من کاری به سوابق کاریتون ندارم. روی صحبتم با نگاهی هست که به شغلتون دارین. خوبه سبزی فروش هم همیشه بناله که این چه شغلیه من دارم؟ همش دستهام کثیفه؟ همیشه در معرض وبا هستم؟ یا پزشک همیشه گلایه داشته باشه که هیچوقت آدم سالم سراغ من نمیاد؟ همیشه با مریضی و آه و ناله و درد و رنج مردم سروکار دارم؟
بالأخره هر شغلی یکسری مشکلات خاص خودش را داره. توی همون پزشکی چند مورد میخواین براتون مثال بزنم که مریض رو توی اتاق عمل به راحتی آب خوردن کشته و چند ماه بعدش هم جایزه پزشک نمونه سال رو گرفته؟
شورای عالی انفورماتیک و... که گفتین همش درست ولی این باعث نمیشه دست از این شغل بکشیم. مزه اصلی این شغل هم همین دردسرهاش هست. باور کنید شعار نمیدم ولی اگه همه چیز OK باشه که برنامه نویس شدن و برنامه نویس موندن دیگه هنر نیست. مشکلتون با شورای عالی انفورماتیک چیه؟ اینکه به خیلیها با پارتی مجوز دادن؟ این درست ولی اگه ضوابطشون رو رعایت کنید، باور کنید با پارتی نمیتونن جلوی مجوزتون رو بگیرن. منظورم اینه که همه جا پارتی بازی هست ولی بعنوان راه حلی برای دورزدن قوانین برای گرفتن مجوز نه لغو مجوز کسی که قوانین رو کاملاً رعایت کرده.
حق و حقوق برنامه نویس هم دقیقاً بستگی به تخصصش داره. مثلاً من خودم میخواستم توی یک شرکت قرارداد ببندم، قبلش خودم رو بهشون ثابت کردم و بعد، قیمت قرارداد رو خودم گفتم. کسی که منتظره بقیه براش قیمت تعیین کنن، ببخشین البته، بنظرم برنامه نویس نیست. کدنویسه.
شعور مشتری هم (که البته زیاد از کاربرد کلمه شعور در این مورد خوشم نمیاد) کاملاً بستگی به سوادش از کامپیوتر داره و وقتی یکی چیزی از کامپیوتر نمیدونه، نباید هم انتظار داشته باشین منظورتون رو از فرم و API و... بدونه. درست مثل اون مریضی که رفت پیش دکتر و دکتر گفت مشکلت چیه؟ گفت اگه میدونستم که پیش تو نمیومدم. حالا دکتر باید بگه این چه شغلیه که من دارم یا عجب مریض بیشعوری هستی؟!
مناقصه و رانت و پارتی بازی رو هم باور کنید توی همون سبزی فروشی هم داریم.
بهتره بجای آیه یأس خوندن، کمی به رفتار خودمون که باعث شده جایگاهمون اون چیزی که انتظار داشتیم نباشه، فکر کنیم.