم "عشق به زندگی و کاشتن لبخند به لبای خانوادم"
در هر صورت آقا ما نخواستیم آستین بالا بزنیم واسه شما که جبهه گرفتینا:بامزه:
اما با گفتن " من قصد ازدواج ندارم " همه دخترا تالار و گریون کردی مرد...
eshpilen جان مواظب باش یهو تو افق محو نشی آخه این روزا خیلی همه گیر شده. چیه باز تخته گاز داری میری جلو؟ کی گفته ازدواج مانع پیشرفته؟ من خودم ازدواج کردم، بچه ام دارم، کارم رو هم انجام میدم. اتفاقاً هنر اینه که بتونی 24 ساعت رو طوری برنامه بریزی که هم پیشرفت کنی، هم به زندگی و خانواده برسی. اگه بخوای تک بعدی جلو بری هیچ فایده ای نداره. انسان یک موجود اجتماعیه. اینهمه میخوای پیشرفت کنی واسه چی؟ برای اینکه توی اجتماع دارای شخصیت و جایگاه و اعتبار اونهم با ابزارهای مثبت مثل علم و... بشی. پس نهایتاً باید با اجتماع هم تعامل داشته باشی وگرنه میتونی بری توی غار و یه خط اینترنت WiMAX بگیری و تا دلت میخواد پیشرفت کنی. ولی چه فایده؟ تازه اینهمه معلومات تئوریک وقتی عملی نشه فایده ای نداره. بهرحال از ما گفتن، پادشاه بدون رعیت، هیچ قدرتی نداره. کشوری که مردم نداره، پادشاه هم نمیخواد. علمی هم که نفعش به مردم نرسه و عالمی هم که با مردم نشست و برخاست نکنه و زندگی تشکیل نده و فرزندان صالح تربیت نکنه هم به هیچ دردی نمیخوره.
"وگرنه میتونی بری توی غار و یه خط اینترنت WiMAX بگیری و تا دلت میخواد پیشرفت کنی. ولی چه فایده؟ "
" پادشاه بدون رعیت، هیچ قدرتی نداره. کشوری که مردم نداره، پادشاه هم نمیخواد. علمی هم که نفعش به مردم نرسه و عالمی هم که با مردم نشست و برخاست نکنه و زندگی تشکیل نده و فرزندان صالح تربیت نکنه هم به هیچ دردی نمیخوره."
به خدا همه حرف من با برادر اشپیلن در همین جملات خلاصه میشه آقا
بازم خودش میدونه ازدواج که زوری نیست:بامزه: با تاکیدت سر نه گفتنت کل خاورمیانه غرق اشک شد :لبخند:
آقا مام هستیم اییییسم مارو هم بنویس فردا هم پولو واریز میکنم.
البته ما که چیزی بلد نیستیم.
ایشالله نقطه ای واسه شروع میتونه باشه با دید متفاوت:لبخند:
این حرفا رو همه اولش میزنن.نقل قول:
عشق به زندگی و کاشتن لبخند به لبای خانوادم
و افراد ریاکار تا آخرش هم میزنن.
ولی واقعیت اکثرا یه چیز دیگس یا یه چیز دیگه میشه.
زندگی هم اینقدر راحت و ایزوله نیست.
تونستی حق اعضای خانوادت رو رعایت کنی، و شانس آوردی اونا هم حق تو رو رعایت کردن و دمار از روزگارت درنیاوردن، بعد ببین میتونی همینطور به دیگران هم کار نداشته باشی توی جامعه بخاطر نیازهای مالی و غیره و حق کسی رو نخوری و زیردست رو استثمار نکنی و خیلی کارهای دیگه یا نه.
بهرحال رجز خوندن آسونه.
و البته ما از وقتی بزرگ شدیم در این مملکت این داستان و تبلیغات مدام توی گوشمون بوده و درجهء عدم تطابقش با واقعیت رو مشاهده کردیم و اثبات شده بهمون تاحالا.
اصلا فکر میکنی یک دلیل اینکه من نمیخوام ازدواج کنم چیه؟
بخاطر همین که از این شرایط و آدمهای مزخرف و خود و زندگیهای مسخرشون بیزارم و میخوام تعامل اجباری خودم باهاشون رو به حداقل برسونم.
میدونم که دمار از روزگارم درمیارن. مگر اینکه مثل خودشون یا بدتر باشم یا برشون به هر صورتی سلطه داشته باشم.
همش حرف مفت.
یخورده راستی و مردانگی نیست بجای این همه ادعا و شعار.
سلام به همه دوستان متاهل و مجرد و موافق و مخالف و 50 تومنی و 50 میلیارد تومنی و .....
از همه این بحث های حاشیه ای که بگذریم سخن دوست خوشتر است!
از برگزاری نشست در اصفهان چه خبر؟
آقای شهرکی لطفا خودتونو درگیر حاشیه ها نکنید . ما همچنان منتظریم ببینیم کی به حد نصاب میرسیم
من نمیدونم این ادعای شماست.
شاید دروغ میگی، شاید اغراق میکنی، شاید خودت اینطور فکر میکنی.
آدم هم با آدم متفاوته. شرایط با شرایط متفاوته.
هرکسی باید با توجه به خصوصیات و توانایی ها و استعدادها و شرایط و عقل و هوش خودش تصمیم بگیره.
همینکه شما فکر میکنی حرف و ادعای شما برای دیگران کاربردی داره هم باز خطای شماست بنظر بنده و اینکه مسائل رو خیلی ساده تر از چیزی که واقعا هستن فرض میکنی.
شاید هم اونچه که در افق شما بوده در دید من چیز کوچکی باشه و به دنبال خیلی بیشتر و عمیقتر از اون باشم. شاید چیزهایی که شما اصلا نمیبینی و درک نمیکنی.
گفتم که اینا همش حرف و ادعا و شعاره.نقل قول:
اتفاقاً هنر اینه که بتونی 24 ساعت رو طوری برنامه بریزی که هم پیشرفت کنی، هم به زندگی و خانواده برسی.
من خودم تاحالا هرچی دیدم و نمونه های زندگی و شرایط دیگران، کاملا با تشخیص خودم تطابق داشته.
ببخشیدا، اما مرده شور اجتماع رو ببره.نقل قول:
اگه بخوای تک بعدی جلو بری هیچ فایده ای نداره. انسان یک موجود اجتماعیه. اینهمه میخوای پیشرفت کنی واسه چی؟ برای اینکه توی اجتماع دارای شخصیت و جایگاه و اعتبار اونهم با ابزارهای مثبت مثل علم و... بشی.
من از همین اجتماع اینقدر ظلم و ابتذال دیدم که یک هدف اصلیم محافظت از خودم در برابر این اجتماع است.
بخاطر همین دنبال قدرتهای فراعادی هستم.
دنبال عدم وابستگی و ضعف، و دنبال قدرت.
اجتماع شما برای من هیچ ارزش و مفهومی نداره.
بستگی داره کاربرد رو چی تعریف کنیم.نقل قول:
پس نهایتاً باید با اجتماع هم تعامل داشته باشی وگرنه میتونی بری توی غار و یه خط اینترنت WiMAX بگیری و تا دلت میخواد پیشرفت کنی. ولی چه فایده؟ تازه اینهمه معلومات تئوریک وقتی عملی نشه فایده ای نداره.
البته منم در پی بهره وری عملی بودم. بدون کاربرد عملی که هیچ چیزی ارزش نداره. بخاطر همین من ریاضیات محض و بدون هدف یا حتی شطرنج بازی کردن رو عاقلانه نمیدونم.
اتفاقا من دنبال قدرت و کاربرد عملی بودم و هستم. ولی خب چون خیلی گسترده و عمیق درنظر گرفتم هدفم رو، بخش تئوری گسترده و پیچیده و زمانبری هم داشت که باید طی میشد.
من در خیلی افراد تاحالا دیدم و میبینم که بخاطر همین ضعف تئوریک و اینکه زرتی فقط خواستن کد بزنن و عملی کار کنن، کارایی عملی کافی ندارن و هرکاری ازشون برنمیاد.
و البته که در دنیای امروز که فناوری رایانه و اینترنت هست امثال من احتمالا Nerd هم میتونن کار خودشون رو بکنن و روی دنیا هم تاثیر عملی بذارن و کار عملی حداقل برای خودشون بکنن.
واقعا نیازی به اونقدر ارتباط مستقیم با اجتماع و بازار کار و دیگران و این حرفا نیست.
من به دنبال پادشاهی و هدایت و تربیت کسی نیستم.نقل قول:
بهرحال از ما گفتن، پادشاه بدون رعیت، هیچ قدرتی نداره. کشوری که مردم نداره، پادشاه هم نمیخواد. علمی هم که نفعش به مردم نرسه و عالمی هم که با مردم نشست و برخاست نکنه و زندگی تشکیل نده و فرزندان صالح تربیت نکنه هم به هیچ دردی نمیخوره.
چون به این نتیجه رسیدم که خودم موندم و حالا حالاها کلی کار و نیاز دارم تا به جایی برسم.
مردم هم از نظر من، حداقل تا وقتی که خودم رو ضعیف و آسیب پذیر میبینم درمقابل پلیدها و پلیدی های که درشون هست، دشمن یا تهدید هستن، نه کسانی که بخوام بهشون نزدیک بشم.
این تجربهء عینی زندگی من بوده، که عقل و خرد و دانشم هم تاییدش کرده.
خب دیگه آدم با آدم تفاوت میکنه.
بعضی ها هم یجوری خیلی متفاوت هستن.
احتمالا من از اون آدما هستم.
قبلا هم گفتم، من اگر در چین و روزگار دیگری بودم احتمالا میرفتم به معبد شائولین و کنگفو کار میکردم!
زندگی و اجتماع توده ها برای من معنایی نداره و بلکه مبتذل و تهدیدآمیزه در نظرم.
حالا ما هرچی میگیم باز شما با معیارهای خودتون ارزیابی کنید و فرض کنید که منم یه آدمی هستم شبیه شما/بقیه.
نمیدونم واقعا چرا اینقدر اصرار دارید.
مثل اینکه باورتون نمیشه بعضیا اساسا تفاوتهای فاحشی با بقیهء مردم دارن.
من بخاطر خودنمایی این حرفا رو به دروغ نمیگم. چیزیه که عینا بودم و هستم و هر روز هم در زندگیم بیشتر بهش رسیدم و نزدیک شدم. این ماهیت و تشخیص و خواست و ارادهء منه.
دوستان بهتر نیس به بحث اصلی برگردیم ؟ :دی
دوست من ؛من فکر میکنم سخن دوست همینه
چون من به شخصه تلاش میکنم که جوری زندگی نم که بین کار و زندگی شخصیم هماهنگی باشه
والا اگه مشکلات زندگی شخصی و میخواستم فراموش کنم و فقط کار و تو زندگیم ارجع میدونستم هیچ نیازی به صنف نبود...انقدر شب و روز درس میخوندم و کد مینوشتم و مطلب میخوندم که تو اون بعد از زندگی موفق میشدم
خوبه که همسو باشیم....
ما واسه این هماهنگی ها مشکلات داریم و الا به خودی خود و بدون تعامل کار با سایر مسائل هیچ ومشکلاتی وجود نخواهد داشت!
اشپیلن جان...نمیتونم حرفاتو کامل رد کنم با خیلی قسمت هاش موافق هستم...
اما شما داری فقط فرار می کنی از مشکلات....تا کجا میخوای با آسیب ها فاصله بگیری؟؟ که کسی بهت ضربه نزنه ؟
اینجا کنکفو شائولین درس نمیدن...اما اگه 10 بار تو همین خیابونها بخوری زمین .دفع بعدش حتما میتونی جلو این اتفاق و بگیری...
زمان و اجتماع و ملاک نزار که بگی بدا و آسیب میزنند...به قول خودت تا خودت نتونی باهاشون کنار بیای و بتونی بفهمی چطوری باهاشون رفتار کنی همین آش هست و همین کاسه
چه تو کار ، چه درس..چه زندگی
سلام
جناب شهرکی ، از زحماتی که برای این صنف می کشید ، تشکر می کنم . در این فروم هم ، همیشه خیر شما به اعضا رسیده و در حسن نیت شما برای اینجور کارها شکی نیست .
اما موضوعی هست که گفتم مطرح کنم ، اونم سیاست کاری و نوع اطلاع رسانی این نشست هست . شما برای اینکه بتونید کارهای قیمت گذاری و ... رو توی کشور ، ببیند ، می خواید در سطح یک کشور کار کنید، باید بتونید با مدیران شرکت ها نشست برگذار کنید نه در یه فروم ! اون هم فروم برنامه نویس ، و فقط تالار PHP ! پس طراحان وب چی میشند ؟ برنامه نویسان ASP ؟
الان دارم ، انجمن ایران PHP رو نگاه می کنم ، اطلاعیه ایی در این زمینه ندیدم !
اینکه بگیم کسی علاقه مند به این نشست ها نیست ، این حرف اشتباهه ، چون بچه های اپن سورس از این نشست ها زیاد برگذار می کنند . من می بینم که مثلا برای لینوکس توی زنجان میذارن ، عکس ها رو کی می بینیم از اینجا بیشتر شرکت کننده داشته ، خیلی ها هم نشست میذارن با هزینه های 400 500 هزارتومنی و شرکت کننده هم زیاد دارند .
اما جلسه گذاشتن برای آموزش Qt ، یا معرفی یه توزیع لینوکس ، و ... ، خیلی فرق می کنه با تاسیس شرکت ، و قیمت گذاری برای یه کشور ! اونم بدون حضور مدیران و صاحبان شرکت ها !؟
یه موقع شما تبلیغات می کنید ، نشست با حضور : شرکت های ... ، مجتمع فنی ، مرکز آموزشی فلان ، جهاد دانشگاهی X , Y و ... اونوقت اینها این تبلیغ و میذارن سر در شرکت ها شون ، اطلاعیه در مراکز آموزشی شون ، در مجلات مختلف ، بلاگ ها ، و ... که این میشه یه اطلاع رسانی صحیح و موثر .
حتی میشه درخواست داد به برنامه برخط که این موضوع و عنوان کنه ... اما به شرطی که صاحبان تصمیم ، درش حضور داشته باشند . نه من تازه برنامه نویس ، اونم یا سنم برای اصلا همچین کاری مناسب نیست ، یا تخصص آنچنانی ندارم که دغدغه درآمدش و داشته باشم . اگر یه مدیری ازم پرسید مشکلات یه پروژه سازمانی رو آیا تا حالا درک کردی ؟ چه جوابی باید بهش داد ؟ مدیریت منابع می دونم چیه که بخوام براش قیمت تعیین کنم ؟
اینجا نمونه کار کسی نمیذاره اما در تالار وب ، نمونه طراحی میذارن ، اونم سفارشی ، که 50 تومن براش نه تنها زیاده ، بلکه حتی اون نمونه می تونه ضربه جبران ناپذیری به اون شرکت یا کسب و کار بزنه !!!
اونوقت ...
با احترام به دوستانی که این مطلب و می خونن ، امیدوارم این چند خط آخر ، جسارت نباشه ، فقط خواستم یه مقداری بی پرده حرف زده باشم .
تا وقتی کسی در مورد تغییر در زندگی خودش اراده نکنه و حرکتی انجام نده ، هیچکس نمیتونه براش حتی قدم کوچکی برداره.
تعداد آراء متفاوت نه تنها بین کاربران این تالار بلکه در بین تالار های دیگه ، انجمن های دیگه ، سایت های دیگه در ایران و حتی در تمام مجامع بزرگ و کوچک بین المللی هم وجود داره .
این ذات تنوع طلب انسانه که این همه تفاوت را بین این همه انسان بوجود میاره.
برای همین هم هست که فقط در زمینه طراحی وب بیش از یک شاخه (مثلا PHP) وجود داره . خب اجازه بدید شاخه های دیگر در زمینه طراحی وب خودشون برای خودشون قدمهای موثری بردارند . آقای شهرکی که مسئول ساماندهی به تالار های دیگه نیستند .
در مورد شرکت کردن مدیران سایر شرکتها در چنین نشستی باید توجه شما را به یک نکته مهم جلب کنم که بسیاری از مدیران شرکت ها دغدغه برنامه نویس ها را ندارند . اصلا خیلی هاشون فقط به فکر بیزینس شرکت خودشون هستند و به برنامه نویس ها به چشم کارمند های درجه دو نگاه میکنند . من که تا حالا خصوصا در ایران کسی را ندیدم که از برنامه نویسی تونسته باشه به رده های بالای سازمانی در شرکت های معتبر راه پیدا کنه . فکر میکنم حتی اگر کسی هم لیاقتشو داشته باشه مدیران غیر برنامه نویس که (بعضا) فرق بین مانیتور و آکواریوم را نمیدانند مانع رشد افراد لایق در زمینه برنامه نویسی میشوند . به نظر بنده همان بهتر که پای مدیران محترم شرکتهایی که علاقمند مشاهده آکواریوم (Screen Saver) در دفتر کار خودشون هستند به این نشست باز نشه .
اینطوری اعضاء نشست حرف های مشترک بیشتری دارند که با هم بزنند و از هم چیز های زیادی یاد بگیرند.
از همینجا هم از مدیران فهمیده ای که شامل مثال بنده نشدند خواهش میکنم که به خودشون نگیرند
فرار؟
خب آدم از چیزی که توانش رو نداره و احتمال داره بهش آسیب جدی بزنه باید فرار کنه؛ این شرط عقله.
همینطور از چیزی که بنظرت ارزشش رو نداره هم باید اجتناب کنی.
و البته منم قصد ندارم برای همیشه فرار کنم، بلکه سعی دارم از یک راه شدنی و هوشمندانه اول قدرت و اطمینان کافی بدست بیارم. البته این مسئله ممکنه تا آخر عمرم هم ادامه پیدا کنه؛ ولی خب برام مهم نیست، چون همینطوری هم بقدر کافی از نتیجش راضی هستم. درواقع ضرورتی نمیبینم در چیزهایی که برام مفهومی ندارن یا ارزشش رو ندارن بنظرم وارد بشم. از زندگیم همینطوری هم راضی هستم (درحد حداقلی). برای دیگران که زندگی نمیکنم! برای خودم زندگی میکنم.
تشخیص و روش من این بوده تاحالا و بقدر کافی هم ازش نتیجه دیدم و راضی هستم.نقل قول:
اینجا کنکفو شائولین درس نمیدن...اما اگه 10 بار تو همین خیابونها بخوری زمین .دفع بعدش حتما میتونی جلو این اتفاق و بگیری...
زمان و اجتماع و ملاک نزار که بگی بدا و آسیب میزنند...به قول خودت تا خودت نتونی باهاشون کنار بیای و بتونی بفهمی چطوری باهاشون رفتار کنی همین آش هست و همین کاسه
چه تو کار ، چه درس..چه زندگی
هرکس ممکنه یک روش و سیاستی داشته باشه. خب بازم بستگی به آدمش و شرایطش داره.
بهتره بحث ازدواج و این چیزها رو همینجا تمام کنیم. تالار تنظیم خانواده که نیست. eshpilen هم نظرش برای خودش محترمه ولی تا وقتی که زندگی بنده رو ندیدی، اجازه نداری درموردش اظهار نظر کنی یا مثلاً بگی اینها فقط ادعاست. نمیگم خیلی موفق بودم ولی هم خودم، هم همسرم و هم دخترم از زندگیمون راضی هستیم و شکر خدا چیزی هم کم نداریم. درمورد مباحث علمی هم مطمئن باش اگه بیشتر از شما کار نکرده باشم، کمتر هم نبوده. بد نیست رزومه کاری بنده رو ببینید (http://www.barnamenevis.ir/Resume.pdf). ولی در کل عقیده من اینه که سنگ اگه تحمل ضربه های تیشه رو نداشته باشه، هیچوقت مجسمه زیبا نمیشه. کسی هم که از ترس برخوردهای اجتماع ازشون فاصله میگیره یعنی هنوز شخصیت خودش رو کاملاً شکل نداده. میگم چطوره نفس هم نکشیم چون تو هوا سرب وجود داره و برامون مضره؟! بگذریم.
درمورد نشست من هم با دوستمون موافقم که شرکتها به فکر منافع برنامه نویسان نیستن. اتفاقاً مزیت اصلی این نهاد همینه که از دل برنامه نویسان بیرون میاد. هیچکس مدیر بقیه نیست. همه فقط توصیه میکنن. اگه کسی دوست داشت اجرا میکنه، نخواست هم مسیر خودش رو میره. آموزش و... همه و همه فقط امتیازاتی هستن که به اعضا داده میشه و هیچ چیز اجباری نیست. اگه مسئولین میخواستن کاری کنن، تا حالا انجام شده بود چون تقریباً 15 ساله که صنف کامپیوتر و الکترونیک وجود داره و هنوز اینو نفهمیدن که این دو گروه باید از هم تفکیک بشه.
شما هم چیزی آنچنان بیشتر از دیگران نیستی.
نشانه هاش در گفتارت هست همین الان.
مثلا همینکه میگی اظهار نظر کردم یا حق ندارم بگم ادعاست، از نظر منطقی اشتباه و مغلطه و اینهاست.
چرا؟ چون اولا اظهار نظر نکردم، بلکه احتمالات منطقی رو ذکر کردم. اینم که هرکسی حق داره.
دوما بله که ادعاست. شما مثل اینکه هنوز معنی ادعا رو هم نمیدونی!
برای من ادعاست. برای دیگران. نگفتم لزوما اینطوره. هر گفته ای که به طرف مقابل ثابت نشده اسمش از نظر منطقی میشه ادعا.
من ضعف ها رو واضحا در گفتار شما میبینم.
اینکه هنوز قدرت تفکر منطقی و دانش پایهء شما دربارهء حقایق و واقعیت های جهان کامل نیست و/یا اینکه بهرصورت برآشفتی و تحت تاثیر احساسات خودت قرار گرفتی و نتیجتا در منطق خطا کردی.
همینه که بقیهء افراد هم حداکثر درحد شما هستن.
و در عین حال میخوان به من درس بدن و نظرات منو رد کنن.
درحالیکه کم آوردن و خطا کردن خودشون در یک بحث کوتاه و روشن هم مشخص میشه.
واقعا ادعای شما سوپرمن ها منو کشته.
خودتون رو بزرگتر از چیزی که واقعا هستید میبینید.
ضمنا شما خودت بحث شخصی پیش کشیدی. بنده جسارتی نکردم پای خانواده و مسائل شخصی شما رو پیش بکشم.
آخر هم اینکه اینو بدون که حق نداری خودت حرف آخر رو بزنی و دیگران رو از جواب دادن بازبداری. بنظرم این از نظر منطقی و انصاف خیلی روشن باشه. امیدوارم از قدرت مدیریتی خودت سوء استفاده نکنی بابت این کار. اونم در یک مسئلهء شخصی برای منافع و احساسات خودت!
فکر کنم توضیحات کافی در این موارد قبلا دادم.نقل قول:
ولی در کل عقیده من اینه که سنگ اگه تحمل ضربه های تیشه رو نداشته باشه، هیچوقت مجسمه زیبا نمیشه. کسی هم که از ترس برخوردهای اجتماع ازشون فاصله میگیره یعنی هنوز شخصیت خودش رو کاملاً شکل نداده.
بنظر من شما هم تحمل رویارویی با تمامی واقعیت/حقیقت بصورت خالص رو ندارید.
البته اکثریت قریب به اتفاق آدمها اینطور هستن.
اگر رویارویی شما با ظواهر سطحی و روابط عادی با مردم دیگرست، رویارویی من از یک سطح بسیار عمیق و خالص و درونی شروع شده و با خودم بیشتر کار داشتم و دارم، بعد با دیگران (البته اگر فرصتش شد).
بزرگترین و مهمترین رویارویی ما شاید با خودمون و حقایق محض بنیادین باشه، نه روابط ظاهری خارجی.
اکثر آدمها حتی خودشون رو درست نمیشناسن و جرات ندارن با خود واقعی و حقایق بنیادین رودررو بشن؛ یا بهرصورت دانش و هوششون جواب نمیده.
دوست عزیز اشپیلن جان من صحبت هاتون رو تا حدود زیادی قبول دارم
اما همه نمیتونن اینطوری باشن
منظورم اینه که در 99% موارد این تفکر شما به انزوا، بی اعتمادی و بعضی مشکلات و نا آرامی های روحی می انجامه (هرچند شاید درست باشه)... همین که آدم کسی رو نداشته باشه که کنارش باشه...
حالا اگر شما میتونید این تفکر رو ادامه بدید بدون این که این عوامل منفی در شما بوجود بیاد من شما و قدرتتون رو تحسین میکنم :چشمک:
اما این رو هم در نظر بگیرید که هر پدیده ای توی این دنیا (از جمله ازدواج، زندگی اجتماعی و...) 1 جنبه مثبت داره و 1 جنبه منفی... مساله اینجاست که جنبه مثبت اون پدیده بیشتر هست یا منفیش که اون هم توی آدم های مختلف متفاوت هست... شاید ازدواج برای شما جنبه منفیش بیشتر باشه و برای شخص دیگری جنبه مثبتش.
بهرحال از طرز فکرتون خوشم میاد و براتون آرزوی موفقیت میکنم
باشه eshpilen جان، شما درست میگی. همه هم منو میشناسن هم شما رو. حوصله بحث با کسی که فکر میکنه تنها موجود فهمیده دنیا خودشه رو ندارم. شما گفتی حرفهات ادعاست، منهم گفتم من و خانواده ام از زندگیمون راضی هستیم. حالا چطور باید به شما ثابت بشه نمیدونم. میخوای بیایی یه مدت با ما زندگی کنی؟ حرفها میزنی بخدا. با این عقیده ای که داری، فکر کنم اگه چند ماه هم با ما باشی، باز میری میگی همش ادعا بود و جلوی من نقش بازی میکردن و ادای آدمهای خوشبخت رو در میاوردن.
این بحث ها چرا این شکلی شده؟؟؟ پست و اشتب اومدم؟؟:متفکر:
سلام به همه دوستان:لبخند:
من از اول این تاپیک و دنبال میکنم و همش خواستم بگم خوبه و اینجور چیزا که به خودم گفتم که تو که هنوز خودت ثبت نام نکردی پس بهتره حرفم نزنی . . . بگذریم:لبخند:
اول از همه از آقای شهرکی تشکر میکنم به خاطر این همه تلاشی که در انتقال دانششون و بقیه دارن واقعا کارشون شایسته تقدیره
من یک هفتس دارم رو مخ دوستم کار میکنم که با هم بیایم توو این نشست و شرکت کنیم جفتمونم چند ماهی است برنامه نویسی وب و php و شروع کردیم و من به شخصه این نشست و خیلی مفید میدونم . . . خلاصه امروز اوکی و از دوستم گرفتم و فردا هر جفتمون ثبت نام میکنیم البته از الان میتونید دو نفر به آمارتون اضافه کنید و ما رو ثبت نام شده بدونید:لبخندساده: . . . من در تلاشم که بتونم چند نفر دیگر و به این نشیت بیارم اگه بتونم:لبخند:
راستی آقای شهرکی ما میتونیم از ژتون 12 تومنی استفاده کنیم یا باید 25 تومنی ثبت نام کنیم؟؟؟:بامزه:
فعلاً 12 نفر میتونن نصف قیمت ثبت نام کنن (12 هزار و 500 تومان). از الآن بگم 12 هزار تومان واریز نکنید (دارین میاین اصفهان ها!)
من تعجبم وقتی حرف از شرکت توو نشست میشه کسی نیست ولی همینکه بحثو دعوا میشه همه میان:لبخند::قهقهه:
واقعا! دوستان توی نشست دعوا هم داریم. همه بیان. مشت اول 40GB نرم افزار و مقاله آموزش طراحی و برنامه نویسی وب D:
:قهقهه:
..........
ادمها موجودات جالبی هستند....ترجیح میدم بحث بی فایده نکنم.چون ممکنه هزاران سیاه لشکر پشت یک فرمانده احمق راه بیافتند و 1000 + 1 فرمانده کشته بشه !
خوب بگذریم دوستان محترم افکار ما روشن هست.
من با شرکت مدیران مخالف هستم....ما بجای این دکور نما ها میتونیم پندتا پوستر زیبا نصب کنیم !
تو اولویت اول و مهمتر جیبه خودمونه که خاالیه ! نمیخوام واسه جیب یک سری ادم بی درک از مشکلاتم تایتل نشست و تغییر بدم یا سکوت کنم تا اونا حرف بزنند و درد های من تو حرفاشون گم بمونه !
چشم آقای شهرکی چرا میزنید؟:لبخند: میدونم اصفهان عزیزم:لبخند:
آخرین آمار همون شش نفر بود دیگه؟؟
نه دوست عزیز، تا اینجا 16 نفر میتونن نصف قیمت پرداخت کنن.
-----
ویرایش: ببخشید تعداد ثبت نام کنندگان رو میگین؟ بله 6 نفر تا امشب و 3 نفر هم گفتن فردا ثبت نام میکنن.
16 نفر هم حمایت شدند.تشکر واقعا
اره وقتی دعوا میشه همه میان .اشپیلن جون فک کنم به کنکفو علاقه خاصی داره :دی بیا مادو تمرین بده.حد اقل شاید بتونیم با مشت و لگد از مشتری قیمت واقعی نرم افزار و بگیریم.
یا اصلا ایدئولوژی " چک " برای پشتیبانی از نرم افزار خیلی مفید میتونه باشه !!!!
لازم به ذکر هست که منم کمربند آبی تکواندو داشتم که بعد از دعوا خیابونی توسط بابام قیچی شد :قهقهه:
دوستان بهتره بحث رو علمی نگه داریم. دیگه فکر کنم به اندازه کافی تفریح داشتیم.
دوستان هرکی بیاد بستنی واسش میخرم :لبخند:
فقط ثبت نام کنین
نخوریم به امتحانات دانشگاه
===
من یک سی ام اس دست و پا شکسته دارم
دوستانی که تازه برنامه نویسی و شروع کردند و تو نشست باشند من این سی ام اس و کامل بهشون هدیه میدم. و اموزش کار و توسعه اونم در حد 1 ساعت بهشون میدم.
چون معتقد هستم ما اول از همه open source باید کار کنیم.
لازم به کر هست من تو وب با این سی ام اس کلا کار کردم تا به اینجا و همه سایت های تو رزومم و با این زدم
http://hosseinzadeh.info/asli.pdf
اینم از هدیه ما به دوستان :چشمک:
ویرایش : رزومه من ویرایش شد
آهان راستی یادم رفت فقط توروخدا هر وقت میخواین وقتشو بذارین بذارین الا بین 16 تا 22 خرداد چون امتحان دانشگاه و ما هم ترم آخریم
:افسرده::افسرده:
هزینه رو واریز و ثبت نام کردم !
امیدوارم موفق باشیم :D
* اس ام اسم به شماره 30005833000333 نمی رسه !
چش نخوریم , گوش شیطون کر ظاهرا کم کم باید ساکارو ببندیما:لبخند:
بهتره در مورد تاریخ برگزاری نشست ، نظرسنجی بشه.
پیشنهادم یک هفته دیگه است .
به نظر من اجازه بدین حداقل 20 نفر ثبت نام کنن,(منم 100% هستم, فقط میخوام اون آخر روزا ثبت نام کنم) بعد طبق یک نظرسنجی تاریخ برگذاری رو مشخص میکنیم. چه بهتر که بیفته تابستون, هم هوا خوبه هم مشکلات ذهنی و کاری کمتره
به دلیل انتخابات
کلاس ها فشرده و امتاحانات زودتر برگذار میشه
هرکار میخواین انجام بدین
ققط تاریخ برگذاری ی جوری باشه که به دانشگاه(امتحاناتش)برسیم
درسته تاریخ متحانا فشرده شده و حد نصاب باید برسه بعد تصمیم بگیریم
نظرم اینه که عجله نکنیم