یه چیزی میگم حال کنین دیگه خلاصه
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
یه چیزی میگم حال کنین دیگه خلاصه
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
از دست عزیزان چه بگوییم گله ای نیست / گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
تو را ميسپارمت دست خدا -------- در اين هنگامه ي درد و رنج و بلا
دل میرود زدستم صاحبدلان خدارا/////// دردا که رازپنهان خواهدشد آشکارا
:p
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند ------------ بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
دوش دیدم مرغی به صبح می نالید *** عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
شخصي همه شب بر سر بيمار گريست-----چون روز شد او بمرد و بيمار بزيست"سعدی"
شعر نو هم حسابه؟
تو را من چشم در راهم شباهنگام / که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
نیما
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
حافظ
دوش دیدم که ملائک در می خانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به در آیی
يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض
پادشاهي کامران بود از گدايي عار داشت
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
تجلی گه خود کرد خدا دیده ی مارا ----- در این دیده در آیید و ببینید خداراصفای اصفهانی
ديدي که يار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد وز غم ما هيچ غم نداشت
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
دارم اميد عاطفتي از جانب دوست
کردم جنايتي و اميدم به عفو اوست
دوستان اگه بگین شعر ماله کیه خیلی بهتره
تا چند عمر در هوس و آرزو رود ----- ای کاش این نفس که بر آمد فرو رودجلال الدین همایی
شاعر اگر سعدی شیرازی است
گفته های من و تو بازی است
تو مپندار كه خاموشي من-----هست برهان فراموشي منحميد مصدق
پروین اعتصامی
نهاد کودک خردي بسر، ز گل تاجي------------ بخنده گفت، شهان را چنين کلاهي نيست
حافظ:
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار / که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
سنایی غزنوی
دلم برد آن دلارامي که در چاه زنخدانش ------هزاران يوسف مصرست پيدا در گريبانش
حافظ:
شدم عاشق ببالای بلندش ------که کار عاشقان بالا گرفته است
چو ما در سایه الطاف اوئیم ------ چرا او سایه از ما واگرفته است
عبید زاکانی
ترک سر مستم که ساغر ميگرفت--------- عالمي در شور و در شر ميگرفت
عکس خورشيد جمالش در جهان---------- شعله ميزد هفت کشور ميگرفت
چون صبا بر چين زلفش ميگذشت-------- بوستان در مشگ و عنبر ميگرفت
هر دمي از آه دود آساي من------------------ آتشي در عود و مجمر ميگرفت
بوسهاي زو دل طلب ميکرد ليک-------------- اين سخن با او کجا در ميگرفت
قصهي دردش عبيد از سوز دل------------- هر زمان ميگفت و از سر ميگرفت
تو نیکی میکن و در دجله انداز ----------- که ایزد در بیابانت دهد باز
انوری
ز عشق تو نهانم آشکارست---------ز وصل تو نصيبم انتظارست
تشنه ام تشنه آن باده و می . . . . . . . . . پرسش روز و شبم وصل به کی
"ي"
ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتيم
در ميان لاله و گل آشياني داشتيم
مرا زمانه ز یاران به منزلی انداخت
که راضیم به نسیمی کز آن دیار آید
فراق یار به یک بار بیخ صبر بکند
بهار وصل ندانم که کی به بار آید
دوش مرغی به صبح مینالید --------- عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
شیراز و آب رکنی و باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
تا تورا فارغ شود خاطر ز سختی های دهر ** چند روزی دل به دست نازم اندامی بده
Kernel Mode Developer
RootKitSMM@Yahoo.com
مشاعره بس است دگر تا به کی*** همی من هی کنم copy و past
تو که مرحم نی زخم دلم را--------------- نمک پاش دل ریش چرایی
یه چیزی تو همین مایه ها بود
یوسف خود را فروشد بی ثمن . . . . . . . . . . . سرو و گل بلبل براند از چمن
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند که این مرغ شیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد
چو روزی زآغوش دریا بر آمد شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من هستی آغوش وا کن که می خواهد این غوی زیبا بمیرد
اینم لینک فایل صوتی مرگ قو با صدای مهرپویا
دل چو دنیایی شود خسران کند . . . . . . . . . دین و دنیا را همی ویران کند
بابا طاهر
دلا در عشق تو صد دفترستم----------که صد دفتر ز کونین از برستم
منم آن بلبل گل ناشکفته------------------که آذر در ته خاکسترستم
دلم سوجه ز غصه وربريجه-----------جفای دوست را خواهان ترستم
مو آن عودم ميان آتشستان------------که اين نه آسمانها مجمرستم
شد از نيل غم و ماتم دلم خون-----------بچهره خوشتر از نيلوفرستم
ادر کأساً و ناولها.............الا یا ایها الساقی