سلام
اين تاپيك تنوعي در تالار برنامه نويسي وي بي هست و قراره چيزي كه باعث شد هر كدوم ما برنامه نويس بشيم رو تعريف كنيم، اول هم از داستان خودم شروع ميكنم كه فكر كنم براتون جالب باشه و مخصوصا قدر امكانات خودتون رو بدونيد
قضيه مال سالها پيش هست، من اولين بار كامپيوتر رو در دوران راهنمايي ديدم، اونموقع اصلا كسي كامپيوتر نداشت، مدرسه ما يك نفر مهندس آورده بود كه اونم كامپيوترش رو آورد مدرسه تا به ما نشون بدن، قيمت كامپيوتر هم يادمه 150 هزار تومن بود كه البته اونموقع خيلي زياد بود، هدف هم راهنمايي بچه ها براي انتخاب رشته تحصيلي آينده و شغل بود، خلاصه اونم يه توضيحاتي داد و چند تا بسم ا... افكت داده شده با نرم افزار گرافيكي IA (يادش بخير) برامون گذاشت كه كلي ذوق مرگ شديم !
خلاصه اين گذشت و رفتيم دبيرستان و اونجا درس كامپيوتر داشتيم و در حقيقت اولين آشنايي واقعي من با كامپيوتر و برنامهنويسي با هم از اينجا شروع شد
اونموقع زبان برنامه نويسي GWBasic درس ميدادن ! اما معلم ما كه هميشه دعاش ميكنم به ما QBasic ورژن 1 رو درس داد (كلي پز ميداديم )
هيچ كدوم از مدارس كامپيوتر نداشتن ولي يادمه يه آزمايشگاه مركزي تو شهر داشتيم كه اونجا هفت هشت تا كامپيوتر مدل 286 (بله 286 نه پنتيوم 4) داشت كه مانيتورشون سياه و سفيد بود و كيس هم به صورت افقي زير مانيتور بود، ازين درايوهاي فلاپي 5.25 اينچ بزرگ هم داشتن !!!
ضمنا الان مثلا سرعت كامپيوترها 3000 مگاهرتز هست، اونموقع كامپيوترهاي ما 20 مگاهرتز بود، تازه يك دكمه رو كيس بود كه اين سرعت شگفت انگيز رو به 10 مگاهرتز كاهش ميداد نكنه به سيستم فشار بياد (انگار كولر آبيه !!!!!!)
نكته جالب تر اينكه كامپيوترها هارد ديسك نداشت !!! و ما يك ديسكت داشتيم كه سيستم عامل داس 6 روش بود و همچنين نرم افزار Qbasic ورژن 1 كه سيستم هم از روي ديسكت بوت ميشد هم Qbasic رو اجرا ميكرديم هم برناممون رو روش ذخيره ميكرديم
از همه جالبتر اينكه با توجه به وقت كلاس و اينكه دو نفري پشت هر سيستم مينشستيم، هر نفر در هفته فقط 22.5 دقيقه وقت كار با كامپيوتر داشت !!!! (كلي بيل گيتس بوديم)
من در همون جلسه اول علاقه وافري به كامپيوتر پيدا كردم و تا هفته بعد روز سه شنبه كه كلاس عملي ما بود ديگه سرم درد گرفته بود و لحظه شماري ميكردم، به همين دليل خيلي زود پيشرفت كردم و تو كلاس نمونه شدم و حالا ديگه پشت يك سيستم 386 با مانيتور رنگي مينشستم (ديگه آخرش بود !!!)، با درس معلم هم كاري نداشتم چون خودم مباحث پيشرفته تر رو قبلا ميخوندم و به كتاب درسي اكتفا نميكردم، حتي يادمه كلاس ما از 4 تا 4.45 دقيقه بود ولي وقتي بچهها ميرفتن من و معلم و مسؤول سايت گاهي تا ساعت 9 شب مينشستيم پاي كامپيوتر
خلاصه اون سال هم گذشت و حدودا 3 سال بعد يعني فكر كنم سال 74 يك كامپيوتر خريديم 670 هزار تومن كه سي دي درايو نداشت (اصلا سي دي نبود اونموقع)، هارد ديسكش هم 1.7 گيگابايت بود كه ما ميگفتيم اين دره هست و پر نميشه !!! و اون رو به 5 پارتيشن مجزا تقسيم كرديم 150 مگابايت و 200 و ...
روش هم اوايل كه داس 6.22 نصب بود بعدش ويندوز 3.1 اومد بازار و آفيس نميدونم 91 بود يا چيزي ديگه
بعدها كه ويندوز 95 اومد از روي 27 عدد ديسكت به زحمت نصبش كرديم و .... بگذريم
برادرم يك كار تايپ پايان نامه از دوستش قبول كرد كه تو خونه ما واسه اينكه كي بشينه تايپ كنه با هم رقابت داشتيم !!!!!
حدود يكسال بعد برادرم يك مغازه خدمات كامپيوتري تو شهر باز كرد كه ميشه گفت سومين مغازه شهر بود، با كار تايپ و فروش كتاب !!! و نرمافزار شروع كرديم، اول كار ما چند تا ديسكت 1.44 مگابايتي نرمافزار داشتيم كه يعني ديگه بانك نرمافزار بوديم، يك ديسكت داشتيم كه روش 30 تا بازي بود !!!
يك چيز جالب ديگه اينكه تازه سي دي و سي دي درايو تو بازار اومده بود كه سازمان پژوهشهاي علمي صنعتي خواست از ما بخره، ما هم از تهران يك عدد سيدي خام طلايي براش خريديم 15000 تومان !!! و 45000 تومان هم پول رايت داديم شد 60000 تومان !!!! و يك سي دي درايو 1x هم گرفتيم 200000 تومان !!!!!
البته با پول اونموقع و دقت كنيد كه اجاره مغازه اي كه ما داشتيم نزديك 40000 تومان بود و الان اجاره اون مغازه بالاي 1 ميليون تومان هست
ما بعدا خودمون هم سي دي درايو خريديم و 3 تا سي دي نرم افزار داشتيم كه يعني ديگه تو استان تك بوديم، حتي خدمات كامپيوتري هاي شهرهاي ديگه هم از ما نرم افزار ميگرفتن
بعدش هم رايتر 2x خريديم 400 هزار تومن كه چون بافر نداشتن، موقع رايت اگر ماوس رو تكون ميدادي سي دي خام 5 هزار تومني ميسوخت، وقتي يك نفر ميومد يك رايت سيدي سفارش ميداد اگر مثلا 3 نفر جلوتر از اون بودند بهش ميگفتيم برو پس فردا زنگ بزن تا بهت بگيم حاضره يا نه !!!!!!
من برنامه نويسي رو به صورت تفريحي با Qbasic 1 بعد 4.5 و بعد 7 انجام ميدادم (اصلا پروژه نبود)، هر چند ماهي يكبار شايد يك پروژه دانشجويي ميومد و يك نرم افزار هم براي خود مغازه نوشتم كه ليست نرم افزارهامون كه روي ديسكت بود رو داشته باشيم كه چند ماه زمان برد و يك نسخه از اونم به يك نفر فروختم 20 هزار تومان تازه به اسم خودش !!!
بعد از QBasic يكبار كنجکاو شدم زبان C رو امتحان كنم و يك كتاب گرفتم و اينقدر برام جالب بود كه كتاب رو دستم گرفتم 100 صفحه خوندم و بعدش رفتم سراغ C و C++ و البته خيلي از كارها تو زبان C سخت تر از QBasic بود اما وقتي برنامه رو مينوشتي سرعت اجراي بسيار بالاي اون تمام خستگي رو از تنت در ميآورد
خلاصه تو C هم خيلي پيشرفت كردم و تمام مباحث اشاره گرها، شيء گرايي و چند ريختي و ارث بري و ... كه بعضي ها شون تو ويژوال بيسيك هم نيست رو به صورت حرفهاي كار كردم
بعد از اون و با آمدن ويندوز 3.1 رفتم سراغ ويندوز و ويژوال بيسيك ورژن 3 رو شروع كردم و بعدش VB4
با آمدن ويندوز 95 و 98 هم ويژوال بيسيك 6 كه تا الانم ادامه داره و البته ارتقاء از vb4 به vb6 مثل ارتقاء از vb6 به دات نت بود، همه پروژه ها دوباره نويسي شد
تازه بعد از چند سال اينترنت اومد، يادش به خير، ارتباط با يك دستگاه خارجي از طريق پورت پارالل رو 2 - 3 سال دنبالش بودم پيدا نميكردم به محض اينكه اينترنت اومد و جستجو رو ياد گرفتم، سر 5 دقيقه پيدا شد كلي تاسف خوردم چون اونموقع يا كسي بلد نبود يا اگر هم بلد بود ياد نميداد
در اين بين نرم افزارهاي سفارشي زيادي هم نوشتم كه اوايل گاها يكسال طول ميكشيد ولي به مرور زمان سرعت خيلي بالاتر رفت
بعد از اين مدت هم جريان سربازي و دانشگاه و ... پيش اومد ولي همچنان من VB6 رو ادامه دادم
الان هم كه به لطف خدا پيشرفت كرديم و چند سالي هست كه شركت برنامه نويسي داريم و مشغول هستيم
الان 16 سال از اون روزي كه مغازه رو باز كرديم ميگذره فقط چيزي كه ميخوام بگم اينه كه كار و كار و كار، كلي شبها بود كه من آرزو ميكردم يك ذره بخوابم ولي علاقه به كار و برنامهنويسي نميذاشت ناگهان ميديدم دارن اذان صبح رو ميگن، هر كي توكل كنه و تلاش كنه به همه چي ميرسه حتي اگر امكانات مالي كمي داشته باشه و هوش زيادي هم نداشته باشه و ضمنا هيچ راه ميانبري در اين مورد وجود نداره و بايد فقط تلاش كرد