بله حرف من هم همین هستش، به نظر من این مشکلیه که ذات رشته ما در ایران داره و همچنین سیستم آموزشی کشور هم بیشتر دچار مشکلش کرده و بدتر از همه انتظارات بازارکار و تعریف نادرست از مهندس نرم افزار مشکلات زیادی به وجود آورده، به هر حال بحث من اینه که با همه این مشکلات چه طوری می تونیم فرد موفقی در بازار کار باشیم طوری که هم جنبه حرفه ای مون حفظ شه و هم بتونیم در بازار دوام بیاریم، چطور باید با تغییرات کنار بیاییم، ما باید این قضیه رو کاملا به صورت بومی در نظر بگیریم و با جاهای دیگه مقایسه نکنیم.
با اینکه خودم پاسخ این سوال رو می دونم ولی مطرح کردن این مسئله در اینجا و صحبت های دوستان حول این محور دلگرم کننده است شما اسمش رو بزارید درد دل!
می دونم که وقتی مشتری نرم افزاری می خواد، وظیفه من برنامه نویس این نیست که نیازمندی های مشتری رو جمع کنم، UX وظیفه من نیست،طراحی وظیفه من نیست، انتخاب معماری، تست، نگهداری و ساپورت، آموزش و خیلی موارد دیگه وظیفه من نیست، کار برنامه نویس فقط و فقط دریافت دیزاین برنامه ای است که خط مشی معماری اش هم تعیین شده و فقط منتظر تبدیل طرح به کد هستش، وظیفه من اینه که از الگوریتم های کارا استفاده کنم، امنیت رو برقرار کنم و ... ، ولی با همه اینها در ایران این حالت واقعا رویایی است، به چز چند شرکت معدود و انگشت شمار که شاید اونها هم در حد ناقص این کار رو انجام می دن و بهتر بگم دارن سعی می کنند که این کار رو انجام بدهند، جاهای دیگه وضع فلاکت باری دارند (در مورد سازمان ها و تشکیلات دولتی که وضع واقعا مضحک و تاسف باره!).
در این شرایط یا باید مغلوب سیاستهای بازار شد و یا مغلوب اهداف والای خودمون(که شاید جنبه مالی کمی داشته باشه).
این رو قبول کنیم که در بیشتر مواقع یک برنامه نویس خوب شدن در ایران غیر ممکن که نه ولی در خوشبینانه ترین حالتش بسیار بغرنج و دشواره (نه اون خوبی که بازار تعریف میکنه و یا خوبی که خودمون رو قانع کنیم، خوب به معنای استاندارد و همه جانبه اش!).
من خودم که احساس می کنم در یک بست فکری قرار گرفتم. (خلاصه، روی لبه تیغ زیاد نمیشه دوام آورد).