عدم وجود درک صحیح از شرایط بازار باعث سردرگمی می شه،همون اتفاقی که برای هر دانشجوی(بدون پارتی شغلی) می افته.
اوضاع زمانی حادتر می شه که بازار ایران نه قانون کپی رایت داره و نه بازارش با بقیه ی بازار ها شباهت داره(قانون من دراوردی، بند 335: تفاوت 360 درجه با همه ملت ها و برای بدبخت کردن عمو بیلی و امریکایی ها ی بی تربیت از محصولاتشون به عنوان غنیمت جنگی استفاده بشه نا به سلامتی ما را تحریم کردن).
از اونجایی که تو ایران قانون کپی رایت نیست پس پروژه های متن باز را بی خیال(هیچ ارزشی نداره،شاید یکمی شهرت بیاره).
اون اقایی که تو مایکروسافت بوده هم، درد دل شما رو نمی دونه(مخصوصن این اوضاع را، بیشتر جنبه ی نمادین داره).
اوضاع ایران همینه کاریش هم نمی شه کرد وقتی دنیا میگن شبه طبق همون بند بالایی ایرانیا می گن روزه.
پس شما خودتون را با شرایط وفق بدی.اگه حاضری یک شغل معمولی(فقط کد بزنی بدون هیچ تفکری) شغل برات فراوونه اما اگه می خوایی فرقی داشته باشی باید دیدت باز بشه باید به جای بازی کردن با کلمات واقعن درکشون کرده باشی با چهار تا متدولوژی و دو تا زبان کارت پیش نمی ره. خوندن و درک کتابی مثل پرسمن یا امثالهم.
قطعن یک بچه ی شش ساله که چیزی از مباحث نرم افزاری سرشه می تونه فرق کسی را که با کلمات بازی می کنه با شخصی که واقعن حالیشه را احساس کنه.
برو و با کسایی که واقعن دستی در مباحث نرم افزاری دارند حرف بزن، تو همین سایت ادمشو می شناسم ولی اسم نمی برم چون یه وقت راضی نباشه(مطمئن باش مدیران نیستند)، تو نمایشگاه ها شرکت کن و سعی کن بازار را بشناسی،نترس،صبور باش، کم نیار و...(خیلی می شه از این حرف های خوشگل و نمادین زد) کتابی به نام کامیابی شغلی(نویسندش را یادم نیست) و چگونه زیبا سخن بگوییم را حتمن بخون، از زندگی نامه بزرگان قافل نشو.
ضمنن تو این اوضاع فعلنده سی شارپ عمو بیلی خدایی می کنه(بر عکس تمام ملت ها).
زیاد نمی شه حرف زد ولی امیدوارم تازه نگی تایتانیک کی بود.
پ.ن:راستی این تگ مهدی کرامتی این وسط چی کارست،ربطش چیه؟.