دوست عزیز ، خداییش من در شگفتم که شما چرا با خودتون همچین می کنید.
شما در اینجا با خود من برای احداث یک شرکت نرم افزاری بحث کردید.
در این جا گفتید که رشتتون کشاورزی هست.من رشته تحصیلی ام کشاورزی هست
و در همون تایپیک گفتید
و بازماز تقریبا 14 ماه پیش کلا مسیر زندگیم رو تغییر دادم و رشته ام کارم و بینشم رو عوض کردم.
و الانم که برای سخت افزار.فکر کردم اگه یک آموزشگاه بزنم می تونم درآمدی کسب کنم و در کنارش به کار برنامه نویسی برسم:
اوایل خیلی سخت بود تنهای با یک سرمایه خیلی کم با اجاره سنگین و هزار مشکل دیگه خوشبختانه خانواده کمک کردن و در ضمینه آموزشگاه تقریبا جا افتدادم . یعنی الان دیگه نه سود دارم و نه ضرر (هنوز جوجه هستم ولی جوجه آخر پاییز). در همین حال هم برنامه حسابداری که از 8 ماه پیش شروع کردم رو تقریبا تمامش کردم (یک ماه کار داره). اتفاقا دو مورد هم قرار داد بستم برای فروش(هفته قبل و قبلش).
قبلش به اینجا سر بزنید جمله ای که گفتم را حتمن دیدید.
ولی این همه حرف برای چی؟؟
من نه قصدم مسخره کردنه(چون خودم از همه مسخره ترم) و نه ملامت(چون خودم بدترم).
دوست عزیز شما ظاهرن خیلی از یک شاخه به اون شاخه می پرید. اگر شما رشتتون کشاورزی بوده پس چرا اینجا(خود برنامه نویسی مشکلی نداره ولی اموزشگاه چرا. دلیلش هم اینجا) اگر از رشتتون خوشتون نیومده مشکلی نیست این را حساب نمی کنیم ولی چرا بازم هم دوباره...
اخرین جوابم اینه که اون شرکت هلندی که یک میلیارد گرفته حقشه و نوش جونش می دونید چرا؟؟
چون سال های زیادی را صرف کسب علم کرده و کارش را طبق اصول انجام می ده نه این که بگه خوب حالا برای قشنگی این جا یک نور افکن بزنید شما کار اون شرکت هلندی را دست کم گرفتید در ظاهر بله ساده است.
براتون مثالم می زنم: وقتی یک نقاش(همون رنگ زن) میاد یک جا را رنگ می زنه با خودمون می گیم ، کاری نکرد فقط یکم قلمو را بالا و پایین کرده همین ولی هیچ وقت فن و تکنولوژی طرف را در نظر نمی گیریم.
حناق گرفتم از بس این کلمه ی تکنولوژی را تکرار کردم و شما یکبار هم توجه نکردین چون اگه توجه کرده بودید همون موقع بحث تموم شده بود.
خواهشن دفعه ی بعد که تایپیک می زنید همون اول منظورتون را بگید(برید سر اصل مطلب) نه این که بیست نفر پست بزنند تا شما قانع بشید که تایپیک روی دور افتاده بعد اصل ماجرا را بازگو کنید.
وقتی ازتون در مورد سن پرسیدم گفتید چرا؟ جوابش مال الان بود.
من دیگه تو این تایپیک حرفی برای گفتن ندارم و امیدوارم حداقل منو دشمن خودتون ندونید(چون قصدم دوستانه بود و لازم بود این کار را در جمع انجام بدم تا شما به فکر فرو برید و بیشتر از این راه را کج نرید)
پس کمی زندگی را جدی بگیرید چون با هیچکس شوخی نداره.