با سلام و خسته نباشید خدمت تمامی دوستان

مطالب رو خوندم گفتم من هم یک نظری بدم.

اول میخوام یه صحبتی داشته باشم با اون دسته از دوستانی که میگن رشته یا تخصص ما (نرم افزار) که منظور از ما هم خودم و هم تمام کسایی که این تخصص رو دارند توی زمینه برنامه نویسی فعالیت می کنیم اصلا خوب نیستو باید بریم سراغ کار دیگه مثلا دلالی.
خو من خودم این حس رو تقریبا 4سال پیش داشتم. یعنی یه برنامه نویس بودم چندین پروژه نوشته بودم کسی هم پولی بهم نمیداد و توی شرکت ها هم که میرفتم واسه مصاحبه یا حرف های بی ربط میزدن یا به هر حال دیدم نه بابا این جوری نمیشه زندگی کرد.
این بود که تصمیم گرفتم قبل از ورود به بازار با تخصصی که دارم، باید بلد بشم تو کشورم چجوری پول در بیارم حالا تو هر صنفی که فعالیت کنم.
من خودم به شخصه به برنامه نویسی خیلی علاقه داشتم و بعد از اون به کار املاک

پروژه های زیادی زدم ولی املاک رو واستون مثال میزنم که دیگه آخرشه. یعنی چی آخرشه یعنی شما یه پروژه که بنویسید وقتی بخوایید بفروشید باید طرفتون حالیش باشه تا بتونید متقاعدش کنید که بخره. اما خدا نکنه طرفتون حالیش نباشه دیگه ...

من رفتم سراغ قشری که گرگ ترین آدمها روی کره زمین هستند

پول خوب میگیرن اما پول به کسی نمیدن

من رفتم یه املاکی و شروع به کار کردم این که چجوری پیداش کردمو آشنا شدیمو مشغول شدم بماند.

من اونجا مشغول به کار شدم. زبون دلالی یاد گرتم، رسم پول گرفتن از مردم رو یاد گرفتم. با تخصصم قاطی کردم و نتیجش شد یک شغل شخصی به همراه ماهی دو میلیون درآمد خالص واسه خودم فعلا. البته این اولشه
یعنی من توی 6ماه شرکت زدم، یه پروژه واسه مدیریت املاک نوشتم، خودم شدم بازاریاب، مثل یه دلال اوفتادم به جون بنگاه ها، هر نسخه از برنامه ام رو دو میلیون پانصد هزار فروختم بهشون. زبان برنامه نویسیمم بود php. تازه یه چیز جالبتر، نسخه های بهتر توی بازار پانصد هزار تومن بود حتی بعضی نسخه ها سی هزار تومن بود و گاهی پیدا می شود رایگان. ولی من با زبون تونستم خودم رو از این گندآب حرج و مرجی که توی رشته ی نرم افزار و تخصص برنامه نویسی توی کشور هست بکشم بیرون.

پس نباید منتظر باشیم تا بیان مارو پیدا کنن بعد بزارن پشت میز بگن این ماهی 5میلیون شروع کن به کار. نه دوستان عزیز توی کشور ما از این خبرا نیست. باید خودت کارفرما باشی برنامه نویس باشی بازاریاب باشی کارگر باشب همه چی باشی نه اینکه به کسی تکیه کنی. بله البته خیلی سخته.

من از سن 17 سالگی که شروع کردم به برنامه نویسی تا الان که 26 سالمه خیلی سختی کشیدم. اما بیخیال نشدم. ولی خوب نه رفتم زیر دست کسی کار کنم نه پول بگیر کسی شدم. منظور همین شرکت های نرم افزاریه. خودم شدم رئیس خودم کارگر خودم بازاریاب خودم.

البته توی اون املاکی هم که کار میکردم درصدی کار میکردم نه شاگرد.

در کل باید اول گرگ بشید تا بتونید توی بیابون زنده بمونید.

تخصص خالی توی کشور ما = با مرگ اقتصادی

پس خودتون رو باور داشته باشید و کمربند همت رو ببندید که تازه اول راهید. دوره استخدام رو هم خط بکشید چون باید برید زیر دست رئیس کار کنید. ولی خودت واسه خودت کار کن تا همیشه آزاد باشی. سرمایه گذاری شخصی یعنی آزادی.

اینا بود خلاصه ای از زندگی کاری و اقتصادی و تجربیه یک برنامه نویس در ایران.

با تشکر